🗓 به مناسبت ۸ شهریور، سالروز شهادت محمدعلی رجایی (۱۳۶۰ ه. ش)
♨️ غرور ریاست
🔹 پس از اینکه مرحوم شهید رجایی با رأی ملّت به ریاست جمهوری انتخاب شد خدمت حضرت امام (ره) رسید. امام (ره) به ایشان فرمود:
✅ «شما رئیسجمهور ایران شدی، ولی باید بدانی که ایران گوشهای از آسیاست. آسیا گوشهای از زمین، کرۀ زمین گوشهای از منظومۀ شمسی، منظومۀ شمسی گوشهای از کهکشان، و کهکشان گوشهای از...»؛ یعنی ریاست تو را فریب ندهد و مغرور نکند.
📚 منبع: سنگ محک، اثر #حجت_الاسلام_راجی، صفحه ۹۴ به نقل از خاطرات حجتالاسلام قرائتی.
💠 #منبرک
🆔 @manbarak
🏴 به مناسبت سالروز شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام (۲۶۰ ه.ق)
💢 شرک خفی
✨ امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند:
🔹 الإشْاکُ فِی النّاسِ اَخفی مِنْ دَبیبِ النَّملِ عَلیَ المَسْحِ الاَسودِ فی اللّیلَه المُظلِمَهِ؛
🔹 شرکورزی (و ریا) در مردم، پنهانتر است از جنبیدن و حرکت مورچه بر روی سنگ سیاه در شب تاریک.
📚 منبع: بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۷۵، ص: ۳۷۱
🔻 یکی از مهمترین مصادیق شرک خفی، ریا است. یعنی انسان کاری را انجام میدهد، تا مردم ببینند. مثلا منبر میرود برای اینکه مردم ببینند یا روضه میرود یا مجلس برگزار میکند و… .
📖 داستانک:
💬 یکی از شاگردان محدث قمی نقل میکند که: از همان اوقات که به تحصیل مقدمات اشتغال داشتم نام محدث قمی را در محضر مبارک پدر بزرگوارم زیاد و توأم با تجلیل میشنیدم. وقتی که برای تحصیل به مشهد مشرف شدم زیارت ایشان را بسیار مغتنم میشمردم. چند سالی که با این دانشمند با ایمان معاشرت داشتم و از نزدیک به مراتب علم و عمل و پارسایی و پرهیزکاری ایشان آشنا شدم، روز به روز بر ارادتم میافزود.
🔹 در یکی از ماههای رمضان با چند تن از دوستان از ایشان خواهش کردیم که در مسجد گوهرشاد اقامه جماعت را بر معتقدان و علاقمندان منت نهند. با اصرار و پافشاری، این خواهش پذیرفته شد و وی چند روز نماز ظهر و عصر را در یکی از شبستانهای آنجا اقامه کرد و بر جمعیت این جماعت روز به روز افزوده میشد. هنوز دو روز نشده بود که اشخاص زیادی اطلاع یافتند و جمعیت فوق العاده شد. روزی پس از اتمام نماز ظهر، به من که نزدیک ایشان بودم گفتند: «من امروز نمیتوانم نماز عصر بخوانم». رفتند و دیگر آن سال برای نماز جماعت نیامدند.
🔹 در موقع ملاقات و سؤال از علت ترک نماز جماعت گفتند: «حقیقت این است که در رکوع رکعت چهارم متوجه شدم که صدای اقتداکنندگان که پشت سر من میگویند: «یا الله، یا الله، ان الله مع الصابرین» از محلی بسیار دور به گوش میرسد و متوجه زیادی جمعیت شدم و در من شادی و فرحی تولید شد و خلاصه خوشم آمد که جمعیت این اندازه زیاد است! بنابراین، من برای امامت اهلیت ندارم.»
📚 منبع: مفاخر اسلام، ج ۱۱، ص ۳۶۰
📍 باید یک ریاسنج برای خودمان داشته باشیم.
💬 مرحوم فیض کاشانی میگوید: «ببینید در کاری که انجام میدهید، اگر کسی بود که بهتر از شما آن کار را انجام میداد، شما ناراحت میشوید یا نه؟» اگر ناراحت میشوید معلوم است برای خدا کار انجام نمیدهید.
