eitaa logo
واگویه‌های مامان چهار فرشته🇵🇸🇮🇷
412 دنبال‌کننده
816 عکس
585 ویدیو
8 فایل
اینجام تا از مادرانه‌هام و لذت نابش بگم،دل به لطافتِ کودکانه‌ی فرزندانم بدم،همراهشون بزرگ بشم و از نشاط و انگیزه‌ای که از بودنشون میگیرم برات واگویه کنم.شاید تو هم علاقه‌مند شدی مظهر صفت خالقیت خداوند بشی. ارسال مطالب بدون منبع مورد رضایت نیست @meshkat_99
مشاهده در ایتا
دانلود
چند کار خیلی ساده که خونه مون پر از برکت و آرامش بشه ۱. هنگام ورود به خونه *سلام* کنیم،حتی اگه کسی خونه نیست، و *صلوات* بفرستیم.🌻 ۲. صبح بعد از بیدار شدن *صدقه بدیم هر چند کم، و آیه الکرسی و چهار قل* بخونیم 🌻 ۳. نزاریم *زباله زیاد* تو خونه بمونه.🌻 ۴. در طول روز حداقل *ده دقیقه صدای قرآن* تو خونه پخش کنیم.🌻 ۵. *حدیث کسا* بخونیم و اگر نمیتونیم صوتش رو تو خونه پخش کنیم.🌻 ۶. هروقت مشاجره یا کدورتی پیش اومد *یک کاسه آب نمک* درست کنیم و شب تا صبح تو خونه بزاریم و صبح بریزیم دور، آب نمک انرژی های منفی رو به خودش جذب میکنه.🌻 ۷. در طول روز ، *پنج بار سوره توحید* رو بخونیم و به امام زمان هدیه کنیم و ازشون بخوایم برای زندگی ما دعا کنن.🌻 ۸.هر پول یا نعمتی که به وارد زندگیمون میشه *اول شکرگزاری* زبانی کنیم و بعد شکرگزاری عملی، یعنی یا صدقه بدیم از اول مال یا کسی رو هم در اون نعمت شریک کنیم که اینطوری نه تنها چیزی ازش کم نمیشه بلکه برکت میگیره و خیلی دیرتر تموم میشه🌻 ۹. *اسراف نکنیم* ، به اندازه ی نیازمون مصرف کنیم، حواسمون به مصرف آب باشه، نسبت به نان بی احترامی نکنیم. اسراف باعث از دست رفتن نعمت ها میشه.🌻 ۱۰. با مردم مدارا* کنیم. با اهل خانه خوش رفتار باشیم.🌻 ۱۱. *نماز اول وقت* بخونیم و *روزی پنجاه آیه قرآن* بخونیم.🌻 ۱۲.دعای خیر برای هم‌نوعان و علی الخصوص دعا برای پدر و مادر* باعث برکت و رزق غیرمنتظره میشه، همیشه شنیدیم که پدر و مادر برای بچه شون دعا کنن دعاشون مستجاب میشه اما دعای فرزند در حق پدر و مادرش چه زنده باشن چه در قید حیات نباشن باعث جلب رحمت الهی میشه.🌻 ۱۳. *اظهار فقر نکردن و ناله نکردن .* ماها عادت کردیم تا کسی رو می‌بینیم شروع می‌کنیم به آه و ناله که وضع مون خوب نیست و گرونیه و ....درصورتیکه این کار ناشکریه، مگه خدا تا حالا ما رو لنگ گذاشته؟؟ در حدیث داریم که هرکس اظهار فقر کند ،فقیر می شود.🌻 @mamanjoona
51.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عوارض روز خوابی در بچه ها 🔻 روز خوابی مطلقاً ممنوع است! روز خوابی باعث افسردگی حاد می‌شود. اگر بچه‌ها به روز خوابی عادت کنند، سیستم زندگی آنها کلا مختل می‌شود. 🌟 در قرآن داریم، وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِباساً وَ جَعَلْنَا النَّهارَ مَعاشاً. خداوند روز را برای خواب نیافریده است! روز برای تلاش و حرکت و شب برای آرامش است. 🔴 از طلوع آفتاب تا غروب آفتاب برای خواب مناسب نیست! کسی که بعد از ظهر می‌خوابد ایراد دارد. 🔸️ آن چیزی که ایراد ندارد استراحت زیر ۵۰ دقیقه طی روز است. این اندازه استراحت نه تنها ایرادی ندارد بلکه موجب بازیابی قوای بدن هم می‌شود. 🔹️کسی که روز می‌خوابد، وقتی بیدار می‌شود به هیچ دردی نمی‌خورد و در خواب شبانه‌اش هم اختلال ایجاد می‌شود. بهترین ساعت خواب، خواب سر شب بین ساعت ۱۰ تا ۲ شب است. [ دکتر عزیزی] @mamanjoona پ.ن: مشخصه که منظورش بچه‌های کوچیک (زیر۳سال)نیستن دیگه🙃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعوای ‌دوقلوها تو شکم‌ مامان😍😂 دعوا و کتک کاری رو از همون تو شکم مادر شروع می‌کنن دوقلو و تک قلو هم فرقی نداره بیرونم که میان ادامه میدن طبیعیه ! مادرزادیه!..😆😂 اغلب هم یکی قلدره یکی مظلوم و کتک خور🥲 @mamanjoona
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. و در برابر امر پروردگارت شکیبایی پیشه کن...[۴۸ سوره طور] @mamanjoona
. بر اساس نظر تمام مراجع تقلید، سقط جنین در هر شرایطی حرام و از گناهان کبیره است و کسی که به عمد مرتکب سقط جنین می‌شود بر او واجب است که دیه را بپردازد چون مرتکب قتل یک انسان شده است. = قتل یک انسان @mamanjoona
9.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. تفکر صهیونستی باور دارد جمعیت دنیا باید کم شود؛ و سالهاست که با دو ابزار مهم، در حال نسل کشی است
!
