﴿شِیـــــخ حَسنعَلےاصفهآنےنُخُودَکے قدّس
سِره۔۔𔘓﴾
بــِـــدانید و آگٰاه بـــــآشید،
خـُــᰔــداوند رَحمَت ڪُند شُمـــــآ رٰا،
بِراستےڪِه؛
أسٰاس طَریقَت حَقیـــــر بَراین سہ³ پٰایہ،
مُحڪَم و اُستوٰار أست:
¹- غَذا؎ حَـــــلٰال
²- تَوجّہ بِہ نَمـــــآز و حُضور قَلـــــبْ دَر هِنگام نَمآز
³-بیدٰار؎ قَبـــــلْ أز اذٰان صُبح.
📚: طریقت حاج شیخ، ص۱۵
#شَبتُون_شُهدآیی🌷
#مسعود دلھٰا ♥️
خدا خودش دستمان را در دست شھدا
گذاشت و این رفاقت آغاز شد...
وچہ رفاقتـٖے بھتَر از ࢪفاقت با شٌھدا.!
#بࢪادرشَھیدَم راھَت ادامہ دارد...✨
عشق من
سردار شهید مسعود زکی زاده 🌷
ایستگاه همسرداری 👫
همسرداری به سبک شهدا ♥️
سپهبد شهید صیاد شیرازی 🌷
به هر بهانه ای برایم هدیه می خرید؛ برای روز مادر و روزهای عید. اگر فراموش می کرد، در اولین فرصت جبران می کرد. هدیه اش را می داد و از زحماتم تشکر می کرد.
زمانی که فرمانده نیروی زمینی بود، مدت ها به خانه نیامده بود. یک روز دیدم در می زنند. رفتم دم در، دیدم چندتا نظامی پشت در هستند، گفتند: "منزل جناب سرهنگ شیرازی؟" دلم لرزید. گفتم :" جناب سرهنگ جبهه هستند. چرا اینجا سراغشان را می گیرید؟ اتفاقی افتاده؟ " گفتند: از طرف ایشان پیغامی داریم." و بعد پاکتی را به من دادند و رفتند. آمدم در حیاط ، پاکت را درحالی که دستانم می لرزید ، باز کردم. یک نامه بود با یک انگشتر عقیق . نوشته بود:" برای تشکر از زحمت های تو. همیشه دعایت می کنم." یک نفس راحت کشیدم. اشک امانم نداد.
🎤 روای همسر شهید
ایستگاه حاج قاسم
📝بخشی از وصیتنامه حاجی
✍️حاج قاسم سلیمانی:
مسئولین همانند پدران جامعه میبایست به مسئولیت خود پیرامون تربیت و حراست از جامعه توجه کنند، نه با بیمبالاتی و بهخاطر احساسات و جلب برخی از آرای احساسی زودگذر، از اخلاقیاتی حمایت کنند که طلاق و فساد را در جامعه توسعه دهد و خانوادهها را از هم بپاشاند.
🔹حکومتها عامل اصلی در استحکام خانواده و از طرف دیگر عامل مهم از هم پاشیدن خانواده هستند. اگر به اصول عمل شد، آن وقت همه در مسیر رهبر و انقلاب و جمهوری اسلامی هستند و یک رقابت صحیح بر پایه همین اصول برای انتخاب اصلح صورت میگیرد.
🌻امام رضا علیهالسلام:
🌱 آن كسى كه نفسش را محاسبه كند، سود برده است و آن كسى كه از محاسبه نفس غافل بماند، زیان دیده است.
#اللهم_بحق_زینب_عجل_لولیک_الفرج
#چهار_شنبه_های_امام_رضایی
#شهیدانه🕊
#شهیداحمدنیکجو🌷
ایشان رساله امام را حفظ بود و برای بچهها احکام میگذاشت به طوری که بچهها تا وقتی او را میدیدند، میگفتند: آیتالله احمد نیکجو آمد.
احمد نذر امام هشتم، بود. مادرم چهار پسر بدنیا آورد ولی هیچ کدام زنده نماندند تا اینکه دست به دامن امام رضا(ع) شد، احمد را به ما هدیه کرد. این بار احمد ماندنی شد؛ احمد به قدری زیبا بود که مثال زدنی نبود، موهای طلایی داشت، واقعاً زیبا بود، مادرم میترسید بچه را بیرون بیاورد تا از چشم زخم در امان باشد.
.
تا 7 سال مادرم به احترام امام رضا(ع) لباس مشکی به تن احمد میکرد و وقتی احمد را به سلمانی برای اصلاح میبرد، موهای زیبا و طلایی سرش را جمع میکرد. بعد از این هفت سال، موهایی را که جمع کرده بود، وزن کرد و مساوی با وزن موها، پول، وزن کرد و به مشهد برد و به پاس تشکر، به درون ضریح حضرت رضا انداخت.
