#خاطره_بارداری #زایمان_در_خانه #رفتار_بد_پرسنل_بیمارستان بارداری دوم بود و هفته چهل و تموم کرده بودم و با دکترم تماس گرفتم نظر ایشون به این بود برم و آمپول فشار بزنم من بیمارستان برای نوار قلب جنین رفتم و چون همه چیز عالی بود منتظر شدم تا اینکه سه روز بعد وقتی برای سونوی پروبیوفیزیکال رفته بودم هوای سرد بیرون بهم خورد و وقتی برگشتم خونه زیر دلم باد می خورد من که سابقه درد تو بارداری داشتم گفتم لابد پهلوهام سرماخورده و مادر گفتن نکنه داری باد می خوری من گفتم نه سر محمد حسین من کمر درد داشتم این اصلا مثل اون نیست حتما سرماخوردم .ساعت دو شب از شدت درد بیدار شدم اما همچنان بر موضوع قلنج جنین پافشاری می کردم تا اینکه ساعت سه دردهام زیاد شد و تا پنج تو حموم زیر دوش بودم و فکر می کردم هنوز تا درد اصلی مونده واقعیتش ترس از رفتار بد #پرسنل_بیمارستان باعث شده بود تو حموم زیر آب درد رو تحمل کنم اما زودی بیمارستان نرم و آخرش هی به همسرم گفتم بیا حولمو بیار اما دیگه کار از کار گذشته بود و دردم زیاد شده بود و یه دفعه افتادم کف حمام و بعدشم خدا لطف کرد وتوسل به حضرت زهرا هم خیلی موثر بود چون با فشار و زور خودم و بدون کمک هیچ کس نی نی سالم افتاد رو دست مامانم لحظات دردناک وسختی بود شاید اگه یکم کادر #بیمارستان_دولتی خوش برخورد و حرفه ای باشن این جور نمی شد به هر حال نی نی من سالم و سرحال دنیا اومد و الانم ده ماهشه.یه چیزی بگم نزدیک ساعت پنج که افتاده بودم و قدرت بلند شدن نداشتم و کسی هم نمی تونست بلندم کنه چون نی نی داشت میومد مادر و همسرم همش می زد @mama_bardari👼