eitaa logo
منبرک
8.6هزار دنبال‌کننده
560 عکس
94 ویدیو
40 فایل
💠 صحبت های کوتاه دو دقیقه‌ای ارتباط با ما: @Admin_soada1
مشاهده در ایتا
دانلود
منبرک
✅ هرکه به خدا و قیامت ایمان دارد، باید… (۲) 👈 ادامه پست قبلی 💬 عَنْ زُرَارَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ ال
هرکه به خدا و قیامت ایمان دارد، باید… (۳) 👈 ادامه پست قبلی 💬 عَنْ زُرَارَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: 🔹 جَاءَتْ فَاطِمَهُ (علیها السلام) تَشْکُو إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) بَعْضَ أَمْرِهَا فَأَعْطَاهَا- رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) کُرَیْسَهً وَ قَالَ تَعَلَّمِی مَا فِیهَا فَإِذَا فِیهَا 🔹 … ”مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلْیَقُلْ خَیْراً أَوْ لِیَسْکُت‏” ‏ ✨ حضرت صادق علیه السلام فرمود: 🔹 فاطمه علیها السلام براى شکایت از جریانی نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله آمد، پس رسول خدا صلی الله علیه وآله جزوه‏اى به او داد و فرمود: آنچه در آنست بیاموز، و (این ۳ جمله) در آن بود: 3⃣ هر کس ایمان به خدا و روز قیامت دارد باید حرف خوب بگوید یا خموش باشد. 📚 منبع: الکافی جلد‏ ۲، صفحه ۶۶۷ باب حق الجوار 📖 داستانک: 🔹 سلیمان جنی را مامور کاری کرد و در تعقیب او جنی را فرستاد. 🔹 جن دوم بازگشت و آنچه دیده بود برای سلیمان تعریف کرد و گفت دیدم جن را که وارد بازار شد به آسمان نگاه کرد بعد سرش را به طرف راست و چپ چرخاند و بعد سرش را به پایین انداخت و رفت. 🔹 سلیمان جن اول را احضار کرد و دلیل این حرکاتش را جویا شد. 🔹 او عرض کرد: هنگامی که وارد بازار شدم به آسمان نظر کردم و دیدم فرشتگان در آسمان ناظر هستند به سمت چپ و راست نظر کردم و مردم را مشغول صحبت کردن های بی مورد دیدم، آنگاه سرم را از خجالت به زیر انداختم. 💠 🆔 @manbarak
🏴 به مناسبت شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام (۵۰ ه. ق) ❇️ اول همسایه سپس خود/ عمل به دستور حضرت زهرا سلام الله علیها ✨ امام حسن مجتبی علیه السلام می‌فرمایند: در دوران کودکی، شبی بیدار ماندم و به نظاره‌ مادرم زهرا سلام الله علیها درحالی‌که مشغول نماز شب بود، گذراندم. 🔹 پس از آنکه نمازش به پایان رسید متوجه شدم که در دعاهایش یک‌یک مسلمین را نام می‌برد و آنها را دعا می‌کند، خواستم بدانم که درباره‌ی خودش چگونه دعا می‌کند. 🔹 اما با کمال تعجب دیدم که برای خود دعا نکرد. ⁉️ فردا از او سؤال کردم: چرا برای همه دعا کردی، اما برای خودت دعا نکردی؟ ✨ فرمود: یا بُنَی! الجار ثم الدار. 🔹 پسرم! اول همسایه بعد خانه! ✅ اگر بخواهیم درسی که این داستان برای ما دارد را در زندگی پیاده کنیم باید دلسوزی و دغدغه مندی برای دیگران را به عنوان اصل برای خود قرار دهیم. 🔹 دیگران را از نزدیکان خود بدانیم. ▫️به عنوان مثال: ⏺ هر مشتری که به مغازه ما مراجعه می‌کند را از نزدیکان خود بدانیم. ⏺ در هوای سرد و برفی، اگر کسی کنار خیابان منتظر وسیله‌ای ایستاده است، با او همانند فرزند و نزدیکان خود رفتار کنیم. ⏺ اگر کسی هرگونه کمکی احتیاج دارد که از دست ما برمی‌آید، فرقی بین او و اقوام خود نگذاریم. 📍 اینها همه از مصادیق دغدغه‌مند بودن نسبت به دیگران است که حضرت زهرا سلام الله علیها به ما می‌آموزند. 💠 🆔 @manbarak
