همبستگى ملى راپاس بداریم-2.pdf
306.7K
✳️منبر کوتاه✳️
🔺موضوع👇👇
📌 همبستگی ملی را پاس بداریم-2
📎 #ربیعالثانی
📎 #منبر_کوتاه
🌎 کانال بیان ناب
╭┅─────────┅╮
🌺 @BayaneNab
╰┅─────────┅╯
مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل.pdf
231.4K
✳️معرفی کتاب ناب✳️
🔸موضوع 👇👇🔺
💢 مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل
🖌 مولف: محدث نوری
📎 #ربیعالثانی
📎 #معرفی_کتاب_ناب
🌎 کانال بیان ناب
╭┅─────────┅╮
🌺 @BayaneNab
╰┅─────────┅╯
رمز و راز بلاها و ابتلاها(2).pdf
719.8K
✳️حدیث ناب✳️
🔺موضوع 👇👇
📌 رمز و راز بلاها و ابتلاها -2
📎 #ربیعالثانی
📎 #حدیث_ناب
🌎 کانال بیان ناب
╭┅─────────┅╮
🌺 @BayaneNab
╰┅─────────┅╯
نقش زمان و مکان در تنوّع احکام -1.pdf
376.3K
✳️احکام شرعی✳️
🔺موضوع👇👇🔺
💠 نقش زمان و مکان در تنوّع احکام-1💠
📎 #ربیعالثانی
📎 #احکام
🌎 کانال بیان ناب
╭┅─────────┅╮
🌺 @BayaneNab
╰┅─────────┅╯
دفاع از مظلوم.pdf
736.2K
✳️مقالات مناسبتی✳️
🔸موضوع 👇👇🔹
💢دفاع از مظلوم
📎 #ربیعالثانی
📎 #مقالات_مناسبتی
🌎 کانال بیان ناب
╭┅─────────┅╮
🌺 @BayaneNab
╰┅─────────┅╯
نقش روش تربیتی تمثیل در استحکام خانواده (3).pdf
497.5K
✳️نکته ناب✳️
🔺موضوع👇👇🔺
📌 نقش روش تربیتی تمثیل در استحکام خانواده -3
📎 #ربیعالثانی
📎 #نکته_ناب
🌎 کانال بیان ناب
╭┅─────────┅╮
🌺 @BayaneNab
╰┅─────────┅╯
جهاد در اسلام -1.pdf
626.7K
✳️تفسیر ناب✳️
🔺موضوع 👇👇🔺
💠جهاد در اسلام-1
📎 #ربیعالثانی
📎 #تفسیر_ناب
🌎 کانال بیان ناب
╭┅─────────┅╮
🌺 @BayaneNab
╰┅─────────┅╯
دنیاگریزی در سیره شهید مجید صنعتی.pdf
478K
🌷سیره شهدا🌷
🔺موضوع 👇👇🔺
🔖دنیاگریزی در سیره شهید مجید صنعتی🔖
📎 #ربیعالثانی
📎 #سیره_شهدا
🌎 کانال بیان ناب
╭┅─────────┅╮
🌺 @BayaneNab
╰┅─────────┅╯
همبستگى ملى راپاس بداریم-2.pdf
306.7K
✳️منبر کوتاه✳️
🔺موضوع👇👇
📌 همبستگی ملی را پاس بداریم-2
📎 #ربیعالثانی
📎 #منبر_کوتاه
🌎 کانال بیان ناب
╭┅─────────┅╮
🌺 @BayaneNab
╰┅─────────┅╯
payamavare sorkh karbal (www.mplib.ir).pdf
3.31M
📚 کتاب « پیام آور سرخ کربلا »
🔰 منبع : کتابخانه کودک کتابخانه ملی
🔸 مناسب برای مقطع ابتدایی
🔹 موضوع : #کتاب #محرم #داستان #کتاب_کودک #حضرت_زینب
4️⃣1️⃣3️⃣ قصه شب
💠 قصه شب: «مش حسن و بلبل گرسنه»
✍️ نویسنده: مجتبی ملکمحمد
🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا
💠 هدف قصه: کودکان طریقه محبت و مهربانی با حیوانات را یاد بگیرند.
🔶 روزی روزگاری، کنار یه رودخونه، روستایی بود که مردم مهربون و پرتلاشی داشت. کدخدای این روستا، مردِ باخدا و خندهرویی بود؛ اون همیشه توی جیبهاش آبنبات داشت تا اگه بچهای رو دید، با یه دونه از اونها، دلش رو شاد کنه.
🔷 کار مردم این دهِ قشنگ، کشاورزی بود. کدخدای مهربون، مثل بقیه مردم یه زمین کوچیک داشت که توی اون، گندم میکاشت. کنار زمینش هم یه دونه درخت گردو بود که گردوهای خوشمزهای داشت؛ اسم کدخدای قصه ما مشحسن بود؛ اون هرروز بعد از نماز صبح، سوار الاغش راه میافتاد و میرفت، تا به زمینش برسه.
🔶 زمین اون و بقیه مردم، کنار رودخونه بزرگی بود که آب نداشت؛ تنها غصه دل مشحسن و اهالی روستا، همین بیآبی بود؛ نه بارونی، نه برفی؛ حتی دیگه داشت آب چاهها هم تموم میشد.
♦️ یه روز از روزهای خوب پاییزی، مشحسن داشت زمینش رو بیل میزد که یهو دلش به قاروقور افتاد؛ خیلی گرسنهاش بود؛ برای همین زیر درخت گردو نشست تا چیزی بخوره. همینطور که پنیرهای تازه رو با گردوها لای نون میذاشت، توی دلش میگفت...
❇️ ادامه قصه در لینک زیر👇👇
https://btid.org/fa/news/221670
📎 #قصه_شب
📣📣 هرگونه انتقاد، پیشنهاد و یا کمک در تولید قصه بهتر را با آیدی @T_Child در میان بگذارید.
🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه
🌐 btid.org