رو نوشت های « یک مامانِ معمولی »
نیت کرده بودم شبی که قرار است فردایش کیف و کوله بردارد و برای کلاس دوم به مدرسه برود ، بروم کنارش در
#یهقاچکتاب
جرمی گفت:«من که طنابی نمی بینم!»
«لازم نیست طناب نامرئی را ببینی . نامرئی یعنی چیزی که دیده نمی شود. آدم هایی که همدیگر را دوست دارند ، همیشه با یک طناب مخصوص که از عشق درست شده به هم وصل اند.»
لیزا پرسید:«خب اگر نمی شود آن را دید ، از کجا باید بفهمیم که هست؟»
«حتی اگر آن ها جلوی چشم هایتان نیستید ، می توانید با قلبتان احساسش کنید و بدانید همیشه به کسی که دوستش دارید وصل هستید.»
#طنابنامرئی
#انتشارتمهرسا
https://eitaa.com/mamanemamooli