eitaa logo
مدارس امین
21.6هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
5.5هزار ویدیو
7.1هزار فایل
✅ کانال آموزشی و محتوایی مدارس امین ✅ کانال اطلاع رسانی مدارس امین https://eitaa.com/amouzeshamin
مشاهده در ایتا
دانلود
ای خادم الرضای غریبان چگونه ای؟ آه ای شهید خدمت ایران چگونه ای؟ ای باد دائم السفر ای عطر شعله ور خاکسترِ همیشه پریشان چگونه ای؟ از بین کوه و دار و درختان رسیده ای حالا میان کوی و خیابان چگونه ای؟ ای کربلای مغتنم از کربلا بگو امشب درون خیمه یاران چگونه ای؟ این مُسلم است یا که سفیر و وزیر تو با این " حسین" ! بین سفیران چگونه ای؟ عزت به اهتزار در آمد چه پرچمی! سردار دیپلماسی دوران چگونه ای؟ تبریزِ سینه چاک نبینم غم تو را تبریز ای سرای حبیبان چگونه ای؟ او یک نفر نبوده که او آل هاشم است محراب جمعه در غم هجران چگونه ای؟ این "مالک است" یا گل لیلا؟ چه صحنه ای انگشتر عقیقِ بیابان چگونه ای؟ باید عبا برای علی اکبر آورند ای پاره های پیکر میدان چگونه ای؟ ای موسوی به علقمه رفتی بدون مشک باران گرفته ...در دل باران چگونه ای؟ شرمنده از حفاظت این خیمه نیستی ای داده جان بر سر پیمان چگونه ای؟ دریا دوباره دست تو را از حرم گرفت عباسِ بالگرد شهیدان چگونه ای؟ پرواز با غم خلبان ها چه می کنی؟ ای آسمان بدون عقابان چگونه ای؟ وقت نماز آخر یاران رسیده است ای شانه های رهبر گریان چگونه ای؟ "او خستگی نداشت....رئیسی عزیز بود" ای جمله های سینه سوزان چگونه ای؟ جز خوبی از کبوتر مشهد ندیده ایم ای آستان قدس! تو الان چگونه ای؟ ✍ ۲ خرداد ۱۴۰۳ به کانال ملحق شوید: @mamin110
اردیبهشت_۱۳۴۳ اردیبهشت_۱۴۰۳ من یک سفیر نامدارم می شناسیدم؟ کشور به کشور رهسپارم می شناسیدم؟ از دامغانم...از کویرم...شعر می فهمم زیرا منوچهری تبارم ...می شناسیدم ؟ شغل شریف من سفر در باد و باران است من دیپلماتم... بیقرارم...می شناسیدم؟ از پشت میز از سایه دیوار بیزارم طوفان الاحرارم ...چنارم می شناسیدم هرگز میان بستر راحت نخواهم مرد از سروهای سر به دارم می شناسیدم؟ نامم حسین است و مرام من حسینی وار آزاده مردِ روزگارم می شناسیدم؟ بارانم و ماه تولد ماه مرگم شد!!!! اردیبهشتی گریه دارم می شناسیدم؟ من پرچمی هستم که قاسم داشت در دستش من یادگار ِ یادگارم می شناسیدم؟ من با دبیرکل ملت های این دنیا تنها صدای اقتدارم می شناسیدم؟ من رای های اعتماد مجلس و مردم من زخم های پای کارم می شناسیدم؟ از بالگرد حادثه ما را نترسانید من اهل کوه و آبشارم می شناسیدم؟ امضای پشت جلد " صبحِ شام" را دیدی؟ من آن کتاب ماندگارم می شناسیدم ✍ ۲ خرداد ۱۴۰۳ به کانال ملحق شوید: @mamin110
شد جمعه و دیگر خبری از سفرت نیست دیگر خبری از سفر پُرثمرت نیست ای خادم ایران! نکند خسته شدی تو در گوشه ی دِه‌کوره چرا پس گذرت نیست؟ برخیز و ببین بتکده ها هلهله دارند ای بت شکن ناب،نشان از تبرت نیست افتاده چرا روی زمین تاج سیادت؟ عمّامه ی خاکی ز چه رو، روی سرت نیست؟ در جنّتِ حق هستی و صد شکر که دیگر بی معرفتی ، طعنه زنی، دُور و بَرَت نیست ای مرثیه خوانِ پسر فاطمه برخیز ایران همه روضه‌ست ولی چشم ترت نیست ✍اکبر_اسماعیلی_وردنجانی_زائر ۱۴۰۳/۳/۴ به کانال ملحق شوید: @mamin110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سیّد ! تو را در حلقه رندان کسی نشناخت شال تو را غیر از ارسباران کسی نشناخت تابوت تو انگار دارد می دود چون باد رقص تو را ای مردِ در میدان کسی نشناخت تا آخرین لحظه محافظ بود چشمانت دلشوره ات را ای غم پنهان کسی نشناخت آری تو را ای سوخته ...ای عطر پیچیده اسپند روی آتش سوزان کسی نشناخت با زخم های روی سینه سال های سال اینجا تو را ای چهره خندان کسی نشناخت همراه ابراهیم بودن کم سعادت نیست شوق تو را در راه این پیمان کسی نشناخت دلتنگی ات را داغ یاران شهیدت را پروازهای بی سر و سامان کسی نشناخت عباس رفتی تو ...ولی شش ماهه برگشتی جسم تو را بین کفن پوشان کسی نشناخت دیگر به دوری کردم عادت آخر هفته کار تو را جز دختر گریان کسی نشناخت گفتم که سردار است بابایم قسم خوردم اما تو را بابا به این قرآن کسی نشناخت امروز دیدم آسمانِ شهر ری ابری است عبدالعظیم اینجاست در باران ....کسی نشناخت اینجا رسیدی تا ابد در کربلا باشی راز تو را جز سیل مشتاقان کسی نشناخت از دوستدارانت شنیدم نام تو عشق است اما تو را ای عشق بی پایان کسی نشناخت ✍ ۴ خرداد ۱۴۰۳ به کانال ملحق شوید: @mamin110
یا بلندمرتبه خشنود 📜 🇮🇷 💌 و اما بعد....استاندار آذربایجان مالک! برایت می نویسم نامه ای از عمق جان مالک! تو را از مُلک مشهد می فرستم تا ارسباران برو تبریز...آه ای هدهدِ نامه رسان مالک! برای بدرقه نقاره ها یکریز می خوانند برو قائم مقام آستان کفتران مالک! تفنگ از شانه ی یاران باقرخان نمی افتد به سرداران بگو مژده که آمد ناگهان مالک میان مرزدارانی که در آن سوی تاریخند کسی فریاد زد ای شیرمرد قهرمان مالک! لباس خدمت مردم به تن کردی و از حالا تویی یاریگر حق با دل و دست و زبان مالک! برای عدل و انصاف و محبت می شوی والی مبادا فرق بگذاری میان مردمان مالک! که یا مردم برادرهای ایمانی تو هستند و یا مانند تو انسان و یکسان درجهان مالک! همین مردم همیشه در تمام صحنه ها هستند میان جنگ و آسایس به روز امتحان مالک! اگر مردم ستون دین ما هستند پس باید بپا داری نمازِ خدمت و ایثارِ جان مالک! فروتن باش با رعیت بویژه با فرودستان خدا را خوش نمی آید غرور حاکمان مالک! میان وعده ها حرف و عمل باید یکی باشد ندیدم با خدا دشمن تر از بی عملان مالک! سفارش می کنم بر تو به اهل دانش و بینش به آدم های شایسته چه از پیر و جوان مالک! مدیران جهادی با هوای نفس درگیرند مبادا نفس تو راحت بخوابد یک زمان مالک! به پشت میز باید یاد روز داوری باشی بخوان انا الیه الراجعونت را بخوان مالک! برای کارهایی که نکردی مدح بی معنی است مشو غرّه به مدح عده ای از دوستان مالک! نبینم باشی از تشویق و از تنبیه ها خسته برای قاضیان و تاجران و کاتبان مالک! همیشه آدم از دور و بری ها می خورد خنجر! زمینت می زند گاهی رفیقِ سالیان مالک! برای اینکه ایمن باشی از دزدی و از سستی بپرهیز از طمعکاران و خیل بزدلان مالک! خدا عزت به عاشق می دهد پس سخت عاشق باش که عاشق نیست در بند و غم سود و زیان مالک سعادت یا شهادت مزد کار و خدمتت باشد چه بین آستان باشی چه بین ورزقان مالک! لبت خندان شده در حجله ی باران ...چه کردی که نشسته مهر تو بر سینه این آسمان مالک! به گلزار شهیدان مراغه عشق می ورزم به راه روشن تو ای شهید مهربان مالک! همیشه والسلامِ نامه اوج اشک و دلتنگی است نوشتم والسلام... اما تو در قلبم بمان مالک! ✍ هفتم شهدای خدمت ۷ خرداد ۱۴۰۳ به کانال ملحق شوید: @mamin110