اون‌ چیزی که برای خودشون میخوان برای ما نمیخوان..
.[
استاد شجاعی]
@mamanjoona
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام حسن عسکری (ع): با فرزندانتان طوری رفتار نکنید که احساس کنند می‌توانند مقابلتان بایستند. (ع) تسلیت باد @mamanjoona
. 🔸شیوه برخورد با رفتارهای ناپسند کودک آیت الله حائری شیرازی: فرض کنید شما ظرفی پر از شیر، از مغازه ای گرفته و می خواهید به منزل ببرید. چون این ظرف پر می باشد، بسیار آهسته و با احتیاط کامل حرکت می کنید، تا چیزی از شیر بر زمین نریزد. اما اگر در این حال کسی آمد و به شما تنه زد، و نصف ظرف شیر بر زمین ریخت، در این هنگام، دیگر شما در حرکت، احتیاط نمی کنید و آهسته نمی روید؛ بلکه بدون هیچ هراسی، می توانید به سرعت حرکت کنید؛ چون دیگر خوف ریختن شیر وجود ندارد. دربارۀ کودکانِ خود نیز سعی کنید کودک شما خیال کند که ظرف حیثیت و حرمت او پر می باشد و باید با احتیاط کامل رفتار کند، و تلاش کند کسی به او تنه نزند. امّا اگر شما آمدید و به او تنه زدید، دیگر ظرف حرمت و شخصیت او تقلیل خواهد یافت، و طبعاً دیگر نباید توقع داشته باشید که این کودک رفتارش با شما مثل سابق باشد. پس این نکتۀ مهم را فراموش نکنید که گاهی «تغافل» لازم است، به این معنا که شما از عیوب فرزندانتان آگاه باشید، اما کودک شما اطلاع نداشته باشد که شما از عیوب او آگاه هستید. آگاه بودن شما از عیوب فرزندانتان خوب است، اما آگاه بودن ایشان از این که شما عیوب وی را می دانید، خوب و به صلاح نیست. @mamanjoona
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
واگویه‌های مامان چهار فرشته🇵🇸🇮🇷
از آنجایی که از پارکینگ تا حرم را سواره آن هم چه سواره‌ای آمده بودیم مسیر برگشت را بلد نبودیم. رانند
. یک ساعت مانده به اذان صبح رسیدیم نجف کرایه راننده را دادیم و کمی معطل حساب و کتاب سایر همسفران شدیم پرسیدیم گفتند دو کیلومتر تا حرم راه دارید موتورهای سه چرخ با یک دینار مسافر میزدند ولی کسی سوار نشد. پانصد متری که راه رفتیم رسیدیم به موکب فاطمه الزهرا(س) تصمیم گرفتیم همانجا توقف کنیم و بعد از نماز صبح خود را به حرم حضرت امیر المومنین(ع) برسانیم. موکبی بسیار بزرگ و وسیع که قبل از ورودی اصلی در طول خیابان چند ده سرویس بهداشتی و حمام و رخت‌شورخانه مردانه و زنانه داشت. سرویس بهداشتی‌ها کانکسی و حمام‌ها با برزنت ضد آب به صورت چندین سالنهای دو ردیفه ساخته شده بود. رختشورخانه مجهز به ماشینهای لباسشویی و خشک کن بود. ابتدای ورودی موکب سمت راست قسمتی نرده کشی شده بود برای گرفتن غذا. قسمت پذیرش امکان تحویل گوشی برای شارژ کردن داشت و کنار آن ایستگاه صلواتی آب و شربت و چای به صورت جداگانه سمت چپ خیاط خانه و تعمیرات کفش بعد استراحتگاه برادران و بالاتر از آن استراحتگاه خواهران بود تمام این فضاها با داربست فلزی که دورش را با تور و گونی ساختمانی پوشانده بودند ساخته شده بود. همینکه وارد شدیم یکی از خادمان گفت خیمه ۸ جا دارد. محل اسکان خانمها یک سالن بسیار