پس قیامَت شو قیامَت را بِبین
دیدنِ هر چیز را شَرط است این
📚 #مثنوی_مولانا
می فرماید برای درک هر چیز باید جزئی از آن را در خود داشته باشی . اگر مهربانی را درک می کنی، یا شفقت و دوستی را، بدان که آن مهر و محبت و دوستی در تو هست که آن را می فهمی؛ همچنان که اگر خشم و قهر و دشمنی هم می بینی، حتما در وجود خودت هست که برایت قابل درک شده . آن کس که سراسر مهر است، به هر چه بنگرد محبت می بیند؛ و آنکه تماما خشم است و سرشار از حس دشمنی، هر جا بنگرد قهر می بیند و خصومت.
اما یک نکته دیگر هم در این ابیات هست؛ می فرماید: "پس قیامت شو، قیامت را ببین ". یعنی عده ای هستند که خود، قیامت اند؛ مولانا این صفت را به پیامبر نسبت می دهد:
زو قیامَت را هَمیپُرسیدهاند
ای قیامَت تا قیامتْ راهْ چند؟
📚 #مثنوی_مولانا
🍃🍃🍃
یعنی از پیامبر، که خود عین قیامت بود، می پرسیدند: تا قیامت چقدر مانده است؟!
اما معنای این حرف چیست؟ یعنی چه که پیامبر عین قیامت بود؟ باید معنای قیامت را نزد مولانا بدانیم :
"هرگاه که خیالات از میان برخیزند و حقایق روی نمایند، بیچادرِ خیال، قیامت باشد . آنجا که حال چنين شود، پشیمانی نماند. هر حقیقت که تو را جذب میکند، چیز دیگری غيرِ آن نباشد؛ همان حقیقت باشد که تو را جذب کرد."
📚 #فیه_ما_فیه
قیامت اشاره به زمان نیست. قیامت یک تجربه است، تجربه دیدار هر چیز، همانگونه که هست. برای عده ای این تجربه در همین حیات قابل حصول است.
مولانا این عالم را دارالغرور می خواند؛ جایی که امور عکس آنچه می نمایند، هستند. قیامت هنگامی است که پرده های فریب و خیال از پیش چشم برداشته می شود؛ و ما عین حقیقت را شاهد می شویم .
پس پیامبر قیامت بود، یعنی حقیقت را شاهد بود . او از این ایوان دروغ به مقعد صدق کوچ کرده بود، و هر چیز را همان گونه که بود، می دید
https://eitaa.com/maktabo_zahra313