🔴 یک فرض قشنگ
🔵 فرض کن یک روز به جایی برسی که امام زمان به شما بفرمایند:
🌹ما بابت داشتن شما خداوند را شکر می کنیم
🔹 این جمله ای بود که امام عصر ارواحنا فداه به شیخ مفید فرمودند.
🌕 سوم رمضان سالروز وفات شیخ مفید(ره)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مستند لشکر زینبی
🔹دیدارهای رهبر انقلاب با خانواده شهدای مدافع حرم بخش اول
•┈┈••✾••✾•✨♥️✨•✾••✾••┈┈•
👤آیةاللّه #ناصری:
#نمازشبشفیعدرنزدحضرتملکالموتاست.
💛موقعی که حضرت ملک الموت تشریف می آورند، #نمازشب می آید و #شفاعت او را می کند.
می گوید:
✴️ «ایشان اهل #نمازشب بوده است». البته او هم می داند. اما اينها جنبه #تشریفاتی آن است.
🌄 #نمازشب نوری در قبر انسان می شود.
✨فرش #قبر انسان می شود.
✨موقعی که انسان را در قبرگذاشتند و آن دو ملک آمدند، #نمازشب جواب آنها را می دهد.
✨ #نمازشب سبب می شود که روز #قیامت، پرونده انسان را به دست #راست او بدهند.
📚 (بحارالأنوار، ج۸۴ ،ص۱۶۱)
⚠️ دو رکعت #نمازشب بخوان. 🔘حالا #نمازشب هم نشد،
🔘 نماز #مستحبی بخوان.
🔘 نماز #قضا بخوان.
🔘نماز ِ#هدیه به پدر و مادرت بخوان.
🔺هر دو رکعت نمازی که در #شب بخوانی،
بهتر از #هزار رکعت است که در #روز خوانده بشود.
حاج اقا واحدی معاون تبلیغ دامغان
••✾❀🕊🍃🌺🍃🕊❀✾••
https://eitaa.com/mamin110
ziarat_ashura_farahmand-[www.Patoghu.com].mp3
1.95M
قرائت زیارت عاشورا هدیه به روح شهدا و امام شهدا و سلامتی وطول عمر رهبر معظم انقلاب و تعجیل در فرج مولامون
اللهم عجل لولیک الفرج
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
چــرا تو ای شکسته دل، خدا خدا نــمی کنی؟
خـــدای بـــی نیاز را چــــرا صـــــدا نــــمی کنی ؟
ســحر بــه بــاغ نــاله ها، گــل مــراد مــی دمد
بــه نــیمه شــب چــرا لــبی به نــاله وا نــــمی کنی؟
بـــه هـر لـب دعـای تـو، فـرشته بـوسه مـی زند
بـــرای درد بـــی دوا، چـــرا دعــــا نــــمی کـــنی؟
به قطـره، قــطره اشک تــو، خدا نظاره می کـند
چـــرا مـــیان گـــــریه ها خـــدا خــــدا نــــمی کنی ؟
دل تـــو مـــانده در قـــفس، جـــدا از آشــیان خود
پــــرنده اســــیر را، چـــــرا رهــــا نــــمی کــنی؟
چـــرا کــنون نــمی کنی ز دل غـــبار کینه را؟
چــــرا صـــفا نـــمی دهی حــــرم ســرای سینه را ؟
چــــرا صـــدا نـــمی زنی، شــهیده مدینه را؟
بـــه حــرمت حـــبیبه اش، نـــظر بــه مـا کـــند خدا
خــــدا بــه نــاله شــما جـــواب مــی دهد بیا
خـــــــدا بـــرات دوری از عـــذاب مـــی دهد بــــیا
خــدااااااااااااااااااااا
🍃🍃🍃
سحرنامه_۴.mp3
9.75M
#سحرنامه ۴
فراز چهارم دعای ابوحمزه ثمالی
معرفتی یا مولای دلیلی علیک
و حبّی لک شفیعی إلیک ❤️....
