eitaa logo
کانال سخنرانی وحدیث مجمع الذاکرین ع ایتا
6.8هزار دنبال‌کننده
608 عکس
694 ویدیو
102 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج آقاي ميرباقري: بسم الله الرحمن الرحيم. و صلي الله علي سيدنا محمدٍ و آله الطاهرين. [داعاي فرج] در باب صديقه‌ي طاهره(س) هم صحبت زياد شده و در عين حال واقعاً صحبت کردن دشوار است. همه‌ي عزيزان اين حديث نوراني را مکرر شنيدند که از امام صادق(ع) ذيل سوره‌ي قدر وارد شده است. فرات ابن ابراهيم در تفسير نقل کرده است، در بعضي از آيات ديگر قرآن هم در بعضي موارد ديگر هم اين روايت مشابه‌اش نقل شده که حضرت وقتي مي‌خواهند قدر را تعريف کنند، فرمودند: «الليلة فاطمة و القدر الله‏» (تفسير فرات/ص۵۸۱) «لَيْلَةِ الْقَدْر» يعني وجود مقدس صديقه‌ي طاهره‌اي که منسوب به حضرت حق است. لَيْلَةِ الْقَدْري است که منسوب به خداي متعال است و خداي متعال ديديد که در قرآن، شب قدر را که توصيف مي‌کند مي‌فرمايد: «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فىِ لَيْلَةِ الْقَدْرِ، وَ مَا أَدْرَئكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ» (قدر/۱ و۲) آغاز سوره بحث نزول قرآن در شب قدر است. بعد ديگر مابقي سوره توصيف شب قدر است. يک سوره شب قدر را توصيف کرده که شب قدر، «خَيرٌْ مِّنْ أَلْفِ شهَْرٍ» (قدر/۳) از هزار ماه بهتر است. اين شب قدر را حضرت فرمودند يعني وجود مقدس فاطمه‌ي زهرا(س). عنايت داريد ما يک شب قدري در هر سال داريم که تکرار مي‌شود و ترديدي نيست. «تَنزََّلُ الْمَلَئكَةُ وَ الرُّوحُ» (قدر/۴) هر سال ملائکه همراه با روح در شب قدر نازل مي‌شوند، بنابراين شب قدر در هر سال تکراري دارد. ولي شايد يک شب قدري هم داشته باشيم در کل عالم که ظرف نزول قرآن هم هست و حقايق در آن نازل شده است. اين روايت را من در تفسير صافي ديدم، الآن دقيق در خاطرم نيست. ولي در تفسير صافي است. مصدر اوليه‌اش يادم نيست. آنجا نقل کرده بودند که حضرت فرمودند: شب قدر همه‌ي حقايق، حتي حقيقت ولايت در آن تقدير شده است. خيلي باعظمت است. نمي‌شود بگويي اين چقدر عظمت دارد که تقدير حقيقت ولايت هم در آن واقع شده است. از آنجاست که مقدرات همه‌ي کائنات، از جمله اين امر عظيم شکل مي‌گيرد، اين شب قدري که يک شب قدر است در همه‌ي عالم و هر شب قدر هم نازله‌اي از آن و تجلي از آن در شب بيست و سوم ماه رمضان. يا مثلاً شب ديگري از شب‌هاي ماه رمضان، که براساس روايت ما عمدتاً شب بيست و سوم است و آن شب وقتي تکرار مي‌شود ملائکه همراه با روح بر ولي خدا تنزل پيدا مي‌کنند و امام دوران خودشان و مقدرات عالم را مي‌آورند، اين شب قدر وجود مقدس حضرت زهرا(س) است. که همه‌ي مقدرات کائنات در آن تقدير مي‌شود و در آن مقام ايشان فقط انتساب به حضرت حق دارند و به تعبير ديگر فاطمة الله هستند. خوب اين وجود مقدس با اين مقام حضرت فرمودند: اگر کسي به معرفت ايشان برسد، به درک شب قدر رسيده است. «فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد أدرك ليلة القدر» (تفسير فرات/ص۵۸۱) و بعد فرمودند: «و إنما سميت فاطمة لأن الخلق فطموا عن معرفتها» خداي متعال ايشان را