بصیرت
بصیرت یعنی اینکه بتونیم اخلاق های خوب و بد را در خود تشخیص بدیم . حال از خودتون این سوال را بپرسید : من چه اخلاق های بدی دارم ؟ چه اخلاق های خوبی دارم ؟ اکثرا از اینکه بگیم چه اخلاق های بدی داریم ناتوان هستیم . برای این کار راه کاری موجود هست .
خودتان را از بالا نظاره کنید . یا در هنگام انجام کارها ، از خود این سوال را بپرسید که اگر استاد درونی در این مکان حضور داشته باشد و من را مشاهده کند ، خوشحال میشود یا ناراحت . چون معمولا ما ، پشت سر دیگران غیبت میکنیم ، اما زمانی که مشاهده میکنیم فردی در حال غیبت کردن است ، خوشِمان نمی آید .
سجایای اخلاقی حضرت حجت(عج) (2).pdf
1.23M
سجایای اخلاقی حضرت حجت (عج)
تدوین راضیه آزادی از مبلغات امین
استان #لرستان
شهرستان خرم اباد
دبیرستان الزهرا (س)
با تشکر
مدیریت مدارس امین
https://eitaa.com/mamin110
🔴👈 تعبیر عجیب ‼️
نماز برای حضور قلب است. اصلاً حضور قلب یعنی چه؟ این مسأله حضور قلب ، خیلی تعبیر عجیبی است. حضور قلب یعنی دل حاضر باشد و غایب نباشد، یعنی تو وقتی نماز می خوانی و رویت به طرف قبله است، حاضرغایب کن، ببین دلت در نماز حاضر است یا غایب؟ شما در اول نماز دلتان را حاضر غائب می کنید و او حاضر می شود. دلتان هم می خواهد حاضر باشد تا می گویید الله اکبر، بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، یک وقت می بینید این شاگرد کلاس فرار کرده، شما درس را از اول تا آخر داده اید ولی خود شاگرد در کلاس نبوده است وقتی که ما نماز می خوانیم و می گوییم الحمدلله رب العالمین داریم به دل خودمان تفهیم می کنیم، به روح خودمان تلقین می کنیم، اما وقتی السلام علیکم و رحمه الله و برکاته گفتیم می بینیم این جسم ما، یعنی زبان ما، اعضا و جوارح ما، مشغول درس دادن به دل ما بوده است و شاگرد کلاس، این دل بوده است؛ اما متأسفانه در اینجا وضع به گونه ای بوده که ما درس را داده ایم، شاگرد اول کلاس گفته حاضر و فرار کرده است و ما درس را هدر داده ایم.
[ مرتضی مطهری ، آزادی معنوی ، تهران ، صدرا ، چاپ سی و هفتم ، 1386 ، ص 69 ]
✍ #نکات_بسیارمهم_اخلاقی
🍃🍃🍃➖➖➖🍃🍃🍃
✅محاسبه و مطالعهی کتاب نفس!
👈گاهى خودت را مثل یک کتاب ورق بزن📖،
انتهای بعضی فکرهایت " نقطه" بگذار که بدانی باید همانجا تمامشان کنی.
بین بعضی حرفهايت "کاما" (ویرگول) بگذار که بدانی باید با کمی تامل ادایشان کنی.
پس از بعضی رفتارهایت هم "علامت تعجب" و آخر برخی عادت هایت نیز علامت "سوال" بگذار .
👈تا فرصت ویرایش هست... خودت را هر چند شب یکبار ورق بزن...
👈حتی بعضی از عقایدت را حذف کن ... اما بعضی را پر رنگ...
👈برخی ادمها را حذف کن ، برخی را دو دستی بچسب !
✅هرگز هیچ روز زندگیت را سرزنش نکن !
روز خوب به تو شادی میدهد،
روز بد به تو تجربه،
و بدترین روز به تو درس میدهد ...!
فصلها برای درختان هر سال تکرار میشود،
اما فصلهای زندگی انسان تکرار شدنی نیست ...
تولد ... کودکی ... جوانی... پیری و دیگر هیچ ...
✅تنها زمانی صبور خواهی شد که صبر را یک قدرت بدانی نه یک ضعف!
آنچه ویرانمان میکند، روزگار نیست،
حوصله کوچک و آرزوهای بزرگ است ...!