💠 #منبرک
🆔 @manbarak
💫 به مناسبت سالروز آغاز امامت حضرت حجت ابن الحسن (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
✅ امام زمان: نماز اول وقت را فراموش نکن
🕌 صدای اذان از رادیو ماشین به گوش رسید، جوانی که در کنارم نشسته بود بلند شد و به طرف راننده رفت و به او گفت: آقای راننده! میخواهم نماز بخوانم.
🔸 راننده با بیتفاوتی و بیخیالی گفت: برو بابا حالا کی نماز میخواند! بعدش هم توجهی به این مطلب نکرد، ولی جوان با جدیت گفت: به تو میگویم نگهدار!…
🔹 راننده فهمید که او بسیار جدی است، گفت: اینجا که جای نماز خواندن نیست، وسط بیابان، بگذار به یک قهوهخانه یا شهری برسیم، بعد نگه میدارم.
🔹 خلاصه بحث بالا گرفت راننده چارهای جز نگه داشتن نداشت. بالاخره ماشین را در کنار جاده نگه داشت، جوان پیاده شد و نمازش را با آرامش و طمأنینه خواند، من هم به تأسی از وی نماز خواندم. پس از نماز وقتی در کنار هم نشستیم و ماشین حرکت کرد از او پرسیدم:
❓ چه چیز باعث شده که نمازتان را اول وقت خواندید؟
♻️ گفت: من به امام زمانم، حضرت ولی عصر(عج) تعهد دادهام که نماز را اول وقت بخوانم.
⁉️ تعجب من بیشتر شد، گفتم: چگونه و به خاطر چه چیز تعهد دادید؟!
♻️ گفت: من قضیه و داستانی دارم که برایتان بازگو میکنم، من در یکی از کشورهای اروپایی برای ادامه تحصیلاتم درس میخواندم، چند سالی بود که آنجا بودم، محل سکونتم در یک بخش کوچک بود و تا شهر که دانشگاه در آن قرار داشت فاصله زیادی بود که اکثر اوقات با ماشین این مسیر را طی میکردم. ضمناً در این بخش، یک اتوبوس بیشتر نبود که مسافران را به شهر میبرد و برمیگشت.
🔹 برای فارغالتحصیل شدنم باید آخرین امتحانم را میدادم، پس از سالها رنج و سختی و تحمل غربت، خلاصه روز موعود فرا رسید، درسهایم را خوب خوانده بودم، آماده بودم برای آخرین امتحان. سوار اتوبوس شدم و پس از چند دقیقه، اتوبوس درحالیکه پر از مسافر بود راه افتاد، من هم کتاب جلویم باز بود و میخواندم، نیمی از راه آمده بودیم که یکباره اتوبوس خاموش شد، راننده پایین رفت و کاپوت ماشین را بالا زد، مقداری موتور ماشین را نگاه کرد و دستکاری نمود، آمد استارت زد، ماشین روشن نشد، دوباره و چندین بار همین کار را کرد، اما فایدهای نداشت، (این وضعیت) طولانی شد و مسافران آمده بودند کنار جاده نشسته و بچههایشان بازی میکردند و من هم دلم برای امتحان شور میزد و ناراحت بودم، چیزی دیگر به موقع امتحان نمانده بود، وسیله نقلیه دیگری هم از جاده عبور نمیکرد که با آن بروم، نمیدانستم چه کنم، در اضطراب و نگرانی و ناامیدی به سر میبردم، تا شهر هم راه زیادی بود که نمیشد پیاده بروم، پیوسته قدم میزدم و به ماشین و جاده نگاه میکردم که همه تلاشهای چندسالهام از بین میرود و خیلی نگران بودم.
🔹 یکباره جرقهای در مغزم زد که ما وقتی در ایران بودیم در سختیها متوسل به امام زمان (عج) میشدیم و وقتی کارها به بن بست میرسید از او کمک و یاری میخواستیم، این بود که دلم شکست و اشکم جاری شد، با خود گفتم: یا بقیه اللّه! اگر امروز کمکم کنی تا به مقصدم برسم، قول میدهم و متعهد میشوم که تا آخر عمر نمازم را همیشه سر وقت بخوانم.