📚: هفت تپه ی گمنام
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
#شهیدانه🕊
#شهیدمحمدحسین_حمزه🌷
یک بار درمسیر زیارت امام رضا (ع) به قصد دیدار ایشان و خانواده شان به منزلشان رفته بودیم. چیزی که در منزلشان بیش از همه جلب توجه می کرد؛ نمایشگاه کوچکی از پوکه ها و فشنگ ها و آثار و نمادهای دفاع مقدس بود؛ گوشه ای از خانه متعلق به این نمایشگاه بود.
,
نزدیک اذان مغرب بود؛ خیلی راحت پیشنهاد کرد که با هم به مسجد برویم. می گفت کاری در مسجد دارد که باید برود من که خیلی کنجکاو بودم بیشتر با حسین آشنا بشنوم قبول کردم تا به مسجد برویم. هنگام و پس از نماز جماعت شاهد بودم که حسین محور توجه جوانان و نوجوانان در مسجد بود. ظاهرا بسیاری از امور فرهنگی مسجد را بر عهده داشت. او همیشه چفیه اش را گردنش می گذاشت. یادم نمی آید جایی او را با پوشش رسمی خارج از منزل بدون چفیه دیده باشم.
حتی روز دامادی اش هم چفیه جزو لباسش بود. نکته ی بعدی که برایم جالب بود این بود که خیلی دقیق مسائل جاری و سیاسی را رصد می کرد و نسبت به کوچکترین تحرکی بی تفاوت نبود و موضعگیری داشت.
شهیدی که در روز لیله الرغائب متولد شد و در روز لیله الرغائب به شهادت رسید...
ایستگاه همسرداری 👫
همسرداری به سبک شهدا
سردار شهید یوسف کلاهدوز🌷
مشغول کار منزل بودم. حواسم از حامد پرت شد. یک دفعه از روی صندلی افتاد زمین و سرش غرق خون شد. او را به دکتر رساندم. سرش را پانسمان کردند. خیلی می ترسیدم که مبادا یوسف با من دعوا کند و ناراحت شود و بگوید:" چرا مواظب بچه نبودی؟" وقتی آمد مثل همیشه سراغ حامد را گرفت. گفتم: "خوابیده." بعد هم قضیه را برایش تعریف کردم. فقط گوش داد. آرام آرام چشم هایش خبیش شد. لبش را گاز گرفت. بعد گفت:"تقصیر من است که تو را با حامد تنها می گذارم. چاره ای ندارم. مرا ببخش." وقتی این جملات را گفت، خیلی شرمنده شدم. در همه برخوردهایش این عشق و محبت را به پای زندگی مان می ریخت.
🎤 روای همسر شهید
• (31).mp3
3.41M
💚🌹💚🌹💚🌹💚
توجه خداوند متعال در شب
#لیـلة_الرغائـب بـه بندگانش...
🎤 استاد حدائق شیرازی
#شب_لیله_الرغائب
#التماس_دعا
#نماز_شب🌙
﴿حڪمـــــت ۱٠۴ نهج البلاغہ۔۔۔ꕤ: ﴾
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
يَا نَــوْفُ! إِنَّ دَاوُدَ (عليـــهالسلام) قَـــامَ
فِے مِثْلِ هَذِهِ اَلسَّاعَةِ مِنَ اَللَّيْلِ فَقَالَ:
إِنَّهَا لَسَــاعَةٌ لاَ يَدْعُـــو فِيهَـا
عَبْــــدٌ إِلاَّ اُسْتُجِـــــيبَ لَهُ
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
اِ؎ نَوف!
همٰانـــــآ دٰاوود!
پيآمبر در نیمہ شَب(سَحر) برمےخآست،
و مےگُفت۔۔:
«اين سٰا؏ــــتے أست ڪِہ۔۔۔
دُ؏ـــآ؎ هَر بَندها؎؛
بِہ اجـــــآبت مےرسَد۔۔𑁍»
مَگر چَند گُروه ڪِہ ؛
حتٓے دَر سَحر نیزد؏ــــآ؎ آنٰان؛
بہ اِجـــآبت نمےرِسَد۔۔!!
¹_جآســـــوس و مأمور حٰاڪم ظٰالِم
²_ نـَوازَنده طَنـبور و طَبــــل.
#شَبتوُن_شُهدآیی🌷
🪴خــودسازیبهسبکشهیدهمت
◽️میگفت بعد از نماز وقتی سرتون رو به سجده میگذارید و بدنتون آروم میشه اونجا با خودتون خلوت کنید.
◽️چون بهترین وقت همون موقعست که چیزی حواستون رو پرت نمیکنه. یه مرور داشته باشید روی همه کارهایی که از صبح تا شب کردید.ببینید کارهاتون برای رضای خدا بوده یا نه.
🌷خیلیها این توصیه حاج ابراهیم را شنیده بودند.عمل کرده و نتیجهاش را هم دیده بودند.
سردار بی سر خیبر
#شهیدمحمدابراهیمهمت🌷