🏴 به مناسبت شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام (۵۰ ه. ق) ⁉️ آیا شما عضو گروه ۹۹ تایی‌ها هستید؟ ❓ از امام حسن مجتبی علیه السلام سوال شد: مَا الْفَقْرُ «فقر چیست؟» ✨ فرمودند: شَرَهُ النَّفْسِ إِلَى کُلِّ شَیْ‏ «حرص بسیار به هر چی» 📚 منبع: تحف العقول عن آل الرسول، ص: ۲۲۶ 📖 داستانک: 🔹 روزی پادشاهی بود در یک کشور ثروتمند و بزرگ اما پادشاه خوشحال نبود. روزی که از آشپزخانه دربار می‌گذشت دید که آشپز خوشحال و خندان است از او در مورد علت شادیش پرسید او گفت: چرا خوشحال نباشم؛ خانه دارم، زنی خوب دارم و از فرزندانم هم راضی‌ام چرا خوشحال نباشم! 🔹 پادشاه موضوع را به وزیر گفت و علت را از او جویا شد. وزیر گفت چون او وارد گروه ۹۹ نشده است. 🔹 پادشاه به وزیر گفت گروه ۹۹ چیست؟ گفت گروه ۹۹ سکه. پس قرار شد که ۹۹ سکه در کیسه‌ای در کنار خانه آشپز بگذارند. آشپز کیسه را برداشت و با دیدن سکه‌ها خوشحال شده، آن را شمرد ۹۹ تا بود. دوباره شمرد باز هم ۹۹ سکه، خیلی ناراحت شد سروصدا به راه انداخت تا آن سکه دیگر را پیدا کند ولی خبری نبود. 🔹 از فردا تصمیم گرفت تا بیشتر کار کند تا آن سکه باقیمانده را بدست آورد. شب‌ها تا دیر وقت کار می‌کرد و خسته به خانه می‌آمد و صبح بخاطر اینکه دیر از خواب بیدار شده بود با همه دعوا می‌کرد. 📍 وزیر به پادشاه گفت: آری حال او هم وارد گروه ۹۹ شده. افرادی که پول به اندازه کافی دارند اما بخاطر حرص و طمع به خود و زندگیشان سخت می‌گیرند. 💠 🆔 @manbarak
🏴 به مناسبت شهادت امام رضا علیه السلام (۲۰۳ ه. ق) ⁉️ چرا مهم‌ترین جلسه تاریخ تعطیل شد؟!!! 📖 داستانک: 🔹 یکی از ادیانی که نامش در قرآن آمده «صابئین» است که به حضرت یحیی گرایش دارند. ضمنا برای ستارگان تأثیری قائلند و نماز و مراسم ویژه ای دارند. 🔹 این فرقه رهبری بسیار دانشمند ولی مغرور داشتند به نام عمران، که بارها با امام رضا علیه السلام گفتگو می‌کرد ولی زیر بار نمی رفت. در یکی از جلسات امام رضا علیه السلام استدلالی کرد که او تسلیم شد و گفت: 🔹 یَا سَیِّدِی لَا تَقْطَعْ عَلَیَّ مَسْأَلَتِی فَقَدْ رَقَّ قَلْبِ 🔹 حالا روح من نرم شده حاضرم مکتب تو را بپذیرم ولی ناگهان صدای اذان بلند شد. 🔹 امام رضا علیه السلام جلسه را ترک کرد. مردم گفتند: فرصت حساسی است، چنین فرصتی پیش نمی‌آید. ✨ امام رضا علیه السلام فرمود: اول نماز! ✅ او که این تعهد را از امام دید علاقه‌اش بیشتر شد.امام بعد از نماز گفت و گویش را تکمیل کرد و او ایمان آورد. 📚 منبع: [اصل روایت عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏ ۱، ص: ۱۷۲ به نقل از یکصد و چهارده نکته درباره‌ی نماز (محسن قرائتی)، ص ۲۱٫] 💠 🆔 @manbarak
🏴 به مناسبت شهادت امام رضا علیه السلام (۲۰۳ ه. ق) ✅ چیزی که شب اول قبر بدردم خورد 📖 داستانک: (فوق العاده) 🔹 حضرت آیت الله مرعشی نجفی می‌فرمودند: 🔹 چند شب بعد از ارتحال آیت الله شیخ مرتضی حائری، او را در عالم خواب دیدم. حواسم بود که از دنیا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟! ⁉️ پرسیدم: آقای حائری، اوضاع تان چطور است؟ 