✅زیبایی انسان درچیست؟
✍روزی شاگردان نزد حکیم رفتند و پرسیدند:
استاد زیبایی انسان در چیست؟
💥حکیم دو کاسه کنار شاگردان گذاشت و گفت: به این دو کاسه نگاه کنید اولی از طلا درست شده است و درونش زهر است و دومی کاسه ای گلیست و درونش آب گوارا است ؛ شما کدام را میخورید ؟ شاگردان جواب دادند : کاسه گلی را ... حکیم گفت : آدمی هم همچون این کاسه است. آنچه که آدمی را زیبا میکند درونش واخلاقش است . باید سیرتمان را زیبا کنیم نه صورتمان را ...
✅فضیلت افطاری دادن
✍رسول خدا (ص) (در ضمن خطبه اي در فضيلت ماه رمضان) فرمود: اي مردم! هر که از شما روزه دار مؤمني را در اين ماه افطار دهد، نزد خداوند پاداش آزاد نمودن يک بنده را دارد و گناهان گذشته اش مورد آمرزش واقع مي شود.
💥گفته شد: اي رسول خدا! همگي ما توانايي اين کار را نداريم. فرمود: از آتش (دوزخ) بپرهيزيد اگر چه به (افطار دادن به) دانه اي خرما باشد، از آتش (دوزخ) بپرهيزيد اگر چه به (افطار دادن به) جرعه اي آب باشد.
📚بحار الأنوار، ج 96، ص317
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
»
📺فیلمی که تماشای آن حال آدم رو خوب می کند
✍هر کس دلی را شاد کند، خداوند از آن شادی لطفی برای او قرار دهد که به هنگام مصیبت چون آب زلالی بر او باریدن گرفته و تلخی مصیبت را بزداید.
📚 نهج البلاغه حکمت ۲۵۷
»
✍امام محمد باقر علیه السلام:
اگر از امری می ترسی یا حاجتی داری، اول خدا را به بزرگی و عظمت یاد کن و مدح او را بگو چنانکه سزاوار است و صلوات بر محمد و آلش بفرست و حاجت خود را بطلب و سعی کن گریه کنی، اگرچه به مقدار سر مگسی باشد، به درستی که پدرم فرمود: نزدیکترین حالات بنده به خدا، هنگامی است که در سجده و گریان باشد.
📚 کافی،ج۲،ص۴۸۳
💠💠💠
🌸 #ترمیم_پوکی_استخوان
🍃پرهیز از غذاهای با طبع سرد
✍پودر پوست تخم مرغ محلی بصورت گرد روی غذاها یا داخل خورشت یا مخلوط با عسل روزی یک قاشق مرباخوری میل شود.
🌸 مرکز #طب_جامع اسلامی و سنتی🌸
#تقویت-حافظه
🔸امام علی(ع):
کسی که کمی زعفران خالص وکمی سعد کوفی را با مقداری عسل مخلوط کند و روزانه دو مثقال از آن را بنوشد
🔹آنقدر حافظه اش قوی خواهد شد که بیم آن می رود که ساحرشود.
حکایتی شگفت انگیز
قسمت اول:
حمّال و کشیکچی یا نگهبان ساده بازار اصفهان بود. آنقدر ساده بود و بی ریا که مردم به او لقب "هالو" داده بودند. امّا کسی نمی دانست که در ورای این ظاهر ساده و فقیرانه ، روح بلندی وجود دارد ، صاحب مقامی رفیع نزد حضرت صاحب الأمر و الزّمان أرواحنا لتراب مقدمه
مرحوم میرزا حسین کشیکچی مشهور به هالو (متوفی 1309 ه ق) که بدن مطهرش در بهشت تخت پولاد اصفهان آرام گرفته است ،حکایتی شگفت انگیز دارد که از قول مرحوم حاج آقا جمال اصفهانی در کتاب عبقری الحسان نوشته مرحوم ایت الله علی اکبر نهاوندی با رعایت امانت نقل گردیده است:
نزدیک اذان ظهر روز بود. مثل هر روز مهیای رفتن به مسجد شدم. از منزل ما تا مسجد فاصله چندانی نبود . چند سالی بود که توفیق امامت جماعت در این مسجد به من عنایت شده بود. مسجدی که بواسطه قرار گرفتنش در راسته بازار ، پاتوق کسبه و اهل بازار بود و البته حضور باربران و کشیکچیان و نگهبان های بازار هم رونق خاصی به مسجد می داد.