ضرورت ارتباط با علما در کلام رسول الله و عواقب دوری از اهل علم.mp3
2.15M
بسم الله الرحمن الرحیم
مرگ آگاهی باعث ترک گناه
ضرورت ارتباط با علما در کلام رسول الله و عواقب دوری از اهل علم
قالَ صلّي اللّه عليه و آله: سَيَاءتي زَمانٌ عَلي اُمتَّي يَفِرُّونَ مِنَ الْعُلَماءِ کَما يَفِرُّ الْغَنَمُ مِنَ الذِّئْبِ، إ بْتَلاهُمُ اللّهُ بِثَلاثَةِ اءشْياء: الاْ وَّلُ: يَرَفَعُ الْبَرَکَةَ مِنْ اءمْوالِهِمْ، وَ الثّاني: سَلَّط اللّهُ عَلَيْهِمْ سُلْطانا جائِرا، وَ الثّالِثُ: يَخْرُجُونَ مِنَ الدُّنْيا بِلا إ يمانٍ.
ترجمه:
فرمود: زماني بر امّت من خواهد آمد که مردم از علماء گريزان شوند همان طوري که گوسفند از گرگ گريزان است، خداوند چنين جامعه اي را به سه نوع عذاب مبتلا مي گرداند:
1 برکت و رحمت خود را از اموال ايشان برمي دارد.
2 حکمفرمائي ظالم و بي مروّت را بر آن ها مسلّط مي گرداند.
3 هنگام مرگ و جان دادن، بي ايمان از اين دنيا خواهند رفت.
قالَ صلّي اللّه عليه و آله: مَنْ زارَ عالِما فَکَاءنَّما زارَني، وَ مَنْ صافَحَ عالِما فَکاءنَّما صافَحَني، وَ مَنْ جالَسَ عالِماً فَکَاءنَّما جالَسَني، وَ مَنْ جالَسَني فِي الدُّنْيا اءجْلَسْتُهُ مَعي يَوْمَ الْقِيامَةِ.
ترجمه:
فرمود: هر کس به ديدار و زيارت عالم و دانشمندي برود مثل آن است که مرا زيارت کرده، هر که با دانشمندي دست دهد و مصافحه کند مثل آن که با من مصافحه نموده، هر شخصي همنشين دانشمندي گردد مثل آن است که با من مجالست کرده، و هر که در دنيا با من همنشين شود، در آخرت همنشين من خواهد گشت.
ا را درخودتان دارید وگرنه تایید نمی کردید. یک عقلانیتی در شما هست و یک عقلانیتی از وحی به شما می رسد و فطرت شما با این ها تطبیق پیدا میکند. مومنین در برابر وحی که قرار می گیرند تایید میکنند و از اعماق جانشان این تایید را احساس میکنند به همین دلیل عشق می ورزند.
دین بیدار کننده اعماق درونی انسان است. دین چیزی را روی دوش انسان سوار نمی کند. انسان راه را دوست دارد و نتیجه اش هم که بهشت است به او می رسند. دین حرکت زندگی انسان را سامان می دهد. حرکات و سکنات انسان را با ریتم خودش سامان میدهد و این ریتم آنقدر زیباست که انسان از قرار دادن خودش در اختیار دین لذت می برد. تربیت دینی یعنی انسان بگونه ای روی خودش و یا دیگران تاثیر بگذارد که دین برنامه ای برای خود شکوفایی داده است. بهار با درخت یک تربیت دینی می کند. کاری میکند سیب ها و شکوفه ها از دل درخت بیرون بیاید. ولی تربیت در غرب مثل برخوردی است که با درخت کریسمس می کنند. تو بیجا کردی که الان موقع جشن من است گل ندادی، من این گل را به تو آویزان می کنم و جبری در آن هست. دین یعنی خود شکوفایی و تربیت یعنی کمک به رشد انسانها و تربیت دینی یعنی کمک به خود شکوفایی انسان. اگر کسی غیر دینی عمل کرد، خودش را نشناخته و دارد دیگری می شود، دیگران میشود. تحمیل ها را می پذیرد و دیگر خودش نیست. هرکسی به یک خود شکوفایی رسیده، لذت برده است. در صورتی که شما با تلقی قبلی، دین را یک برنامه تحمیلی از بیرون تصور بکنید، از اول دین، با آن دعوا دارید و به نتیجه نمی رسد.