فاطمه ناميده است، به خاطر اينکه مخلوقات از معرفت او مفطوم هستند. عنايت داريد در اين روايت شريف، يک نکته اين است که اسامي که براي معصومين است به خصوص اسامي است که از عالم بالا نازل شده است و متناسب با مقاماتشان است و متناسب با کسي است که اين نام را براي آنها گذاشته است. يعني شما گاهي اوقات نام مي‌گذاريد، براي کسي لقب مي‌گذاريد، از منظر نگاه خودتان است. آدم موقفي دارد، نگاهي دارد، نگاه‌ها متفاوت است، ممکن است به يک نفر دو جور لقب بدهند، ده جور لقب بدهند از زاويه‌ي ديد خودشان! ولي اگر خداي متعال به کسي لقب داد، از موضوع نظر حضرت حق اين القاب بر کسي منطبق شد، علامت يک حقايقي است. اين است که در اسامي معصومين(ع) حروفش هم معني دارد. هر حرفش نازل بر مقامي از مقامات است. نه اينکه کل کلمه. حتي در باب اسامي ديگران هم گاهي اينطور است، ديديد آنهايي که با علوم غريبه سر و کار دارند، و علم و حروف و امثال اينها فرد را با اسمش و محاسباتي که روي اسمش مي‌کنند، خصوصياتش را بيان مي‌کنند، حوادث آينده را بيان مي‌کنند. بين اين اسمي که انسان دارد با واقعيت وجودي انسان يک تماس و ارتباطي است. حالا تشبيه، تشبيه غلطي است. همينطور که قرآن وقتي نازل مي‌شود آن حقيقت قرآن در قالب الفاظ مي‌رود. اين الفاظ هم الفاظ وحي است. اين الفاظ حامل آن معاني است. ظرف آن معاني است. اسامي که براي معصومين است، ظرف حقيقت وجودشان است و خود اين اسم حقيقت وجودشان را منعکس مي‌کند. لذا فاطمه يک لفظ نيست، بلکه معنايي دارد و لذا براي همين يک نام اسرار مهمي در روايات بيان شده است. در روايات متعددي که مرحوم صدوق در علل الشرايط اينها را جمع کردند. براي اين نام اسراري بيان شده است. يکي همين است که حضرت فرمودند. فرمودند: خداي متعال او را فاطمه ناميد، «لأن الخلق فطموا عن معرفتها» همه‌ي خلايق از معرفت او مفطوم و بريده هستند.
حالا راجع به چنين شخصيتي که ليلة القدر عالم است و ظرف نزول قرآن و ظرف تجلي انوار ائمه‌ (ع) که خودشان نور الله هستند و عالم به نور آنها منور است در عالم ما است و ليلة القدر همه‌ي ما و ليلة القدر وجود مقدس نبي اکرم است. يعني هم ليلة القدر ما است، که ما مي‌توانيم با معرفت ايشان راه صد ساله را يک شبه برويم و هم ليلة القدر نبي اکرم است که حضرت کارشان در دنيا به وسيله‌ي ايشان به انجام مي‌رسد. فرق است بين اينکه ليلة القدر ما باشند، يا ليلة القدر وجود مقدس رسول الله(ص) در پيش برد مقصدشان. خوب صحبت کردن بسيار دشوار مي‌شود. فقط مي‌شود ايشان را با بيانات خداي متعال و با بيانات معصومين معرفي کرد. آن هم به اندازه‌ي فهمي که ما پيدا مي‌کنيم. من در اين فرصت کوتاهي که هست، براي اينکه اين مطالبي که عرض مي‌کنيم در خاطرها بماند، آن زيارت کوتاهي که در تهذيب مرحوم شيخ طوسي نقل کردند، همان را ترجمه مي‌کنم، به شرح و بسط هم که نه من مي‌توانم و نه مجال هست. اين زيارت معروف است و کوتاه است، خيلي پر معناست و مداومت بر آن خوب است. اين زيارت اين است. «يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَك‏» (تهذيب/ج۶/ص۹) خطاب به حضرت است که ايشان، آن وجود مقدسي است که خداي متعال قبل از خلقت ايشان را مورد امتحان قرار داده است. امتحان کننده خداي خالق، امتحان شونده وجود مقدس صديقه‌ي کبري، قبل از اينکه ثوب بشر بپوشند و در لباس بشر خلق شوند. موضوع امتحان چه بوده است؟ من حدسم اين است و گمان مي‌کنم که غير از اينکه موضوع مسأله‌ي عبوديت و توحيد باشد، همه‌ي امتحانات به عهد بندگي برمي‌گردد، ما غير از اين امتحان چيزي نداريم. همه‌ي امتحان تفصيل توحيد است. يعني ما همه‌ي امتحان‌هايي که مي دهيم، امتحان به توحيد است. امتحان به غير توحيد که نيست. بعد تفصيل پيدا مي‌کند. منتهي اولياء و انبياء يک امتحان ديگر هم در وادي توحيد دادند، غير از اينکه خودشان در مقام عبوديت تام هستند، با خدا يک عهدي بستند که بار هدايت ديگران و رساندنشان را به وادي توحيد هم بکشند. حجاب از حقيقت معنويت و توحيد را در اين عالم بردارند. اين عهد هم بستند. اين معلوم نيست، ما از اين عهدها نداريم. ما خودمان بنا بود بنده باشيم. ولي آنها عهد دیگری هم دارند، عهد نشر بندگي، بسط بندگي، اقامه‌ي توحيد و رساندن ديگران به وادي توحيد را که يک عهد ديگري است و خيلي هم سنگين است. يک موقع عرض کردم بسياري از عبادت‌هاي رسول اکرم(ص) و رياضت‌هايشان براي همين است. که مردم را برسانند. يعني براي شفاعت است. براي دستگيري است، حضرت رنج دستگيري مردم را مي‌کشيدند. اين يک چهره‌اش بود. کما اينکه شما در باب سيد الشهدا(ع) داريد. يک چهره‌ي حادثه آن عهد با حضرت حق است، مقام بندگي خودشان است ولي چهره‌ي ديگر حادثه «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَة» (تهذيب/ج۶/ص۵۹) و اين عهد را هم حضرت از عالم ازل بستند. که فداکاري کنند که ديگران برسند. راه توحيد توأماً باز باشد. بنابراين تلقي حقير اين است که اين امتحاني که از حضرت گرفته شده، يک چهره‌اش همين امتحان هدايت و شفاعت است. حضرت مي‌خواستند واسطه‌ي تنزل حقيقت، و معنويت و توحيد در عالم ما شوند و موانع و حجاب را از حقيقت توحيد و نبوت و ولايت، حجاب شرک و کفر و استکبار را بردارند. و مردم را به حقيقت ولايت، به حقيقت نبوت راهبري کنند. يعني پيامبر و اهلبيت(عليهم‌السلام) که آمدند ايشان با خدا عهد بستند که حجاب ولايت و نبوت را بردارند. و مردم را به اين دو حقيقت برسانند. چون مي‌دانيد ايشان نسبت‌شان با امامت و ولايت يک چنين نسبتي است. در زيارت حضرت خوانديد، «وَ سَلَلْتَ مِنْهَا أَنْوَارَ الْأَئِمَّةِ وَ أَرْخَيْتَ دُونَهَا حِجَابَ النُّبُوَّة» (بحارالانوار/ج۹۷/ص۱۹۹) ايشان مصدر تجلي انوار ائمه در عالم ما هستند. پيداست از مصدر ايشان، فقط حامل جسم ائمه نيستند. حقيقت نوراني ائمه هم ايشان در عالم دنيا آوردند و نسبت به حقيقت نبوت هم که خيلي مقام عظيمي است و به راحتي نمي‌شود به آن دست پيدا کرد. ما گاهي ارتباطمان با نبي اکرم از آنهايي که در وادي نور هستند، به واسطه‌ي دهها حجاب نور است. که موقعي روايت را در مقام حضرت مي‌خواندم، که نور حضرت در عالم حجب چطور سير کردند و در بحار علوم چطور سير کردند؟ بين ما و حضرت حجاب‌هاي نوراني فراواني است. بايد عوالمي را طي کني تا به حضرت برسيم. استثنا پيدا مي‌شوند موجوداتي که بتوانند برسند. و الا همه در وادي هستند. مؤمنين، موحدين در وادي هستند و از فيض نبي اکرم بهره‌مند هستند. اخبار از آنجا به اينها مي‌رسد. ولي با حجاب، گاهي ده‌ها واسطه مي‌شود! ده‌ها حجاب مي‌شود،
