#کلام_شهید
#شهیدحاجحسین_همدانی:
نمےتوانیم با آمریڪایۍ ها قـدم
بزنیم و انتظار #شفـاعتـــ شهدا
را هـم داشـته باشیـم
یاد شهدا با صلوات🌹
👈 شهیدی که علیرغم درآمد قابل توجه و کسب و کار پر رونق، از دنیا دل کند و به سوریه رفت؛
او از لحاظ مادی و زندگی دنیوی هیچ کم و کسری نداشت و وضع مالی بسیار عالی داشت
این موضوع را همه میدانند چه آنها که از قبل با حاج حبیب آشنا بودند و چه کسانی که اواخر با ایشان رابطه برقرار کرده بودند و از زندگی اش خبر داشتند.
بعد از پایان جنگ مشغول زندگی خودش بود تا شروع درگیری های سوریه که دوباره راهی میدان نبرد شد.
آن هم نه یکبار و دوبار..
حاجی در اعزام پنجمش به شهادت رسید و به برادرش که از شهدای عملیات مرصاد بود، ملحق شد.
شهید بدوی میگفت: ما نباید اجازه بدهیم دشمن به خاکمان نفوذ کند و نباید آنها از اختلاف سلیقهها بهرهبرداری کنند.
#شهیدحبیب_بدوی🌷
یاد عزیزش با صلوات
15.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه می دانید از ام الرصاص...؟؟
🎤 روای علیرضا دلبریان؛
خویشتن سوزیم و جان بر سر نهاده شمع وار ..
هر کجا در مجلسی شمعی ست ما پروانه ایم ..
اهل دانش را در این گفتار با ما کار نیست ..
عاقلان را کی زیان دارد که ما دیوانه ایم ..
#روایت_عشق 📝
حر های انقلاب اسلامی در دفاع مقدس
#شهید_علی_اکبر_شاه_کمالی 🌷
شهادت:1364
محل شهادت: فاو- عملیات والفجر 8
👈وقتی خواننده کاباره، مداح میشود
«صبح زود، با سر و صدای عجیبی از خواب پریدم. خودم را به حیاط رساندم. انبوهی از لباسهای زرقوبرقدار و آلتهای موسیقی وسط حیاط ریختهشدهبود و اکبر کبریتبهدست کنارش ایستادهبود. به مادرم میگفت: «دعاهایت مستجاب شد. من توبه کردم و دیگر حاضر نیستم پایم را در کاباره بگذارم.» علیاکبر آن لباسها و وسایل را آتش زد و مادرم تا میتوانست قربان صدقهاش رفت و دعایش کرد.»
علیاصغر داداش علی اکبر میگوید: «تفاوت این اکبر با اکبر چند سال قبل، از زمین تا آسمان بود. باورمان نمیشد؛ به مادرم گفتهبود دلش میخواهد مداح اهل بیت (ع) شود و بالاخره هم این توفیق نصیبش شد. نمیدانید چطور مداحی میکرد... سوز صدایش هر مستمعی را به گریه میانداخت. خیلی طول نکشید که اکبر در مجالس اهل بیت (ع)، ارج و قرب پیدا کرد. دیگر یک محله ولی آباد بود و یک علیاکبر شاه کمالی با آن مجالس پرشور مرثیهسراییاش برای اهل بیت (ع). با همین وجهه و جایگاه، در مبارزات انقلاب هم پابهپای اهالی محله، بهویژه جوانترها ضد رژیم فعالیت میکرد.»
🇮🇷تو شروع کن، پایان قشنگش با ما🌷
نمیشود میاندار مجالس اهل بیت (ع) باشی و صدای هل من ناصر حسین (ع) را نشنوی. دل علیاکبر قصه ما هم همینطور برای جبههها بیقرار شد. کولهبار شعر و سوزهایش را جمع کرد و به دل مناطق جنگی زد. مداحیهایش برای رزمندگان حسابی تماشایی بود؛ خاصه در شبهای عملیات.
