#شماره_۱۳
#مثبت_۳۰
#tahereh.m
امروز روز اول عیده سفره هفت سین رو با کلی ذوق چیدیم منتظریم سال تحویل بشه تا زودتر اون شیرینی خامه ای هارو که بابا چنتا شو برای تو سفره هفت سین خریده رو بخورم 😋بالاخره سال تحویل شد🥳🥳مامان بابا رو میبوسم و میگم من عیدی میخوام یالا😜بابا از لای قرآن عیدی منو برمیداره میده دستم منم خوشحال و خندان میرم سمت شیرینی ها ..قراره بریم خونه مامانی و آقا جون لباس خوشگلامو تنم میکنم سوار ماشین میشم و از بیرون به آدما نگاه میکنم چون مسیرمون یکم طولانیه حوصلم سررفته با بابا در مورد ماشینای تو خیابون حرف میزنم درباره اینکه چرا الان همه جا خلوته و همه میرن مسافرت ولی ما نمیریم 🤨بابا عصبی میشه پوف کشداری میکشه و میگه بسه دیگه بچه سرم رفت چرا انقد حرف میزنی ؟من چه بدونم چرا ماشینا یه رنگ نیستن یا چرا خیابونا خلوته 😖برو بشین سر جات انقدم حرف نزن 😠
_ولی بابا من حوصلم سررفته پس با کی حرف بزنم☹️
_من نمیدونم با مامانت حرف بزن
مامان با حالت آروم همیشگیش اسباب بازیم رو از کیفش در میاره میده دستم میگه برو با اسباب بازیت اون پشت حرف بزن یکم دیگه میرسیم
به صندلی تکیه میدم و اسباب بازیم رو تو دستم نگهداشتم ولی هیچ حرفی نمیتونم باهاش بزنم چی بگم به یه چیز آهنی که نه میشنوه و نه میتونه جواب بده 😪با منم که بازی نمیکنه پس واقعا به چه دردم میخوره کاش یه آبجی یا داداش داشتم انقد باهم این پشت حرف میزدیم و بازی میکردیم که نمیفهمیدم کی رسیدیم خونه آقاجون 😢
یکهو دوباره از جام میپرم
_مامان ..چرا من داداش ندارم ؟
مامان یه نگاهی به بابا میندازه بابا زیر چشمی مامانو نگاه میکنه و میگه :خب دیگه رسیدیم پیاده شین.....
برای بار صدم سوالی که بی جواب میمونه....
😔😔😔
(این داستان ادامه دارد..)
چون الان واقعا خوابم میاد نمیتونم بقیشو بنویسم 😂🙈
گروه پاتوق مامان اولی ها 🌺
https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592
کانال پاتوق مامان اولی ها 🌺
https://eitaa.com/joinchat/459997849Ca67efd6f43
#شماره_۱۴
#مثبت_۳۰
#Rkh
_ الو سلام داداش. خوبی؟
چه خبرا؟
_سلام محمد جواد خوبی. داداش؟ چه خبرا؟
_شکر خدا سلامتی. زنگ زدم ازت خداحافظی کنم.
_إ به سلامتی بلیطتت جور شد ؟
_آره خداروشکر . انشاالله پس فردا عازمیم. اگر بابا قبول کنه ، مامانم میبرم . میدونید که سر اینکه خدامنو بهش بده نذر کرده بره کربلا . اینهمه سال نتوانست بره بلکه با من بیاد نذرش ادا بشه .
هههههههه حالا انگار چه تحفه ای هستم من .
خداییش داداش اگر منو نداشتین چه کار میکردید؟
_هیچی ، با خیال راحت به جای جوش کردن به سخنان گوهربار شما به کارامون میرسیدیم . الان جنابعالی به خاطر نذر مامان باید بری کربلا ، ما اینجا باید مراقب زن و بچه شما باشیم از اون طرفم هروقت اومدی باید ملی بدویم دنبال کارای ولیمه و قربونی و کارای دیگه ای خدا اگر این محمد جواد و به ما نمیدادی چی میشد ؟؟!!
_إ داداش ؟؟ یادت رفته مامان همیشه میگه دنیا اومدن من کلی خیر و برکت تو زندگیتون آورده ؟ خلاصه که خان داداش از اونجایی مامان میگفت تو بچگیات همیشه آرزو داشتی خدا بهت یه برادر کوچکتر بده تا بهت بگه داداش ، خدا مارو روزیت کرده . بگو خداروشکر 😉
_بله دیگه , میگیم خداروشکر . راستی با آبجی ها هم حرف زدی؟ تقسیم کار کردی موقع اومدنتون مارا قاطی نشه؟
_بله داداش ، قبلشما با اونا صحبت کردم . قرار شد هر کدوم دوسه روزی بالارو مراقبت کنند تا مامان با خیال راحت راه بیفته . شماهم اگر کاری داری و فکر میکنی ممکنه نرسی به کارا بگو تا برادر کوچکه رو به خط کنم
_نه داداش من . نیازی نیست بزار اون به درساش برسه و کنکورشو بده. با خیال راحت برید و برگردید . منم تو این چند روز دعواش میکنم خونم تا تنها نمونه . خدا مامانو خیر بده همه جور سختی به جون خرید تا مارو از تنهایی دربیاره . اون وقت ها که شما ها نبودید منو آبجی دوتایی خوش بودیم اما غریب بودیم . به برکت وجود مامانه که الان هرکس یه گوشه ی کارو میگیره و امورات میگذره . فکر کنم الان کی میخواست پیش بابا بمونه ؟ انصافا این صفا و صمیمیت رو مدیون مامانیم. توهم با خیال راحت برو و به زیارتت برس . مارو هم دعا کن . نگران خانما و بچه هام نباش . یا ما میرویم پیششون یا اونارو دعوت میکنیم پیش خودمون . خدا خیرت بده کمک حال مامان و بابا شدی
_این چه حرفیه داداش من هرکاری میکنم انجام وظیفه است . مزاحمت نمیشم برو به کارات برس . کاری نداری؟
_نه عزیزم برو به سلامت . سلام مارو به امام حسین برسون . انشاالله سال دیگه یه اتوبوس کرایه میکنیم همه باهم میریم زیارت کربلا .