بّ و بغض معصوم است. کسي که مصداق آيه‌ي تطهير است، «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً» (احزاب/۳۳) اينکه ايشان فرد اين آيه هستند،
آنطور نيست که آن حقيقتي که دست حضرت است بتوانند بي‌حجاب تلقي کنند. هر قدمي که معرفتي حاصل مي‌شود يعني حجابي از آدم برداشته شده است. اصلاً معرفت يعني رفع اين حجب تا انسان به معدن العظمة و آن سرچشمه‌ي توحيد و معرفت برسد. از حضرت زهرا(س) حجاب برداشته شده است. اين معناي متوسط اين عبارت است. اين عبارت معناي از اين لطيف‌تر هم دارد. «وَ أَرْخَيْتَ دُونَهَا حِجَابَ النُّبُوَّة» حجاب نبوت از ايشان برداشته شده است. حقيقت نبوت! ايشان دستشان به اين حقيقت نبوت مي‌رسد. به آن سر مي‌رسد. لذا ايشان مشکات انوار الهي هستند. قلب نبي اکرم هستند. آقاي شريعتي: به خاطر عظمتشان يا به خاطر امتحان‌هايي که ايشان دادند؟ حاج آقاي ميرباقري: نه عظمت وجودي است. ايشان نسبتش با نبوت و ولايت اينطور است. مصدر تجلي انوار ائمه است و متصل به حقيقت نبوت، حجاب نبوت از ايشان برداشته شده است. عرض کردم از اين لطيف‌تر هم اين عبارت قابل معنا است. «وَ أَرْخَيْتَ دُونَهَا حِجَابَ النُّبُوَّة» يعني چه؟ کسي که اين مقام را دارد، عهد با خدا هم بسته که با تحمل خودش، با صبر و رياضت خودش، موحدين را به حقيقت وادي توحيد، به حقيقت وادي نبوت و ولايت برساند. من گمانم اين است آن امتحان اين است. خداي متعال هم ايشان را صابر يافته است. بعد در اين عالم که حضرت آمدند به اين عهد عمل کردند. لذا اطلاعاتي که حضرت داشتند جزء اعظم اطلاعات عالم است که يک نمونه‌اش مصيبت حضرت سيد الشهدا(ع) است که عهدش را خداي متعال از حضرت زهرا گرفته و حضرت هم قاعدتاً سر اين مسأله پايداري کردند، و مي‌دانيد مصيبت ايشان بر سيد الشهداء خيلي مصيبت عظيمي است. پس بنابراين شايد ترجمه‌ي جمله‌ي اول اين باشد که ايشان، آن وجود مقدس عهدي را با خداي متعال قبل از اينکه در پوشش بشر، در عالم ما بيايند بستند، غير از عهد عبوديت، و به تعبيري در ادامه‌ي عهد عبوديت و بندگي خودشان اين است که بندگي را بسط بدهند و مردم را به حقيقت نبوت و ولايت برسانند. موانع و حجاب‌هايي که بر سر اين راه است، بردارند و اين کار را هم با بلاي خودشان در عالم کردند. اين نکته را يک موقعي در باب سيد الشهداء(ع) اشاره کرديم که ما مي‌توانيم با مرکب بلاي اولياي خدا به سمت خداي متعال حرکت کنيم. اگر کسي بخواهد وارد اين وادي شود و از فيض شفاعت ايشان برخوردار شود بايد چند قدم را با ايشان بردارد. قدم اول اين است که «وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاء» (تهذيب/ج۶/ص۹) اين فراز دوم زيارت است. ما گمانمان اين است که جزء اولياي شما هستيم. جزء دوستان شما هستيم. رابطه‌ي محبت و ولايت با شما داريم. ما شما را تصديق مي‌کنيم. بالاخره ايشان در اين عالم مأموريتي داشتند، صف بندي داشتند. عده‌اي را دوست داشتند، با