@mohammad_reza_ranjbar1_8828487714.mp3
زمان:
حجم:
2.54M
#امام_علی_علیه_السلام
مرا در تن بود تا جان علي گويم علي جويم
بجنبد تا رگم در جان علي گويم علي جويم
🌷
ز پيدا و ز پنهانم همين يك حرف را دانم
كه در پيدا و در پنهان علي گويم علي جويم
اگر اهل خراباتم وگر شيخ مناجاتم
به هر آئين ، به هر دستان علي گويم علي جويم
🌷
علي دين است و ايمانم ،علي درد است و درمانم
چه با درد و چه با درمان علي گويم علي جويم
علي حلال مشكل ها ،علي آرامش دلها
كند تا مشكلم آسان علي گويم علي جويم
🌷
اگر در خانقه افتم وگر در ميكده خفتم
به هر معموره و ويران علي گويم علي جويم
🌷
ز مهر او سرشت من ، جمال او بهشت من
هم اندر روضه ي رضوان علي گويم علي جويم
🌷
علي باب الله عرفان ،علي سرالله سبحان
به نور دانش و عرفان علي گويم علي جويم
🌷
اگر درويش و مسكينم وگر ديندار و بي دينم
چه با كفر و چه با ايمان علي گويم علي جويم
🌷
اگر تسبيح مي گويم وگر زنار مي جويم
به هر اسم و به هر عنوان علي گويم علي جويم
🌷
ز سوره سوره ي قرآن ، ز ياسين و ز الرحمان
به هر آيه ز هر تبيان علي گويم علي جويم
🌷
اگر از وصل خوشحالم وگر از هجر نالانم
چه با وصل و چه با هجران علي گويم علي جويم
🌷
به محشر چون برآرم سر ، به نزد خالق اكبر
به گاه پرسش و ميزان علي گويم علي جويم
✍#شعر_حاج_میرزا_علی_اکبر
#نعمت_اللهی
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🏴 مصائب امیر المومنین علیه السلام بعد از شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
☑️ عمّار میگوید:
▫️ به خانه آقا و مولایم امیرالمومنین (ع) رفتم و از ایشان اجازه ورود گرفتم. به من اجازه فرمودند و داخل شدم. ایشان را درحالی که محزون و اندوهگین نشسته بودند، یافتم و حسن (ع) در سمت راست و حسین (ع) در سمت چپ ایشان نشسته بودند. گاهی به حسین علیهالسلام نگاه میکرد و میگریست و گاهی به حسن علیهالسلام.
هنگامیکه به حال او و فرزندانش نظاره کردم از خود بیخود شده، اشکهایم جاری شد و به شدت گریستم. هنگامیکه آرام شدم عرضه داشتم:
🔹 اجازه سخن به من می دهید فرمود: بگو ای ابا الیقظان!
▫️ عرضه داشتم:
🔹 شما امر بر صبر کردن در مصیبت می نمائید. پس این اندوه طولانی (در این مصیبت) چیست؟ در حالی که شیعیان شما به خاطر خانهنشینی و غیبت شما آرام ندارند و این امر بر آنها سخت است.
▪️ میگوید حضرت به من نگاه کرده و فرمود:
🔸 ای عمّار! همانا مصیبت کسی که من از دست داده ام بسیار سخت است.
من رسول خدا را با از دست دادن فاطمه از دست دادم.
او برای من موجب آرامش و تسلیت بود. هنگامیکه سخن میگفت در گوش من صدای رسول خدا می پیچید و هنگامیکه راه می رفت مثل رسول خدا راه میرفت و من درد فراق را جز با دوری او احساس نکردم و چه بزرگ است مصیبتی که به من رسیده است.
هنگامیکه او را در جایگاه غسل قرار دادم، فهمیدم که استخوانی از پهلوی او شکسته است و پهلویش از ضربه تازیانه ها سیاه شده و او آن را از من مخفی مینمود که میترسید مبادا اندوه من بیشتر شود و به حسن و حسین نمینگرم مگر اینکه اشک راه گلویم میگیرد و به زینب گریان نگاه نمیکنم مگر اینکه دلم به حال او به رقّت در میآید.
⬅️ انوار العلومة، ص ۲۱۴
برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۲۹
🏷 #امام_علی_علیه_السلام
#حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها
#فاطمیه