🥀گزارش لحظه به لحظه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها🥀
#قسمت57
وصیت سوم اینکه مرا شب دفن کن و افراد غریبه و دشمنان شاهد و حاضر نباشند.
چهارمین وصیت این است که زیارتت را نسبت به قبر من قطع نکنی،چرا که با تو انسی عظیم دارم.🥺
امیرالمؤمنین وصیت ها را قبول کرد و فرمود:
ای دختر عمو،من نیز سه خواسته از تو دارم که میخواهم قبول کنی:
💔اول آنکه اگر از سوی من نسبت به تو کوتاهی شده عفو کنی.
💔دوم آنکه وقتی پدرت را ملاقات کردی از من به او سلام برسانی و تحیت مرا به او ابلاغ کنی.
💔سوم آنکه هنگامی که نزد پدرت رفتی شکایت مرا به او نکنی.
درحالی که امیرالمؤمنین و حضرت زهرا درباره وصیت گفت و گو میکردند،صدای گریه و ناله ای شنیدند که میگفت:
واویلاه،وا نصیبتاه،واحزناه،واکربتاه.
فضه از خانه بیرون رفت و دید حسنین گريان به سوی خانه می آیند. امیرالمؤمنین نیز از اتاق بیرون آمد و پرسید:
ای نور چشمانم،چه شده که اینگونه اشک میریزید؟
گفتند:
پدرجان به ما گفتی کنار قبر پدربزرگ برویم. ما رفتیم و هنگامی که آنجا رسیدیم شنیدیم هاتفی میگوید:
این ابراهیم خلیل است که میگوید: #یتیمان فاطمه آمدند.
این اسماعیل ذبیح است که میگوید:
شفیع ما در روز قیامت آمد.
این محمد مصطفی صلوات الله علیه است که میگوید: پسرانم و نور چشمانم آمدند.این صدا هارا که شنیدیم کنار قبر پدربزرگ رفتیم و صدای او را از داخل قبر شنیدیم که فرمود: فرزندانم،نزد مادرتان برگردید و قبل از وفاتش با او وداع کنید. من نیز با حجمی از پیامبران به استقبال روح مادرتان آماده ام.
امام حسن و امام حسين وارد اتاق شدند و حال مادر را که دیدند کنار او نشستند.
آنان دست و پای مادر را می بوسیدند و می گفتند:
💔ای مادر،چشمانت را باز کن و به یتیمانت نگاه کن.💔
هنگامی که حضرت زهرا سلام الله صدایشان را شنيد چشمانش را گشود و فورا آن ها را به سینه چسبانید،و درحالی که میگریست می فرمود:
💔ای نور چشمانم،نمیدانم بعد از من به دست دشمنان،چه بر سر شما خواهد آمد و چه محنت ها و اذیت ها و سختی هایی خواهیدکشید.💔
#فاطمیه
🤲بحق امیرالمومنین علی علیه السلام
اللهم عجل الولیک الفرج🤲
🕊🕊🕊❤️❤️❤️🕊🕊🕊
🌟به عشق امیرالمؤمنین پست ها رو نشر بدین
👇👇👇👇
@maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)