🔵 فكر مي كنيد اين عكس تصوير چه کسی باشد؟
- #شهيد_سيد_مرتضى_آوینی !
ولی آوینی بدون ريش، بدون چفيه، بدون #روايت_فتح! فارغ التحصيل معماری و در حال گذشتن از راه طی شده! كامران دوران قهوه و غزاله عليزاده و سيگار و كارل گوستاويونگ!
- وقتی آدم ها را فقط با يك چهره كه خودمان می خواهيم و می پسنديم معرفی می كنيم در واقع داريم یک پيام به مخاطب می دهيم؛ يا اين شکلی هستي يا كلا از دايره خارجی!
- یعنی اگر اهل سيگار و کافی شاپ باشی هيچ راهی برای پايان و فرجام امثال #آوینی و #همت و #بابایی نداری!
✅ وقتی شهيدان سرافراز و افتخار آفرين را هميشه طوری معرفی می كنيم كه گویی از آغاز کودکی #ريش داشته اند و #نمازشب می خوانده اند و مسير رشد و كمال و تغيير و تحولشان را به رسميت نمی شناسيم در واقع داريم راه را بر بقيه می بنديم!
🌹خاطره #سردارحسین_معروفی فرمانده سپاه مازندران
از #نمازشب خواندن #سردارسلیمانی
#شهید سلیمانی سربازی خوب برای اسلام و بندهای ناب برای خداوند متعال بود که به حقش یعنی #شهادت رسید. او در راه دفاع از اسلام انقلاب به درستی پیش رفت، از #امام جامعه جلو نزد و عقب نیفتاد که همین مصداق بازر #ولایتمداری بود.👌
بارها گفتم طی سالها رفاقت با حاج قاسم هیچ وقت ندیدم #نمازشب شهید سلیمانی قطع شود.☝️ آنهم نه نماز شبی عادی، نماز شبهای او همیشه با ناله و اشک و اندوه به درگاه خدا بود💔. من با #شهیدسلیمانی رفت و آمد داشتم حتی بارها در منزلشان خوابیدم، اتاق مهمانان با اتاق حاج قاسم فاصله داشت اما من با اشکها و صدای نالههای او برای نماز بیدار میشدم.😔
ددر کجای دنیا سراغ دارید یک سرلشکر نظامی یک عارف حقیقی باشد⁉️ او در مکاتبات خود به نیروهایش با رفاقت و صمیمیت قلم میزد.
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
*﷽*
در مکتب شهادت
در محضر همسر و مادر شهدا
مادر شهیدان می گفت: پدر شهدا، کشاورز و باغبان بود؛ گندم، جو، سیبزمینی آلوچه و ... میکاشت. من هم برای لحافدوزی و ... میرفتم تا زندگی بچرخد.
حاج آقا خیلی به حساب و کتاب #خمس و #زکات حساس بود.
بعد از شهادتش جعبهای از کاغذهای این محاسبات مانده بود.
حاج آقا از قبل ازدواج اهل #نمازشب بود. گاهی فکر میکردم نکند بچهها #نماز یا روزهای به گردنشان مانده باشد و با این حساب برایشان #نمازقضا میخواندم.
مادر می گفت: هیچ انتظاری از کسی ندارم! مگر شهید دادهام که چیزی بخواهم؟ #هیچ_انتظاری_ندارم. حتی توقع احترام بیشتر هم ندارم."
#شهید_سیدحمزه_سجادیان
#شهيد_سیدداوود_سجادیان
#شهيد_سیدکاظم_سجادیان
#شهيد_سیدابوالقاسم_سجادیان
#شهيد_سیدکریم_سجادیان
#یاد_عزیزشان_با_صلوات
مکتب سردار سلیمانی
@maktabesardarsoleimani
در مکتب شهادت
در محضر شهدا
راه شهید، عمل شهید
در طول آشناے ام با حاج موسے، ندیــدم ڪه یک بـار هــم #نــمازشـب ایشــان قطــع شــود حتے شـــب هاےعملــیات...