_انشالله . فعلا خداحافظ
خداحافظ
گروه پاتوق مامان اولی ها 🌺
https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592
کانال پاتوق مامان اولی ها 🌺
https://eitaa.com/joinchat/459997849Ca67efd6f43
#شماره_۱۵
#مثبت_۳۰
#M@H
من فقط میخوام واقعیتی که هر روز باهاش زندگی میکنم رو بنویسم .
+سلام همسر قشنگم .چرا انقدر ناراحتی پشت تلفن دیدم یجوری گفتم لابد خسته ای.چیزی شده؟
_نه خانم چیزی نیست ،،،،راستش مامانم و خواهرم کرونا گرفتن ...چیکار کنم؟؟؟؟
+جدی !!!خاکبسرم الان که باباتم نیست ...خب اشکال نداره تو از مغازه که میای قبلش برو پیششون ماسکی چیزی بزن کمکشون کن ..بنده خداها ..منم غذا درست میکنم ببر براشون..ان شا الله زود خوب بشن
_اخه تو رو چیکار کنم ؟تو بارداری با این حالت بچه کوچیکم که داریم ..نمیتونم تنهاتون بزارم..کلش مگه چقدر خونه ام
+فدای سرت تو برو به اونا برس من که خوبم ..اوناهم جوونن زود خوب میشن ...تو فقط بیشتر پیششون باش زودتر راه بیفتن
از این حرف ها چند هفته گذشت و همسرم دیگه نایی براش نموند یه پاش مغازه یه پاش خونه مامانش و یه پاش خونه خودمون ....
یروز که اومد خونه خسته و هلاک از همه چی گفت :
واقعا دیگه فکرم کتر نمیکنه وقتی اونجام فکرم به حال تو و بچه هاس وقنی اینجام فکرم پیش مامانم و خوب شدنشون از ممغازه که هیچی نمیفهمم انقدر فکرم درگیره که رو فروشمم تاثیر گزاشته با مشتری دعوام میشه ...
و برای اولین بار همسرم گفت کاش چندتا خواهر و برادر داشتم حداقل وقتی مغازه ام خیالم راحت بود یکی پیش مامانمه تا بهتر بشه....وقتی خونه ام واقعا خونه باشم و دیگه فکرم درگیر نباشه ..
و این جمله رو من تا الان چندین بار از همسرم شنیدم که واقعا چقدر تک فرزندی و یا کم فرزندی فشار روحی و جسمی زیادی روی اول خوده بچه و بعد خانواده اش میاره
برای همین همسرم میگه باید چهارتا بیاریم که حداقل مثل من نشن
هم کودکی تنهایی داشتم و هم جوونی تنها
گروه پاتوق مامان اولی ها 🌺
https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592
کانال پاتوق مامان اولی ها 🌺
https://eitaa.com/joinchat/459997849Ca67efd6f43
#شماره_۱۶
#مثبت_۳۰
#zahra hf
من یه دختر تنها هستم که مادر و پدرم هیچ وقت به فکر من نبودن و همیشه به خودشون فکر میکردن وتصور میکردن اگر پدرم مادیات رو برام فراهم و مادرم به ظاهرش برسه دیگه خانواده ما بهترین و لاکچری ترین زندگی رو داره
من کودکی ام رو در غریبانه ترین حالت گذروندم البته مامان و بابام باهام خیلی بازی میکردن ولی واقعا برام جای بازی با خواهر و برادر رو نداشت
من دوست داشتم خواهر و برادری داشته باشم تا باهم آتیش بسوزونیم،شبا سر جامون با هم صحبت کنیم و به ترک دیوار هم بخندیم وبعد مدرسه کلی راجب کارایی که تو مدرسه کردیم با هم صحبت کنیم و کمک حال هم باشیم
البته این خیلی بخش کوچیکی از زندگی منه
همیشه برای عید که خرید ماهی میرفتیم یا می خواستیم جوجه رنگی بخریم مامان و بابام می گفتن دوتا بخریم که دق نکنه ولی تودلم میگم اندازه همون ماهی و جوجه به فکر من نبودید و با فراهم کردن مادیات تصور بهترین زندگی رو برای من داشتید در صورتی اگر به جای این همه امکانات یه خواهر داشتم و روی یک قالیچه با هم خاله بازی میکردم الان خیییلی خوش بخت تر بودم😭
گروه پاتوق مامان اولی ها 🌺
https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592
کانال پاتوق مامان اولی ها 🌺
https://eitaa.com/joinchat/459997849Ca67efd6f43
#شماره_۱۷
#مثبت_۳۰
#بدر
سلام دوستان عزیز من، اینک سال 1432 میباشد من متولد 9 دی 1401 هستم
اسمم حیدر خلج هست و 30 سال دارم من پدر 3 فرزند هستم 😍به نام فاطمه خانم، خدیجه خانم، حسین آقا و یه تو راهی هم به نام محمد قراره به جمع ما اضافه بشه 😉🌸
تا به اینجای زندگیم اتفاقات و مشکلات زیادی افتاده است اما یکی از مهم ترین دلیل این مشکلاتم از تنهایی من این است شاید براتون سوال باشه با این هدیه هایی که خدا بهم داده چطور احساس تنهایی میکنم 😔😔
من از کودکی تنها بودم یعنی همون( تک فرزندی) تو ارتباط گیری با بقیه تو مهد کودک و مدرسه همیشه مشکل داشتم تو خونه همبازی نداشتم همش آویزون مادرم بودم تا شاید بین آشپزی کردن و مرتب کردن خونه کمی هم با من بازی کنه فقط مشکل من به همینجا ختم نمیشه از نعمت خواهر و برادر که محروم بودم چون پدر و مادرم فکر میکردن با داشتن یک فرزند میتونن بهترین آسایش و آرامش رو برام فراهم کنن اما... همیشه با احساس تنهایی فردی درونگرا شده بودم و داشتن هر چیزی برام مهم نبود من اسباب بازی نمیخواستم من همبازی میخواستم
