eitaa logo
🌷 مکتب سردار سلیمانی🌷
933 دنبال‌کننده
21.6هزار عکس
8.1هزار ویدیو
33 فایل
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودند: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند».
مشاهده در ایتا
دانلود
*﷽* اگر دفترچه های خاطراتش را ورق بزنیم در همه ی آنها این جمله به چشم می خورد: "در پناه مولایم علی، زیر سایه ی رهبرم خامنه ای" زیارت عاشورا را خیلی دوست داشت. در مراسم عزاداری و دعا همیشه پیش قدم بود. قلبش سرشار از عشق به ولایت و رهبری بود. ارادت خاص و ویژه ای نسبت به حضرت علی (ع) داشت. شاید همین عشق و ارادت خالصانه و عاشقانه بود که آقا امیرالمومنین (ع) در شب عید غدیر او را پذیرفت. 📚: شهدای غدیر
4.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*﷽* 🎥کلیپ باعث افتخار منه که در لیست سیاه آمریکا هستم، اگر در لیست سفید آن‌ها بودم واویلا بود. آمریکا شیطان است، دشمن اصلی ما و بدتر از اسرائیل است. و وقتی ما دشمن او بشویم یک امتیاز بزرگ محسوب می‌شه. خدا این امتیاز رو از ما نگیره. 👇👇👇👇👇 سوالات دومین مسابقه شهدایی سنجاق شده لطفا مطالعه کرده و جواب دهید ، ارسال جواب👇 @sardar_zakizadeh
*﷽* هر سال ایام فاطمیه ده شب روضه داشت. بیشتر کارها با خودش بود از جارو زدن تا چای دادن. به منبری و روضه خوان سفارش می کرد شب اول و شب آخر روضه حضرت عباس (ع) را بخواند. ای اهل حرم میرو علمدار نیامد🕊 📚: سلیمانی عزیز 💔🕊
*﷽* یکی از ویژگی های ایشان، بی توجهی به دنیا بود. ما بارها از ایشان درخواست می کردیم که تغییراتی در زندگی ایجاد کنند یا چیزهایی را به زندگی اضافه کنند؛ ولی ایشان تاکید می کردند این چیزهایی که داریم کافی است و نیازهای ما را برآورده می کند. 📚: شهدای غدیر 🌷 👇👇👇👇👇 سوالات مسابقه در کانال سنجاق شده لطفا بخوانید و جواب دهید تا یکشنبه غروب 👇👇👇👇 کسانی که در کانال جدیدا عضو میشوند باید برای شرکت در مسابقات ماهیانه عضو دائم کانال شوند نه فقط به صرف شرکت در مسابقه بیایند و بروند شرط شرکت در مسابقه عضویت دائم در کانال هست وگرنه شرعا مشکل خواهد داشت.
*﷽* یک روز کیفم را تازه برداشته بودم تا به مدرسه بروم،یک دفعه در حیاط را زدند. در را باز کردم، همسایه یمان که زردتشی بود دست پسرش را گرفته بود و پشت در رجز می خواند: برو بگو پدرت بیاد دم در کارش دارم، این چه وضع بچه تربیت کردن است! فهمیدم محمد دسته گل به آب داده است. پدر با عجله آمد. همسایه با اوقات تلخی گفت: آقا یک چیزی به بچه تان بگویید، این طوری نمی شود! پدر گفت: اینها با هم دوست بودن، نمی دانم چرا دعوا کردن با همدیگر! حرف پدر را قطع کرد و گفت: دعوا چیه آقا! این پسر شما بچه ی ما را از راه به در می کند. صبح بلند شدم دیدم دارد نماز می خواند! همه اش تقصیر پسر نیم وجبی شماست. پدر معذرت خواست و همه تقصیرها را گردن بچگی اش انداخت. در صورتی که ما می دانستیم محمد با این که کم سن و سال است، اما بچه نیست. 📚: لبخند ماندگار