ما عشق شـهادتیم و این باور ماست سربند حسـین‌بن‌علی بر سر ماست یک جمله‌ی ما امید دشمن را برد رهبر ماست نظام_و_ولایت_فقیه به کانال ملحق شوید: @mamin110
دِلم را برده ای آخر به یغما آفرین تو! تو!... چقدر از تو خوشم می آید ای زیباترین تو! تو!... سواد آیت اللهی ندارد دفتر شعرم جهان را عطر آگین می کنم من با همین تو ! تو!... چه فرقی می کند محراب مسجد با دل جنگل طنین کوه غم تو...خطبه های آتشین تو تو!.. صداقت تو...بصیرت تو....صمیمی در صمیمی تو برای مردم تبریز حرف دلنشین تو تو!... میان باشگاه ورزشی دیدم تو را باور نمی کردم جوانی داد می زد گل، گلِ روی زمین تو تو!... کسی که نرده ها ی آهنی را گفت بردارند همیشه بین مترو...نانوایی خوشه چین تو تو!... تمام آل هاشم را عزادار خودت کردی کجا رفتی که دیگر برنگشتی نازنین تو ! تو!... نماز جمعه ی تابوت تو غوغا به پا کرده ببین آخر چه کردی با دل این سرزمین تو! تو!... تمام این کبودی های تو ارثیه ی زهراست مگر در کوچه بودی لحظه های واپسین تو تو!.... تو آن داغی که با اشک و عزا جبران نخواهد شد شنیدم از زبان وحی...از روح الامین...تو تو!... برای مرگ عالِم ماهی دریا کند گریه که حتی برده ای از ماهیان دل اینچنین تو تو!... غریب دشت های مه گرفته سیدابراهیم! حبیبِ بالگرد حادثه ، مرد یقین تو تو!... تو می مانی و تو..تو..تو...تو می مانی و تنها من زبان من نمی چرخد برای آخرین تو ! تو!.... ✍ به کانال ملحق شوید: @mamin110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدای اذان صبح بعد از شب آتش و کشتار در رفح آه دنیا از رفح دیگر چه باقی مانده است غیر مشتی خاک و خاکستر چه باقی مانده است از سکوت مرگبار عده ای شرمنده ام آه از انسانیت دیگر چه باقی مانده است بغض اردوگاهی از آوارگان در من شکست گریه های بی شماری گرچه باقی مانده است آه از سمت درست ماجرا باید نوشت آه از گهواره اصغر چه باقی مانده است کودکانش زنده زنده بین آتش سوختند فکر کن آن لجظه از مادر چه باقی مانده است از گلویی سوخته بانگ اذان آمد ولی از نماز صبح این پیکر چه باقی مانده است دختری با گریه پرسید از وزیر خارجه! از تن عباس آب آور چه باقی مانده است بالگرد حادثه در شعله ها فریاد زد از شهیدان غیر انگشتر چه باقی مانده است پرچمِ از کربلا تا قدس را دارم به دست تا بگویم از غم آخر چه باقی مانده است خشم ملت های دنیا پاسخت را می دهد تا شکست قلعه خیبر چه باقی مانده است آیه های نصر خیلی دلنشین تر گفته است هر چه را باید بگویم هرچه باقی مانده است ۹ خرداد ۱۴۰۳ به کانال ملحق شوید: @mamin110
🌹دیشب ورق زدم صفحاٺ کتاب را خواندم وصیت امام،این حرف ناب را ♦️باشم و یا نباشم اگر در میانتان دسٺ غریبه ها ندهید انقلاب را به کانال ملحق شوید: @mamin110