( منم با این تجربه ی تلخ زندگی آموختم بچه های خودم رو تنها نذارم اونا برای زندگی نیاز به خواهر و برادر دارن)
خلاصه داشتم میگفتم این محرومیت از همبازی به اینجا ختم نمیشد متاسفانه اقوام ما به خاطر طرز فکر غلط آن ها هم از آوردن بچه خودداری کردن این شد که نسل ما پیرهای بیشتری دارد تا جوان
نه پسرعمویی نه دخر عمویی نه پسردایی نه... حالا هم بچه هایی من پسرعمو و دختر عمو و... ندارن چون عمه و عمو ندارن البته از سمت مادرشون شانس آوردن دوتا دختر خاله دارند
من همیشه این احساس نیاز به خواهر و برادر رو دارم احساس اینکه برادری کنم رو دارم اما... دیگر دیر شده کاش برگردیم سال 1404 زمانی که خیلی ها به مادرم میگفتن اگر حیدر رو از پوشک گرفتی اقدام کن برای بچه بعدی اما با گفتن حرف هایی چون : همین یدونه کافیه، میخواییم یدونه باشه تو پر قو بزرگش کنیم، مخارج زیاده پوشک گرونه، حوصله بچه رو نداریم
اما متاسفانه آگاهی این رو نداشتن که وقتی بچه ها همبازی واسته باشن و تنها نباشن دیگه همش آویزون پدر و مادر نمیشن خودشون با هم بازی میکنن میدونید تا 7 سال اول زندگی بازی زندگی بچه هست نفس بچه بازی کردنش هست من بازی میکردم اما انگاری که تنگی نفس داشتم
اما الان نمیخوام بچه هام مثل من باشن خدا هم روزی رسان هست خداروشکر با اومدن هر بچه ای پیشرفت های مادی کرده ایم و محبت در خانواده ما بیشتر شده
تو پارت بعدی از بقیه مشکلاتم خواهم گفت 😉🥰
1#
گروه پاتوق مامان اولی ها 🌺
https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592
کانال پاتوق مامان اولی ها 🌺
https://eitaa.com/joinchat/459997849Ca67efd6f43
#شماره_۱۸
#مثبت_۳۰
#M Nikoo
سلام من امیرعلی متولد مرداد ١٤٠٢ هستم والان دراستانه٣٠ سالگی با اینکه تک فرزند بودم ازاین بابت خوشحالم و به هیچ عنوان حس تنهایی نکردم چون مادرم تمام وقتش برای من بودو تمام محبتش ولی درعین حال که محبت میکرد تنبیه وتشویق هم داشت و من بچه لوس وغرورو وخودخواهی نشدم همیشه دست بوس پدرومادرم هستم چون درحالی که من وحمایت مالی میکردن مسئولیت پذیری رو بهم یاد دادن و مامانم من وخونه خاله ودایی های خودش میبرد که با بچه هاشون بازی کنم وکلی دوست ورفیق داشت که بچه همسن من داشتن ولی بااینکه اونها تعداد بچه هاشون زیاد بود من مشکلی برای به رفت وامد باهاشون نداشتم
خداروشکر با اینکه تک فرزند بودم گوشه گیر ومنزوی نشدم وبسیار اجتماعی هستم چون از بچگی توی اجتماع بودم مامانم حتی یه روزم خونه نبودهمیشه باهم بیرون بودیم هرهفته هیئت میرفتیم وسینما وکتابخونه و تفریحات مادر پسری ولی اگه این وسط خواهر وبرادری میومد مادرم مجبور بود وقتش وصرف اون کنه چون بچه نوزاد بیشتر به مادر نیاز داره وتو نوجوونی هم تنها نبودم پدرم بهترین رفیق بودن واسم من چون تابستون باهم کارمیکردیم وکوه میرفتیم و... ولی اگه بچه دیگه ای بودپدرم مجبور بودچند شیفت کارکنه تاخرج زندگی وبده بالاخره بچه خرج داره
تو درسمم هیچ مشکلی نداشتم چون پدرومادرم تودرسام کمکم میکردن اما اگه خواهروبرادر داشتم نمیتونستم تو فضای خونه راحت درس بخونم و باید میرفتم کتابخونه وارامش و تمرکز فعلی ونداشتم بعد ازاون ازدواجم بودوچون همسرمم تک فزرند بود نگران بودم که مستقل نباشه و وابسته به خانوادش باشه و روحیه حساسی داشته باشه که طبعات تک فرزندیه ولی همه اینا بستگی به تربیت داره برخلاف تصورم همسرمم ادم مستقل مسئولیت پذیر وخودساخته ای بود من خداروشکر میکنم واصلا ازاین که خواهروبرادر ندارم ناراحت نیستم
گروه پاتوق مامان اولی ها 🌺
https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592
کانال پاتوق مامان اولی ها 🌺
https://eitaa.com/joinchat/459997849Ca67efd6f43
#مثبت۳۰
#شماره_۱۹
#صلوات
سلام
من یه مامان دهه هشتادی ام که تازه نی نی کوچولو مونو بدنیا آوردم
خب این روزای اول بچه داری واقعا سخته 🤕 طوری که دست تنها اصلا نمیتونی به کارات برسی
این چند روزه که اومدم خونه مامانم واقعا خواهر و برادرم کمک حالم بودن
هر دستوری میدم اجرا میکنن😁
و بی چون و چرا همراهی ام میکنند
اما وقتی خودمو جای بچم میزارم که ۳۰سال آینده
قراره تنها باشه و هیچ خواهر برادری نداشته باشه واقعا غصه ام میگیره
هرچند سر زایمانم اذیت شدم اما بازهم دوست دارم بچه داشته باشم تا پسرم طعم تک فرزندی رو نچشه