*﷽* یک بار شب عید بود و نیازمندان روستا از هر طرف به خانه من سرازیر شده بودند. من هیچ چیزی برای بذل و بخشش نداشتم. نماز مغرب و عشا را در مسجد روستا خواندم و دست به دعا نهادم، وقتی از مسجد باز می گشتم ماشین بزرگی مقابل خانه ام ایستاده بود! سرعتم را زیادتر کردم تا ببینم چه خبرشده ؟ جلوتر رفتم شخصی سبزپوشی را دیدم که مقابله خانه ام ایستاده و منتظر من است. دستم را روی شانه اش گذاشتم و گفتم: بفرمایید؟ رویش را برگرداند و گفت: کدخدا خسرو؟ گفتم: بله گفت: این مواد غذایی را سردار سلیمانی برایتان فرستاده تا بین مردم محروم توزیع کنید. از خوشحالی نمی دانستم چه کنم، چند نفر را صدا زدم و همه را دست به دست آوردیم داخل خانه. آرد و برنج و روغن و ماکارونی. آنقدر مردم نیازمند بودند که فردا وقت نماز همه اش تمام شده بود. من محبت کردن به مردم را از او آموختم. راوی: کدخدا خسرو 📚: مالک زمان
*﷽* عجیب به اولیای الهی عشق می ورزید. تا پایان عمر، جلسات روضه اش در بیت الزهرای کرمان در ماه محرم و ایام فاطمیه تعطیل نشد. هر هفته در خانه اش عصرهای جمعه، برنامه روضه و توسل داشت. دلش برای زیارت ائمه معصومین (ع) و فرزندان پیامبر (ص) له له می زد. حجت الاسلام یاسین حسین آبادی، معاون فرهنگی مسجد جمکران، می گوید: سردار حاج قاسم سلیمانی، محسوس و نامحسوس، برای عبادت و انس امام زمان (عج)، به مسجد مقدس جمکران مشرف می شد. 📚:شاخص های مکتب شهید سلیمانی
*﷽* سردار سلیمانی از تهدیدها و فشارها نترسید؛ در تمامی میدان ها استقامت ورزید؛ مقاومت و ایستادگی کرد و بر دشمنان متعددی پیروز شد. در سال ۶۱ در عملیات رمضان، به علت عدم موفقیت، وضع به گونه ای شد که برادر محسن رضایی، فرمانده کل سپاه، مجبور شد در جمع فرماندهان اعلام کند؛ چراغ ها را خاموش می کنیم و هریک از فرماندهان که نمی توانند بمانند، بروند!! در آن جلسه، اولین فرماندهی که برای تجدیدپیمان صحبت کرد، حاج قاسم سلیمانی بود. دوران جنگ با داعش در عراق و سوریه نیز چونان عصر نبرد هشت ساله، سلیمانی را نماد ایستادگی و استقامت می شناسند. 📚: شاخص های مکتب شهید سلیمانی
*﷽* سال ۹۰ بود. انقلاب مصر به سر انجام رسید. رئیس جمهور مصر هیئتی را به سوی ایران اعزام کرد تا قرار دادهای بازرگانی با ایران ببندند. زمانی که کارهایشان تمام شد و می خواستند به مصر برگردند، رئیس آن هیئت به دفتر من آمد. گفت: از روز اول که وارد ایران شدیم، خواهشی از شما داشتیم که نتوانستیم بگویم. گفتم: بفرماید، اگر شد حتما انجام می دهم. گفت: از شما می خواهم دیداری با ژنرال سلیمانی برایمان ترتیب دهید... سریع تلفن رو برداشتم و با سردار تماس گرفتم، سردار قبول کرد. خبر را به آن شخص گفتم، او هم همکاران خود را خبر کرد، دوتا ماشین شدیم و به سمت دفتر حرکت کردیم. سردار به رسم ادب و مهمان نوازی مقابل در قرار داشت. وقتی آنها را دید به آغوش کشید و با همه احوال پرسی کرد. با تعارف من و سردار مهمان ها وارد شدند. سردار گفت: کاری برام پیش آمده چند دقیقه دیگر می آیم. به سردار گفتم مشکلی نیست من کنارشان هستم. یکی از آنها که فارسی بلد بود با ناراحتی گفت: ما برای دیدن ژنرال سلیمانی اینحا هستیم، خودشان تشریف نمی آورند؟! خنده ام گرفت، گفتم: این شخصی که با شما احوال پرسی و روبو سی کرد،ژنرال سلیمانی بود. یکی ازآنها گفت: ما فکر می کردیم با شخصی که لباس نظامی دارد و سیگار بر دهانش هست روبرو هستیم! نمی دانستیم ایشان اینقدر متواضع است! 📚:مالک زمان