❇️ پس از چند دقیقه آقایی از آن دورها آمد و رو کرد به راننده و گفت: چه شده؟ (با زبان خود آنها حرف میزد). راننده گفت: نمیدانم هر کار میکنم روشن نمیشود. مقداری ماشین را دست کاری کرد و کاپوت را بست و گفت: برو استارت بزن!
✅ چند استارت که زد ماشین روشن شد، همه خوشحال شدند و سوار ماشین گشتند و من امیدی در دلم زد و امیدوار شدم، همین که اتوبوس میخواست راه بیفتد، دیدم همان آقا بالا آمد و مرا به اسم صدا زد و گفت:
✨«تعهدی که به ما دادی یادت نرود، نماز اول وقت!»✨
🔹 و بعد پیاده شد و رفت و من او را ندیدم. فهمیدم که حضرت بقیه اللّه امام عصر (عج) بوده، همین طور اشک میریختم که چقدر من در غفلت بودم. این بود سرگذشت نماز اول وقت من...
📚 منبع: نماز و عبادت امام زمان (عج)، عباس عزیزی، صفحه ۸۵
💠 #منبرک
🆔 @manbarak
🗓 به مناسبت ۱۱ شهریور، سالروز شهادت محمود کاوه (۱۳۶۵ ه. ش)
🟢 خودم درستش میکنم
❓ رفیقم گفت: «چیه پدر جان؟ چرا اینقدر ناراحتی؟»
♻️ پیرمرد گفت: «این تدارکات گردانمون مگه میذاره آدم راحت باشه؟»
❓ «چطور؟»
♻️ «چهار قلم جنس خواستم. کارم ضروریه. میگن الّا و لله باید بری از خود کاوه دستخط بیاری.»
🔹 رفیقم پیشانی پیرمرد را بوسید و گفت: «بیا بریم پدر جان تا خودم مشکلت رو حل کنم.»
🔹 پیرمرد نرفت. گفت: «من باید برم پیش خود کاوه.»
✳️ رفیقم با خنده پیرمرد را دنبال خودش کشاند و گفت: «کاوه سرش خیلی شلوغه. بیا بریم خودم درستش میکنم.» رفتند.
❓ رفیقم وقتی برگشت از او پرسیدم: «چی شد؟»
♻️ گفت: «مشکلش حل شد.»
🔹 پیرمرد رفت سراغ رفیقم. گرفتش توی بغل. غرق بوسهاش کرد. با صدای لرزدارش گفت: «چرا به من نگفتی که خودت محمود کاوهای؟»
✅ اینگونه افراد بهدنبال ریاست نبودند.
📚 منبع: سنگ محک، اثر #حجت_الاسلام_راجی صفحه ۹۶-۹۵ به نقل از فروتنی و پرهیز از خودبینی، مجموعۀ رسم خوبان، شماره ۲۰.
💠 #منبرک
🆔 @manbarak
🗓 به مناسبت ۹ ربیع الاول
‼️ عمرکشون یا شیعهکشون!
🔹 وَ قِیلَ لِلصَّادِقِ عَلَیْهِ السَّلَامُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، إِنَّا نَرَى فِی الْمَسْجِدِ رَجُلًا یُعْلِنُ بِسَبِّ أَعْدَائِکُمْ وَ یُسَمِّیهِمْ. فَقَالَ: «مَا لَهُ- لَعَنَهُ اللَّهُ- یَعْرِضُ بِنَا»
🔹 به خدمت حضرت صادق علیه السلام عرض شد که: یا ابن رسول اللَّه ما مىبینیم در مسجد مردى را که فاش دشنام به دشمنان شما میدهد و نامشان میبرد، آن حضرت فرمود: چه مرض دارد، خدا لعنتش کند ما را در معرض اذیت میاندازد.
