یا رب الحسین
امشب دخترها اصرار دارند که به فلان مسجد برویم ؛ مسجدی که خاطرات خوبی از آنجا دارند و به قول خودشان آنجا خودی محسوب می شوند. دوستان زیادی دارند و بزرگتر ها را هم می شناسند.طول مسیر را با شوق و هروله طی می کنند و من پشت سرشان دلم قنج می رود برای این اشتیاق کودکانه.از در مخصوص هیات کودکان وارد می شوند.مراسم که شروع می شود می بینم یکی بچه های کوچک تر را هدایت می کنی و آن دیگری به مربی کمک می کند تا وسایل چیده شود.اینجا خادمی رنگ و بوی کودکانه دارد و چقدر دلنشین است که هر کس با هر قد و قامتی مشتاق خادمی این درگاه است.
قرار است بچه ها کاردستی درست کنند . یک لنگه جوراب در آورده اند و نقش پایشان را میکشند میبرند و روی یک رد پای بزرگتر میچسبانند .امشب دارند مشق رد پا میکنند .
من هم جلو می روم تا خادم باشم و می گویم:کاری از دستم بر می آید؟
مشق من با مشق بچه ها متفاوت است.قلمی دست می گیرم و روی کار دستی تک تک بچه ها می نویسم:
امام خوبم؛دوست دارم مثل تو باشم و پا جای پای تو بگذارم .
باهربار نوشتن با خود و امامم هم مرور می کنم.
دوست دارم من هم رباب باشم، ام البنین باشم ، لیلا باشم ، شهربانو باشم.من هم برای سپاه امام،علی اصغروعلی اکبروعباس داشته باشم برای تقدیم.
کاش این شب ها لابلای اشک ها عهد هایی هم بسته شود و اراده هایی پولادین شوند برای فردایی که خیلی هم دور نیست🤲
خیلی زود دیر میشود کاش زودتر کاری کنیم.
#لذت_مادری
#نسل_حسینی
#نسل_ظهور
🦋باما همراه باشیددرسفیرانِ نجات 👇
┄┄┅┅┅❅💌❅┅┅┅┄┄
@safirannejat313