💬 آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می‌آمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشته ای دور صحبت کند شروع کرد به تعریف کردن… همین که بدن مرا در درون قبر گذاشتند… بدن خودم را از بیرون و به طور کامل می‌دیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، این بود که رفتم و یک گوشه‌ای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم. 🔹 ناگهان متوجه شدم که از پایین پاهایم، صداهایی می‌آید. صداهایی رعب آور و وحشت افزا! صداهایی نامأنوس که موهایم را بر بدنم راست می کرد. 🔹 به زیر پاهایم نگاهی انداختم. از مردمی که مرا تشییع و تدفین کرده بودند خبری نبود. بیابانی بود برهوت با افقی بی انتها و فضایی سرد و سنگین و دو نفر داشتند از دور دست، به من نزدیک می شدند. 🔹 تمام وجودشان از آتش بود. آتشی که زبانه می‌کشید و مانع از آن می‌شد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم. انگار داشتند با هم حرف می‌زدند و مرا به یکدیگر نشان می‌دادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزیدن. خواستم جیغ بزنم ولی صدایم در نمی‌آمد. تنها دهانم باز و بسته می‌شد و داشت نفسم بند می‌آمد. بدجوری احساس بی کسی غربت کردم. در دل گفتم: خدایا به فریادم برس! خدایا نجاتم بده، در اینجا جز تو کسی را ندارم…. 🔹 همین که این افکار را از ذهنم گذرانیدم متوجه صدایی از پشت سرم شدم. صدایی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زیباتر از هر موسیقی دلنشین! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من می‌آمد. هر چقدر آن نور به من نزدیکتر می‌شد آن دو نفر آتشین عقبتر و عقبتر می‌رفتند تا اینکه بالاخره ناپدید گشتند. نفس راحتی کشیدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم. آقایی را دیدم از جنس نور. نوری چشم نواز آرامش بخش. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمی‌توانستم حرفی بزنم و تشکری کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید: ❓ آقای حائری! ترسیدی؟ ♻️ من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسیدم، آن هم چه ترسی! هرگز در تمام عمرم تا به این حد نترسیده بودم. اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید حتما زهره ترک می‌شدم و خدا می‌داند چه بلایی بر سر من می‌آوردند. بعد به خودم جرأت بیشتر دادم و پرسیدم: راستی، نفرمودید که شما چه کسی هستید؟ ✨ و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من می‌نگریستند فرمودند: من علی بن موسی الرّضا هستم. آقای حائری! شما ۳۸ مرتبه به زیارت من آمدید من هم ۳۸ مرتبه به بازدیدتان خواهم آمد، این اولین مرتبه‌اش بود؛ ۳۷ بار دیگر هم خواهم آمد… 📚 منبع: کرامات امام رضا علیه السلام از زبان بزرگان؛ صفحه ۹۲ 💠 🆔 @manbarak
🏴 به مناسبت شهادت امام رضا علیه السلام (۲۰۳ ه. ق) ❇️ با ما باش و او را ترک کن 💬 ابوهاشم جعفری می‌گوید: ⁉️ «یک روز امام‌رضا علیه‌السلام به من فرمود: «چرا با عبدالرحمن‌ بن‌ یعقوب مجالست می‌کنی؟» گفتم: «او از بستگان من است. برادر مادرم محسوب می‌شود». 🔹 امام فرمود: «درباره‌ی خداوند تبارک و تعالی، قائل به عقیده‌ی (باطلی) است. خدا را قائل به جسم است. یا با او بنشین و ما را ترک کن، و یا با ما باش و او را ترک کن». 🔹 عرض کردم: «من به حرف‌های او ایمانی ندارم. آیا مرا هم در مورد او گناهی هست؟» 