◾️ارتحال امام خمینی ( ره) 🇮🇷حماسه ۱۵ خرداد خرداد پر از حادثه از دور بگو از جنبش بیداری پرشور بگو از مردم و مرجعیت نور بگو از ظلم ستمشاهی منفور بگو یادم نرود محرّم فیضیه رگبار مسلسل و غم فیضیه آمد ز کلاس و مدرسه منبر ساخت با خون دل رژیم تا آخر ساخت تبعید شد و حماسه ای دیگر ساخت از کودک گهواره ولی یاور ساخت در راه هدف گذشته از جان این مرد شد رهبر انقلاب ایران این مرد سال چهل و دو مبدا نهضت شد آغاز بپا خواستن ملت شد طاغوت دچار ذلت و وحشت شد با زور و شکنجه مانع حرکت شد آن سال همه شور حسینی بودند یکپارچه " مرگ یا خمینی" بودند خون در رگ این قیام جاری است هنوز میراث امام ، حق مداری است هنوز فرهنگ جهاد افتخاری است هنوز جریان نفوذ زخم کاری است هنوز ای وای اگر نظام تضعیف شود راه و روش امام تحریف شود در نیمه خرداد که طوفان آورد فرهنگ بسیج را به میدان اورد او شخصیت زن مسلمان آورد اسلام محمدی به ایران آورد بر تابش نهضت حسینی صلوات بر معجزه قرن خمینی صلوات فرهنگ شهادت تو ‌ عالم گستر آوازه ی انقلاب ، روز افزون تر ای مکتب تو همیشه " طیّب" پرور ای بانی روز قدس در هر کشور رفتی و صحیفه های نورت باقی است اندیشه ی ناب و شوق و شورت باقی است هر لحظه حساب کار در دستش بود قرآن و کتاب یار در دستش بود سجاده و ذوالفقار در دستش بود آرامش و اقتدار در دستش بود آن پیر که دشمن از دمش می ترسید با یاد حسین ، شانه اش می لرزید فرمود که باشم و نباشم یک دم در دست غریبه ها نیوفتد پرچم آسیب به کشور نرسد گر با هم باشیم همیشه پشت رهبر...محکم رفتی و نصایح تو در گوشم هست این بیرق انقلاب بر دوشم هست از دور روانه شد سلامم با اشک من راهی مرقد امامم با اشک کامل شده رزق ناتمامم با اشک مثل شهدا پر شده جامم با اشک ای قافله ها دلم حرم می خواهد همراهی کاروان غم می خواهد ماییم و جماران سیه پوش شده رفتی و غمت مگر فراموش شده تا رهبر فرزانه علم دوش شده هر آتش جنگ و فتنه خاموش شده بعد از تو چنین آینه ای را داریم سید علی خامنه ای را داریم ✍ به کانال ملحق شوید: @mamin110
کسی خبر نشد از غربت نهانی من نیامده به سرم بهر همزبانی من فقط غریب مدینه غم مرا فهمد که همسرم شده در خانه خصم جانی من کجایی ای پدرم؟حال و روز من بینی کمی تو گریه کنی بهر ناتوانی من برای مادرم انقدر گریه کردم تا غم جوانی اش امد سر جوانی من بیا و خوب ببین کوچه ی بنی هاشم به جلوه آمده در وقت قد کمانی من بیا و در رخ من روی مادرت را بین کبود گشته چو او روی ارغوانی من میان هلهله ها گمشده نوای دلم ز بسکه کف زنند وقت روضه خوانی من چگونه جسم مرا تا به روی بام کشید عیان بود ز مچ پای ریسمانی من هزار بال کبوتر نیابتا ز حسین رسید تا که کند کار سایه بانی من سلام بر بدن بی سر عزیز خدا سلام بر تن عریان سیدالشهدا به کانال ملحق شوید: @mamin110
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ میان هلهله سینه مجال آه نداشت برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت درست مثل فدک پاره‌پاره شد جگرش شبیه مادر خود حال روبه‌راه نداشت میان حجره کسی وقت احتضار نبود چرا که فاطمه هم طاقت نگاه نداشت بگو به آب که پاکی همیشه دعوی اوست به تشنه‌ای نرسیدن مگر گناه نداشت سپاه حرمله در پشت در به صف بودند حسین بود و عطش، یک نفر سپاه نداشت نبود نیزه، به دیوار تکیه زد یعنی پناه عالمیان بود و خود پناه نداشت برای کشتن او زهر بی‌اثر می‌ماند میان سینه اگر داغ قتلگاه نداشت... به کانال ملحق شوید: @mamin110