📚 منبع: [اعتقادات الإمامیه (للصدوق)، ص: ۱۰۷]
📖 داستانک:
💬 حضرت آیت الله العظمی مظاهری میفرمودند: روزی در هنگام درس استاد ما آیت الله مرعشی نجفی خاطرهای بیان کردند که:
🔸 پدر من از علمای نجف بوده یک شاگرد سنی داشت، این فرد میخواست برود کردستان و کرمانشاه، با پدر من خداحافظی کرد و رفت، پدر من آمد ایران و رفت مشهد، در زمان برگشت قافله ما غروب به کرمانشاه رسید، من خیلی وحشت کردم که حالا چه میشود، آن وقت وضع کرمانشاه و وضع کردستان به خاطر شیعه و سنیگری خیلی بد بود، ناگهان آن شاگرد من پیدا شد، خیلی با من گرم گرفت و بالاخره با زور و رودربایستی من را خانه برد خیلی هم خدمت کرد به من، بعد آخر شب به من گفت: آقا ما یک جلسهای داریم شما بیاید برویم توی این جلسه، گفتم میآیم.
🔸 خلاصه مرا بردند توی آن جلسه، وقتی نشستم توی جلسه، دیدم این سبیلگُندهها، سبیلکشیدهها میآیند، تعجب کردم، چه خبر است، یک وقت مَنقَلی پر از آتش که آتش زغالی که اَلُو داشت، این را هم آوردند، یک مجمع را هم آوردند گذاشتند روی این آتشها، روی این منقل. من تعجب کردم، ترس هم من را گرفته بود که اینها چه کار میخواهند بکنند یکوقت دیدم یک جوانی زیر غُل و زنجیر، قیافهای شبیه مردم همدان داشت، آوردند.
🔸 یک سفره چرمی هم پهن کردند، او را نشاندند روی سفره چرمی و کسی با یک ضربت گردنش را زد، آن مجمع که داغ بود گذاشتند روی گردن اینکه خون بیرون نیاید، غُل و زنجیرها را هم باز کردند این هی دست و پا میزد اینها هم قاه قاه میخندیدند. من غش کردم.
🔸 بالاخره قضیه تمام شد و من در حال غش بودم، کمکم مَرا به هوش آوردند اما آن موقعی که نزدیک بود به هوش بیایم میدیدم با هم زمزمه دارند، این شیعه است این را هم بیاورید دومیاش باشد، آن طلبه میگفت: نه بابا من درس پیش ایشان خواندم، این از آن سنیهای داغ است معلم من بوده، بالاخره من را نجات داد، آمدیم خانه، وقتی من حال آمدم، این طلبه به من گفت: آقا من سنی هستم، اما مُرید شما هستم، میدانید شما را خیلی دوست دارم، نمیخواستم ناراحتتان کنم، اما بُردم آنجا یک پیام بدهید به علمای نجف و پیام این، که شما عُمَرکُشون کنید ما هم اینجور میکنیم، ما رسممان است یک شیعه را یک جایی پیدا میکنیم زندانیاش میکنیم غُل و زنجیر میکنیم تا شب چهارشنبه، شب چهارشنبه همه ما جمع میشویم برای رضایت خدا، قربه الی الله این را میآوریم و این بلا را به سرش میآوریم که تو دیدی.
📚 منبع: [درس اخلاق آیت الله مظاهری در تاریخ ۲۳ فروردین ۸۵، شماره درس ۳۰۰]
💠 #منبرک
🆔 @manbarak
💫 به مناسبت ۱۰ ربیع الاول، سالروز ازدواج پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و حضرت خدیجه سلام الله علیها
❇️ احترام جالب به همسر
🔹 اگر انسان میخواهد فرزندانی مطیع و خوب داشته باشد؛ قدم اولش این است که به مادرِ بچهها یعنی همسرش احترام بگذارد (و برای خانمها؛ به پدر بچهها)
🔹 نمیشود زن و مرد همیشه در حال بیاحترامی به هم باشند و بخواهند فرزندانشان به آنان احترام بگذارند.
◽️ مثال اول:
🔸 پدر، به بچهها گفته است، داخل اتاق بازی نکنید و بچهها بازی میکنند، بعد پدر بیاید و به بچهاش بگوید: چرا داخل اتاق بازی کردی.