🔹 فرمود: «فکر نمی‌کنی او مورد خشم پروردگار قرار بگیرد و تو نیز به آتش او بسوزی و شریک بلا گردی؟ مگر نمی‌دانی یکی از اصحاب حضرت موسی علیه‌السلام، پدرش در جمع قوم فرعون بود. همین که لشکر موسی از آب خارج شدند، آن شخص از آن‌ها جدا شد تا پدر خود را نصیحت کند و او را تشویق و ترغیب به ایمان نماید. در همان حال، ناگهان، عذاب خداوند، قوم فرعون را فراگرفت. همه غرق شدند. او هم همراه آن‌ها غرق شد. حضرت موسی علیه‌السلام از جبرئیل، حال او را پرسید. پاسخ داد: «او بر دین و عقیده‌ی پدرش نبود و در رحمت خداست، ولی هنگامی که غضب و بلای پروردگار بر ملّتی وارد شود، کسی که نزدیک گناهکار باشد، مدافعی ندارد. او هم مبتلا می‌گردد.»».[۱] 📚 منبع [۱]: بحارالانوار، ج ۴۹، ص ۹۹ 💠 🆔 @manbarak
🏴 به مناسبت شهادت امام رضا علیه السلام (۲۰۳ ه. ق) ❇️ اجازه از امام رضا علیه السلام 💬 آقای حاج علی اصغركريمی كه با آيت الله كوهستانی برای زيارت به مشهد مشرف شده بود می‌گويد: 🔹 پس از آن كه دو هفته در مشهد مانديم من به آقا جان عرض كردم اكنون وقت آن است كه با حضرت وداع كنيم و به مازندران باز گرديم، آقاجان در جواب فرمود بايد از امام رضا عليه السلام اجازه بگيريم. 🔹 آقای حاج علی اصغر کریمی که با آیت الله کوهستانی برای زیارت به مشهد مشرف شده بود می‌گوید: پس از آن که دو هفته در مشهد ماندیم من به آقا جان عرض کردم اکنون وقت آن است که با حضرت وداع کنیم و به مازندران باز گردیم، آقاجان در جواب فرمود باید از امام رضا علیه السلام اجازه بگیریم باید دید آیا حضرت اجازه می‌دهند یا نه؟ همینطوری که نمی‌شود از محضر آن حضرت خداحافظی کنیم. من به آقا عرض کردم: اجازه گرفتن لازم نیست ما خودمان آمدیم زیارت کردیم و اکنون می‌خواهیم باز گردیم. آقا فرمود: اگر شما منزل کسی به عنوان مهمانی رفتی و می‌خواهی آنجا را ترک کنی اجازه نمی‌گیری؟ گفتم: چرا از صاحب خانه اجازه می‌گیرم، آقا فرمود: ما هم مهمان علی بن موسی الرضا علیه السلام هستیم، باید از آن حضرت اجازه بگیریم اگر اجازه دادند باز می‌گردیم. بالاخره از حرم به مسافرخانه برگشتیم و من مطمئن بودم که صبح روز بعد حرکت می‌کنیم. 🔹 صبح فردا که همراه ایشان به حرم رفتیم به آقا عرض کردم: حضرت رضا علیه السلام اجازه داد؟ فرمود: اجازه نداد. من با توجه به معرفت و درک ضعیف خود ناراحت شدم و گفتم: آقا، من عجله دارم باید هر چه زودتر برگردم، ولی دیگر آقا چیزی نفرمود. پس از زیارت که برای صرف صبحانه به منزل بازگشتیم ساعت هشت صبح بود که رادیو اعلام کرد هم اکنون خراسان قرنطینه است و هیچ یک از مسافرین حق خروج از مشهد را ندارند و برای زدن واکسن تا یک هفته باید توقف کنند. بدین ترتیب معلوم شد که امام رضا علیه السلام اجازه نداده بود. [۱] 📚 منبع [۱]: بر قله پارسایی ص ۱۹۹ 💠 🆔 @manbarak