هنوز چند قدمی به مسجد مانده بود که صدای جمعیت اندکی که تابوتی را بر دوش خود حمل می کردند مرا متوجه خود ساخت. جلوتر رفتم ؛ تابوتی ساده و فقیرانه بر دوش چند نفر که همه از باربران بازار بودند و چند نفری مشایعت کننده نیز در کسوت ساده حمّالان و کشیکچیان بازار که البته چهره برخی از آنها برایم آشنا بود. معلوم بود که میّت ، یکی از منسوبان همین آدم های سر و ساده و فقیر است که اینچنین غریبانه و بی پیرایه تشییع می شود.
در همین بین ، ناگهان چشمم به میرزا حبیب ، تاجر سرشناس و مؤمن بازار افتاد که با حالتی نزار و پریشان در حالی که بشدت می گریست و مویه می کرد ، جنازه را مشایعت می نمود. مشاهده میرزا حبیب ، آن هم با این حال پریشان که گویی صاحب عزای اصلی است و نزدیک ترین کسان خود را از دست داده است ، مرا بسیار شگفت زده کرد. آخر میرزا حبیب از بازاریان و تجّار سرشناس و مؤمن بازار و از نیکان اصفهان بود. اگر از نزدیکان و بستگان او کسی فوت نموده ، پس چگونه است که اینچنین غریبانه و بی خبر تشییع می شود؟! چرا از بزرگان تجار و کسبه و اقربای خود میرزا حبیب ، کسی در این تشییع جنازه شرکت ندارد؟! .... همه اینها سؤالاتی بود که ذهن مرا به خود مشغول ساخته و بشدّت کنجکاو یافتن اصل ماجرا کرده بود.
در همین حال بودم که نگاه پریشان میرزا حبیب به من افتاد و گویی متوجه تعجب و حیرانی من شد. بطرفش رفتم و دست بر شانه اش گذاشتم . پیش از آنکه سخنی بگویم با صدایی لرزان و مصیبت زده گفت: «حاج آقا جمال! به تشییع جنازه یکی از اولیای خدا نمی آیید؟! »
کلامش بر قلب و جانم نشست و مرا بی اختیار بسوی جنازه کشاند. از رفتن به مسجد منصرف شدم و به همراه میرزا حبیب و جماعت باربران و کشیکچیان بازار ، جنازه را به طرف غسّالخانه مشایعت نمودم. از بازار تا غسالخانه که در محلی بنام «سرچشمه پاقلعه» قرار داشت ، مسافت نسبتاً زیادی بود و من باتفاق عده معدود مشایعت کننده در حالی این مسافت را پیمودم که در تمام طول مسیر ، جمله میرزا حبیب در توصیف صاحب جنازه ، ذهنم را به خود مشغول ساخته بود و بشدت کنجکاو بودم تا صاحب آن را بشناسم .
به غسالخانه که رسیدیم ، جنازه را تحویل مغتسل دادند تا مراسم تغسیل و تکفین میت انجام شود. گوشه خلوتی یافتم و تا مهیا شدن جنازه ، در انتظار نشستم. ساعتی از ظهر گذشته بود و من خسته از راه دراز و اندوهناک از فوت نماز جماعت اول وقت ، به سرزنش خود پرداختم که چرا بی جهت ، تحت تأثیر سخنان یک تاجر پریشان حال ، مسجد و نماز جماعت را ترک گفته ام. در حال و هوای خود بودم که دستی بر شانه خود احساس کردم. خودش بود ، میرزا حبیب. مثل اینکه تحیّر و سرگردانی مرا بیش از این تاب نیاورده بود. حالا مثل اینکه کمی آرام گرفته بود. به او گفتم: « میرزا! این جنازه کیست؟! حکایت این حال پریشان شما چیست؟!»
میرزا حبیب ، آه بلندی کشید و در حالی که دست بر کمر گرفته بود و می نشست ، گفت: « قصه عجیبی است حکایت من و آشناییم با صاحب این جنازه!! قصه ای که تا کنون برای کسی آن را بازگو نکرده ام.»
با کنجکاوی و تعجب گفتم: « بسیار مشتاق شنیدنم میرزا حبیب! بگو و مرا از این بهت و حیرانی بیرون آور.»
