🇮🇷🇮🇷مَـــن مُنتَظِــرَم💚🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
#دلنوشته
❣مـولاے مهـربانـم سـلام ... ✋
🍃🌹مے دانے آقا جان ؟
🍃 دلـم از دنیا گرفته است ...😔
🍃 از بدی هایش ...😓
🍃 از چیزهایے که گاهے مے شنوم و
مے بینم 😔
🍃 از تمام آنهایے که مرا از تو جدا مے کنند
🍃دلـم مے گیرد ... 😔
🍃شیطان درست همان روزهایے که مے خواهـم به تو نزدیکتـر شوم ؛
برایم تله مے گذارد ...😔
گنـاه را پیـشِ چشمـم زیبـا جلـوه مے دهـد،😢
🍃 اما این بار خطـا نمے روم ...
این بار بدقولے نمے کنـم ...
قول مے دهـم پاےِ قولهایـم بایستـم ...🙏
💫کمکم کن 💫
❣آقا جان ❣
🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊
@man_montazeram313
🦋
#میگفت↓
میدونے ڪِی
ازچشمِ خدا میوفتے؟!
❗️زمانۍڪہآقا امامزمان
سرشوبندازهپایینو
ازگناهڪردنتو خجالت بڪشہ
ولے تـوانگار نہانگار..!
✨رفیــق
نزارڪارتبہ اونجاها برسہ..!!
#اللهمعجلالولیکالفرج
#دلنوشته
@man_montazeram313
مهـــــدۍ جــــان
حبّ "حسین "
عاقبتم را بخیر کرد
خیرش تویی اگر که بیایی امام من ...
اللهمعجݪلولیڪاݪفرج
#دلنوشته
@man_montazeram313
ء
#دلــــنِوشتهـ🌿
ارامشیعـنے
بدونهیچقیدوشرطۍ،خدارودارى*_*
#معرفیِیککانالِدلی🌿
#پیشنهادِویژهعضویت🙊😍
|🌻| eitaa.com/Delneveshteh
👇😍عضویت:
|🌙| eitaa.com/delneveshteh
#دلــــنِوشتهـ🌿
●●●●●●●●
وقتی امام زمان خود را ...
#نشناسید... فرقی نمی کند...
کربلا باشد یا هرجا که هستید!
قُربةً اِلَی الله، او را خواهید کُشت!
●●●●●●
اینجا سعی میکنیم همیشه به یاد اماممون باشیم و حتا حس دلتنگی هم نداشته باشیم...❤️
ما اینجا خودمونو میسازیم...
حتا اگه شده بارها به زمین بخوریم و خاکی بشیم...✨💙
ما برای شهادت به حسین ملتمسیم...❤️⛔️
به کانالمون سر بزنید...😊👇❤️
Eitaa.com/delneveshteh
🌱💚
خُـ❤ــدایا
هر گره ای که به دست تو باز شد
من به شانس نسبت دادم!!!
هر گره ای که به دستم کور شد
مقصر تو را دانستم😔
خُـ♥️ــدای من
کمکم کن
تا بفهمم تو کنار منی ،
نه روبروی من🌱
الهم عجل الولیک الفرج
#دلنوشته
@man_montazeram313
"لا تَخَف وَ لَا تَحزَنـ إنَّا مُنجّوڪَ"
♥️مترس و غمگینـ مباش ،
ما ٺُ را نجات خواهیمـ داد:)
[العنڪبوٺ³³]
#دلنوشته
@man_montazeram313
یا اباصالح...
برف ببارد یا باران
تفاوتی ندارد...!
برای باور زمستان
همین جای خالی ات کافی ست:)♥️
#العجل_مولاےمن🍃
#التماسدُعایِفرج✨
#دلنوشته
@man_montazerm313
بسم الله
پلان اول؛
مرد به آسمان نگاه می کندوراه می رود.
دختر می داند پدر؛ آن پدر همیشگی نیست؛ امشب برای شام فقط مقداری نان ونمک خورد؛
راه می رود و می گوید: «خدایا! مرگ مرا مبارک گردان»
پلان دوم؛
امشب برای پدر دو خورش گذاشته ام.
اما او گفت: «می خواهی حساب و کتاب علی در قیامت طول بکشد؟»😭😭
امشب پدر رنگ و رویش از همیشه بهتراست؛ می خندد اما من بیقراری می کنم. چیزی در دلم تکان می خورد. بلند می شوم می روم کنار پدری که انگار روزهای آخریست که دارمش. نگاه به قامتش می کنم؛
وجه الله عین الله اذن الله است؛
الحق که با شکوه است...
نمی دانم چرا امشب این همه
نگرانش هستم.
بلند میشود و دوباره دم در می رود. پدر مثل همیشه نیست. مدام توصیه می کند. انگار دلش جوش چیزی را می زند که من از آن سر در نمی آورم.
💠 همیشه پدر وقتی به مسجد می رفت دلم آرام بود. این بار اما نه تنها من که حتی اردکها وحلقه ی در هم بی تاب اند. خدایا چه خبر است؟
از پدر خداحافظی می کنم و التماس دعایی به او میگویم؛ پدر انگار با خنده ولبخند می گوید دعایت می کنم؛
از من جدا می شود و انگار با بسته شدن در؛ بند دلم پاره می شود...
می خواهم نگذارم برود؛ اما تا به خود بیایم پدر در پیچ کوچه؛ محو شده است.
پلان سوم؛
حسن وحسین باچهره های گریان قامت زردشده ی پدر را به شانه کشیده وارد می شوند...
صدایی در دلم مویه می کند؛ آیا این بابای من است؟
کودکان کاسه ی شیر به دست، اشک ریزان، صف بسته اند و حسن تلاش می کند با زبان نیکو پرا کنده شان کند...
...
پلان چهارم؛
زمین میلرزد وصدایی در گوش فلک می پیچد: تهدمت والله ارکان الهدی
و پدر از میان ما رفته است...
#شهادت_امام_علی_علیه_السلام
#شب_قدر
#دلنوشته