#شماره_۲۰
#مثبت۳۰
#zahra sayefi
سلام سال نو مبارک و طاعات و وعباداتتون قبول
من مادر سه فرزند هستم و خواستم بگم که زمانی که فرزند اولم رو باردار بودم از لحاظ اقتصادی در شرایط خوبی نبودیم ولی با دنیا آمدن فرزند اولم وضعیت فرق کرد ماشین خریدیم ،با آمدن فرزند دوم خانه دار شدیم و با امدن فرزند سوم شرایط خیلی بهتر شد و می خواستم این رو به زوج های جوان بگم که هر آن کس که دندان دهد نان دهد و هرگز بخاطر ترس از شرایط اقتصادی خودشون دو از داشتن فرزند محروم نکنند و توکل بخدا داشته باشند چون رزق و روزی دست خداست و بچه ها با امدنشون با خودشون برکت و نعمت میارن
#مثبت۳۰
#شماره_۲۱
#مثبت_30
#یافاطمه الزهرا(س)
سلام عیدهمگی مبارک
امروز خیلی حوصلم سررفته دوست داشتم منم مثل دوستم خواهروبرادرداشتم باهاشون میرفتم مسافرت وقتی دلم گرفته باهاشون دردودل میکردم چقدر دوست داشتم وقتی از حوزه میخوام بیام خونه یکی بیاد دنبالم وخواهر کوچیکترم منتظر باشه تامنم بیام وبراش خوراکی بیارم اون حس خوشحالی که تو چشمای خواهرم هست رو ببینم اینقدر دوست داشتم باهم آشپزی کنیم کیک درست کنیم
کاش خواهرداشتم وباهاش میرفتم خریدوباحوصله لباس پرو میکردم ولی الان مجبورم همیشه با مامانم برم مامانم کسالت داره نمیتونه زیاد راه بره
راستی چند وقت دیگه میخوام عروس بشم کسی نیست تو مراسمم شادی کنه من الان خیلی تنهام کاش مامان و بابام به فکرمن بودند وخواهروبرادر برام میاوردن تاآرزوی اینا به دلم نمونه
#شماره_۲۲
#مثبت_۳۰
#حسینی فاضل
پ.ن :ببخشید هر چقدر خواستم با توجه به موضوعی که دادید بنویسم نتونستم...نتونستم واقعیت رو ننویسم ..در واقع نتونستم خواهرم رو از زندگیم حذف کنم.
من یه دونه خواهر دارم که از کل دنیا بیشتر دوستش دارم ازدواج کردم بچهام دارم اما این یه دونه خواهرمو با هیچی تو دنیا عوض نمیکنم شده یه وقتایی انقدر دلم گرفته انقدر دلم گرفته که حد نداره اما زنگ که میزنم باهاش صحبت میکنم دلم وا میشه یه روز از کلاس اومده بودم اینقدر روز بد و پرمشغله ای بود سرم خیلی درد میکرد فقط زنگ زدم بهش اندازه یک ربع ۲۰ دقیقه باهاش صحبت کردم اون فقط به حرفام گوش داد سردردم کاملاً خوب شد اون کسیه که همیشه منو میفهمه همیشه منو درک میکنه به مامانم میگم کاش یه دو سه تا آبجی دیگه داشتم اون موقع دیگه دنیا مال من بود
کاش همه دختر پسرهای دنیا این حس رو تجربه کنن ..تجربه وقتی مامان بابا خوابن تا دیروقت با هم حرف بزنیم و بخندیم و دستامون جلوی دهنمون که صدا نره بیرون
همه میدونن که من سه چهار تا دختر میخوام سه چهار تا هم پسر که هم دخترام تموم حسای خوب دنیا رو داشته باشن هم پسرام
رَبِّ هَبْ لِي مِن لَّدُنكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً ۖ إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ
#شماره_۲۳
#مثبت۳۰
#فقط الله
سلام تک بودن زیادیشم خوب نیس رفت وامدکردن وصله رحم بجااوردن هم خوبه هم ثواب داره اگه ۳۰سال آینده فرزندمان کسی رونداشته باشه براش خوب نیس هم تنها میشه وهم افسرده وگوشه نشین هم ازبعضی چیزاعقب میمونه بهترفرزندم باادمای خوب نشست و برخاست کنه وبهتریناروبراخودش نگه داره وباهم رفت وامدخانوادگی وشناخت داشته باشن . شریفی تهران
#شماره_۲۴
#مثبت_۳۰
#محدثه_دبستانی
نامهای به خواهرم
حتما تا الان میان حرفهایم گفتهام که با گروهی آشنا شدم به اسم پاتوق مامان اولیها.
چالشی توی این گروه بر پا شده که شرکتکنندگان به مدت یک ماه نمیتوانند با خواهر و برادرشان ارتباط بگیرند. آنها باید آیندهی کودک تک فرزندشان را یک ماهی تجربه کنند. من هیچوقت نمیتوانم توی چنین چالشی شرکت کنم اما این موضوع ذهنم را دقایقی درگیر کرد و از خودم پرسیدم: «زندگی من بدون حضور خواهرم چه شکلیه؟»
من بدون تو نه تنها از روزهای آینده تصوری ندارم، بلکه گذشتهای هم برایم نخواهد ماند.
دورترین خاطرهای که از دوران کودکیام به یاد دارم، مثل یک فیلم کوتاه چند ثانیهای است. فیلم یک قاب است از سقف گچکاری شدهی خانه. طنابهای زرد رنگ تاب چوبیمان دو طرف این قاب را گرفته. تصویر مبهمی از چهرهی دختر بچهای تمام قاب را پر میکند. دختر بچه میآید جلوی لنز دوربین و پشت سر هم تکرار میکند: «مامان و بابا من رو بیشتر از تو دوست دارن، فهمیدی؟»
دوربین چشمهای من است. آنجا خانهی قدیمی ماست. مامان من را روی تاب گذاشته بود، تا بخوابم و آن دختر بچه تویی!
از وقتی یادم هست تو کنارم بودی. تمام خاطرات من پر است از تو.