4_6005813908579816658.mp3
5.92M
🌺بچه های عزیز 🧩شعر زیبای «علی، بهشت منه» خدمت شما تقدیم می گردد. 👈شما نوگلان فاطمی از همین الان می توانید ؛ در پویش علی بهشت منه شرکت کنید. 🏆کافیه این شعر زیبا را حفظ کنید و مطابق قوانین کانال آن را برای ما ارسال کنید. 🎖صدها جایزه نفیس منتظر شماست. 📨یادتون نره با ارسال این پست به دوستاتون می تونید پیامرسان غدیر باشید. 🎯یاعلی.... ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @nogolane_faatemi ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
🌸بی تو بهار قسمتِ مردم نمی شود 🌸هادی اگر تویی که کسی گُم نمی شود 🌸هادی شدی که بر همگان سر شویم ما 🌸هادی شدی که از همه برتر شویم ما 🌸گمراه شد هر آنکه از این طایفه جداست 🌸هادی شدی که پیرو حیدر شویم ما... 🌸هادی شدی که فاتح دل ها شوی و بعد 🌸از عاشقان فاتح خیبر شویم ما... 🌱میلاد دهمین واسطه فیض خداوند، آیت روشن رستگاری، حضرت امام علی النّقی الهادی علیه السلام را به محضر مولایمان حضرت بقیه الله الاعظم و شیعیان جهان تبریک میگوییم. به کانال ملحق شوید: @mamin110
‌﴿پیاده روی اربعین﴾ یک که میگم آماده کن یه کوله پشتیِ سفر🎒 باید بریم از اینجا ما کجا بریم خبر خبر📣 دو که میگم زودی بگو میخوایم بریم به کربلا میگیم آقا داریم میایم دوباره باز سمتِ شما سه که می گم زنگ می زنیم ☎️ به دوستا و به آشناها میگیم میریم زیارت و هستیم اونجا یادِ شما چار که میگم با من بیا به مرزِ خوبِ با صفا مرزِ دوتا کشوری که انگاری نیست از هم جدا پنج که میگم سلام بده از دمِ مرز به اون آقا میخوایم بیایم زیارتت آقا توان بده به ما شش که میگم برو نجف شهر علیِ مرتضی قدم بذار توو راهِ عشق عشقِ حسین و کربلا هفت که میگم با هر قدم نیت ز راهِ دور بکن نیت برای فَرَج‌ و تعجیلِ در ظهور بکن هشت که میگم تو موکبها بشین درست سمتِ خدا بگو خدا با این پاها میخوام برم کرب‌وبلا نُه که میگم بگو خدا تاولِ پاهامو ببین اگر بودم توو کربلا بودم یار و یاورِ دین ده که میگم زودی بیا عمودِ چارده صفر و هفت با دیدنِ گنبدِ زرد خستگیا و غصه رفت سلام آقایِ مهربون سلامِ هر پیر و جوون ممنون که تویِ اربعین کردی بازم دعوتمون الهی که باشین شما تو این مسیر بازم همه زیارتِ شما باشه قبول به نزدِ فاطمه 🖌شاعر انسیه سپاهی
این شعر زیبا که داستان زندگی حضرت رقیه س هست رو میتونید به صورت دکلمه برای بچه ها بخونید و بگید داستان از زبان حضرت رقیه س است: آی قصه قصه قصه،ای بچه های قشنگ برای قصه گفتن،دلم شده خیلی تنگ😭 من حضرت رقیه،یه دختر سه ساله م همه میگن شبیه گلهای سرخ و لاله م🌹 گل های دامن من،سرخ و سفید و زردن همیشه پروانه ها دور سرم میگردن🦋 از این شهر و ازون شهر آدمای زیادی میان به دیدن من،تو گریه و تو شادی😭😊 هر کسی مشکل داره،میزنه زیر گریه مشکل اون حل میشه تا میگه یا رقیه😥 خلاصه ای بچه ها،اسم بابام حسینه به یادتون میمونه؟