عده‌اي دشمن بودند. با عده‌اي درگير شدند. عده‌اي نسبت به عده‌اي تبرّي داشتند. يک جريان‌هايي در عالم بوده، حضرت موضع‌گيري کردند. تبري داشتند، حبّ و بغض داشتند. رضاء و سخط داشتند. اينکه در روايت هست «إن الله ليغضب لغضب فاطمة و يرضى برضاها» (بشارة المصطفي/ص۲۰۸) خداي متعال با غضب حضرت زهرا غضب مي‌کند، با رضاي حضرت راضي مي‌شود. پس حضرت يک رضا و سخطي در عالم دارند و رضا و سخطشان مدار رضا و سخط الهي است. تصديق معنايش اين است که ما بتوانيم هرکجا ايشان ايستادند ما هم همان‌جا بايستيم. شک نکنيم! تا صف بندي کردند ما در صف ايشان باشيم. اگر از کسي راضي بودند، ما راضي باشيم. اگر غضب داشتند، غضب داشته باشيم. تبرّي داشتند، تبرّي داشته باشيم. يعني در اين اوصاف پشت سر حضرت حرکت کنيم. اين همان است که در زيارت حضرت داریم، در انتهاي زيارت يک تعبيري است که زائر وقتي به مقام زيارت مي‌رسد، در انتهايش خدا و انبياء و ملائکه را شاهد مي‌گيرد. «أُشْهِدُ اللَّهَ وَ رُسُلَهُ وَ مَلَائِكَتَه‏» (تهذيب/ج۶/ص۱۰) بعد هفت نکته نسبت به حضرت زهرا آنجا بيان مي‌شود، «أَنِّي رَاضٍ عَمَّنْ رَضِيتِ عَنْه‏» من از هرکس شما راضي هستيد، راضي هستم. «سَاخِطٌ عَلَى مَنْ سَخِطْتِ عَلَيْهِ» نسبت به هرکسي شما سخط داريد، من هم سخط دارم. پس انسان بايد در رضا و سخطش مدارش حضرت زهرا باشد. جدا نشود، يا از هرکس، نسبت به هرکس شما راضي هستي حق همين است. اين معناي تصديق ما است. يکي از مقامات تصديق اين است که انسان واقعاً اگر ايشان صف بندي کرده است «رَاضٍ عَمَّنْ رَضِيتِ عَنْهُ سَاخِطٌ عَلَى مَنْ سَخِطْتِ عَلَيْهِ مُتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْه‏» شما از کساني تبرّي جستيد، من هم تبرّي مي‌جويم. «مُوَالٍ لِمَنْ وَالَيْت‏» نسبت به هرکس شما موالات داريد، من هم موالات دارم. «مُعَادٍ لِمَنْ عَادَيْت‏» با هرکس شما معادات و دشمني داشتيد، من هم دشمني دارم. «مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضْتِ» نسبت به هرکس شما بغض داشتيد، من هم بغض دارم. «مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْت‏» يعني حضرت را تراز و شاقول حق قرار بدهد. هرکجا حبّ و بغض ايشان رفته است بدانيد اين ح
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 " مقام مادر " 👤 حجت الاسلام 🌹ویژه ولادت سلام الله علیها 🌷 بر نور خدا عصمت کبری صلوات 🍃 بر دخت نبی ام ابیها صلوات 🌷 بر آن که بود شفیعه روز جزا 🍃 همتای علی حضرت زهرا صلوات @manbarmajma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♨️غصه خوردن‌های بی منشأ... 🔸 گاهی اوقات ما یک غُصه‌هایی داريم که منشأ آن معلوم نیست و فرد نمی‌داند که چه اتفاقی افتاده که دلش گرفته است! در اين مواقع بايد گفت ان‌شاءالله که خير است. 🔸گاهی دل گرفتنی‌هایی هست که هيچ منشأیی ندارد و فرد به سبب آن‌ها غُصه می‌خورد. در حديث داريم که اين غصه خوردن‌های بدون منشأ، سبب "آمرزش گناهان" می‌شود. 