eitaa logo
واگویه‌های مامان چهار فرشته🇵🇸🇮🇷
415 دنبال‌کننده
815 عکس
580 ویدیو
8 فایل
اینجام تا از مادرانه‌هام و لذت نابش بگم،دل به لطافتِ کودکانه‌ی فرزندانم بدم،همراهشون بزرگ بشم و از نشاط و انگیزه‌ای که از بودنشون میگیرم برات واگویه کنم.شاید تو هم علاقه‌مند شدی مظهر صفت خالقیت خداوند بشی. ارسال مطالب بدون منبع مورد رضایت نیست @meshkat_99
مشاهده در ایتا
دانلود
ولی غم و روضه علی اصغر(ع) چیز دیگریست...😭 من و تو خوب میفهمیمش با عمق وجودمون درکش می‌کنیم... آخه مادریم نمیدونم چرا روضه اصغر(ع) منو نمی‌کشه!!؟؟ فشار و سنگینی روی قلبم حس می‌کنم که هر آن ممکنه بایسته ولی نه.. از کار نمی‌افته! شاید خود بانو رُباب میاد و دست می‌کشه به سرمون و دلداریمون میده حتما خود ارباب دست میذاره روی قلبمون و بهمون صبر و سکینه عطا می‌کنه وگرنه با هر کلمه‌‌ی روضه‌اش میشه بارها جان داد. تلظی شیر خواره... ناخن زدن به سینه... چشم منتظر مادر... تیر سه شعبه... لبخند اخر شش ماهه... برزخ و خجالت امام... گهواره‌ی خالی... سرِ رو نیزه‌ها...جلو چشم رباب... شیری که به سینه برگشته...😭😭 @mamanjoona
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5924895925859258871.mp3
14.9M
روضه هفتم 🎙حاج محمود کریمی دیشب خواب میدیدم دلم رو بردی... سه چهار تا دوندون در آوردی از دست من غذا می‌خوردی... @mamanjoona
صدامون زدن مامان ،عمه ،مامانی بیاین اینجا ما روضه داریم. چادر مسافرتی رو باز کرده بودن توش رو با کاغذهای تیکه تیکه که روش نوشته بود یا حسین و ریسه دست‌ساز فضاسازی کرده بودن. بحثشون شد سر اینکه کی نوحه بخونه.قرار شد علی بخونه[برادرزاده‌ام] اول خجالت می‌کشید ولی شروع کرد؛ میکروفونش فنجون استیلی بود که برعکس کرده بود. خیال می‌کردم با این‌ همه بحث سر نوحه خوندن چیزی آماده کرده ولی فقط حسین حسین زمزمه کرد و سینه زد. سینه زدیم.. ساده و بی‌ریا،کودکانه و پاک... اشک از چشمای مامان قطع نمیشد. یا فاطمه(س) همین قدرِ اندک رو از کودکانمان بپذیر و مرگ و زندگیشان را با حسین و حسینی قرار بده... @mamanjoona
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حالا رباب به کنار ، گهواره‌ خالی علی با خواهر سه ساله‌اش چه‌ کرد...؟ @mamanjoona
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با طهورا و حنیفا رفتیم روضه. تا نشستیم طهورا گفت: آب حنیفا براش آب آورد. خورد گفت :چای چای آوردن ،صبر نداشت خنک بشه آب ریختم بهش دادم ، هنوز تموم نشده بود؛ گفت: جیش دالم!! بردمش دسشویی.. الکی گفته بود!! برگشتیم تا نشستیم پاش خورد به چایی چپ شد! پذیرایی کردن.لباس و دست و صورتش...🥴 چند دقیقه نشده دوباره گفت: جیش!! اینبار حنیفا بردش... بیخیال نشستم. روضه علی اکبر میخوند و روایت مظلوم ترین مادر شهید ایران (شهید یوسف داور پناه) چند دقیقه بعد دوتایی اومدن تو آروم نشستن ولی دیگه روضه تموم شده بود. [اینم از روضه رفتن ما🤦‍♀😅] همه این اذیتها و سختی‌ها به فدای سر رقیه(س) پ.ن: باید از همین الآن برای تربیت حسینی بچه‌هامون سرمایه گذاری کنیم. تا باشه از این رنجهای شیرین... @mamanjoona
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"..خدا مرا کافیست و او بهترین پشتیبان و سرپرست است..." [آیه۱۷۳،ال عمران] @mamanjoona
با هم بزرگ بشن کِیفش بیشتره😍😍 لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم @mamanjoona