eitaa logo
رو نوشت های « یک مامانِ معمولی »
42 دنبال‌کننده
82 عکس
6 ویدیو
1 فایل
اینجا جاییه برای رونوشت های یه مامان معمولی که دغدغه ی رشد و آگاهی داره... فقه و اصول خوانده ی متمایل به مشاوره مامانِ نازدونه و دردونه ❤️ من اینجام👇 @nurolhoda74
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از روضه فکر
ظلم به سر می، رسد ای یار - محمد حسين پویانفر.mp3
2.92M
او می‌آید والله او می‌آید او نرفته است برای نیامدن او رفته است که بیاید او می‌آید والله او آمدنی است.. این بستگی به آن دارد، که من و شما آیا، تحمل آمدنش را داریم؟! 💔 [ @ruzefekr ±∞ ] روضه‌فکر 🌱
هدایت شده از دیمزن
👨‍👦👨‍👦👨‍👦👨‍👦👨‍👦👨‍👦👨‍👦 امروز برای پسرچه ی کلاس سومی ام توی مدرسه مشکلی پیش آمده بود. بعد از خورده شدن زنگ آخر رفته بود توی کتابخانه مدرسه که یک در فلزی با شیشه های شفاف رو به راهرو مدرسه دارد و یکی از کلاس پنجمی ها با دیدن کلیدی که ظاهرا روی در جامانده بوده، در را قفل کرده و بنای خندیدن به پسرچه ی ریزجثه ی گیرکرده در داخل کتابخانه را گذاشته بود. دوستان پسرک کلاس پنجمی هم دورش جمع شده بودند و بساط خنده ی دسته جمعی پا گرفته بود! درست در این لحظه تراژیک بوده که پسرک کلاس ششمی ام اتفاقی از آنجا رد می شده و با دیدن این صحنه از تمامی زور بدنی اش استفاده کرده و کلید را از گنگ کلاس پنجمی ها گرفته و عامل اصلی را یک گوشمالی کوچک هم داده و زورو وار🦸‍♂️ برادرش را نجات داده! این ها را که برایم تعریف کردند، به پسرچه گفتم چقدر خوبه که آدم یه برادر داشته باشه تو مدرسه. 👨‍👦 تایید کرد و جمله کوتاهی گفت که تا الان دارم بهش فکر می کنم:‌ «می دونستم می یاد.» ... ... :‌ نصیحت خواهرانه: بچه ها را از داشتن خواهر و برادر محروم نکنیم. همین دوتا هر روز در خانه شبیه دو خروس جنگی اند. ولی آن جا که نیاز باشد می شوند آدم امن یکدیگر. دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan https://ble.ir/dimzan
چادر سرش کرده بود مهر و تسبیحش جایی کنار سجاده ام نشسته بودند میانه ی رکعت دوم و سوم شکلات خیسی را با اصرار داد که بازش کنم باز کردم خوشحال گرفت و گذاشت در دهانش و الله اکبرش را گفت و رفت رکوع... خدایا می شود همیشه نماز همینقدر در کامش شیرین باشد لطفاً ؟ رَبِّ ٱجعَلنِي مُقِيمَ ٱلصَّلَوٰةِ وَمِن ذُرِّيَّتِي،همین. https://eitaa.com/mamanemamooli
در گوشه‌ای ز صحن تو قلبم نشسته است دل، طوقِ الفتی به ضریح تو بسته است چون دشت‌های تشنه در این آستان قدس در انتظار ابر عنایت نشسته است به نیابت از مخاطبین خوب یک مامان معمولی https://eitaa.com/mamanemamooli
بسم الله برای شروع روزهایی که قرار است به نه سالگی ختم بشود و آغاز بندگی.... اولین جشن تکلیف😍 https://eitaa.com/mamanemamooli
هدایت شده از دیمزن
تذکر: دنیا مجهز به دوربین مداربسته می باشد. دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan https://ble.ir/dimzan
نوشته بودند یکی از جاهایی که دعا مستجاب می شود بعد از نمازهای واجب است. انگار که به خدا گفته باشی چشم ، علی عینی و حالا او منتظر باشد که تو بخواهی و او بیشترش را بریزد روی خانه ی دلت... تسبیحات نماز مغرب را که تمام کردم به تربت حسین(علیه السلام)پناه بردم برای استجابت... پاکی جشن های تکلیف قلب را رقیق می کند ، نه اینکه من کسی باشم اما فکر میکنم خدا به نیت پاک پدر و مادری که بندگیِ فرزند نه ساله اش را با جشن و شادی می خواهد به کامش شیرین کند، نگاه میکند... به دل بنده ی معصومی که روزهای اول تکلیف را شروع کرده ، راه می آید... و آنجا می شود محل آمد و شد فرشتگان و مثل ستاره ای در آسمان می درخشد... پناه تربت کربلا باشد و دعای بعد از نماز واجب و پاکی جشن تکلیف، چشم بستم و از خدا آداب بندگی و چشیدن لذت عبادت را خواستم اول برای دختر دوست عزیزم و بهترین دوستِ نازدونه ام و بعد برای همه ی فرزندان شیعیان... منت دارتان خواهم بود اگر به رسم همراهی آمین گوی دعایم باشید.... از دومین جشنِ روزهایی که قرار است به نه سالگی ختم شود و آغاز بندگی... https://eitaa.com/mamanemamooli