🗓 به مناسبت پایان ماه صفر ❗️ هر کس پایان ماه صفر را بشارت دهد…! 🔹 «سخنی در باب روایت معروفی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که: “هر کس پایان صفر را به من بشارت دهد؛ بهشت را به او بشارت می‌دهم”» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✨ از پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آله روایتی نقل شده که فرمودند:”من بشرنی بخروج آذار فله الجنه“ 🔹 عده ای معتقد شدند آذار همان صفر است درحالی‌که آذار از ماه‌های رومی است و صفر از ماه‌های قمری است. 📖 و این روایت داستانی دارد: 📙 مرحوم شیخ صدوق در کتاب ارزشمند علل الشرایع این حدیث را به صورت حدیثی مسند از ابن عباس آورده است و آن عبارت از این است که: ✨ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روزی در مسجد قبا در جمع عده زیادی از اصحابش فرموند: ”اول من یدخل علیکم الساعه رجل من اهل الجنه“ یعنی اولین کسی که هم اکنون بر شما وارد می‌شود، مردی از اهل بهشت است. 🔹 پس چند نفر که این مطلب را شنیدند از یک در مسجد خارج شدند تا از در دیگر وارد شوند و اول کسی باشند که مستحق بهشت گردند. ✨ پیامبر که متوجه این موضوع شدند، به عده‌ای که در مسجد باقی مانده بودند، فرمود: “إنه سیدخل علیکم جماعه یستبقون فمن بشرنی بخروج آذار فله الجنه“ یعنی هم اکنون عده زیادی از در مسجد وارد می‌شوند، تنها کسی که مرا به پایان ماه آذار خبر دهد، او اهل بهشت است. 🔹 پس آن عده برگشته و وارد مسجد شدند درحالی‌که ابوذر در بین آنها بود. ❓ پیامبر از آنان پرسید: ”فی أی شهرٍ نحن من شهور الرومیه؟” یعنی در کدام ماه از ماه‌های رومی قرارداریم؟ ♻️ تنها ابوذر گفت: یا رسول الله از ماه آذار خارج شده‌ایم. ✨ پیامبر فرمود: ابوذر، این را می‌دانستم ولیکن دوست داشتم اصحاب من مردی را که اهل بهشت است بشناسند. 📚 منبع: [علل الشرایع، ج ۱ ص ۱۷۶] 🔹 لذا قول پیامبر صلی الله علیه و آله تنها در همان زمان و مکان به عنوان شرطی برای معرفی مرد بهشتی دارای مفهوم است و نه به معنای مطلق آن در همه زمان‌ها و مکان‌ها. 🔸 درحالی‌که همین حدیث امروزه در بین برخی شیعیان اینگونه مطرح شده است که هرکس در پایان ماه صفر در هفت مسجد را بزند و به پیامبر پایان ماه صفر را خبر دهد او اهل بهشت خواهد بود. 🔹 البته دقت به این نکته ضروریست که ماه صفر؛ ماه مصیبت خاندان اباعبدالله و نیز شهادت پیامبر و امام حسن و امام رضا علیهم السلام است؛ اما بحث ما تحقیق درباره روایات بود. 💠 🆔 @manbarak
🗓 به مناسبت ۱۷ شهریور، سالروز قیام ۱۷ شهریور و کشتار جمعی از مردم به دست ماموران ستم شاهی پهلوی ‼️ شاه کشتار نکرد!!! 🔺 آقای زیباکلام در کتاب «شاه کشتار نکرد» مدعی است که شاه آدم‌ها را نکشته‌است... ✅ اما تاریخ چیز دیگری را گواهی می‌دهد!! 🖋 ویلیام هیلی سالیوان، آخرین سفیر ایالات متحده در ایران در کتاب «مأموریت در ایران» می‌نویسد: ♨️ صبح روز جمعه ۸ سپتامبر [۱۹۷۸/ ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ شمسی]، طبق برنامه‌ریزی و قرار قبلی، تظاهراتی در میدان ژاله تهران در مقابل مجلس، برای عزاداری کشته‌شدگان تظاهرات قبلی در قم شکل گرفت و درگیری با نیروهای نظامی که برای متفرق کردن آن‌ها آمده بودند، به وقوع پیوست. 💢 به دنبال این درگیری فرمانده نظامی به سربازان دستور آتش داد. بازهم این نکته که اولین تیرها هوایی بود یا مستقیما به‌طرف جمعیت شلیک شد روشن نیست. به هر حال آنچه مسلم است سربازان به‌طرف تظاهرکنندگان شلیک کردند و پس از آنکه گرد و غبار فرونشست، بیش از دویست نفر از تظاهرکنندگان کشته شده بودند. 💢 به نظر می‌رسید حتی دولت -و مخصوصا شاه- از کثرت کشته‌شدگان متحیر شده است. 📚 منبع: برشی از کتاب اثر 💠 🆔 @manbarak
