🌀 سهای که هیچگاه چهار نمیشود
📝 شوخی طلاب با حاج شیخ عبدالکریم حائری در مورد شهریه
🔸 شهريه (= حقوق ماهانه)اى كه مرحوم حاج شيخ عبدالكريم به طلبهها مىداد، ۳ تومان بود كه اوايل امر، كفاف خرج طلاّب را مىداد ولى به مرور، با بالا رفتن نرخها و رشد قيمتها، از عهده تأمين مخارج طلاّب برنمىآمد. با آنكه قيمت اجناس روز به روز بالاتر مىرفت، حاج شيخ شهريه را در حدّ همان ۳ تومان نگه داشته بود و هرچه طلبهها انتظار مىكشيدند خبرى نمىشد، و به قُرقُرها هم اعتنايى نمىگشت!
🔹 جمعى از طلبهها كه از سنگينى مخارج و ثابت ماندن شهريه به تنگ آمده بودند، جمع شدند و گفتند: انتظار بىفايده است، بايد فكرى كرد و به يك شكلى، ماجرا به گوش حاج شيخ رساند. ايام، ايام ربيع الأول بود و چنين به نظر رسيد كه قضيه را در قالب طنز و شوخى در مجلسى به عرض حاج شيخ برسانند....
🔹 در مدرسه رضويه قم، به مناسبت یکی از اعیاد اهل بیت علیهم السلام جشنى گرفته شد و از علماى بزرگ حوزه، و در ضمن آنها، از مرحوم حاج شيخ دعوت به عمل آمد. بخشى از برنامه، به گفتگوى يك مرشد و بچه مرشد اختصاص داشت و انتقاد از ثابت ماندن حدّ شهريه، در اين قسمت از برنامه گنجانده شده بود.
🔹 در بخش مزبور، يكى از طلبهها ـ كه در نقش مرشد بازى مىكرد، رو به طلبه ديگر ـ كه او نيز در نقش بچه مرشد رفته بود كرده وگفت:
ـ بچه مرشد!
ـ جان مرشد!
ـ بگو ببينم اين چه يكى است كه هيچ وقت دو نمىشود؟
ـ اين، خداى احد و واحد است كه هيچ وقت دو تا نمىشود.
ـ بارك الله بچه مرشد! حالا بگو ببينم اين چه دويى است كه هيچ وقت سه نمىشود؟
ـ چشم جناب مرشد. اين شب و روز است كه مدام از پى هم مىآيند و مىروند و هيچ وقت ۳ نمىشوند.
♨️ در اينجا مرشد، نگاهى به جمع انداخته و با ورانداز كردن چهره حاج شيخ، گفت:
ـ بچه مرشد! حال يك سؤال ديگر از تو مىكنم كه خيلى مهم است، ببينم مىتوانى پاسخش را بگويى يا نه؟
ـ بگو جناب مرشد!
ـ اين چه سهاى است كه هيچ وقت چهار نمىشود و هر چه هم انتظار بكشى انتظارت بيفايده است؟
ـ جناب مرشد، اين سه، سه تومانِ شهريه جناب حاج شيخ است كه هر چه قيمت اجناس بالا مىرود و خرجها سنگين و سنگينتر مىشود، از جاى خود، جُنب نمىخورد و همان سه تومان هست كه هست. انتظار هم هيچ فايدهاى ندارد....
✅ موج خنده، حضّار را فرا گرفت و حاج شيخ هم، كه تازه به مقصود از اين پرده از نمايش پى برده بود و همراه جمع مىخنديد، از ماه بعد، شهريه طلاب را بالا برد.
💠 حاج شیخ عبدالکریم اهل مزاح بود و مزاحهای شیرینی از وی نقل شده است.
📚 کتاب ذوق لطیف ایرانی، اثر استاد ابوالحسنی (منذر)، ج ۲، ص ۶۹
#خنده_علما
#مطایبات
#شهریه
@Manahejj
🌀 تبانی طلاب برای تعطیلکردن درس حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی
🔸 زمان مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، بنیانگذار حوزه علمیه قم، شاگردان ایشان به مناسبت یکی از ایام سرور و شادی اهل بیت علیهم السلام، همه با هم قرار گذاشتند:
فردا که روز جشن و سرور اهل بیت است؛ برای اینکه هم، با جناب حاج شیخ یک شوخی کرده باشیم و هم، درس تعطیل شده باشد، همین که حاج شیخ خطبه آغاز درس را خواند و موضوع بحث را مشخص کرد،
همه با هم یکپارچه بر میخیزیم و مجلس را ترک میکنیم.
پیدا است که استاد، که خالی الذهن با حادثهای غیر منتظره رو به رو میشد، بور میگشت و این خوشمزگی، مایه سرور و خنده میگردید.
♨️ روز موعود فرا رسید و حاج شیخ طبق معمول آمدند و بیخبر از نقشه و تبانی طلاب، روی منبر نشستند که درس بگویند؛ اما همین که با ذکر «بسم الله الرحمن الرحيم و صلى الله على محمد و آله الطاهرين» خواستند درس را شروع کنند، ناگهان جمعیت حاضر در درس، یکپارچه برخاستند و به سمت در حرکت کردند.
✅ حاج شیخ، بلافاصله ماجرا را فهمید و دریافت که به مناسبت شادی آن روز، از شاگردان خود رودست خورده است.
جمعیت نیز خوشحال از این شوخی موفق با استاد، به سمت در راه افتاده بود که حاج شیخ گفت: بسیار خوب، امروز، روز سرور است و درس نداریم؛ اما، بنشینید یک کلمه بگویم و بعد همه با هم برویم.
❗️شاگردان فکر میکردند حاج شیخ میخواهد به مناسبت ایام، سخنی بگوید. لذا نشستند و با سکوتی محض، سراپا گوش شدند که حاج شیخ چه نکته تازه و مهمی را میخواهد بگوید؟
🔹 زمانی که همه نشستند و سکوت کامل در جلسه درس برقرار شد، حاج شیخ بدون اینکه سخنی بگوید از منبر به زیر آمد و تنها، به سمت در به راه افتاد و همه را، بور و کِنِف، برجای گذارد!
و شاگردان تازه فهمیدند که چه رودستی از حاج شیخ خورده اند!
📚 کتاب ذوق لطیف ایرانی، اثر استاد ابوالحسنی (منذر)، ج ۲، ص ۶۸
#خنده_علما
#مطایبات
@Manahejj