بزرگ بود که در وسط ، راهروی رفت و امد با همان گونیها از اتاقها جدا شده بود. در دو طرف راهرو اتاقهایی که هر کدام برای خود سالن بزرگی محسوب میشد از هم جدا و شماره گذاری و خیمه نام گرفته بودند. توی راهرو خانم‌ها کالسکه‌های بچه‌هایشان را گذاشته بودند، چند سطل بزرگ زباله هم بود خیمه شماره ۸ آخرین سالن سمت چپ بود. خیمه شماره ۱ محل تجمع برای نمازهای جماعت و مراسمات زنانه موکب بود ولی بقیه خیمه‌ها برای اسکان و استراحت جاگیر شدیم و همانجا نماز صبح را خواندیم. بدن خسته‌مان بیش از خواب به حمام نیاز داشت باید تنی به آب میزدیم و عرق راه میشستم تا سبک شویم. بعد از نماز حوله و لباس و شامپو برداشتیم کوله‌ها را گذاشتیم و راه افتادیم سمت حمام گوشی را به پذیرش دادم تا شارژ کنند شماره گذر نامه‌ام را روی چسب نوشتند و پشت گوشی زدند و تحویل گرفتند. بدون صف و انتظار رفتیم حمام و غسل زیارت کردیم بعد از حمام دلچسب و خستگی درکن لباسهایمان را دادیم رختشورخانه. مادرم گفت شما بروید من می‌مانم تحویل می‌گیرم چای و ابجوش گرفتیم و رفتیم خیمه مادرم هم آمد با لباسهایی که کمی نم داشت. روی لوله‌های داربست بالای سرمان آویزان کردیم. نان و پنیری که همراه داشتیم و از ایران برده بودیم خوردیم و دراز کشیدیم تا کمی استراحت کنیم همه خوابشان برد به جز من در تمام طول سفر هیچ‌گاه روزها نخوابیدم سهم من از خواب فقط دو سه ساعت خواب شبانه از ۱۲ تا نیم ساعت به اذان صبح بود. کمری صاف کردم مادرم گوشی‌ام را گرفته بود ۸۵٪ شارژ شده بود. ادامه سفرنامه کاظمین را نوشتم و توی کانال ارسال کردم. آن زمان که ما رسیده بودیم نجف هوا خوب بود و از گرما خبری نبود ولی کم‌کم که روز بالا آمد و نزدیک ظهر شد کولرها جواب نمیداد و بادشان فقط جلوی خودشان می‌رسید آن باد هم گرم بود. گرما قابل تحمل بود! البته فکر می‌کنم آن گرما را فقط همانجا می‌شود تحمل کرد و گرنه کمتر از آن را من در شهر و خانه خودمان تحمل نمی‌کردم. بابت همین گرما هم بود که من نمیتوانستم روزها بخوابم. روز قبل توی سامرا و بعد از زیارت حرم امام حسن عسکری(ع) در مسیر بازگشت یک نفر ویلچر را چنان محکم به پشت پایم کوبیده بود که ناخودآگاه فریادم به آسمان رفت. خیلی درد داشت پشت پایم کبود شده بود نگران بودم با این پا نتوانم پیاده‌روی را تا انتها ادامه دهم با روغن زیتون همراهم پاهایم را روغن مالی کردم. (الآن هم که ۲۳ روز گذشته همچنان درد میکند و از درون خارش دارد و زرد و کبود است.) خانمی کنارمان نشسته بود که یک پسر هم‌سن و سال محمد من داشت دلم برای پسرک یک ذره شد به همین بهانه هم صحبت شدیم دو تا دختر دیگر هم داشت گفتم ان‌شاءالله فرزند بعدی گفت اگه خدا بخواهد حتما لباس‌ها خشک شده بود داشتم وسایل کوله را مرتب و لباس‌ها را جابه‌جا می‌کردم که دیدم محمد یکی از آجرهای اسباب بازی را توی جیب‌ کوله گذاشته‌؛ دلم ضعف رفت برایشان الآن حتما مشغول بازی توی حیاط بودند... یکی از جوراب‌های نی‌نی را دادم به آن خانم و گفتم خودتان متبرکش کنید. @mamanjoona