بابام امام حسینه😌 پدربزرگ خوبم امیر مومنینه اون اولین امامه،ماه روی زمینه🌙 تو دخترای بابام از همشون ریزترم خیلی منو دوست داره،از همه عزیزترم❤️ مثل رنگین کمون بود النگوهای دستم گردنبند ستاره به گردنم میبستم💫 یه روزی از مدینه،سواره و پیاده راه افتادیم و رفتیم همراه خونواده🌺 به سوی مکه رفتیم،تو روز و تو تاریکی تا خونه خدا رو ببینینم از نزدیکی🕋 چن روزی توی مکه موندیم و بعد از اونجا راه افتادیم و رفتیم به صحرای کربلا🏝 به کربلا رسیدیم،اونجا که دریا داره اونجا که آسمونش پر شده از ستاره💫 تو کربلا بچه ها سن و سالی نداشتم بچه کبوتر بودم،پر و بالی نداشتم🕊 همیشه عمه زینب میگفت دورت بگردم به حرفای قشنگش همیشه گوش میکردم😌 تو صحرای کربلا ما با غولا جنگیدیدم با اینکه تنها شدیم ولی نمیترسیدیم😔 تو کربلا زخمی شد چند جایی از تن من سبدسبد گل سرخ ریخت روی دامن من🌹 بزرگا که جنگیدند با غولای بد و زشت ما توی خیمه موندیم،بزرگا رفتن بهشت❤️ گلهای دامن من از تشنگی میسوختن به گریه کردن من چشماشونو میدوختن👀 تحمل تشنگی راس راسی خیلی سخته مخصوصاً اونجایی که خشکه و بی درخته☀️ دامنم آتیش گرفت مثل گلای تشنه به سوی عمه زینب دویدم پابرهنه👣 خواستم که صورتم رو با چادرم بپوشم خوردم زمین در اومد گوشواره از تو گوشم👂 غولا منو گرفتن،دست و پاهامو بستن خیلی اذیت شدم،قلب منو شکستن💔 خلاصه ای بچه ها تو صحرای کربلا وقت غروب خورشید،شدیم اسیر غولا🌞 پیاده و پیاده همراه عمه زینب راه افتادیم و رفتیم،از صبح زود تا به شب🌘 تا اینکه ما رسیدیم به کشور سوریه از کربلا تا اونجا راه خیلی دوریه😔 توی خرابه شام ما رو زندونی کردن با ما که بچه بودیم نامهربونی کردن😱 فریاد زدم:«آی مردم،عموی من عباسه بابام امام حسینه،کیه اونو نشناسه؟»😭 سر غولا داد زدیم،اونا رو رسوا کردیم تو قلب مردم شهر خودمونو جا کردیم❤️ بابام یه شب به خوابم اومد توی خرابه گفت که:بابا حسینت میخواد پیشت بخوابه😔 دست انداختم گردنش،تو بغلش خوابیدم خیلی شب خوبی بود،خوابای رنگی دیدم😭 صبح که بلند شدم من،دیدم که یک فرشته م مثل داداش اصغرم،منم توی بهشتم😭😭 کتاب حضرت رقیه(س)؛کتاب شماره «٢»از مجموعه شعر کودکان کربلا شاعر:محمد کامرانی اقاقدام
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴 اتل متل خرابه! اینجا یه بچه خوابه! هم بدنش کبوده! هم جگرش کبابه...! اتل متل اسیری! سیلی و سربه زیری! کی تا حالا شنیده؟! سه سالگی و پیری...؟! اتل متل سه ساله! این همه آه و ناله! این دختر از ضعیفی! هنوز یه پا نهاله...! اتل متل بیابون! کویر و دشت و هامون! بس که پیاده رفتیم! تاول زده پاهامون...! اتل متل بهونه! بابا چه مهربونه! وقتی دلم می گیره! برام قرآن می خونه...! اتل متل گل یاس! مهر و وفا و احساس! دلم گرفته امشب! به یاد عمو عباس...! اتل متل یتیمی! خدا، چقدر کریمی! دادی بهم تو غربت! یه عمه‌ی صمیمی...! اتل متل شب و تب! سینه ز غم لبالب! دلم می سوزه خیلی! به حال عمه زینب...! اتل متل چه خوب شد! بالاخره غروب شد! قسمت عمه امروز! توهین و سنگ و چوب شد...! اتل متل سه روزه! عمه گرفته روزه! عمه چقدر غریبه؟! خیلی دلم می سوزه...! اتل متل خبردار! تو چنگ دشمن انگار! مثل یه شیر زخمی! عمه شده گرفتار...! اتل متل خدایا ! تو این همه بلایا ! عمه مظلومه ام ! چیا کشید خدا یا!
