باور کنید حسین رونقی الان خودش هم شرمنده س‌ سالم برگشته 😂

*

مربی انسانها زن است. زن مبدا همه خیرات است. ما نهضت خود را مرهون زنها می‌دانیم. مردها به تبع زنها در خیـابان‌ها می‌ریختند زن‌ها مردان را تشویق‌ می‌کردند. این جمله امام خمینی رو با فیلم بالا مقایسه کنید 😂

فکر کنید نظام عوض شده اینا میخوان برن تو مرز ها دفاع کنن😂😂😂

فردا حدود همین ساعت ها احتمالا داریم جشن صعودمون رو می‌گیریم :) چه شبی بشه ، شب ِ ولادتِ بانو زینب دختر امیرالمؤمنین و حضرت زهرا زینت پدر... کاش عیدی ملت ایران برد تیممون باشه🇮🇷🌿

فرداشب خیلی شبِ قشنگیه خیلی شاد باشید خیلی دعا کنید... شوخی که نیست امیرالمؤمنین دختردار شدن پدر ها هم ‌که دختری♥️🌿 امشب به زهرایِ یکی یه دونه‌ـَش قسمش بدید به میوه ی دلش حضرت زینب حسابی چیزای خوب خوب ازش بخواین

آقا ضیاء عراقى که از محققین و مراجع تقلید بودن میفرمان که‌ شخصى شیعه مذهب از شیعیان قطیف عربستان به قصد زیارت امام رضا عازم ایران میشه و در طول راه پولشُ گم مى کنه.

به‌تبع خیلی ناراحت و مضطر بوده وبراى رفع مشکلش متوسل به حضرت بقیة الله میشه. در همون حال سیدی نورانى رو مى بینـه که بهش مبلغى مرحمت میکنن و مى گن این مبلغ تو رو به سـامره مى رسونه. وقتی به اون شهر رسیدى ، پیش وکـیل ما حاج مـیرزا حسن شیرازى میری و بهش میگی سید مهدى گفته انقدر پول از طرف من بهت بده که تو رو به مشهد برسونه و مشکل مالى‌ت برطرف بشه.

اگه ازت نشونه خواست بهش بگو تابستون امسال شما با حاج ملاعلى‌کنى‌طـهرانى در شام در حــرم عمـه ام مشرف بودید، ازدحام جمعـیت باعث شده بود که حرم کثیـف بشه. شما عبا از دوش گرفتی و با اون حرم را جارو کردى و حاج ملاعلى کنى هم اون زباله ها رو بیرون مى ریخت و من در کنار شما بودم .

میگه وقتی به سامرا رسیدم و خدمت مرحــوم شیرازى شرفیاب شدم جریان رو گفتم . بى اختیار در حالى که اشک شوق مى ریخت ، دست در گردنم انداخت و چشـمهامو بوسید و تبریک گفت و مبلغى داد وقتی به تهران اومدم ، خدمت حاج آقاى کنى رسیدم و جـریان رو براشون تعریف کردم. تصدیق کرد، و بسیار متاثر شد که اى کاش این نمایندگى و افـتخار نصیب خودش مى شد.

وقتی میخواستم کار فرهنگی در فضای مجازی رو شروع کنم، تصمیم گرفتم با اسم خودم نباشه که دوستام و خانواده و فامیل‌ اگر باهام برخوردن نشناسن، هم اگر ان شاءالله شهید شدم اسمی ازم نباشه. وقتی میخواستم اسم و فامیل انتخاب کنم برای خودم خیلی‌ فکر کردم چه اسمی باشه با اسم زینب غریبه بودم ، حضرت زینب رو دوست داشتم اما اینکه با این اسم خطاب بشم رو نه. اوایل تحولم بود و چندان قلبم آشنا نبود. درواقع لیاقت نداشتم. حتی در مدرسه وقتی کسی اسمش زینب بود احساس‌ میکردم یجوریه. دیوانه‌وار عاشق امیرالمومنیم. با خودم فکر کردم انتخاب امیرالمؤمنین زیبا ترین انتخاب دنیاست! به امام زمان گفتم منم دخترتون، زینب! و خودم رو سپردم بهشون

و از اون موقع به بعد که حدود‌ ۶ سال میگذره، همه دوستان مجازیم من رو با این اسم میشناسن! تو این مدت ، معجزه های زیادی داشته برام این اسم تقریبا از دوسال پیش که با امام حسین رفیق شدم بیشتر علی رغم بقیه‌دختر ها تاریخ تولد اصلا‌ برام مهم نیست و شاید بخاطر همین هیچ وقت قمری و میلادی تولدم رو چک نکرده بودم یکی از بزرگترین غافلگیری های دنیا تو زندگیم چند روز پیش بود که فهمیدم روز تولدم به قمری ، ۵ جمادی روز تولد حضرت زینبه 🌿 لایق این اسم نمیدونم خودم رو اما خودشون میدونن دیوانه وار عاشق این خانواده ام و هربار‌ که‌یکی از‌ دوستان مجازیم با این اسم صدام میکنه، قند تو دلم آب‌ میشه ، و پیمانم با حضرت پدر محکم تر طولانیش‌نکنم، فردا بهترین تولد زندگیمه... آغاز دهه سوم عمرم و امروز، روزآخر ۱۹ سالگی ؛ روز ولادت خانوم حضرت زینب💚 دوست داشتم شادی‌م رو باهاتون تقسیم کنم. #احوالات