eitaa logo
نوای دل💓 نوای دلتنگی💞
165 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
2.9هزار ویدیو
21 فایل
نوای_دلتنگی 😔 ای کاش که ما نیز کمی یاد تو بودیم در هر نفس و هر قدمی یاد تو بودیم هنگام خوشی یاد تو از خاطرمان رفت… با دیدن هر درد و غمی یاد تو بودیم اینگونه به بی راهه نمی رفت دل ما هر روز اگر قدر دمی یاد تو بودیم امروز جهان تشنه عدل است، کجایی؟ 💫
مشاهده در ایتا
دانلود
Puzzle - Adam o Hava.mp3
2.93M
آهنگ آدم و حوا پازل_بند
زنگ زد، گفتم تن ماهی ترکید همه جا بوی گند میاد و زدم زیر گریه با این گل اومد خونه الان بوی گل خونه رو پر کرده❤️
4_6023922890859091650.mp3
4.62M
آهنگ پاییز کوروش_یغمایی
لاله زار، راغب
🔰دیگه هیچ شخص فضولی نمیتونه صفحه گوشیت رو دید بزنه...! 🚫 ✅ معرفی اپلیکیشن Hide screen ● یه جای عمومی نشستی داری چت میکنی یه نفر بغلته مدام سرک میکشه تو گوشیت ببینه داری چیکار میکنی :/ ● برای این کار فقط کافیه اپلیکیشن Hide screen رو دانلود کنید ؛ وارد برنامه که شدید روی گزینه Start کلیک کنید تا برنامه واستون فعال بشه. ● به صفحه اصلی برگردید و دنبال سه خط همبرگری گوشه صفحه بگردید ، اونو ک پیدا کردید روش کلیک کنید و میزان شفافیت رو مشخص کنید هرچی بیشتر جلو ببری صفحه گوشی مات‌تر میشه. 😉 📱📱
در من روح درد کشیده و غمگینی‌ست از شمالی‌ترین قطب و دورافتاده‌ترین سرزمین. هنوز هم گاهی سکوت و انزوای یخ زده‌اش دنیای مرا به‌هم می‌ریزد. میان خواب‌های هراس‌انگیزم، در کلبه‌ی برفی متروکه‌ای کز کرده‌ام، آتشی روشن کرده و تنهایی‌ام را میان سوسوی غریبانه‌اش می‌سوزانم‌. هراس من از شب‌های قطبی سرد و ساکتی‌ست، که صبح نمی‌شود! هراسِ من از آسمان بی‌ خورشید، هراس من از تنهایی مرموزی‌ست، که عشق و احساس مرا در هم پیچیده... در من؛ روح مهربان و سی هزار ساله‌ای‌ست از قبایل سرخپوست. به دنبال آرامشی سحر آمیز، به دنبال دوستی و صلح ... من تنهاییِ کوهستان را خوب می‌شناسم، آوای جنگل به گوش‌های خسته‌ی من، بیگانه نیست. من در دلِ زیباترین خواب‌هایم؛ جایی میانِ دشت‌های بِکر، چادری زده‌ام، بی هیچ حصار، بی‌هیچ اجبار و بی‌هیچ انزجار... آزادی و فراغتم را با فلوتِ کهنه‌ای میانِ تار و پود طبیعت می‌نوازم. من از چشمان وحشیِ گرگ‌ها و از نگاهِ مغرورِ بوف‌ها نمی‌ترسم، با خرس‌های‌ ایستاده و اسب‌های وحشی کوهستان، عجین شده‌ام. من تجسمِ روشنی از عبورم، بیزارم از ماندن، از نشستن، از تکرار... در من تناقضِ بیگانه و ترسناکی‌ست! گاهی خوبِ خوبم، گاهی درمانده و بی رمق... من؛ نه انزوای سرد قطب را می‌خواهم، نه وحشت و اضطراب دنیای امروز را. خسته‌ام، می‌خواهم به قبیله‌ام برگردم. ‌