*﷽* دی ماه سال۱۳۹۷ بود. بحث وتنش در مورد عملیات کربلای چهار در جامعه بالا گرفت. صفحات سرداران پر شده بود از پست هایی که مربوط به این عملیات می شد. یکی علت شکست را خیانت اعلام می کرد و دیگری علت را ضربه ی دشمن. آن زمان هر روز صبح برنامه ای پخش می شد به نام حالا خورشید، رضا رشید پور مجری برنامه بود. کادر برنامه تصمیم گرفتند از سردار محسن رضایی و سردار قاسم سلیمانی دعوت کنند تا از عملیات برایشان بگویند. آن روز داخل ماشین بودم. و برنامه را از رادیو گوش می دادم. محسن رضایی حرف هایی درباره عملیات زد. بعد از چند دقیقه رضا رشید پور گفت: مهمان عزیزی پشت خط داریم، که تمام ایرانی ها مدیون به او هستند؛ سردار حاج قاسم سلیمانی. ایشان این مشکل و بحث را به خوبی پایان دادند. وقتی صحبت هایشان تمام شد، مجری شروع به تعریف کرد. این بار حاج قاسم با تندی صحبت های او را قطع کرد و گفت: بگذارید یک نکته را خدمتتان عرض کنم: باید این تعارفات را کنار بگذاریم. من فقط سرباز ولایت هستم و تنها افتخارم خدمت به مردم است... "سرباز ولایت" آخر هم همین جمله را برای سنگ قبرش انتخاب کرد. به راستی او سرباز ولایت بود. 📚: مالک زمان 🌷
*﷽* دکتر نوری المالکی: بعد از آن که از نخست وزیری عراق کنار رفتم، به مناطق درگیری که دربالای دیالی واقع شده اند، رفتم. به منطقه ای رسیدیم که میان داعش و نیروهای ما قرار داشت؛ جایی که ارتش و حشد با هم بودند. وضع خطرناک بود به من اجازه ندادند آنجا بمانم؛ زیرا گلوله باران ادامه داشت. یک لحظه دیدم حاج قاسم از ماشین پیاده شد. او از سمت جبهه دشمن و خط تماس آمده بود.... او در خط مقدمی بود که برادران به من اجازه نمی دادند در آنجا بمانم و به من می گفتند منطقه خطرناک است!! سردار سلیمانی در دوران هشت سال دفاع مقدس هم همین روحیه را داشت. مهندس مصطفی موذن زاده، قائم مقام لشکر ثارالله در دوران دفاع مقدس می گوید: در عملیات کربلای یک، بایکی از بچه های اطلاعات و عملیات با یک موتور سیکلت رفت به سمت قلب جبهه، و منتظر نشد تا خط پاک شود؛ در حالی که عراقی ها در منطقه پراکنده بودند. 📚:شاخص های مکتب شهید سلیمانی
*﷽* صبح زود هوا تاریک، روشن بود. اذان را گفتند. نماز را خواندیم. حاج قاسم گفت: حاج محمود بیا برویم! گفتم: کجا؟! گفت: خناسر گفتم: خناسر؟! دشمن هنوز آنجاست. نصفش ما هستیم، نصفش دشمن! گفت: بیا برویم، می ترسی؟ گفتم: نه! چه ترسی؟ بیا برویم. سوار ماشین شدیم، دو نفری رفتیم خناسر. بچه های حشدالشعبی آنجا را تصرف کرده بودند؛ اما از این طرف و آن طرف تیر می آمد. حاج قاسم، بدون اعتنا به این تیرها، سراغ بچه های حشدالشعبی رفت. آنها تا حاج قاسم را می دیدند، انرژی می گرفتند؛ با صدای بلند به همدیگر خبر می دادند: بچه هاحاج قاسم آمده! حاج قاسم می آمد یک سری می زد، خدا قوتی به آنها می گفت. همین وجود و حضور حاج قاسم باعث می شد روحیه بگیرند. 🎤: سردار محمود چهار باغی 📚:شاخص های مکتب شهید سلیمانی