پر است از روزهایی که دستم را میگرفتی و میرفتیم مغازهی عمو لایق تا کرم کاکائو بخریم. پر است از روزهایی که روسریهای رنگارنگ مامان را دور خودمان میپیچیدم و خالهبازی میکردیم. پر است از روزهایی که توی گوشم میخواندی: «بیا آرایشگاهبازی کنیم.»
حتما به خاطر داری آن روزی را که مشغول آرایشگاه بازی بودیم. موهایم را با قیچی زدی و من تا شب گریه کردم. خوب به خاطر دارم شیطنت توی چشمهایت را.
دلم برای روزهای کودکی تنگ شده. برای آن شبهایی که تا دیروقت توی رختخواب پچپچ میکردیم و از آرزوهای مشترکمان حرف میزدیم. از خریدن جعبهی لوازم پزشکی تا رسیدن به شب اول مهر.
خیالپردازی را تو یادم دادی. یکی از همان شبهایی که خوابم نمیبرد، یادم دادی چشمهایم را ببندم و تصور کنم همان جایی هستم که دوست دارم باشم. وقتی چشمهایم را میبستم، میپرسیدی: «اون جایی که دوست داری باشی چه شکلیه؟ چه چیزهایی اونجا میبینی؟ دوست داری اونجا چه کارهایی بکنی؟...»
بزرگتر که شدیم وقتی شبها خوابم نمیبرد، شعرها و داستانهایی را که توی مدرسه یاد گرفته بودی، برایم میخواندی.
تو بودی که عشق خواندن و نوشتن داستانها را توی دلم کاشتی.
هنوز هم مثل روزهای بچگی خیلی شبها دلم پر میزند برای تا دیروقت پچپچ کردن با تو. یک حرفهایی توی دنیا هست که از میان تمام آدمهای عالم فقط باید به تو بگویم.
هنوز هم دلم غنج میرود برای شیطنتهای خواهرانهات، برای تشرهایی که بارم میکنی، برای وقتهایی که استیکرهای گربهای برایم میفرستی، برای صبحهایی که کیف من را هم مثل کیف دخترت پر از خوراکی میکنی.
من چه خوشبخت بودم که از وقتی چشم باز کردم تو کنارم بودی.
من آن روزهای خوش کودکی را ، آن لحظات خواهرانه ناب و شیرین را برای فرزندم آرزو میکنم.
گروه پاتوق مامان اولی ها 🌺
https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592
کانال پاتوق مامان اولی ها 🌺
https://eitaa.com/joinchat/459997849Ca67efd6f43
#شماره_۲۵
#مثبت_۳۰
#محدثه_دبستانی
نامهای به برادرم
یادت هست که گفته بودم من با گروهی آشنا شدم به اسم پاتوق مامان اولیها.
چالشی توی این گروه بر پا شده که شرکتکنندگان به مدت یک ماه نمیتوانند با خواهر و برادرشان ارتباط بگیرند. آنها باید آیندهی کودک تک فرزندشان را یک ماهی تجربه کنند. من هیچوقت نمیتوانم توی چنین چالشی شرکت کنم اما این موضوع ذهنم را دقایقی درگیر کرد و از خودم پرسیدم: «زندگی من بدون حضور برادرم چه شکلیه؟»
من بدون تو نه تنها از روزهای آینده تصوری ندارم، بلکه گذشتهای هم برایم نخواهد ماند.
بابا برای تولد پنج سالگیام یک بسته لگوی خانهسازی خرید. روی یکی از لگوها عکس یک پسربچهی دوستداشتنی نقاشی شده بود. آن تصویر اولین تصور من از تو بود. از وقتی خیال کردم داداش تو راهیام باید شبیه آن پسربچه باشد، آن لگو را بیشتر از بقیهی لگوها دوست داشتم. مامان میگفت: «داداشت که به دنیا بیاد میتونی باهاش بازی کنی. داداشت همیشه مراقبته. پشت و پناهته.» من آن روزها معنای پشت و پناه را نمیدانستم. آخر تخیلات کودکانهام میرسید به آنجا که مثلا اگر کسی بخواهد به زور دوچرخهام را بگیرد یا عروسکم را خراب کند، تو اجازه نمیدهی. من قبل از این که پا به این دنیا بگذاری ته دلم به بودنت گرم شد. به دنیا که آمدی فهمیدم تو از نقاشی آن پسربچهی روی لگو خیلی دوستداشتنیتر هستی.
کلاس دوم که بودم دست راستم شکست. مجبور شدم یک ماه توی خانه بمانم. فقط سه، چهار سال داشتی اما مثل داداشِ بزرگتر مدام دور و برم میچرخیدی. سیدی انیمیشنهای جورواجورت را پشت سر هم قطار میکردی و میپرسیدی که کدام یکی را دوست دارم تا برایم بگذاری و با هم تماشا کنیم. برایم اسباببازی میآوردی و کتاب داستانهایم را ورق میزدی تا با هم عکسهایشان را ببینیم.
بزرگتر که شدیم تابستانها برنامهی بعدازظهر ما این بود که از بابا پول توجیبی بگیریم و با هم از سوپربهار یک پلاستیک خوراکی بخریم. روفرشی و سبد اسباببازیها را برداریم و تا غروب روی پشتبام بازی کنیم.
تازه رفته بودی سرکار. هنوز سیزده ساله بودی اما تابستانها توی خانه نمیماندی. با اولین دستمزدهایی که گرفتی روز دختر برایم یک شاخه گل صورتی آوردی. باز من از شادی جیغ زدم و روی هوا پریدم. تو اولین کسی بودی که برایم گل خریدی داداش عزیزتر از جانم. تو مراقب بودی غم به خانهی قلبم نفوذ نکند. تو بلد بودی چطور خوشحالم کنی.