🗓 به مناسبت ۱۷ شهریور، سالروز قیام ۱۷ شهریور و کشتار جمعی از مردم به دست ماموران ستم شاهی پهلوی ‼️ به عنوان یک جوخه اعدام!! 🖋 میشل فوکو، فیلسوف، جامعه شناس و مورخ فرانسوی، در یکی از نوشته‌های خود که در جلد سوم از مجموعه «یادداشت‌ها در چهار جلد» گردآوری شده است، می‌نویسد: ♨️ جمعه هفده شهریور [۱۳۵۷ شمسی] شلیک مسلسل‌ها در همه‌ی روز ادامه داشته است. سربازان گاهی با خونسردی حساب‌شده‌ای به عنوان یک جوخه‌ی اعدام؛ تیراندازی می‌کردند. 📚 منبع: برشی از کتاب اثر 💠 🆔 @manbarak
🗓 به مناسبت ۱۷ شهریور، سالروز قیام ۱۷ شهریور و کشتار جمعی از مردم به دست ماموران ستم شاهی پهلوی ♨️ جمعه خونین ۱۷ شهریور 🖋 جان دی استامپل، استاد ارشد روابط بین‌الملل در دانشکده دیپلماسی و تجارت بین‌المللی پترسون دانشگاه کنتاکی، در کتاب «درون انقلاب ایران» می‌نویسد: ♨️ پس از آغاز برخورد در میدان ژاله، مجروحین حادثه به سه بیمارستان واقع در ناحیه روان شدند. منابع پزشکی، کشته‌شدگان را بین ۲۰۰ تا ۴۰۰ نفر برآورد کردند. [...] در نیمروز ۸ سپتامبر [۱۹۷۸م/ ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ شمسی]، رقم مقتولین اعلام شده از طرف مخالفین ۴۰۰ تا ۵۰۰ نفر بود، اما طی ۲۴ ساعت تا حدود ۱۰۰۰ نفر بالا رفت. گزارشات دیگر، کشته‌شدگان را ۴۵۰۰ نفر ذکر کرده است و برخی تا ۲۰۰۰۰ نفر نیز گفته‌اند. 💢 ادعای بنیادگرایان بر محاسبات خودشان مبتنی بود و ۱۲۲ کشته بیانیه‌های دولت، از ارقام پلیس استخراج شده بود. [...] پزشکانی که مدت ۳۶ ساعت کار کرده بودند، عقیده داشتند که رقم ۳۰۰ تا ۴۰۰ کشته و ۳۰۰۰ تا ۴۰۰۰ مجروح که در بیمارستان‌ها و مراکز درمانی، درمان سرپایی شده‌اند، برآوردی منطقی است. ⭕️ استقرار حکومت نظامی در تهران و تیراندازی در میدان ژاله تأثیری مهم داشت و فضای سیاسی تهران را به‌طور جدی متحول کرد. 📚 منبع: برشی از کتاب اثر 💠 🆔 @manbarak
🗓 به مناسبت ۲۰ شهریور؛ سالروز شهادت دومین شهید محراب، آیت الله مدنی به دست منافقان 🔰 خاطره‌ای از شهید محراب آیت الله مدنی 🍃 خاطره اول 💬 شهید بزرگوار آیت الله مدنی فرمود: من در دو موضوع نسبت به خودم شک کردم. یکی این که به من می گویند: سید اسدالله! آیا واقعا من از اولاد پیامبر هستم؟ و دیگر این که آیا من لیاقت آن را دارم که در راه خدا شهید شوم یا نه؟ روزی به حرم حسین علیه السلام رفتم و در آن جا با ناله و زاری از امام خواستم که جوابم را بدهد. پس از مدتی، یک شب امام حسین علیه السلام را در خواب دیدم که بالای سرم آمد و دستی بر سرم کشید و این جمله را فرمود: ✨ «یا بنی انت مقتول» یعنی ای فرزندم کشته می شوی که جواب دو سؤال من در آن بود، امام فرمود: فرزندم! پس من سید هستم و دیگر به من بشارت داد که من شهید می‌شوم.     🍃 خاطره دوم (قابل توجه بعضی از انسان‌ها که تنها هستند، مانند پیرها و طلاب و دانشجویان و …) 🔹 شهید محراب، آیت الله مدنی، در زمان شاه تبعید شده بود”در کازرون، مَمَسَّنی” به تبعیدگاه رفتیم و دیدیم یک عالم بزرگوار، تنها در اتاقی نشسته است. ❓ گفتیم: حضرت آیت الله مدنی، ناراحت نیستید؟ ♻️ گفت: نه! خوشحالم!  ⁉️ گفتم: چرا؟! ♻️ گفت: چون در تبعید شاه هستم، هر نفسی که می‌کشم به خدا نزدیک‌تر می‌شوم و شاه هر لحظه، یک قدم به جهنم نزدیک می‌شود؛ لذا لذت می‌برم. 💠 🆔 @manbarak