eitaa logo
منبرهای دلنشین
1.3هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
2.9هزار ویدیو
38 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از  تبلیغات پر بازده هادی
دزفولی درسفری که جهت معالجه به داشتند، چند روز در بیمارستان بستری بودند و در آن مدت توانستند چند نفر از پرستاران را کنند. از میان آن افراد سرپرست پرستاران که یک خانم بود، مسلمان نمی شد و شرط شیعه شدنش را قرار داده بود. ادامه داستان در کانال زیر شده👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2400124981Cc8b982030d
هدایت شده از تبلیغات‌ گسترده شهید‌ پلارک
حضور تایید شد😳😨 ❌کسی که در دیدار آخر آمد آیا بود؟!😳 🚨جهت دیدن این 😑👇 https://eitaa.com/joinchat/1778647063C6583ffd0df https://eitaa.com/joinchat/1778647063C6583ffd0df کلیپ در کانال بالا شده است
هدایت شده از  تبلیغات پر بازده هادی
🌟 دزفولی درسفری که جهت معالجه به داشتند، چند روز در بیمارستان بستری بودند و در آن مدت توانستند چند نفر از پرستاران را کنند. از میان آن افراد سرپرست پرستاران که یک خانم بود، مسلمان نمی شد و شرط شیعه شدنش را قرار داده بود. 🌟 ادامه داستان در کانال زیر شده👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2400124981Cc8b982030d
هدایت شده از  تبلیغات پر بازده هادی
⭐️ شب هنگام محمد باقر میرداماد _جوان در اتاق خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه وارد اتاق شد و در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که سکوت کند و هیچ نگوید. دختر پرسید :شام چه داری؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر که شاهزاده بود و به خاطر اختلاف با زنان حرمسرا خارج شده بود در گوشه‌ای از اتاق خوابید. 🌟صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد مأموران، شاهزاده خانم را پیدا کرده و همراه طلبه جوان نزد شاه بردند، شاه که از کار میرداماد عصبانی بود. 🌟پرسید:چرا شب به ما اطلاع ندادی؟....... شاه دستور داد تحقیق شود که آیا این جوان مرتکب خطایی شده یا نه؟ 🌟داستان کامل در کانال زیر شده 👇 👇 https://eitaa.com/joinchat/2400124981Cc8b982030d
هدایت شده از  تبلیغات پر بازده هادی
هنوزصحبت با مردم تمام نشده بودکه را از سر شیخ برداشت وبه طرف جمعیت پرتاب کرد. دل پر دردی داشت فرمود: (()) ✨پس از جماعت کثیری از به اصطلاح و غیره ریختند توی حیاط وبا و به آن جنازه زدند که از سر و صورت ودماغ و گوش آن بزرگوار برروی جاری شد😭😭😭 آنها که دستشان نمی رسید می انداختند. 😭😭 دیده شد یک نفر از سران مجاهدین وارد حیاط نظمیه شد، مردم عقب رفتند وبرای او راه باز کردند جلو آمد و بالای جنازه ایستاد، جلو همه را باز کرد.........😭😭😭😭😭😭😭😭😭 به آن جنازه....... مردی نیز با لباس مشکی................ ادامه داستان درکانال👌 https://eitaa.com/joinchat/2400124981Cc8b982030d