حاج عباس نجمی میگوید: «علیاکبر مدت زیادی در جبهه بود. گذشت تا شب عملیات والفجر 8 رسید. روضهخوانی علیاکبر برای حضرت عباس در جمع رزمندهها، شنیدنی بود. شب عملیات والفجر 8 برای رزمندهها روضه خواند و حالوهوایشان را کربلایی کرد. اما انگار بیشتر از هرکسی، روح خودش تا کربلا پرواز کردهبود که فردا، خبر شهادتش دهانبهدهان در کل منطقه پخش شد. سرنوشت علیاکبر شاه کمالی، مصداق کامل عاقبتبخیری بود
یاد عزیزش با صلوات
🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷
*﷽*
درمحضرشهدا
شهید مطهری(ره) در خاطرهای درباره ماه رجب میفرمایند:
🌱کاملاً یادم است ما بچه که بودیم، از هفت و هشت سالگی در منزلمان، آمدن ماه رجب مشخص بود.
میگفتند الان یک هفته به ماه رجب مانده، الان سه روز مانده یا امشب احتمالاً شب اول ماه رجب است.
مرحوم ابوی ما و مرحوم والده ما غیر از اول و آخر ماه رجب و غیر از ایامالبیض، پنجشنبهها و جمعهها هم روزه بودند.
بلکه مرحوم ابوی ما در بعضی از سالها دو ماه رجب و شعبان را پیوسته روزه میگرفتند و به ماه مبارک رمضان متصل میکردند. اصلاً این ماه، ماه استغفار و توبه و عبادت است.....
📚: آشنایی با قرآن شهید مطهری(ره)، ج۸
#ࢪجب
#ماه_استغفاࢪ
#یادعزیزشان_باصلوات
#سخن_عشق
#وصیت_نامه
ای مسلمین به یاد شهدا باشید و سنگر آنها را خالی نکنید.ای امت بنده عبدالعاصی که به جبهه آمدم نه برای پول، نه برای مقام و نه برای هیچ چیز دیگر بود،جز در راه خداوند به جبهه آمدم.
خدا لعنت کند کسی را که پارتی بازی می کند.پس ای مردم بنده یقین دارم هنگامی که مُردم ،هیچ چیز همراه خود ندارم جز اعمالم اما به خداوند سوگند(وقتی) برای پنجمین بار قلم را در دست گرفتم و می خواهم وصیت نامه بنویسم دوست دارم که شیعیان علی(ع) متوجه باشند که در چه موقعیتی واقع شدند ؛فکر کنند و تفکر نمایند و به یاد حسین(ع) باشند. یاد دنیا و زیبایی های دنیا نباشند و بین افرا فرق نگذارند جز اینکه إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللَّهِ أَتقاکُم تقوای هرکس بیشتر است نزد خداوند برتر است.
اینکه من رئیس هستم شرط نیست ،تقوا شرط است و احساس مسئولیت کردن که این انقلاب از خون شهدا بدست ما رسیده است و باید حافظ آن باشیم .بکوشیم افراد مفسد و مغرض در بین جامعه نفوذ نکنند و تا می توانند علیه ظالمین محکم بایستید که افراد ظالم هیچ اراده و ایمانی ندارند .
شهید حجت الاسلام والمسلمین
#باقر_جاکیان
یاد عزیزش با صلوات
#روایت_حبیب
حر انقلاب اسلامی در دفاع مقدس
سردار شهید شاهرخ ضرغام 🌷
دو سه روز آخر، اخلاق و رفتار شاهرخ به کلی عوض شده بود. خیلی شوخی می کرد. بر خلاف همیشه، لباس هایش تمیز و مرتب بود. دیگر از لباس های گلی و کثیف همیشگی خبری نبود. شاهرخ سربه زیر شده بود. لباس نو می پوشید و موهایش را مرتب شانه می زد. یکپارچه داماد شده بود. آن روز (هفده آذر 59)، قرار بود روستاهای اشغال شده در شمال شرق آبادان را آزاد کنند. شاهرخ به عنوان معاون عملیات گرم نبرد با دشمن بود که ناگهان گلوله مستقیم تیربار تانک، سینه ستبرش را شکافت و سر از بدنش جدا شد و بدین سان شاهرخ به آرزویش رسید. پیکر مطهر او بدست دشمن افتاد و از او چیزی نماند، نه مزاری و نه چیز دیگری. فردای آن روز رادیو عراق با هلهله و شادی اعلام کرد : "ما شاهرخ، جلاد حکومت ایران را کشتیم."