فرزند جواب دهد: مادر اجازه داده و پدر بگوید: مادرت غلط کرده.
⁉️ به نظر شما این بچه وقتی بزرگ شد، با پدر و مادرش چگونه برخورد میکند؟
📖 داستانک ۱:
خانم فریده مصطفوی، دختر حضرت امام خمینی رحمت الله علیه میگوید:
🔹 یادم میآید بچه که بودم و با توپ توی اتاق بازی می کردم توپ را زدم و شیشه شکست، امام با ناراحتی آمدند که ما را تادیب کنند چرا این کار را کردهایم؟
🔹 من گفتم: خانم به ما گفتند در اتاق بازی کنید، عیبی ندارد. تا من این را گفتم، ایشان هیچ نگفتند و سرشان را پایین انداختند و از اتاق بیرون رفتند.
📚 منبع: برداشتهایی از سیره امام خمینی رحمت الله علیه، جلد ۱، صفحه ۸۰
________________
◽️ مثال دوم:
🔸 هنوز همسر انسان سر سفره نیامده؛ مردِ خانه غذا را تمام میکند.
📖 داستانک ۲:
خانم فاطمه طباطبایی، عروس حضرت امام میگویند:
🔹 احترام امام به خانم بسیار زیاد بود و تا آخرین ساعات عمرشان این احترام در اعمال و رفتارشان مشهود بود و به همه حتی پسرشان نیز حفظ این روحیه را توصیه میکردند.
❇️ تا وقتی که خانم سرسفره نمیآمدند، خودشان دست به غذا نمیزدند.
🔹 گاهی که ما زودتر دست به غذا میبردیم نمیگفتند: چرا صبر نمیکنید؟ میگفتند: خانم نیامدند؟
🔹 چند بار ایشان را صدا میزدند. گاهی خانم میآمدند و میگفتند: آقا، آخر من مهمان دارم، شمابخورید، من باید غذا را بکشم بعدا میآیم.
🌟 این رفتار امام در همه اثر میگذاشت.
📚 منبع: کتاب زندگی به سبک روح الله، جلد ۱، صفحه ۲۰
💠 #منبرک
🆔 @manbarak
💫 به مناسبت ۱۰ ربیع الاول، سالروز ازدواج پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و حضرت خدیجه سلام الله علیها
❇️ تشکر، یکی از اصول زیاد کننده علاقه در زندگی
✨ عنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ:
🔹 منْ لَمْ یَشْکُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ لَمْ یَشْکُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَل
✨ حضرت رضا علیه السلام میفرمایند:
🔹کسى که از احسان مردم تشکر نکند شکر خدا را بجا نیاورد.
📚 منبع: بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهارف جلد ۶۸، صفحه ۴۵
✅ یکی از اصولی که زندگی را شیرین میکند اصل تشکر است.
❇️ به عنوان مثال مرد باید هنگام غذا از همسرش به خاطر پخت غذا تشکر کند و زن نیز از مرد باید تشکر کند.
در غیر مسائل مربوط به همسر نیز انسان باید تشکر کند و نگوید وظیفه اوست.
مانند:
⏺ در هنگام پیاده شدن از اتوبوس از راننده تشکر کنیم
⏺ درهنگام بیرون آمدن از مغازه از مغازه دار تشکر کنیم
⏺ در هنگام خروج از مسجد از خادم تشکر کنیم
⏺ در هنگام دیدن رفتگر از او تشکر کنیم
⏺ در هنگام دیدن معلم فرزندمان از او تشکر کنیم
⏺ در هنگام دیدن راننده سرویس فرزندمان از او تشکر کنیم
⏺ در هنگام دیدن فیلمی زیبا با پیامک از کارگردان تشکر کنیم
⏺ در هنگام مشاهده کار خوبی از مسئولین از آنان تشکر کنیم
⏺ در هنگام خواندن مطلبی زیبا در مجله با پیامک از نویسنده تشکر کنیم.
و ...