🖋استاد فاطمی‌نیا رحمة الله ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓ @manbarmajma ┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مقام مادر در قرآن مجید و روایات، در احسان و نیکی کردن به مادر تأکید بیشتری شده و بعضی از آیات، احساسات و عاطفه انسان را نسبت به مادر [58] به شدت تحریک می کند و به او تذکر می دهد که لزوم شکرگزاری از مادر، این است که او نُه ماه سنگینی تو را تحمّل کرده است. انسان باید همیشه به یاد داشته باشد که مادر چه سختی هایی را در دوران بارداری تحمّل می کند و در راه حفظ و سلامت او چه فداکاری هایی نموده است. حضرت مسیح علیه السلام اگر چه بدون پدر تولّد یافت، در مقام برشمردن افتخارات خود، نیکوکاری نسبت به مادر را ذکر می کند، و این خود، دلیل روشنی بر اهمّیت مقام مادر است. خداوند در قرآن از زبان عیسی علیه السلام می فرماید: وَ بَرّاً بِوالِدَتی وَ لَمْ یجْعَلْنی جَبَّاراً شَقِیاً.(60) خداوند مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده و جبّار و شقی قرار نداده است. گر چه در جهانِ امروز درباره مقام مادر سخن بسیار گفته می شود و حتی در کشور ما روز با شکوهی را به نام روز مادر نامگذاری کرده انده؛(61) امّا متأسفانه وضع تمدن ماشینی چنان است که رابطه پدران و مادران را از فرزندان خیلی زود قطع می کند. در معارف اسلامی، اهمّیت فوق العاده ای به مقام مادر داده شده است. حتی در کتاب وسائل بابی به این امر اختصاص داده شده به نام: «باب استحباب الزیاده فی برّ الاُم علی برّ الأب.(62) از امام صادق علیه السلام روایت شده است: [59] جاء رجل الی النبی صلی الله علیه و آله فقال: «یا رسول الله! من أبرّ؟»، قال: «اُمّک»، قال: «ثمَّ من؟»، قال: «اُمُّک»، قال: «ثمّ من؟»، قال: «اُمُّک»، قال: «ثمّ من؟»، قال: أباک.(63) مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: «ای رسول خدا! به چه کسی نیکویی کنم؟». فرمود: «به مادرت»، عرض کرد: «بعد از او به چه کسی؟» فرمود: «به مادرت»، بار سوم عرض کرد: «بعد ازاو به چه کسی؟» فرمود: «به مادرت»، در چهارمین بار که این سؤال را تکرار کرد فرمود: به پدرت. در حدیث دیگری آمده است که جوانی برای شرکت در جهاد، (آنجا که جهاد واجب عینی نبود) نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد. حضرت به او فرمود: «الک والدة؟»، قال: «نعم»، قال: فالزمها فانّ الجنّه تحت قدمها.(64) [فرمود:]آیا مادری داری؟ عرض کرد: «آری» فرمود: درخدمت مادرت باش که بهشت زیر پای مادران است. خداوند در قرآن به زحمات فوق العاده مادر اشاره می کند و می فرماید: وَ وَصَّینَا الاِْنْسانَ بِوالِدَیهِ حَمَلَتْهُ اُمُّهُ وَهْناً عَلی وَهْنٍ.(65) ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم مادرش او را با زحمت روی زحمت حمل کرد. [60] مادران در دوران بارداری، دچار سستی و ضعف می شوند؛ زیرا از عصاره بدن آنان جنین پرورش می یابد. به همین دلیل، مادران در دوران بارداری، گرفتار کمبود انواع ویتامینها می شوند. خداوند در جای دیگر می فرماید: وَالْوالِداتُ یرْضِعْنَ اَوْلادَهُنَّ حَوْلَینِ کامِلَینِ.(66) مادران، فرزندان خود را دو سالِ تمام، شیر می دهند. حقّ شیر دادن در دوسال شیرخوارگی، مخصوص مادر است و او از کودک خود نگهداری می کند. تغذیه جسم و جان نوزاد در این مدت، با شیر و عواطف مادر، پیوند ناگسستنی دارد و حقّ نگهداری و سرپرستی را بر عهده او گذارده است. 60 - سوره مریم (19)، آیه 32.61 - بیستم جمادی الثانی، روز ولادت فاطمه زهرا علیهاالسلام .62 - وسائل الشیعة، کتاب النکاح، أبواب أحکام الأولاد، باب 94، ح 1.63 - همان.64 - جامع السعادات، ج 2، ص 261.65 - سوره لقمان (31)، آیه 14.66 - سوره بقره (2)، آیه 233. @manbarmajma
