داستان همون مردی هست که از راه دور اومده بود مدینه تا متوجه شد آقا امام حسن فرزند امیرالمؤمنین هستن کلی فحش داد و بدوبیراه گفت.
امام با لبخند بهش فرمودن معلومه غریب هستی بیا بریم خونه من.
فحش داد توقع جواب داشت! شیر جمل میتونه یکی بخوابونه تو گوشم ولی چرا نزد؟ این آدم تحت تاثیر جو بود!
بخاطر همین امام باید با محبت جذبش میکردن! حرفاش قلبی نبود. بخاطر همین هم سریع بعدش ایمان اورد. #فضاسازی
وگرنه اگر یکی مثه مغیره جسارت کرده بود که قطعا برخورد امام این نبود