نشستم پای روایتگری حنیفا از رشادت و شجاعت حضرت عباس(ع) و مادرشان حضرت امالبنین(س)
امروز تو حسینیه کودک براشون پرده خوانی کردن.
از دلیل ازدواج حضرت علی(ع) با مادر حضرت ابوالفضل(ع) و تغییر نامشان از فاطمه به ام البنین و ادب ایشان نسبت به فرزندان حضرت فاطمه(س)
تا شجاعت حضرت عباس و ادبشان در برابر #امام_حسین (ع) و نحوه دریافت خبر شهادت امام و فرزندانشان و پرسش از بشیر...
همه رو با جزئیات و دقیق تعریف کرد و من اشک ریختم...
#محرم
@mamanjoona
سیزده ساله داشته باشی جانفدای امامش
در شجاعت ، دلیری و جنگاوری چون پدر باشد و مرگ در نظرش شیرینتر از عسل...
بانوجان! نجمه خاتون دست مریزاد!
خوب قدرت و حُسنِ حسن(ع) ، شجاعت حیدر کرار و ایستادگی فاطمه زهرا(س) را یکجا در قاسمت جمع کردی و بههنگام ، تقدیم امام زمانت نمودی.
مادران این سرزمین چون تویی را الگوی خود ساختهاند که حسین فهمیدهها ، علی لندیها و بهنام محمدیها و... را پروراندند و با افتخار تقدیم دین و میهن شان نمودند.
پروردگارا نیتهایمان را خالص گردان و شایستگی و توان مادریِ یاران مهدی(عج) را به ما عطا بفرما به حق قد کشیده شدهی قاسم ابن الحسن(ع)
#محرم
@mamanjoona
ولی غم و روضه علی اصغر(ع) چیز دیگریست...😭
من و تو خوب میفهمیمش
با عمق وجودمون درکش میکنیم...
آخه مادریم
نمیدونم چرا روضه اصغر(ع) منو نمیکشه!!؟؟ فشار و سنگینی روی قلبم حس میکنم که هر آن ممکنه بایسته ولی نه.. از کار نمیافته!
شاید خود بانو رُباب میاد و دست میکشه به سرمون و دلداریمون میده
حتما خود ارباب دست میذاره روی قلبمون و بهمون صبر و سکینه عطا میکنه
وگرنه با هر کلمهی روضهاش میشه بارها جان داد.
تلظی شیر خواره...
ناخن زدن به سینه...
چشم منتظر مادر...
تیر سه شعبه...
لبخند اخر شش ماهه...
برزخ و خجالت امام...
گهوارهی خالی...
سرِ رو نیزهها...جلو چشم رباب...
شیری که به سینه برگشته...😭😭
#محرم
@mamanjoona
4_5924895925859258871.mp3
14.9M
روضه هفتم #محرم
🎙حاج محمود کریمی
دیشب خواب میدیدم دلم رو بردی...
سه چهار تا دوندون در آوردی از دست من غذا میخوردی...
@mamanjoona
صدامون زدن مامان ،عمه ،مامانی بیاین اینجا ما روضه داریم.
چادر مسافرتی رو باز کرده بودن توش رو با کاغذهای تیکه تیکه که روش نوشته بود یا حسین و ریسه دستساز فضاسازی کرده بودن.
بحثشون شد سر اینکه کی نوحه بخونه.قرار شد علی بخونه[برادرزادهام]
اول خجالت میکشید ولی شروع کرد؛ میکروفونش فنجون استیلی بود که برعکس کرده بود.
خیال میکردم با این همه بحث سر نوحه خوندن چیزی آماده کرده ولی فقط حسین حسین زمزمه کرد و سینه زد.
سینه زدیم..
ساده و بیریا،کودکانه و پاک...
اشک از چشمای مامان قطع نمیشد.
یا فاطمه(س) همین قدرِ اندک رو از کودکانمان بپذیر و مرگ و زندگیشان را با حسین و حسینی قرار بده...
#شیرینیهای_تموم_نشدنی
#محرم
@mamanjoona
حالا رباب به کنار ، گهواره خالی علی با خواهر سه سالهاش چه کرد...؟
@mamanjoona