عملیــات کربلاے ۵ در شــرف برگزارے بــود.
دیــدم حــاج موسے روے سنگــر رفتــہ، پتویے روے خود کشــیده و نمازشــب مےخوانــد. حتے در ارتفاعــات ملـخ خور ڪہ دو متــر #برف آمــده بود و نیمے از سنــگر در برف بود، حاج موسےپتویے روے برف ها انداخـت و نمـاز شـب را اقامـہ کرد. ✨
مقیــد بود روزهاے دوشـنبه و پنجشـنبہ هـم #روزه بگیـرد.
حتی در والفجر ده، هنگام #شهادت روزه بود💔!
#شهیدحاج_موسی_رضازاده🌹
#یاد_عزیزش_با_صلوات
سمت: جانشین لجستیک لشکر المهدی(عج) ﻓﺎﺭس
در مکتب سالکان راه سعادت
در محضر عارفان
آیت الله بهجت(ره)
✨🌙✨#نمازشب
در بین تمام مستحبات ، دو عمل است که بی نظیر می باشد و هیچ عملی به آنها نمےرسد.
✨۱- نماز شب
✨۲- گریه بر امام حسین علیه السلام
🚩 #ما_ملت_امام_حسینیم
در مکتب سالکان راه سعادت
در محضر عارفان
آیت الله سید علی قاضی:
در دنـــیا به ثروتمندان و دارای
خانه های وســـیع و ریاستمندان
می گـــــویند اشـــراف مملڪت!
اما در قیامت اشراف آن کسانی
هستند که نمازشب خوان هستند.
#نمازشب انسان را به همه جا می رساند
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
🌸🌺🌸🌺🌸
🌸🌺🌸
🌸
در مکتب شهادت
در محضر مادران شهدا
فرخنده صفری» مادر شهید « #سیدحسین_میرقیصری» اینگونه روایت میکند:
یک بار هم با صدای بلند صحبت نکرد. از همان کودکی رفت سراغ کار؛ او کمک خرج خانواده بود. برایش غریب و آشنا فرقی نمیکرد. آن زمان که از گاز شهری خبری نبود، باید برای تهیه نفت، پخت غذا و آبگرمکن و بخاری میرفتیم و در صف نفت میایستادیم. سید حسین اغلب فرغون برمیداشت و ظرفهای نفت را از همسایهها میگرفت و برایشان نفت آورد.
به ظاهر سواد خواندن و نوشتن نداشت اما #بندگی را خوب بلد بود؛ یک #نماز و #روزهاش قضا نشد حتی #نمازشب او ترک نمیشد.
#یاد_عزیزش_با_صلوات
🌸
🌸🌺🌸
🌸🌺🌸🌺🌸
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
در مدرسه عشق
تو کلاس شهادت
پای درس شهدا
موضوع: نماز شب
استاد مربوطه: مدافع حرم
سردار شهید مصطفی صدر زاده🌷
با اینکه #جانشین فرماندهی تیپ شده بود و کل نیرو ها زیر نظرش بود، همیشه گوشه #نمازخانه می خوابید.
یک شب برای آب خوردن به سمت نمازخانه رفتم دیدم دارد #نمازشب میخواند...
آنقدر محو #مناجات با خدا بود که متوجه حضورم نشد. نماز شبش که تمام شد کنارش نشستم و گفتم: خب آقاجان، ما بعد از ظهر کلی کار کردیم. توی کوه و جنگل🌴بالا و پایین کردیم و خسته شدیم. کمی هم #استراحت کن شما فرمانده مایی، باید آماده باشی!
لبخندی😄 زد و گفت: خدا به ما به جون بخشیده، باید جونمون رو فداش کنیم... جز این باشه رسم #آزادگی نیست❗️
#یاد_عزیزش_با_صلوات