مقام و منزلت حضرت زهرا(س) پرسش : حضرت زهرا(علیها السلام)نزد پیامبر(صلى الله علیه وآله) از چه جایگاه و منزلتى بر خوردار بودند؟پاسخ اجمالی:پاسخ تفصیلی: حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) دختر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) کوثر فیض بخشى است که خداوند متعال به وجود او، شماتت دشمنان پیامبر را که آن حضرت را بى نسل و فرزند توصیف مى کردند، پاسخ داده و سوره کوثر را نازل فرموده است: «انّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ...». سرور زنان عالم، نزد پیامبر(صلى الله علیه وآله) جایگاه والایى داشت، تا آن جا که در باره او فرمود: «فاطمة بَضعةٌ مِنّى، فَمن اَغضبها فقد اَغْضَبنى»(1)؛ (فاطمه پاره تن من است، هر که او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است). به خشم آوردن پیامبر(صلى الله علیه وآله)، آزار او را در پى دارد و هر که او را بیازارد، عذابى دردناک دارد. خداوند فرموده است: «آنان که پیامبر خدا را آزار مى دهند، عذابى دردناک براى آنان است.»(2) در روایتى دیگر است که آن حضرت، خشم و رضاى او را موجب خشم و رضاى خداوند دانسته و فرموده است: «اى فاطمه! خداوند به خاطر خشم تو خشم مى گیرد و با رضاى تو راضى مى شود.»(3) این، مقام والایى براى حضرت زهرا(علیها السلام) است که خشم و رضاى او معیار خشم و رضاى خداوند به حساب آمده و این بر عصمت او دلالت مى کند. خداوند چون عادل است و حکیم، جز بر کافر و گنهکار غضب نمى کند و جز از مؤمن و مطیع، راضى نمى شود. حضرت فاطمه در سایه این کرامت، در زبان پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) سرور زنان جهان گشت و آن حضرت فرمود: اى فاطمه! آیا نمى خواهى سرور زنان جهان و سرور زنان مؤمن و سرور زنان این امت باشى؟»(4) با آن که حضرت زهرا(علیها السلام) معصوم است و گناه نمى کند، لیکن پیامبر نیست، چون میان عصمت و نبوت تلازمى نیست. حضرت مریم نیز به تصریح قرآن کریم معصوم بود «إِنَّ اللهَ اصْطَفاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفاکِ عَلى نِساءِ الْعالَمِینَ»(5)، اما پیامبر نبود. خبر دادن از پاکى مریم پس از برگزیدگى او، بر پاکى او از گناهان و مخالفت او با آیین شرک که در زمان او حاکم بود دلالت مى کند. اما این که پیامبر نبود، روشن است و نیازى به بیان نیست، پس دختر خاتم انبیا نیز سرور زنان جهان است و همچون مریم پاک، معصوم است و پیامبر نیست.(6) پی نوشت: (1). فتح البارى (شرح صحیح بخارى)، ج 7، ص 84؛ صحیح بخارى، ج 6، ص 491، (باب علامات النبوه) و ج 8 ، ص 110، (باب المغازى) .@manbarmajma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا