#وداعیه من امشب چشم می خواهم دو چشم یکسره گریان مرا یاری کن ای گریه در این آشوب بی پایان نه می میرم ، نه می مانم نه آرامم، نه بی تابم برای بغض های در گلویم چاره کن الآن به دست و پا نیفتادی بدانی حال عاشق را همیشه موقع رفتن ندیدی می زند باران؟ دلم غمگین، سرم پایین کنار سفره ای رنگین چه خوش بودم به این پرواز روح ِ رسته از زندان خداحافظ بهار دل خداحافظ بهار جان که من در نیمه ی راهم تو امشب نقطه ی پایان شب آخر شب مزد است شب مزد سحرخیزان شب آخر شب عفو است شب عفو گنهکاران چه بنشستی؟ که ماه مغفرت بار سفر بسته کمی زاری....کمی ناله.... کمی دلتنگی ...ای انسان گناهان جای خود دارد نگو آرام بنشینم که حتی توبه هایم توبه می خواهد در این دیوان تو ستاری...تو غفاری تو صباری...تو قهاری و من از چشم تو افتاده ای در دام هر شیطان مبادا آخرین ماه نجاتِ عمر من باشد مبادا من نیامرزیده برگردم از این طوفان عجب ماهی ز دستم رفت و 🥀 قدرش را ندانستم به تو خیلی حلالم کن بدهکارم مه قرآن! شبیه کودکی که دستش از مادر جدا گشته دوباره دل پریشانم دوباره بی سر و سامان در این ساعات پایانی صدایت می زند برگرد! ندیدم میزبان باشد چنین دلواپس مهمان 🌿 نه دانم اهل غفرانم نه دانم اهل حرمانم بجز خوف و رجا دیگر ندارم هیچ پشتیبان تو گفتی که دعا کن من اجابت می کنم حتما زیارت...آه گفتی... من زیارت لازمم الآن تمام سال...قوت غالب من روضه ی شام است زکاتم را خودت باید بپردازی رقیه جان🥀 ✍#نجمه_پورملکی ۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ #ماه_رمضان #شعر‌ #وداع #همه_مقاطع به کانال #مدارس_امین ملحق شوید: @mamin110