السلام علیک یا حسن بن علی المجتبی ای سفره دارِ شهر کرم دارها حسن هستند خادم تو حرم دارها حسن تو‌در جمل امیر علمدارها حسن غم می بری ز صورت ِ غم‌دارها حسن در آسمان چشم سیاهت هوایی ام شکر خدا ز روز ازل مجتبایی ام از راه دور دست تمنا گرفته ایم عمریست در حریم تو مأوا گرفته ایم دستان خویش سوی تو بالا گرفته ایم هرچه گرفته ایم ز زهرا گرفته ایم بیهوده نیست آبروی رفته می خَرَند فرزندها ز مادرشان ارث می برند چشمان ما به سوی درِ بسته ی بقیع بُغضی ست در گلویِ درِ بسته ی بقیع سر می نَهیم رویِ درِ بسته ی بقیع گریه شده وضویِ درِ بسته ی بقیع ای کاش پرچمی سرِ این قبر می زدیم با گریه شبنمی سرِ این قبر می زدیم قربان آن جگر که چهل سال پاره بود زخمی از آن شکستگی گوشواره بود در کوچه ها فقط پیِ یک راهِ چاره بود با ماه رفته بود و عصایِ ستاره بود چون کوچه تنگ بود کسی در برابرش بگذاشت ،پا به چادر و رد شد زمادرش آهسته تر قدم بزن ای مردِ کوچه ها بشکن سکوتِ بی کسی و سردِ کوچه ها مویت سپید کرده دگر دردِ کوچه ها یادت نرفته خنده ی نامردِ کوچه ها دیدی ز مالیات مغیره معاف شد این ها سپاسِ شدت ضربِ قلاف شد لعنت به هر کسی که تو را بد صدا زده زخمِ زبان به سینه ی درد آشنا زده صبر تو طعنه بر همه ی انبیا زده صلحِ تو ریشه ی همه ی فتنه را زده آری چکیده ی علی و مصطفی توئی بنیانگذار نهضتِ کرببلا توئی با زهرِ همسرت جگرت ریخته به هم زهرا کجاست؟ مویِ سرت ریخته به هم تصویرهایِ چشم ترت ریخته به هم خانه دوباره در نظرت ریخته به هم بیرون بریز خون جگر های خود حسن کمتر به پیش خواهرِ خود دست و پا بزن خونین دهن ز کرببلا حرف میزنی از ماجرایِ راس جدا حرف میزنی از نیزه هایِ بی سر و پا حرف میزنی از لشگری بدون حیا حرف میزنی گرچه بناتِ فاطمه در تاب و در تب اند شکر خدا محارمِ تو دورِ زینب اند دستِ حرام زاده به معجر نمی خورد ضربِ لگد به پهلویِ دختر نمی خورد آتش زبانه اش به مویِ سر نمی خورد با ناسزا به زینب تو ، بر نمی خورد خون جگر اگر چه به لبهایِ تو نشست آهسته جان بده که ابالفضل زنده است در کربلا سپاهِ حرامی چه میکنند با چشمِ خیره خواهرِ تو دوره می کنند پوشیه ی زنان حرم پاره می کنند زنها و دختران همه آواره میکنند زینب پس از حسین گرفتار میشود آواره بین کوچه و بازار میشود به کانال ملحق شوید: @mamin110
✍ دوبیتی ۱ 👑 بر خَلقِ خوش و خویِ محمد صلوات 👑 بر عَطرِ گلِ رویِ محمد صلوات 👑 در گلشنِ سرسبزِ رسالت گوئید 👑 بر چهره ی گُلبویِ محمد صلوات
✍ دوبیتی ۲ 🕋 او خاتم انبیاء و پیغمبر ماست 🕋 او هادی و رهنما و رهبر ماست 🕋 در هر دو سرا ، شفیع امت است او 🕋 آن سلسله جنبان زمان ، دلبر ماست
✍ دوبیتی ۳ 🦜 امشب زمین و آسمان ، خندان است 🦜 دنیا ز نورِ محمد ، حیران است 🦜 دوستی با مصطفی و اهل بیتش 🦜 ثوابش هم بهشت و هم جِنان است
راهی که می‌رفتم، کویری بود با آسمانی آبی و زیبا وقتی کمی راه آمدم، دیدم یک گوشه، موشک‌های جنگی را در خانه‌مان، هر روز، با کاغذ می‌ساختم موشک، سریع و زود سازنده‌ی این‌ها ولی آن روز آقای تهرانی مقدم بود هر موشکی یک نام زیبا داشت آن یک «شهاب» و دیگری «سجّیل» این قهرمان پاک، دائم بود در فکر نابودی اسرائیل با علم و با آن قلب بی باکش دشمن ازین کشور گریزان بود این مرد خوش قلب و پر از ایمان بابای موشک‌های ایران بود هر موشکی را یک به یک می‌دید آهسته، با آرامش و دقت وقتی به سمت من رسید او گفت: به‌به به این فرزند با همّت! آن وقت با من ساده و با شوق از خاطراتش گفت و یارانش از باکری، چمران، جهان آرا از خاک ایران و شهیدانش آن‌ها که از دشمن نترسیدند وقتی که جنگی سخت برپا بود پیروزی ایران و ایرانی مدیون خون پاک آن‌ها بود او گفت: باید کشور خود را هم ایمن و هم پاک و زیبا کرد فهمیدم از هر حرف او آنجا هر کشوری باید قوی باشد