💠 #منبرک
🆔 @manbarak
✨ به مناسبت ولادت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله به روایت اهل سنت (۵۳ سال قبل از هجرت)
❓ چرا دعاهای ما مستجاب نمیشود؟
🔹 از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیدند: چرا دعاى ما مستجاب نمىشود با اینکه خداوند فرموده: مرا بخوانید تا اجابت کنم؟
✨ فرمود: ده چیز دلهاى شما را میرانده:
1⃣ با اینکه خدا را شناختید وظیفه بندگى را انجام ندادید.
2⃣ قرآن را خواندید و به کار نبستید.
3⃣ دعوى دوستى پیغمبر کردید و با فرزندانش دشمنى کردید.
4⃣ ادعاى عداوت شیطان کردید و از او پیروى نمودید.
5⃣ گفتید بهشت را دوست داریم و عملى انجام ندادید.
6⃣ گفتید از دوزخ مىترسیم و بدنهاى خویش را در آن افکندید.
7⃣ به عیب مردم پرداختید و از عیوب خود غافل شدید.
8⃣ لاف دشمنى دنیا زدید و به جمع اموال پرداختید.
9⃣ به مرگ اقرار کردید و آماده آن نشدید.
🔟 مردگان را به خاک سپردید و عبرت نگرفتید.
❌ به این مناسبات دعاى شما مستجاب نمىشود.
📚 منبع: تحریر المواعظ العددیه، صفحه ۵۱۵، و نصایح، صفحه ۳۱۱.
💠 #منبرک
🆔 @manbarak
🗓 به مناسبت آغاز هفته وحدت
‼️ نماز پشت سر اهل سنت!!
❓ سوال:
✨ روایتی است از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام که فرمودهاند: هرکس در نماز جماعت به امام جماعت اهل سنت اقتدا کند، از ثواب اقتدا به رسول الله صلی الله علیه و آله بهرهمند خواهد شد.
❓ سوال این است:
1⃣ اولا آیا این حدیث و روایت صحیح است یا خیر؟
2⃣ ثانیا منبع این حدیث در کدام یک از کتب معتبر آمده است؟
3⃣ ثالثا آیا علمای وهابیت از اهل سنت محسوب میشوند؟
♻️ پاسخ:
🔹 روایات فراوانى بر مطلوب بودن شرکت در نماز جماعت اهل سنت دلالت دارد. از جمله آنها روایتی است که در سوال آمده است. در این روایت که از حیث سند صحیح و معتبر است؛ امام صادق علیه السلام میفرماید:
✨ مَنْ صَلَّى مَعَهُمْ فِی الصَّفِّ الْأَوَّلِ کَانَ کَمَنْ صَلَّى خَلْفَ رَسُولِ اللَّهِ (۱)
🔹 «هرکس با اهل سنت، در صف اول آنها نماز بگزارد، مانند کسى است که پشت سر رسول اللّه صلی الله علیه و آله در صف اول نماز گزارده است.
📙 مرحوم شیخ حر عاملی نیز در کتاب وسائل الشیعه بابی را به روایات داله بر استحباب شرکت در نماز جماعت اهل سنت و شرکت در صف اول نماز آنها اختصاص داده است. (۲)
✅ هدف از جواز این عمل و استحباب و فضیلت آن این است که این عمل موجب جلب دوستى اهل سنت و موجب وحدت کلمه و اتحاد بیشتر مسلمانان میگردد.
🔹 بسیاری از فقها از جمله حضرت امام خمینی رحمت الله علیه طبق روایاتی که در این باب آمده به تقیه مداراتی با اهل سنت حکم کرده است. (۳) تقیه مداراتی یکی از اقسام تقیه است که در این نوع تقیه ترس از ضرر مالی و جانی مطرح نیست. بلکه تقیهای است که برای جلب دوستی و ایجاد وحدت با اهل سنت مدارا میگردد.
🔹 اما در خصوص سوال پایانی شما باید بگوییم که امام جماعت مساجدی مانند مسجدالحرام و مسجدالنبی نیز گرچه جزء علمای وهابی هستند. اما از این روایات خارج نیستند.