آدمهایی که در سایه ی تربیت دینی قرا می گیرند به اوج شکوفایی و قابلیت های خودشان می رسند. مثل اینکه شما از موبایل برای در زدن استفاده بکنید. همه به این کار می خندند. پس از بقیه اش استفاده کن. پس این را بگیرید و به او سنگ بدهید. انسانی که دین ندارد یعنی به جایی نرسیده که از همه استعدادهایش استفاده بکند. از بخش اندکی از استعدادهایش استفاده کرده است. چقدر انسان دلش برای چنین فردی می سوزد. با اینکه همه استعدادهایش شکوفا نشده، خوشحال هم هست. خیلی از تشویق ها و تنبیه ها جنبه تحمیل پیدا میکنند. لذا در تربیت دینی آمار تشویق ها و تنبیه ها به شدت پایین می آید. میگوید: بگذار خودش این کار را بکند. لذا در یک تربیت دینی تشویق ها و تنبیه ها زیر پرده غیب می رود. اینجا با انگیزه هایی که بیشتر استقلال ما را معنی میکند، حرکت می کنیم. من در جریان کمک کردن و راهنمایی باید بگونه ای رفتار بکنم که استقلال فرد تامین بشود یا به خود شکوفایی برسد و الا خودش نخواهد شد، شما خواهد شد. شما پدر و مادر اگر خوب هستید، فرزند شما باید خودش بشود نه شما بشود.
اولین قدم برای کسانی که می خواهند تربیت دینی بشوند چیست؟
سعی کنند استقلال خودشان را پیدا کنند و کمتر تحت تاثیر قرار بگیرند. حداقل از تاثیرات منفی که دیگران روی آنها میگذارند، شروع کنند. تحت تاثیر منفی کسی قرار نگیریم. کسی با تحویل نگرفتنِ او، نتواند روحیه اش را خراب کند. کسی با تحویل گرفتنِ او، نتواند زیادی او را خوشحال کند. ممکن است در ابتدا این جوری تلقی بشود که این انسان سردی است ولی به دنبالش گرمای عجیب و غریبی خواهد بود. کسی ما را تحقیر کرد، تمسخر کرد و تحت تاثیر قرار نگیریم. روی استقلال مان فکر کنیم.
خوب باشید؟ من می گویم: خودتان باشید. تحت تاثیر تمسخر قرار نگیرید. دیگران به تو علاقه القاء نکنند. ببین حقیقتاً چه می خواهی؟ لایه های سطحی خواسته هایت تو را فریب ندهد. لایه های عمیق خواسته هایت را پاسخ بده. همین طور جلو می رویم تا به عرفان و اخلاق و دین نماز می رسیم. این تو هستی که می خواهی یک کسی مولای تو باشد و به تو دستور بدهد. از اینجا دستور آغاز شد. فطرت چنین جایگاهی دارد.
بحث من اُمُنیستی نیست. اُمُنیستها می گویند: خدا در خدمت توست. ولی من میگویم این تو هستی که باید در خدمت خدا باشی. در فطرت خودت نیاز به عبودیت را می بینی. نگاه اُمُنیستی به دین هیچ وقت تو را عبد قرار نمی دهد. خدا را در سبد کالای روزمره ی تو قرار می دهد. می گوید: گاهی نیاز به آرامش داری، پس برو با او مناجات کن و بعد او را کنار بگذار. من برای اینکه به خود شکوفایی برسم به دین نیاز دارم. دین برنامه یا راهنما یا هدایت گری است برای خود شکوفایی. این مفهوم از دین، نزدیک به مفهوم تربیت که کمکی برای رشد خواهد شد است.