کتاب کودک آیه به آیه 5.pdf
9.55M
این کتاب آیاتی از قرآن رو با شعر و تصاویری کودکانه ارائه داده است. به کانال ملحق شوید: @mamin110
دوست کاغذی روز کودک مادرم هدیه ای زیبا خرید بعد از این انگار من دوستی دارم جدید یک رفیق کاغذی یک رفیق از جنس چوب نازک است و نازنین خوشگل و دانا و خوب در کنار دوستم می نشینم روی تخت این رفیق مهربان می دهد بود درخت در دلم این روزها شوق بی اندازه است توی دست کوچکم یک کتاب تازه ست ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️ من یه کتاب دارم پر از گل و ستاره یه خونه عروسک هزار تا قصه داره کتاب خوشگل ما قصه می گه برامون قصه مادربزرگ تو شب های زمستون تو باغ قصه ما حیووانا مهربونن پرنده ها تو باغش با هم آواز می خونن هر کی کتاب می خونه اینو باید بدونه کتاب برای همه یه دوست مهربونه ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️ آی قصه قصه قصه نون و پنیر و پسته بازم کتاب قصه کنار من نشسته عجب کتاب نازی! عجب کتاب نابی! بابام برام خریده به به چه انتخابی وا می کنم با شادی صفحه اولش را مثل نویسنده ها اول می گم بسم الله ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️ یک روز در اتاقم تنها نشسته بودم بی حال و کم حوصله غمگین و خسته بودم برادرم به من داد چند کتاب قصه گفت بخوان ای خواهر دوری بکن ز غصه من آن کتاب ها را خوشحال و شاد خواندم با قصه غصه ها را از قلب خویش راندم شد باز در به رویم درهای روشنایی می یافتم از آن پس رفیق آشنایی ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️ کتاب من یه قصه اس قصه ای از یه دنیا کتاب من یه دوسته دوست همه بچه ها کتاب چه مهربونه هر چیزی رو میدونه یاد می گیریم از کتاب درسای خوب و زیبا ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️ بچـــــــــــه ها من کتابم آماده جوابم از دست بچــه لوس، همیشه در عذابـم بچه لوس کتاب و می اندازه این ور و اون ور جــر می دهـد کاغذاش و از اولش تا آخر بچـــــه خوب کتاب و تو قفســه می ذاره هـــر وقت که لازم داره از اونجا بر میــداره ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️ قشنگم و تمیزم پر از چراغ و میزم کتاب دارم فراوان برای هر کتابخوان چند تا کتابدار دارم اعضای بسیار دارم کتاب ها دسته دسته در قفسه نشسته کتاب دانه دانه بزرگ و کودکانه چیده شده مرتب از هنر و از ادب کتاب مهربانند رفیق کودکانند کتاب ها را باز کنید با آنها پرواز کنید ! ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️ بابابزرگ خوب من خیلی زیاد، کتاب داره یه میز داره، یه صندلی یه دونه تخت خواب داره بابابزرگم همیشه قصه می خونه از کتاب وقتی که خیلی خسته شد تو رختخواب می‌ره به خواب بابابزرگ خوب من مهربونه، مهربونه هر روز منو بوس می‌کنه بعدش برام شعر می‌خونه! 📎 📎 📎 📎 📎 📎 🌸به کانال ملحق شوید: @mamin110