🔹 در روایتی از امام کاظم علیه السلام نقل شده که امام حسن و امام حسین علیهما السلام پشت سر مروان بن حکم نماز میخواندند. صَلَّی حَسَنٌ وَحُسَیْنٌ خَلْفَ مَرْوَانَ وَنَحْنُ نُصَلِّی مَعَهُم (۴)
🔸 مروان بن حکم همان کسی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله وی را ملعون بن ملعون (۵) نامیده بود. وی بعد از صلح امام حسن با معاویه از سوی معاویه والی و حاکم مدینه شده بود. امامت جمعه و جماعات در صدر اسلام از جایگاه بسیار مهمی برخوردار بوده است بطوری که معمولا حاکمان و والیان هر شهر این منصب مهم را در اختیار خود داشته و با حضور دائم خویش از این منصب محافظت میکردند.
📖 داستانک:
💬 پسر دکتر احمد توکلی (نماینده مجلس) میگوید:
🔹 بهار سال ۱۳۷۳، بنده، پدرم، آقای مهندس محمود فرشیدی وزیر آموزش و پرورش دولت نهم و جناب آقای علی صفار، مدیر محترم مدرسه راهنمایی معلم در منطقه ۲ تهران، به محضر شادروان آیتالله بهجت مشرف شدیم.
❓ پدرم از آیت الله بهجت پرسید: بنده در دانشگاه ناتینگهام انگلستان درس میخوانم. آنجا دانشجویان عرب که همه سنی هستند، از دانشگاه، فضایی برای اقامه نماز جماعت خواستهاند و دانشگاه نیز جایی را به آنها اختصاص داده است. بنده نماز اول وقت را پشت سر آنان به جماعت میخوانم. آیا اعاده نماز واجب است؟
♻️ مرحوم آیتالله بهجت فرمودند: «نه تنها اعاده نماز واجب نیست، بلکه نماز خواندن پشت سر آنها، ثوابش از شمشیر زدن در رکاب رسول خدا در صف اول جنگ احد بیشتر است».
🔹 سپس بعد از مکثی افزودند: «اگر ما شیعیان و امامانمان اینگونه عمل نمیکردیم، پنج شیعه آنروز اکنون صدوپنچاه میلیون شیعه نبود.» (۶)
📚 پینوشتها:
۱. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، تهران، دار الکتب الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه ق، ج ۳، ص ۳۸۰.
۲. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت، سال ۱۴۰۹ هـ.ق، ج ۸، ص ۲۹۹.
۳. امام خمینی، کتاب الطهاره، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، ۱۴۲۲ ق، ص ۵۲۲.
۴. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت، سال ۱۴۰۹ هـ. ق، ج ۸، ص ۳۰۱.
علیبن جعفر در کتاب خود از برادرش امام موسی کاظم (ع) نقل میکند که آن حضرت فرمود: امام حسن و امام حسین علیهما السلام پشت سر مروان نماز خواندهاند و ما نیز با آنها نماز میخوانیم.
۵. علامه مجلسی، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، سال ۱۴۰۴ هـ. ق، ج ۶۲، ص ۲۳۷.
۶. کتاب بصیرت لازمه تبری صفحه ۴۱ به نقل از سایت الف متعلق به دکتر احمد توکلی
💠 #منبرک
🆔 @manbarak
🗓 به مناسبت ۱۴ ربیع الاول، سالروز مرگ یزید بن معاویه لعنت الله علیهما
⭕️ چگونگی مرگ یزید
🔸 در بعضی از نقلها روز ۱۴ ربیع روز به درک واصل شدن آن فاسق و جانی بزرگ، یزید بن معاویه است. این روز را که با فرار داعشیهای ملعون از حلب –که فرزندان همین یزید هستند– مصادف شده است، تبریک عرض میکنم.
✅ نحوه به درک واصل شدن یزید
📙 نحوه به درک واصل شدن یزید نقلهای مختلفی دارد. در اینجا نقلی از کتاب «لهوف» را عرض میکنم:
🔸 یزید روزی با اصحابش به قصد شکار به صحرا رفت. بهاندازه دو یا سه روز از شهر شام دور شد، ناگاه آهویی ظاهر شد. یزید به اصحابش گفت: خودم به تنهایی در صید این آهو اقدام میکنم کسی با من نیاید. آهو او را از این وادی به وادی دیگر میبرد. نوکرانش هر چه در پی او گشتند اثری نیافتند.