تربیت دینی دو تا قید توضیحی است که کنار هم قرار داده شده است. ترکیبی نیستند. در آینده خواهیم دید که اگر تربیتی، دین در آن نباشد، چقدر در آن ظلم به بشر و مستقل ندیدن بشر خواهد بود. دین تعبیر لطیفی دارد. من به تلقی مردم از دین کار دارم. چرا مردم ما از کلمه عشق لذت می برند؟ چون تلقی لطیفی از آن دارند. چرا این لذت را از دین نمی برند؟ چون تلقی قشنگی از آن ندارند. این تقصیر من و شماست. بیشتر تقصیر بنده. چرا خدا در قرآن می فرماید: خدا ایمان را عزیز دل شما قرار می دهد و در دل شما زیبا قرار می دهد؟ ببینیم تعریف ما از دین چیست. اگر این تعریف زیبا نیست حتماً تعریف ما اشکال دارد و باید آنرا اصلاح کنید. بعد به تعابیر رایج برمی خوریم مثل چارچوب. شما را در ساختمانی برده اند که فقط اسکلت در آن هست. شما هیچ وقت در آن زندگی نمی کنید. شما تصویر کنید کسی سر کار می رود چون به پولش احتیاج دارد و از پولش لذت می برد. یک کسی کارش خود شکوفایی است. دارد یک چیزی را کشف می کند. او با چه لذتی کار می کند؟ دین از نوع دوم است. این لذتش خیلی بیشتر است. چرا ما اول جوری حرف بزنیم که سوء تفاهم پیش بیاید و بعداً سوء تفاهم را برطرف کنیم.
ما می توانیم دقیق تر و راحت تر صحبت کنیم. دقیق تر که صحبت بکنیم جذابتر می شود. نه اینکه چیزی به آن آویزان کنیم مثل درخت کریسمس که هدیه به آن آویزان می کنند. درخت بها ر،خودش میوه و شکوفه می دهد. دین شبیه درخت بهار است. خودش شکوفه می دهد و در بهار است. نیاز نیست پیرایه ببندیم تا جذاب بشود. دین خودش جذاب است. اگرما درست نگاه کردیم دین میشود لطیف. کلمه ایمان لطیف میشود. وقتی میگویند: طرف آدم بی دین است می گویند: چه آدم ضُمُختی است. چقدر خشن است. بعضی ها در مورد دین این جوری میگویند که ما باید به این سعادت قشنگ از این راه دینِ سخت برسیم. دین قشنگ نیست. این راه این قدر دوست داشتنی میشود که حد ندارد. اگر شما اسب پیدا کنید و شما را به محبوب برساند و این مرکب در راه این قدر به شما لذت بدهد که وقتی به محبوب رسیدی، مَرکب را هم می بوسی.
در روایت کلمه عشق کم دیده میشود. در یکی از روایات از عشق ورزی نسبت به دین صحبت شده است. نسبت به این راهنما و همای رسیدن به سعادت. اگر نتیجه ی دین هم قشنگ نبود، خود دین این قدر زیباست که آدم می تواند به نتیجه اش هم فکر نکند. البته باید به نتیجه دین که قرب الی الله و همه زیبایی ها آنجاست فکر کرد و این آرزو این مسیر طولانی را برای انسان کوتاه بکند. ایمان و عمل صالح که ترکیبشان دین میشود خیلی زیباست. کار میکند تا به کار برسد. کار داریم تا کار. یک موقع شما خلاقیتی را به اثبات می رسانید، خودتان را به اثبات می رسانید. شما به خود کار علاقه دارید نه به نتیجه اش که حقوق را سر ماه بگیرید. این تفریح است. دین داری قانون رعایت کردن نیست. چیزی فراتر است. دین یعنی نفس کشیدن.
ما تربیت را برای رشد یک انسان تعریف کردیم. تربیت تربیت نیست. هدایت است و مسئولیت با خود فرد است و دیگران کمکش می کنند. خیلی از مواقع ما فرافکنی میکنیم و مسئولیت مان را گردن دیگران می اندازیم. می گوییم: دیگران وظایفشان را در قبال ما خوب انجام نداده اند. والدین و مربیان به فرزندان و متربی خودشان بگویند: ما درقبال شما هیچ کاره هستیم. این کلامی است که پیامبران الهی به امت خودشان می گفتند. خدا مسئولیت بعد از سن تکلیف را به دوش خود فرد گذاشته است. مربی نباید انتظار زیادی از خودش داشته باشد که من باید او را درست بکنم. ما هیچ کاره هستیم. و دین هم برای رشد و خود شکوفایی است و پیامبران تذکر دهنده نامیده شده است و تو بیدار کننده هستی و نشان دهنده نشانه هایی که در دست توست یعنی آیات الهی را با نشانه های که در خود اوست تطبیق میدهی. اینکه شما حرفهای من را تایید میکنید یعنی اینکه این ه