میرزا حبیب دوباره آهی کشید و ادامه داد:
« همینطور که می دانید امسال من مسافر قافله حج بودم. کاروان ما ابتدا راهی عراق شد تا پس از زیارت عتبات مقدسه نجف و کربلا ، راهی حجاز شویم. همه چیز بخوبی می گذشت تا در چند فرسخی کربلا ، کیسه حاوی سکه ها و بعضی اثاثیه ضروری سفرم را دزدان به سرقت بردند
💐💐💐
33.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥
#ڪلیپتصـــویرۍ
🎤 اســـتاد دارســـــتانۍ
✅ رفــــــــــیق
ツ
ای کاش بجز #رنـگ خدا رنگ نباشد
در ملک خدا فـقر و بلا ، جنگ نباشد
ای کاشکه درسینۀ کس غصّه نبینند
با این همه نعمت دل کس تنگ نباشد
ای کاش وفا جای جفا شـــیوۀ ما بود
انـدیشۀ کج ، حقـــــه و نیرنگ نباشد
ای کاش دلی در قـــــفس نفس نبینی
تا ســــینه چـــــو آیینۀ پر زنگ نباشد
ای کاش اگر دست نیازی به تو رو کرد
از لطف بگـــیری ، دلت از سنگ نباشد
✅ وظایف منتظران - 1 ✅
#وظایف_منتظران
🔵🔴 وظایف منتظران 🔵🔴
📚 منبع:
کتاب مکیال المکارم جلد دوم نوشته آیت الله سید محمد تقی موسوی اصفهانی (ره)
1-تحصیل شناخت صفات و آداب و ویژگیهای آن جناب
۲- رعایت ادب نسبت به یاد او
۳- محبت خاص نسبت به آن حضرت
۴- محبوب نمودن او در میان مردم
۵- انتظار فرج و ظهور آن حضرت
۶- اظهار اشتیاق به دیدار آن حضرت
۷- ذکر مناقب و فضایل آن حضرت
۸- اندوهگین بودن مومن از فراق آن حضرت
۹- حضور در مجالس فضایل و مناقب آن حضرت
۱۰- تشکیل مجالس ذکر مناقب و فضایل آن حضرت
۱۱و۱۲- سرودن و خواندن شعر در فضایل و مناقب آن حضرت
۱۳- قیام،هنگام یاد شدن نام یا القاب آن حضرت
۱۴و۱۵و۱۶- گریستن و گریاندن وخود را به گریه کنندگان شبیه نمودن بر فراق آن حضرت
۱۷- درخواست معرفت امام عصر از خداوند
۱۸- تداوم درخواست معرفت آن حضرت
۱۹- مداوت به خواندن دعای غریق
۲۰- دعا در زمان غیبت آن حضرت
۲۱- شناختن علامتهای ظهور آن حضرت
۲۲- تسلیم بودن و عجله نکردن
۲۳- صدقه دادن به قصه سلامتی آن حضرت
۲۴- صدقه دادن به نیابت آن حضرت
۲۵و۲۶- حج رفتن به نیابت از آن حضرت و فرستادن نایب از طرف آن جناب
۲۷و۲۸- طواف بیت الحرام به نیابت از امام و نایب ساختن دیگری تا از طرف ایشان طواف نماید
۲۹- زیارت مشاهد رسول خدا و ائمه به نیابت از مولایمان
۳۰- استحباب اعزام نایب برای زیارت از سوی آن حضرت
۳۱- سعی در خدمت کردن به آن حضرت
۳۲- اهتمام ورزیدن به یاری آن جناب
۳۳- تصمیم قلبی بر یاری کردن آن جناب در زمان حضرت و ظهور او
۳۴- تجدید بیعت با آن حضرت بعد از فرائض همه روزه و هر جمعه
۳۵- صله آن حضرت به وسیله مال
۳۶- صله شیعیان و دوستان صالح امام به وسیله مال
۳۷- خوشحال کردن مومنین
۳۸- خیرخواهی برای آن حضرت
۳۹- زیارت کردن آن حضرت
۴۰- دیدار مومنین صالح و سلام کردن بر آنان
🌺ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌺
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✅ به ڪانال مَهــدَویَت ایتا بپیوندید
🆔http://eitaa.com/joinchat/5046272C64758abd3a