یاد عزیزش با صلوات
#روایت_عشق 📝
#شهید_یدالله_ندرلو 🌷
گنده لات و بزن بهادر زنجان
ولادت:1335/
شهادت:1362/
محل شهادت: جزیره مجنون-عملیات خیبر
حر های انقلاب اسلامی در دفاع مقدس
لقب عجیبی داشت؛ «میزنم، میکشم». همین عنوان هم باعث شدهبود خیلیها از او بترسند. یدالله از همان نوجوانی جذب مشی و مرام لاتهای زنجان شد و هر کاری میکرد تا قدرت خود را به همه نشان دهد؛ حتی با دعوا و بزنبزن. زندانی شدن به خاطر این دعواها هم باعث نشد رویهاش را عوض کند
مسعود بابازاده» که تحقیقات مفصلی درباره زندگی شهید یدالله ندرلو انجام داده، ادامه میدهد: «آقا یدالله اما چیزی در وجودش داشت که عاقبت نجاتش داد؛ ذات او با لوطیگری و مردانگی عجین بود. گرچه اهل دعوا بود اما همه قبول داشتند که لوطی، بامرام و ناموسپرست است. به کوچکتر از خودش زور نمیگفت و اغلب در دفاع از مظلوم با دیگران درگیر میشد و پای زندان رفتنش هم میایستاد. در ایام مبارزات انقلاب هم وقتی گاردیها به دختران دانشآموز در منطقه امیرکبیر زنجان حمله کردند، نتوانست آرام بنشیند و برای دفاع از ناموس مردم با آنها درگیر شد.»
آنهایی که از قبل یدالله را میشناختند، باورشان نمیشد کسی که در جبهه میبینند، خود او باشد؛ مردی که هر لحظه آماده دعوا بود و هیچکس جرات نزدیک شدن به او را نداشت، متواضع و افتاده شدهبود و حتی در عذرخواهی از رزمندگان کمسنوسال هم پیشدستی میکرد، عبادتهای خاص داشت و حتی سیگارش را هم ترک کردهبود. تحول آقا یدالله آنقدر چشمگیر بود که شهید مهدی زینالدین، فرمانده لشکر 17 علی بن ابیطالب (ع)، او را به عنوان الگو در صبحگاه به همه معرفی کرد.
«مجید تقیلو»، فرمانده گردان، نقلها دارد از شجاعت رزمنده خاصش: «آقا یدالله آنقدر قوی و پرزور بود که در عملیات خیبر دو گونی آرپیجی با خودش حمل میکرد. با اینکه بهخاطر هیکل درشتش، بهسختی در کانال جامیگرفت و بهکندی حرکت میکرد، اما پاپس نمیکشید. آنقدر پیدرپی تانکهای دشمن را با گلولههای آرپیجی هدف گرفتهبود که آرپیجی در دستش مثل کوره آتش شدهبود اما همچنان به رزمندگان نوجوان و جوان روحیه میداد.»
عاقبت در همان کانال وقتی داشت موقع نوشیدن آب به سالار شهیدان (ع) و سقای تشنهلبش سلام میداد، یک خمپاره 60 ناخوانده آمد و او را به آرزویش رساند.
یاد عزیزش با صلوات
*﷽*
#مکتب_سردار_سلیمانی
چند روز بعد از شهادت حاج قاسم و دفن ایشان، یکی از علمای کرمان به من تلفن زد و گفت:
چند شب پیش من خواب سردار سلیمانی را دیدم. داخل اتاقی نشسته بودیم و درد و دل می کردیم.
او برگشت و گفت: نگران دخترم فاطمه هستم. نگفت نگران نرگس و زینب هستم،
گفت: نگران فاطمه هستم که غذا نمی خورد من برای او ناراحتم.
بعد از این تلفن، من با همسر حاج قاسم تماس گرفتم و گفتم: یکی از آقایان خواب دیده که حاجی نگران فاطمه است که غذا نمی خورد.
ایشان گفت: درست است. ما هرچه به او می گوییم فایده ندارد. من گوشی را می دهم فاطمه، شما به او بگوید.
من کمی با فاطمه خانم صحبت کردم. به اوتسلا دادم و گوشزد کردم و گفتم: ببین پدرت بر کار شما نظارت دارد.
🎤: حجت الاسلام علی شیرازی
📚: متولد مارس
#یاد_عزیزش_با_صلوات