ما کنار هم قد کشیدیم و بزرگ شدیم. در اوج خیلی از روزهای سخت زندگی، بزرگترین رنج هر کدام از ما این بود که آن یکی باید رنج را تحمل کند. اعتراف میکنم که خیلی روزها بغضم را به خاطر خندهی تو فرو خوردم و خندیدم تا بخندی. میدانم این اتفاق بارها و بارها برای تو هم تکرار شده. هر بار که تلاش میکنی خوشحالم کنی، خیلی از رنجها و غصهها برایم میمیرند چون تو را دارم تا پناهم باشی. مطمئنم خدا وقتی تو را به ما میبخشید، به نیازهای من فکر کرده بود. به این که من ممکن است چه چیزی از این زندگی بخواهم. مامان راست میگفت. تو تا همیشه پشت و پناهمی داداش خوبم.
من این پشت و پناه همیشگی را ، این حس خوب برادری را برای فرزندم آرزو میکنم.
گروه پاتوق مامان اولی ها 🌺
https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592
کانال پاتوق مامان اولی ها 🌺
https://eitaa.com/joinchat/459997849Ca67efd6f43
#شماره_۲۶
#مثبت۳۰
#tahereh.m
قسمت دوم از داستان دیشبی😜👇
جلو در مامانی اینا که میرسیم علی رو میبینم میرم سمتش بهش سلام میدم مامانم ازونطرف میگه بیا بریم داخل میگم باشه الان میام
علی همسایه طبقه بالایی اقاجونه اونام حتما حاضر شدن برن عید دیدنی
بهش سلام میدم و میگم عیدت مبارک کجا میرید؟
_عید توأم مبارک داریم میریم خونه مامان بزرگم
_عه علی این چیه دستت ؟عروسکا برا خودته؟
_نه بابا برای ابجیمه میخوایم بریم خونه مامان بزرگ اینارم میبره برا حانیه و مائده تا باهم بازی کنن داده من براش نگهدارم من که قراره با علی اصغر و مهدی بازی کنم
_عه پس قراره کلی بهتون خوش بگذره
_اره دارم لحظه شماری میکنم ببینمشون😍
صدای بابا رو که میشنوم با علی خداحافظی میکنم میرم خونه آقاجون رو میبینم که روی تخت مثل همیشه دراز کشیده مامان میگه آقا یکم ناخوشه میرم دستشو میبوسم و عیدو تبریک میگم
بعدم میرم سراغ مامانی ..میشینم یه گوشه و مشغول خوردن شیرینی و شکلات میشم
آقاجون و بابا یکم در مورد هوا و اخبار حرف میزنن بعدم مثل همیشه آقاجون گلایه میکنه از بابا که چرا نمیایید نزدیک ما ؟خیلی دور هستید برای همینم دیر به دیر میبینمت بابام میگه:
_اخه آقاجون اونجا که خوبه نمیتونم خونه به اون خوبی رو ول کنم بیام اینجا که
_مادرت میگه پاهاش درد میکنه نمیتونه منو ببره پارک سر کوچه توأم که یا سر کاری یا انقد دوری که تا برسی اینجا شب شده😞
_چشم بابا سعی میکنم روزای تعطیل بیام که بتونم عصر ببرمت بیرون خوبه؟
آقاجون حرفی نمیزنه مشغول خوردن چایی میشه ☕️
بابا هیچ برادر و خواهری نداره مثل خودمه همیشه هم میگفت اگه یکی بود حداقل بعضی روزا میرفت پیش مامان بابام خیالم. راحت میشد ولی خب...
مامان مشغول کمک کردن به مامانی بود که رفتم پیشش گفتم مامان من حوصلم سررفته چیکار کنم ؟😫
_برو بشین پای تلویزیون انقدم هی نگو حوصلم سررفته بابات عصبی میشه ها برو منم یکم دیگه میام پیشت
از وقتی یادمه این خونه همیشه ساکت بود حتی اقاجونم صدای تلویزیونو زیاد نمیکنه آخه میگه سرش درد میکنه 🤕
مثل همیشه میرم سمت تلویزیون مشغول دیدن کارتونای تکراری میشم📺
به فکر فرو میرم به علی فکر میکنم که چقد الان داره با پسر خاله و پسرداییاش بهش خوش میگذره
به اینکه قراره از خستگی زیاد نفهمه چجوری خوابش برده ..خوش به حالش کاش منم یه آبجی یا داداش داشتم یا حداقل یه عمو یا عمه تا با بچه های اونا بازی کنم😔
عمه،،عمو،،ابجی ،،داداش،،خاله ..دایی
چقدر این کلمه ها برام غریبه هستن ....
گروه پاتوق مامان اولی ها 🌺
https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592
کانال پاتوق مامان اولی ها 🌺
https://eitaa.com/joinchat/459997849Ca67efd6f43
#شماره_۲۷
#مثبت۳۰
#قاصدک
باسلام و عرض ادب و قبولی طاعات و عبادات عزیزان
من وقتی خودم رو جای فرزندم میزارم باخودم میگفتم کاش خواهر برادری میداشتم ک تنها نمیبودم
تنهایی خیلی سخته مهمتر از همه اینکه افسردگی روحی میاره و کسی رو نداری باهاش حرف بزنی جایی بری درد دلی کنی کسی ک از همه بیشتر بشناستت و غم و مشکلاتتو بدونه کسی ک بهش اعتما داشته باشی همه جوره پشتتو خالی نکنه
پدرمادر همیشه نیستن و بعد از اونا تو میمونی و تنهایی ها و غصه ها
جایی نداری بری مهمونی تفریح مسافرت.
