eitaa logo
مدارس امین
22.9هزار دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
5.6هزار ویدیو
7.3هزار فایل
✅ کانال آموزشی و محتوایی مدارس امین ✅ کانال اطلاع رسانی مدارس امین https://eitaa.com/amouzeshamin
مشاهده در ایتا
دانلود
_بچه ها! نگید حرم نداره... یه یا زهرایی، یا فاطمه ای بنویسید بزنید به اتاقتون، به خونتون! بگید من میخوام ازاین به بعد اینجا باشه اونوقت هرکاری می کنید نیت کنید... پس در حرم مادرمون حضرت زهرا... مراقب باشیم مبادا تو حرم هر ... ...! # آموزشگاه شهیده مریم ابوالقاضی نهاوند همدان https://eitaa.com/mamin110
آذربایجانشرقی داود وحیددوست باتشکر مدیریت مدارس امین https://eitaa.com/mamin110
💬 سوال: اگر تشهد در نماز فراموش شود آیا حتما باید بعد از سلام نماز، اول تشهد را قضا کرد بعد سجده سهو؟ اگر برعکس خوانده شود یعنی اول سجده سهو بعد تشهد را قضا کنیم تکلیف چیست؟ امین معصومه سادات مرادی زاده جغتای https://eitaa.com/mamin110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهداشتی، طب سنتی و اسلامی نوشیدن آب از نگاه طب سنتی و اسلامی تولید محتوا : مربی امین _ جهانیان شهیده مریم ابوالقاضی نهاوند همدان https://eitaa.com/mamin110
🕊🍂🕊🍂🕊🕊🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂🕊 ::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: ♡به نام خالق بی همتا♡ ........ نماز،چهار حرف بیشتر نیست.اما در هر واژه آن عشق نهفته است،عشقی که پایان ندارد،عشقی که عاشق تویی و معشوق،خدا معشوقی که با وقار ترین و با وفاترین معشوق هاست،معشوقی که تنها بلد است عشق جاری کند،عشقی پایان ناپذیر. ....چه زیباست معشوقی داشته باشی که پروای از دست دادنش را نداری،و می دانی که همیشه باتوست،نه بر علیه تو. ........عاشق تویی و معشوق او،او در عاشقی،چیزی را از تو دریغ نمی دارد،پس تو هم عاشق باش و عاشقی را معنا کن. ....اما احساس می کنم صندوقچه دلم،همچنین عاشقی را نمی پذیرد،هر چقدر تلاش می کنم تا این معشوق را در دلم وارد کنم،موفق نمی شوم! ........هر چه با خود کلنجار می روم،به نتیجه ای نمی رسم،من درِ صندوقچه دلم را باز گذاشته ام تا معشوقم یعنی خدا وارد آن شود،اما باز هم به نتیجه ای نمی رسم. ....اما اندکی که فکر می کنم،با خود می گویم درِ صندوقچه دلم که باز باشد،تعداد معشوق ها بیشتر می شود،معشوق هایی که عشق ورزیدن در همچون قافله های عشقی حرام و اسراف است. ........وجود من از نداشتن یک معشوق بی قرار هست،وجود من از نداشتن معشوقی بی تاب هست که عاشقی با او بهترین خوشبختی هاست. ....آری پس من درِ صندوقچه درونم را می بندم و منتظر معشوق خود می باشم. ........اما معشوق من برای وارد شدن به دل من،رمز ورود تعیین کرده هست،و باید من آن رمز را بیابم ....از پیدا کردن رمز عاجز مانده ام،از خدا پرسیدم،رمز برای چه؟ ........