عکس ها را بالا پایین میکنم شاید هم چپ و راست، زوم میکنم و بعد از دور میبینم متن ها را کلمه ها را یکی یکی می‌خوانم و حسرت میخورم به حال کسی که بلدِ کلمه است، داغ اگر کلمه شود و بریزد روی کاغذی یا حتی اگر اشک شود و ببارد از چشمی، دل سبک می شود... دلم قصد سبک شدن ندارد که عکس سیاه و سفید روی ماشین ها شوکه اش می‌کند ، که بیلبوردهای بزرگ عکس شهید جمهور میکشاندش سمت عکس های انتخاباتی... دلم تنگ می شود برای آقای رئیسی... پر میکشید برای آقای آل هاشم... غرور و عزت ملی ام پشت صلابت امیرعبداللهیان گم شده انگار ... من چرا از رحمتی چیزی نمیدانم یا آن مرد سبز پوشی که دخترش عین خودش بود... دلم قصد سبک شدن ندارد که نه کلمه برای نوشتن پیدا میکند و نه اشک برای باریدن... دلم... https://eitaa.com/mamanemamooli
حالم را فقط همسرم می فهمد. می گوید تنها به حرم بروم . بچه ها را از من دور می کند .خودش بساط سفره ها را می چیند و بچه ها را به کار می گیرد تا من همچنان با خودم باشم. بچه ها می دانند اما دنیای بچگی شان را درگیر خودم نمی کنم. قاسم کوچک کیک‌دوناتی می خواهد و اصرار می کند و همزن را می آورد و من با حال خودم تخم مرغ و شکر میریزم و به دخترم می سپارم برایش کیک‌ درست کند. دیگری آلاسکا می خواهد و قول مرا یادآوری می کند که الان هم شیر هست هم گلاب، پس درست کنید. طول می کشد تا حالی اش کنم جشن قرآنش لغو شده و به هفته دیگر افتاده‌. قاسم کوچک می خواهد بادکنکش را باد کنم و با او فوتوال بازی کنم. حال و روز همه مادرها همین بوده و همین است. اشک میریزم و‌ کیک‌می پزیم و آلاسکا درست می کنیم و چشم‌چشم دو ابرو می کشیم و ناخنشان را لاک می زنیم و بادکنک باد می کنیم و ماکارونی می پزیم و برای عروسک لالایی می خوانیم... اما اشک‌میریزیم و می سوزیم. اما می ایستیم به پای همه خواسته هایشان.اینها ذخیره ی فردای ما هستند. ازبین شان حتما حاج قاسم و سید ابراهیم و امیر عبداللیهان برخواهد خاست. 🖌مریم قربانزاده https://eitaa.com/khane_8
دوتا جشن تکلیف ، شد شروع قراری که بینمان گذاشته ایم اینکه تا دوماه روزی یک وعده نماز بخواند تا برای سن تکلیفش آماده باشد ... آمد که باهم قامت بندگی را ببندیم ، قبل از نماز باهم چک کردیم که حمد و سوره را بلد است و خودش می‌خواند، بقیه ی ذکرها را من کمی بلند می‌خوانم و با من تکرار میکند... مغرب تمام شد و بوسیدمش و مهرم را ریختم در نگاهم و نثار صورت قاب گرفته اش با چادر و مقنعه کردم، نورانی شده بود.... بلند شدیم برای عشا ، پرسید :«مامان آدم برای نماز باید ذهنش رو خالی کنه؟» نمی‌خواستم سخت بگیرم برایش، نمی‌خواستم حرفی بگویم که خودم عاملش نباشم، چشمانم این بار فرار میکرد از نگاه به صورتش ، گفتم:«خوبه که آدم ذهنش رو بیاد خدا مشغول کنه و به معانی جملات و کلماتی که بخاطر خدا داره میخونه فکر کنه » و پرسیدم:« متوجه ذکر ها می شدی؟» گفت :«آره اما خب معنیشون رو نمی‌فهمیدم ...» با خودم فکر کردم من که میفهمم چقدر به معنی کلمات فکر میکنم؟! چقدر خدا برای من حاضر است و لحظه به لحظه من را میبیند؟ چقدر ذهنم مشغول یاد خدا میکنم؟! و باز با خود میگویم این دختر آمده تو را تربیت کند نه اینکه تو تربیتش کنی و حالا قرار است آداب بندگی را از او بیاموزی.... https://eitaa.com/mamanemamooli