برادر اگه میداشتم پشتم بود و همیشه حمایتم میکرد
خواهر اگه میداشتم دلسوزم بود و حتما برام آستین بالا میزد که تا الان مجرد نباشم خواهر برادر باعث میشه کارها تو خونه تقسیم بشه همه کارها به عهده من تنها نباشه
تازه تنها لوس بار اومدم چون همیشه همه چیز رو پدر مادرم برای من خریدن
تازه معلوم نیست بتونم مسئولیت پذیر باشم چون تو خونه خواهربرادری نداشتم ک مسئولیت پذیری رو یاد بگیرم
از لحاظ سنی هم که پدر مادرم منو درک نمیکنن
خلاصه کنم الان سی سالمه و میبینم چقدر تنهام.کاش تنها نمیبودم😔😔
گروه پاتوق مامان اولی ها 🌺
https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592
کانال پاتوق مامان اولی ها 🌺
https://eitaa.com/joinchat/459997849Ca67efd6f43
#شماره_۲۸
#مثبت۳۰
#یاصاحب الزمان ادرکنی❤️
باسلام
ووقبولی طاعات خدا به من یک دوقلو دختر هدیه داده والان ۱۳ساله هستن،اولش خیلی اذیت بودم ،چون دست تنها بودم ولی زمان که گذشت نتنها خدا صبوری رو بهم لطف کرد بلکه برکت روز افزون هم به ما عطا کرد والان دوتا دسته گل قشنگ دارم که به بودنشون افتخار میکنم چون پابهپای من چادر میپوشن و از مادرم زهرا حمایت میکنن ،بلکه از کوچکی بامن سحر بیدار میشن و روزه میگیرن
ناگفته نماند پسری هم خدا بعد از ۵سال از دوقلوها که گذشت خدا بهم داد و اونم خداحفظش کنه باما بیدار میشه و روزه میگیره و هشت سال داره
خدا هیچ کس رو از این نعمت های الهی بی بهره نکنه
گروه پاتوق مامان اولی ها 🌺
https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592
کانال پاتوق مامان اولی ها 🌺
https://eitaa.com/joinchat/459997849Ca67efd6f43
#چالش_پنجم
#یاحسین بن علی
#شماره_۲
❤️ دلنوشته ای به دخترم ❤️
به نام خدا
**دختر که باشی باید اول از همه متین و باوقار باشی، حجابت رو رعایت کنی ،دختر باحجاب ابهت داره.
دختر مادر آینده هست،پناهگاهی امن برای کودکی که در اینده در آغوش می کشد.
کودکی که اگر تمام عالم هوای اورا داشته باشندبی هوای تو نفس کشیدن برایش سخت است.
دختر که باشی نقش و جایگاه مهمی درخانواده داری انگار که خداوند مهرو محبت خانواده را با امدن دختربه خانه بیشتر می کند.مادران برای تربیت دخترانشان بیشتر می کوشند زیرا این دختر وقتی درآینده مادر شدبا هرکودکی که تربیت می کنددنیا راتغییر می دهد.بزرگترین معلم هست.بهانه ای میشود برای دورهم جمع شدن خانواده،ابراز عشق،امنیت فرزندان،آسایش همسر...
دختر که باشی تامین کننده انرژی خانواده می شوی اینده جامعه تا حد زیادی به تربیت دختران جامعه بستگی داره.
باید دختر خوب تربیت شود که نتیجه آن میشود یک نسل خوب.
خدیجه پشام
🌹کانالی برای استفاده از تجربیات شما و همه مامان ها👇
تجربه و خاطره های مادرانه
https://eitaa.com/tajrobemadaran
🌹کانال پاتوق مامان اولی 👇
https://eitaa.com/joinchat/459997849Ca67efd6f43
🌹گروه پاتوق مامان اولی ها👇
https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592
https://ble.ir/patogh_maman_avaliha
#چالش_پنجم
#شماره_۳
#یاحسین بن علی
#طیبه_پشام
❤️دلنوشته ای برای دخترم❤️
به نام خدا
نامه ای به دخترم
دختر عزیزم،سعی کن همیشه در زندگی راه درست را انتخاب کنی و راست گو باشی کار خوب را انجام بده که هر کار خوبی بزرگ است هرگز در پیِ آزار خلق خدا نباش زیرا خداوند نسبت به بندگانش مهربان است و آنها رادوست دارد
مادرت طیبه
🌹کانالی برای استفاده از تجربیات شما و همه مامان ها👇
تجربه و خاطره های مادرانه
https://eitaa.com/tajrobemadaran
🌹کانال پاتوق مامان اولی 👇
https://eitaa.com/joinchat/459997849Ca67efd6f43
🌹گروه پاتوق مامان اولی ها👇
https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592
https://ble.ir/patogh_maman_avaliha
#چالش_پنجم
#شماره_۴
#اقسام
#یاامام رضا(ع)
❤️دلنوشته به دخترم❤️
به نام او
دخترم هر زمانی خواستی گنا ه کنی به یاد شهدا و مادران چشم انتظار آنها😭😭😭😭یه لحظه باش
و حیا کن و گناه نکن
به یاد مادری باش که سالها چشم به در دوخته که شاید خبری از فرزند شهیدش بیاید
دخترم هیچ چیز جای خالی فرزند شهیدش را پرنمی کند😭
پس 🌱گناه نکن🌱
خانم اقسام
🌹کانالی برای استفاده از تجربیات شما و همه مامان ها👇
تجربه و خاطره های مادرانه
https://eitaa.com/tajrobemadaran
🌹کانال پاتوق مامان اولی 👇
https://eitaa.com/joinchat/459997849Ca67efd6f43
🌹گروه پاتوق مامان اولی ها👇
https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592
https://ble.ir/patogh_maman_avaliha
#چالش_پنجم
#شماره_۵
#خانم ساجدی
#یاامام رضا(ع)
❤️دلنوشته ای برای دخترم❤️
به نام خدا یی که جهان از اوست
🦜دخترم ،نازنینم
هیچ وقت راه کج را انتخاب نکن که همیشه بازنده ای
🦜دروغ دل را سیاه می کندو به ورطه گناهان و نابودی می برد
از دروغگویی دوری کن
🦜قلبت را صاف کن بگذار قلب نازنینت جای
نور
خدا باشد❤️توجای خداست نه جای کینه ی خلق خدا
خانم سجادی
🌹کانالی برای استفاده از تجربیات شما و همه مامان ها👇
تجربه و خاطره های مادرانه
https://eitaa.com/tajrobemadaran
🌹کانال پاتوق مامان اولی 👇
https://eitaa.com/joinchat/459997849Ca67efd6f43
🌹گروه پاتوق مامان اولی ها👇
https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592
https://ble.ir/patogh_maman_avaliha
#چالش_پنجم
#شماره_۶
#یا امیر المومنین علی
❤️دلنوشته برای دخترم
❤️
به نام خدایی که زیباست و زیبایی را دوست دارد
دختر مهربانم از وقتی که به زندگیم آمدی حس شیرین مادری را چشیدم که بهترین حس دنیاست.
