May 11
#من_منتظرم!
+ میخوام چند روز ،
راجع به پروفایل کانال صحبت کنیم :)
وقت دارید ؟!
آسد مهدی قوام
یه دهه محرم در یکی از مساجد تهران
منبر رفت .
شب شام غریبان ،
یه پاکت بهشون دادن گفتن بخاطر ده شبی ک زحمت کشیدید یک هدیه ناقابلی از طرف امام حسین...
از کوچه لاله زادر رد میشد یه خانومی با لباس و آرایش نامناسب دید .
به همراهش گفت برو به اون خانم بگو بیاد ؛
گفت حاج آقا از تیپش معلومه فاسده شما چیکارش دارید ؟!
فرمود برو بگو بیاد
آسد مهدی پاکت پول رو بهش داد.
گفت این هدیه از طرف امام حسینه.
تا وقتی زندگیت ُراه میندازه نیا سر خیابون وایستا.
رفت. پشت سرش هم نگاه نکرد .
یکسال بعد تو کربلا
یه آقایی بدو بدو اومد سمت سید گفت خانومم با شما کار داره.
سید رفت سمت خانوم.
یک خانوم محجبه با پوشیه...
سید قوام تعریف میکنه
دیدم داره هق هق گریه می کنه
حاج آقا منو می شناسی گفتم نه
گفت من همونی هستم که سال گذشته شام غریبان سیدالشهدا تو کوچه لاله زار کنار خیابون ایستاده بودم شما اون پاکت پول رو به من دادید .
من تا یک ربع فقط نشستم گریه کردم که امام حسین من فاسدم با من چیکار داری...
اما فهمیدم امام حسین با منم کار داره هر کسی که رشته ای از محبت اهل بیت تو دلش باشه اهل بیت باهاش کار دارن.
همونجا عهد بستم با سیدالشهدا که خلافامو میذارم کنار ...
محجبه شدم🧕
بعد از یک مدت کوتاهی خدا عنایت کرد خواستگاری برام اومد .
همین آقایی که اونطرف ایستاده ؛
باهاش ازدواج کردم الان بعد از یکسال اومدیم کربلا برای زیارت از حرم که اومدیم بیرون شما رو دیدم .
اومدم بهتون بگم حاج آقا تا قیامت مدیونتم شما سرنوشت زندگی منو عرض کردید دست منو گذاشتی تو دست امام حسین..!