من تو را از روی برق چشمانت شناختم ؛
وقتی که "دوستت دارم"، از آن می بارید
🔹 دعای روز چهارم ماه رمضان:
🔆 اللهمّ قوّني فيهِ علي إقامَةِ أمْرِكَ واذِقْني فيهِ حَلاوَةَ ذِكْرِكَ وأوْزِعْني فيهِ لأداءِ شُكْرَكَ بِكَرَمِكَ واحْفَظني فيهِ بِحِفظْكَ وسِتْرِكَ يـا أبْصَرَ النّاظرين.
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
💠 خدايا نيرومندم نما در این روز به پا داشتن دستور فرمانت و بچشان در این روز شيريني يادت را و مهيا كن مرا در این روز براي انجام سپاس گزاريت به كـرم خودت ، نگهدار مرا در اين روز به نگاه داري خودتغ وپرده پوشي خودت اي بيناترين بينايان.
2512170.mp3
4.21M
هدیه به ارواح مومنین مومنات مسلمین مسلمات ، شهدا و امام شهدا
اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم
🔆 #پندانه
تو برای خدا باش، خدا و همه ملائکهاش برای تو خواهند بود
👤آیتالله شیخ محمدتقی بهلول میفرمودند:
ما با کاروان و کجاوه به گناباد میرفتیم. وقت نماز شد. مادرم کارواندار را صدا کرد و گفت: کاروان را نگهدار، میخواهم اول وقت نماز بخوانم.
🔸کارواندار گفت: بیبی! دو ساعت دیگر به فلان روستا میرسیم. آنجا نگه میدارم تا نماز بخوانیم.
🔹مادرم گفت: نه، میخواهم اول وقت نماز بخوانم.
🔸کارواندار گفت: نه مادر، الان نگه نمیدارم.
🔹مادرم گفت: نگهدار.
🔸کارواندار گفت: اگر پیاده شوید، شما را میگذارم و میروم.
🔹مادرم گفت: بگذار و برو.
✨من و مادرم پیاده شدیم. کاروان حرکت کرد. وقتی دور شد وحشتی به دل من نشست که چه خواهد شد؟ من هستم و مادرم، دیگر کاروانی نیست. شب دارد فرا میرسد و ممکن است حیوانات حمله کنند. ولی مادرم با خیال راحت با کوزه آبی که داشت، وضو گرفت و نگاهی به آسمان کرد، رو به قبله ایستاد و نمازش را خواند.
🔻لحظه به لحظه رُعب و وحشت در دل منِ شش هفت ساله زیادتر میشد. در همین فکر بودم که صدای سُم اسبی را شنیدم. دیدم یک درشکه خیلی مجلل پشت سرمان میآید. کنار جاده ایستاد و گفت: بیبی کجا میروی؟
🔸مادرم گفت: گناباد.
🔹او گفت: ما هم به گناباد میرویم. بیا سوار شو.
🤲 یک نفس راحتی کشیدم و گفتم خدایا شکر.
💢 مادرم نگاهی کرد و دید یک نفر در قسمت مسافر درشکه نشسته و تکیه داده. به سورچی گفت: من پهلوی مرد نامحرم نمینشینم.
🔸سورچی گفت: خانم، فرماندار گناباد است. بیا بالا، ماندن شما اینجا خطر دارد. کسی نیست شما را ببرد.
🔹مادرم گفت: من پهلوی مرد نامحرم نمینشینم!
💠در دلم میگفتم مادر بلند شو برویم. خدا برایمان درشکه فرستاده است.
🔅ولی مادرم راحت رو به قبله نشسته بود و تسبیح میگفت.
آقای فرماندار رفت کنار سورچی نشست و گفت: مادر بیا بالا، اینجا دیگر کسی ننشسته است.
🔘مادرم کنار درشکه نشست و من هم کنار او نشستم و رفتیم. در بین راه از کاروان سبقت گرفتیم و زودتر به گناباد رسیدیم.
❤️اگر انسان بندهٔ خدا شد و در همه حال خشنودی خدا را در نظر گرفت، بيمه مىشود و خداوند تمام امور او را كفايت و كفالت مىكند.
💠 «أَلَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ؛ آیا خداوند برای بندهاش کافی نیست؟» (سورۀ زمر: آیۀ ۳۶)