🔸 یزید در صحرا به صحرانشینی برخورد کرد که از چاه آب میکشید. مقداری آب به یزید داد ولی بر او تعظیم و سلامی نکرد.
🔸 یزید گفت: اگر بدانی که من کیستم بیشتر مرا احترام میکنی!
❓ آن اعرابی گفت: ای برادر تو کیستی؟
♻️ گفت: من امیرالمومنین یزید پسر معاویه هستم.
✅ اعرابی گفت: سوگند به خدا، تو قاتل حسین بن علی علیه السلام هستی، ای دشمن خدا و رسول خدا.
🔹 اعرابی خشمگین شد و شمشیر یزید را گرفت تا بر سر یزید بزند، اما شمشیر به سر اسب خورد، اسب در اثر شدت ضربه فرار کرد و یزید از پشت اسب آویزان شد. اسب سرعت میگرفت و یزید را بر زمین میکشید، آنقدر او را بر زمین کشید که او قطعه قطعه شد. اصحاب یزید درپی او آمدند، اثری از او نیافتند، تا این که به اسب او رسیدند فقط ساق پای یزید روی رکاب آویزان بود.
♨️ این بخشی از عذاب دنیای او است. در روایت هست که در آخرت، جایگاه یزید در تابوتی از آتش است. یعنی جایی که عذاب تمام جهنمیان از آنجاست.
💠 #منبرک
🆔 @manbarak
🗓 به مناسبت ۱۷ شهریور، سالروز قیام ۱۷ شهریور و کشتار جمعی از مردم به دست ماموران ستم شاهی پهلوی
‼️ شاه کشتار نکرد!!!
🔺 آقای زیباکلام در کتاب «شاه کشتار نکرد» مدعی است که شاه آدمها را نکشتهاست...
✅ اما تاریخ چیز دیگری را گواهی میدهد!!
🖋 ویلیام هیلی سالیوان، آخرین سفیر ایالات متحده در ایران در کتاب «مأموریت در ایران» مینویسد:
♨️ صبح روز جمعه ۸ سپتامبر [۱۹۷۸/ ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ شمسی]، طبق برنامهریزی و قرار قبلی، تظاهراتی در میدان ژاله تهران در مقابل مجلس، برای عزاداری کشتهشدگان تظاهرات قبلی در قم شکل گرفت و درگیری با نیروهای نظامی که برای متفرق کردن آنها آمده بودند، به وقوع پیوست.
💢 به دنبال این درگیری فرمانده نظامی به سربازان دستور آتش داد. بازهم این نکته که اولین تیرها هوایی بود یا مستقیما بهطرف جمعیت شلیک شد روشن نیست. به هر حال آنچه مسلم است سربازان بهطرف تظاهرکنندگان شلیک کردند و پس از آنکه گرد و غبار فرونشست، بیش از دویست نفر از تظاهرکنندگان کشته شده بودند.
💢 به نظر میرسید حتی دولت -و مخصوصا شاه- از کثرت کشتهشدگان متحیر شده است.
📚 منبع: برشی از کتاب #خدازاده اثر #حجت_الاسلام_راجی
💠 #منبرک
🆔 @manbarak
🗓 به مناسبت ۱۷ شهریور، سالروز قیام ۱۷ شهریور و کشتار جمعی از مردم به دست ماموران ستم شاهی پهلوی
‼️ به عنوان یک جوخه اعدام!!
🖋 میشل فوکو، فیلسوف، جامعه شناس و مورخ فرانسوی، در یکی از نوشتههای خود که در جلد سوم از مجموعه «یادداشتها در چهار جلد» گردآوری شده است، مینویسد:
♨️ جمعه هفده شهریور [۱۳۵۷ شمسی] شلیک مسلسلها در همهی روز ادامه داشته است. سربازان گاهی با خونسردی حسابشدهای به عنوان یک جوخهی اعدام؛ تیراندازی میکردند.
📚 منبع: برشی از کتاب #خدازاده اثر #حجت_الاسلام_راجی
💠 #منبرک
🆔 @manbarak