⭐...من به شوق دیدار آن حضرت تا قم سر از پا نشناختم و به راه ادامه دادم تا اینکه پس از چند روز وارد قم شدم.سه روز برای زیارت حضرت معصومه علیها السلام و وعده تشرف به محضر آن حضرت در قم ماندم ولی خدمت آن حضرت نرسیدم.
🍃از قم حرکت کردم و فوق العاده از این بی توفیقی و کم سعادتی متاثر بودم تا اینکه پس از یک ماه به نزدیک شهر سبزوار رسیدم؛همین که شهر سبزوار از دور معلوم شد با خود گفتم:چرا خلف وعده شد؟!
من که در قم آن حضرت را ندیدم،این هم شهر سبزوار باز خدمت حضرت نرسیدم.
✅در همین فکر بودم که صدای پای اسبی را شنیدم.برگشتم،دیدم حضرت ولی عصر علیه السلام سوار بر اسبی هستند و به طرف من تشریف می آورند به مجرد آنکه چشمم به ایشان افتاد،ایستادند و به من سلام کردند و من به ایشان عرض ارادت و ادب کردم
✅گفتم:آقا جان وعده فرموده بودید که در قم هم به خدمتتان برسم ولی موفق نشدم!؟
🌙فرمود:محمدتقی!ما در فلان شب و فلان ساعت نزد شما آمدیم ،شما از حرم عمه ام حضرت معصومه علیها السلام بیرون آمده بودی،زنی از اهل تهران از شما مساله ای می پرسید،شما سرت را پایین انداخته بودی،(به او نگاه نمی کردی)و جواب اورا می دادی،من در کنارت ایستاده بودم و شما توجه نکردی و من هم رفتم.
#بخش_دوم
#بخش_پایانی
#تشرفات
📗شیفتگان حضرت مهدی( ع) ج۱،ص۲۲۰
📕تمنای وصال/حسن محمودی،ص۸۴
@dastanhavehkaytha