دختر عزیزتر از جانم دوست دارم در راه اهل بیت تربیت شوی.
با دستان کوچک این دعا را در حق خودت کن زیرا تو به ملکوت نزدیکتری
با آرزوی سلامتی و موفقیت در تمام مراحل زندگی ات.
دوستدارت: مادرت
🌹کانالی برای استفاده از تجربیات شما و همه مامان ها👇
تجربه و خاطره های مادرانه
https://eitaa.com/tajrobemadaran
🌹کانال پاتوق مامان اولی 👇
https://eitaa.com/joinchat/459997849Ca67efd6f43
🌹گروه پاتوق مامان اولی ها👇
https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592
https://ble.ir/patogh_maman_avaliha
#چالش_پنجم
#شماره_۷
#فرزانه بساقی
❤️❤️دلنوسته برای دخترم❤️❤️
سلام به دخترعزیزم
فاطمه جان دخترمهربانم تمام چیزهایی که ازدنیامیخواهم شادبودن توست
دخترعزیزم صورت زیبایت تمام غصه های دنیا روازیادم میبره
هرشب دعامیکنم خداصداموبشنوه وتوروبه آرزوهات برسونه
تومثل یک معجزه ای برای زندگی ام وقتی میخندی دنیا باخنده توقشنگ میشه تمام سختی های زندگی باتوشیرینه
من همیشه دوستت دارم وهمیشه پشت توام
💗💗💖💖💖💗💗💗💗
دخترم ای شیرین تر از شهد عسل
دخترم صد شعر نو یکصد غزل
نامت را نورا گذاشتم چون تونور خانه ی ماهستی
خودت دنیایم شده ای
و خنده های کودکانه ات دنیایم را زیر رو میکند
دخترم
به یاد داشته باش آنقدر دوستت دارم که به خاطرت
با تمام سختی های دنیا خواهم جنگی
به من تکیه کن
که تکیه گاهت عاشقانه دوستت دارد
🌹کانالی برای استفاده از تجربیات شما و همه مامان ها👇
تجربه و خاطره های مادرانه
https://eitaa.com/tajrobemadaran
🌹کانال پاتوق مامان اولی 👇
https://eitaa.com/joinchat/459997849Ca67efd6f43
🌹گروه پاتوق مامان اولی ها👇
https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592
https://ble.ir/patogh_maman_avaliha
#چالش_پنجم
#شماره_۸
#یاحسین بن علی
#خانم پور اسماعیل
❤️دلنوشته ای به دخترم❤️
نامه ای به دخترم فاطمه
فاطمه جان همیشه حق گو باش و از حق دفاع کن
🍃دخترم به حجاب خود حساس باش که حجاب سنگینی و وقار زن هست
🍃به نمازت حساس باش که هیچ عبادتی مثل نماز نیست
🍃پیرو راه اهل بیت باش که ماجز اهل بیت کسی رانداریم
🍃برای ظهور مهدی (عج) زمینه ساز باش
🍃مهدی غریب است، یارو یاور مهدی باش
مادرت
🌹کانالی برای استفاده از تجربیات شما و همه مامان ها👇
تجربه و خاطره های مادرانه
https://eitaa.com/tajrobemadaran
🌹کانال پاتوق مامان اولی 👇
https://eitaa.com/joinchat/459997849Ca67efd6f43
🌹گروه پاتوق مامان اولی ها👇
https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592
https://ble.ir/patogh_maman_avaliha
#چالش_پنجم
#شماره_۱۱
#اللهم عجل لولیک الفرج
❤️دلنوشته برای دخترم❤️
تقدیم به تک ستاره ی قلبم:زهرای قشنگم
دختر قشنگم اگه تو نبودی دنیام تارو تاریک بود
اگر تو نبودی زندگی معنایی نداشت ،تو به ما صفا و صمیمیت و امید را آموختی
به اندازهی تکتک تارهای موهایت برایت آرزوی عاقبت بخیری میکنم
تک ستاره ی قلبم ❤️
برکت و شادمانی به خانه آوردی
تو فرشتهدی زمینی ما هستی
دوستدارت:مامانی
🌹کانالی برای استفاده از تجربیات شما و همه مامان ها👇
تجربه و خاطره های مادرانه
https://eitaa.com/tajrobemadaran
🌹کانال پاتوق مامان اولی 👇
https://eitaa.com/joinchat/459997849Ca67efd6f43
🌹گروه پاتوق مامان اولی ها👇
https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592
https://ble.ir/patogh_maman_avaliha
#چالش_پنجم
#شماره_۱۲
#💝S*M💋
❤️دلنوشته برای دخترم❤️
سلام دختر زیبایی من
این نامه رو از ته دلم با عشق تو روزایی که بند نافت بهم وصله؛ وصله جونمی نوشتم تو از همه بهتر میدونی مامان چه روزای سختی رو گذرونده تو روزایی که باید فقط از وجود تو لذت میبردم درگیر مسایل..... شدم میدونم دخترماهم که چقد بهت استرس دادم خواستم بگم ببخش مادر کم سن وبی تجربه ات را ببخش زیبای من، این روزها که گذشت کمتر از یه ماه دیگه ماه خانه ام دخترم به دنیا میاد امیدوارم ایمه نگه دارت باشن دخترم
دوست دار تو مامان معصومه ❤️😍
🌹کانالی برای استفاده از تجربیات شما و همه مامان ها👇
تجربه و خاطره های مادرانه
https://eitaa.com/tajrobemadaran
🌹کانال پاتوق مامان اولی 👇
https://eitaa.com/joinchat/459997849Ca67efd6f43
🌹گروه پاتوق مامان اولی ها👇
https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592
https://ble.ir/patogh_maman_avaliha