گفت:عاشقی ات را با من با چه چیزی تضمین می کنی،آن را بیاب ، و آنوقت هست که رمز ورود را پیدا کرده ای. ....اما فکر که می کنم،می گویم که چه رمزی بهتر از رمز(ن م ا ز)👈(نماز)،خواستم که این رمز را امتحان کنم به امید اینکه نتیجه بدهد. ........آری من این رمز را وارد کردم، (نماز) را در زیر لبم زمزمه کردم،بلند شدم،دیدم که باران می بارد،پس چه خوب هست که با باران عشق خود را طهارت دهم. ....آری،من با باران عشق وضو گرفتم،سپس،برای پرواز کردن تا اینکه به معشوقم برسم،به دو تا بال نیاز دارم تا پرواز کنم،اما هر چه گشتم ،بال هایم را نیافتم. ........نا امید شدم،آنگاه خدا صدایم زد،گفت:ای بنده ام،من به جای بال به تو چادر داده ام،بر سرت کن و به سوی من پرواز کن. ....آری،من چادرم را بر سر کردم،چادر مادر پهلو شکسته ام از هر مرحمی برای زخم های دلم،برتر است. ........من،قیام می کنم،من بر معشوقم سجده می کنم،اما بر روی هر چیز سجده کردن،نا گوار هست،آری،من بر روی خاکی سجده می کنم که خداوند روحش را در آن دمیده است،من سجده کردم. ..‌..می دانید چه شد؟! آری من معشوق خود را یافتم،من رمز،را درست وارد کرده بودم،رمز،(نماز) بود. ........معشوقم در دلم جایگاه اصلی خود را یافت،آنگاه خداوند به من گفت،حال که رمز،عاشقی ات را با من یافتی،بگذار برایت موردی را بگویم،هر گاه رمز عاشقی را فراموش کردی،این عبارت را بر زبان آور،(اَلا بِذکرِ الله تَطمَئِنُّ القُلوُب)آری،این رمز را در صورتی که رمز عاشقی را فراموش کردی،بر دلت وارد کن،آنگاه هست که رمز عاشقی را به یاد می آوری. ....حال که عاشقی ام با خدایم تضمین شد،حال که رمز،را یافته ام،پس دلم را از ناامیدی ها می زدایم،لکه های سیاه را از صفحه دلم،پاک می کنم،شک و تردید،دیگر برایم،معنی ندارد،از فراموش کردن رمز،باکی ندارم،چون می دانم که هر گاه،در دنیای گمراهی،حیران گشتم آنگاه،جمله ای را وارد دلم می کنم،یعنی معشوقم را به یاد می آورم، تا دلم آرام گیرد و آنگاه،رمز عاشقی را به یاد می آورم. ........من،خوشبخت ترین،انسان هستم،که لیاقت ارتباط با همچون معشوقی،نصیبم شد،چه زیبا دلم را آرام می کند،داشتن او،بهترین دارایی هاست،با او بودن،بهترین آرامش هاست،وای،دنیایم،با آمدن او به دلم،چه زیبا شد. ::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: 🕊🍂🕊🕊🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂🕊🍂 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 ........حال، رمز عاشقی حاج قاسم را یافتم،چگونه می شود که عاشق هایی چون باکری ها،میان بمب و تانک،منظره ای زیبا را مقابل دیدگان خود ببینند،(خلاصه،وقت کردی بیا،بیا تماشا کن) آری آن ها عاشق بودند،اما،عاشق واقعی. ....عاشق که باشی،درد برایت،معنی ندارد،زخم برایت بی معنی هست،فقط بی قراری تا به معشوق خود برسی،فراق عشق تا حدی طاقت فرساست،که چون سلیمانی ها و باکری ها،برای دیدار معشوقت آنگونه جان بر کف می گذاری. 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 عنوان کار:وصف نماز نویسنده و طراح متن:*معصومه نورپناه* پایه نهم /دبیرستان خدیجه کبری/ _غربی_____ _میاندوآب_____ ((((◇)))) باتشکر مدیریت مدارس امین https://eitaa.com/mamin110
23.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عنوان کار:بازآفرینی ضرب المثل* کوه به کوه نمی رسد آدم به آدم می رسد* نویسنده و طراح متن:*معصومه نورپناه* پایه نهم /دبیرستان خدیجه کبری/ _غربی_____ _میاندوآب_____ ((((◇))))
44.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینم یه انرژی مثبت تقدیم به اعضای محترم‌کانال 👌🏻 از طرف اموز پایه ی ششم طهورا پرور از استان ، صومعه
🌸تفسیر کودکانه از سوره ی تبت ( مسد )🌸 👈 یکی بود یکی نبود مردی بود به اسم ابی لهب ابی لهب مرد بد جنسی بود 👿 . بچه ها اسم پیامبر ما چی بود؟ محمد (ص) ابی لهب هروقت پیامبر رو میدید بهر طرفش سنگ پرتاب میکرد⚙ بچه ها پیامبر همیشه به ابی لهب میگفت این کار خیلی اشتباه و کار خیلی بدیه و خطرناکه مگه من با تو چیکار کردم ابی لهب میگفت آخه خدا پرستی و مردم تورو دوست دارن و من خوشم نمیاد😡 ابی لهب به پیامبر حسادت میکرد یه روزی از روزها ابی لهب انقدر پیامبر رو اذیت کرد تا اینکه یداش تبت شدن بچه ها میدونید ید یعنی چی؟ ید یعنی دست✋ یداش تبت شد یعنی دستاش قطع شدن🤳 چون پیامبر رو خیلی اذیت کرد بچه ها ابی لهب خیلی ناراحت شد☹️ و افتاد توی خونه و دیگه دست نداشت یه روز که خواب بود صدایی شنید اومد کنار پنجره دید مردم دارن شعار میدن و میگن : تبت یدا ابی لهب وتب بچه ها بعدش واقعا ابی لهب از دنیا میره بعد دوتا فرشته میان پیش ابی لهب یکی طرف راست و یکی طرف چپ ابی لهب🧚‍♂ فرشته ها به ابی لهب میگن چرا پیامبر خدارو اذیت میکردی؟ چرا سنگ پرتاپ میکردی؟ ابی لهب میگفت: نه من این کارارو نمیکردم ولی بچه ها ابی لهب داشت دروغ میگفت فرشتهای مهربون گفتن ما از همه ی کارهای تو فیلم برداری کردیم 🎥 ابی لهب دست و پاشو گم میکنه  فرشتهام فیلم رو نشون ابی لهب میدن📺 (داستان فرشته هایی که یکی روی شانه ی چپ و دیگری روی شانه ی راست که کارهای انسانهارا مینویسند) این فرشته ها هم کارهای بد ابی لهب و نوشته بودند و تصمیم گرفتن از تو فیلم بهش نشون بدن ابی لهب فکر کردوگفت: عه عه ببینید من مالهو دارم (یعنی پول دارم)💵 فرشته ها به ابی لهب میگن : ما اغنا  این مالها به درد ما نمیخوره (ما اغنی عنه ماله و ما کسب) بعد فرشته ها دستهای ابی لهب رو گرفتن و سیصلی کردن تو نار (یعنی بردنش توی آتیش جهنم)🔥 سیصلی نارا ذات لهب☄ اگه ما کار بدی بکنیم خدای مهربون به ما فرصت میده جبران کنیم و فوری کار بد مارو نمینویسه و از ما فیلم نمیگیره اگه کار بد کردیم باید زود عذرخواهی کنیم .🙏 دروغ نگیم . به پدرومادرمون بی احترامی نکنیم . غیبت نکنیم خدا به ما فرصت میده تا جبران کنیم و عذرخواهی کنیم ☺️ دیدین ابی لهب چی شد بچه ها؟ دیدین چه بلایی سرش اومد؟ ابی لهب یه زن داشت به اسم وامرءته وامرءته یه کوله داشت که همیشه پشتش بود وامرءته میرفت بیابون و خار جم میکرد و میبرد میریخت دم در خونه ی پیامبر🏡 وامرءته مثل اب لهب پیامبر رو اذیت میکرد وامرءته و حماله الحطب💥 اینقدر اینکارو کرد و هروقت پیامبر میخواست از خونه بره بیرون خارها به لباسش میچسبید و میومد خارهارو برداره دستش خونی میشد خارها به پاش میخورد و پاش میخورد و پاش خونی میشد😔 پیامبر به اون میگفت : مگه من با تو چیکار کردم ؟ وامرءته میگفت من از شما خوشم نمیاد 😡و و به پیامبر حسودی میکرد بچه ها هیچ کس وامرءته و دوس نداشت و اونم مثل ابی لهب از دنیا رفت و دوتا فرشته اومدن تا از وامرءته سوالاتی بپرسن فرشته ا از وامرءته سوال کردن و پرسیدن چرا کار بد کردیو پیامبرو اذیت کردی؟چرا مردم آزاری کردی؟ وامرءته گفت نه من پیامبرو اذیت نکردم ولی فرشته ها بازم از کارای بد وامرءته فیلم گرفته بودن و بهش نشون دادن و وامرءته گفت ای وای آبروم رفت و دیگه هیچ کاری نمیتونم بکنم🎥 فرشته میان یه حبل از مسد میندازن دور جید وامرءته (یعنی یه ریسمان از آتیش میندازن دور گردن وامرءته) و اونو میندازن توی اتیش جهنم فی جیدها حبل من مسد دیدین بچه ها؟آخرعاقبت آدمهای بد چی میشه؟ پس باید چیکار کنیم؟دروغ نگیم . کار خوب انجام بدیم . مردم آذاری نکنیم..... 🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋 شهید کریم محمودی همدان نهاوند سمانه سلگی https://eitaa.com/mamin110
🔰تفسیر کودکانه از سوره ی نصر یکی بود یکی نبود غیر از خدای خوبو مهربون هیچکس نبود🌓 یه روز پیامبر خدا با امام علی توی خونه نشسته بودند و داشتند حرف میزدند🌾 بچه ها چشمتون روز بد نبینه دوتا آدم بد توی یه خونه ی دیگه نشسته بودن😈👿 و یه شمشیرم کنارشون بودو داشتند نقشه های بدی میکشیدن تا پیامبر خدارو به قتل برسونن🗡🗡 اون شب خدا اونارو دیدو به فرشته ی مهربون گفت برو به پیامبر بگو تا از شهر مکه بیرون بره فرشته رفت و در گوش پیامبر گفت از شهر مکه خارج شو🧚‍♂🕋 اونم اطاعت کرد...☺️ پیامبر همیشه از دستورات خدا اطاعت میکرد فرشته به پیامبر گفت آدمهای بد و بت پرست میخوان بیان و شمارو بکشن👺🗡 امام علی به پیامبر گفت : من حاضرم سرجای شما توی تخت بخوابم تا اونها نفهمند شما از مکه رفتید🛏 آدمهای بد اومدن نزدیک خانه ی پیامبر خدا...پیامبر از خانه رفته بود🏠 امام علی خیلی پیامبر رو دوست داشت حتی حاضر شد جای پیامبر بخوابه و کشته بشه و خیلی شجاع بود☺️ امام علی جای پیامبر خوابید و آدم بدها وارد خونه شدند👹 و میخواستند شمشیر رو بالا ببرن🗡 و یدفه یکیشون گفت : صبر کن پتو رو کنار بزنیم ببینیم خودشه؟پیامبره؟ پتو ور که کنار زد دید ای وای ! اینکه علیه و زود فرار کردند🏃‍♂🏃‍♂🏃‍♂ گفتند باید زود بریمو پیامبر رو پیدا کنیم و سوار اسبشان شدند 🐴و رفتند دنبال مسیری که پیامبر رفته بود پیامبر رسیده بود به یه غار🗻 توی غار داشتند نماز میخوندن و یکدفه آدم بدها رسیدند دم در غار🗻😈👿 اما یه چیز عجیب در غار رو گرفته بود تار عنکبود 🕸🕸در غارو پوشونده بود و یه کبوتر هم روی تار عنکبوت لونه درست کرده بودو توی لونش تخم گذاشته بود🕊🕸🥚 تعجب کردند و گفتند خوب اگه پیامبر رفته باشه توی غار باید تار ها پاره میشدن و پرنده هم پر میزدو میرفت پس پیامبر توی غار نرفته اینجوری بود که خدای مهربون که خیلی قوی و داناست پیامبر عزیزمونو از دست آدمای بدجنس نجات داد😌 آدم بدها برگشتند شهر مکه پیامبر هم از غار بیرون اومدوبه راهش ادامه داد🛣 دیدی بچه ها؟ اگه خداوند بخواد یه آدم خوب مثل پیامبر رو از دست آدمهای بد نجات بده با یه تار عنکبوت🕸 کوچولو یا یه پرنده نجات میده🕊 به همه چی قدرت میده و خدا خیلی داناست بچه ها فرشته ی مهربون🧚‍♂ به پیامبر گفت :از دست آدم بدها کجا بره؟آفرین از مکه بیرون بره🕋 پیامبر از مکه بیرون رفت و به سمت مدینه حرکت کرد و توی شهر مدینه 🕌مردم پیامبر رو خیلی دوست داشتند خیلی خوشحال بودند و به استقبال پیامبر رفتند و شادی میکردند👩‍👩‍👦‍👦👨‍👨‍👧 پیامبر میخواست توی شهر مدینه مردم رو به راه راست هدایت کنه🤲 پیامبر یاران زیادی جمع کرد و خیلی از مردم افواجا افواجا دسته دسته👬👬👬 به پیامبر ایمان آوردند یه روزی از روزها توی مدینه بعده چند سال فرشته ی مهربون اومد🧚‍♂ پیش پیامبر خدا و گفت : حالا که یارانت زیاد شدند و مسلمان شدند خدا وند دستور داده بری و شهر مکه رو فتح کنی اذا جا نصر الله والفتح🕋 وقتی شهر مکه فتح شد این آیه اومد بچه ها بچه ها توی شهر مکه همه ی مردمافواجا افواجا زیاد زیاد به پیامبر ایمان آوردند رایت:میبینید 👀 بچه ها میبینید چقد اومدن سمت پیامبر خدا؟ افواجا و گروه گروه 👬👬👬👬به سمت پیامبر ایمان اوردند فرشته ی مهربون بعداز اینکه مردم تونستند شهر مکه را فتح کنند و اینکه مردم افواجا افواجا ایمان اوردند 🧚‍♂اومد پیش پیامبر خدا و گفت : حالا که خدا شمارو پیروز کرده ای پیامبر شما باید خدا را تسبیح کنید🤲📿 خدا را حمد کنید شکر بکنیدازون طرف بچه ها یه سری آدم های بد بودند که خیلی خجالت میکشیدند👿😈 اومدن پیش پیامبر خدا چون پیامبر رو اذیت کرده بودند میخواستند وستغفروا کنند استغفار کنند معذرت خواهی کنند🙏 میان استغفرهو میکنند و میگن آیا خدا مارو هم میبخشه؟ پیامبر میگن : انه کان توابا خدا خیلی مهربونه و خیلی بخشندس🙂😌😊 قبل از اینکه من شمارو ببخشم خدا شمارو بخشیده☺️ 🌸خداوند تواب هستند یعنی توبه پذیر هستند و مارو میبخشه🌸 🌿🌻🌿🌻🌿🌻🌿🌻🌿🌻🌿🌻🌿 همدان -نهاوند امین: سمانه سلگی محتوا
89.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سرود منتظر المهدی اثری ماندگار تقدیم به امام عصر عج و دوستاران آن حضرت با نوای به قلم مهرداد قاطعی شاعر گرانقدر و با اجرای دختران و پسران دهه نودی گیلان رشت شفت # https://www.instagram.com/s.saeidhosseini65?igsh=ZWl6bHU0MDFrdmFq