eitaa logo
کانال سخنرانی وحدیث مجمع الذاکرین ع ایتا
6.8هزار دنبال‌کننده
608 عکس
694 ویدیو
102 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📘 💠 لبخند پیامبر صلی الله علیه و آله 🔹روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، به طرف آسمان نگاه می‌کردند، تبسمی نمودند. شخصی به حضرت گفت: «یا رسول الله ما دیدیم به سوی آسمان نگاه کردید و لبخندی بر لبانتان نقش بست، علت آن چه بود؟» 🔹رسول خدا فرمودند: آری! به آسمان نگاه می‌کردم، دیدم دو فرشته به زمین آمدند تا پاداش عبادت شبانه روزی بنده با ایمانی را که هر روز در محل خود به عبادت و نماز مشغول می‌شد، بنویسند؛ ولی او را در محل نماز خود نیافتند. او در بستر بیماری افتاده بود. 🔹فرشتگان به سوی آسمان بالا رفتند و به خداوند متعال عرض کردند: «ما طبق معمول برای نوشتن پاداش عبادت آن بنده با ایمان به محل نماز او رفتیم. ولی او را در محل نمازش نیافتیم، زیرا در بستر بیماری آرمیده بود.» 🔹خداوند به آن فرشتگان فرمود: «تا او در بستر بیماری است، پاداشی را که هر روز برای او هنگامی که در محل نماز و عبادتش بود، می‌نوشتید، بنویسید. بر من است که پاداش اعمال نیک او را تا آن هنگام که در بستر بیماری است، برایش در نظر بگیرم. » 📚 بحار الانوار، ج ۲۲، ص ۸۳ ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓ @manbarmajma
بسم الله الرحمن الرحیم 📝"حُبُّ فَاطِمَةَ يَنْفَعُ فِي مِائَةِ مَوْطِنٍ " 💠رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: ✅دوستی فاطمه در صد جایگاه به حال انسان سودمند است که راحت‌ترین آنها عبارت‌اند از: 📍مرگ، قبر، میزان، سنجش، محشر، و پل صراط و حساب‌کشی؛ 💫پس دخترم فاطمه از هر کس راضی باشد، من از او خشنود می‌شوم و هر کس من از او راضی شوم خدا از او خرسند خواهد بود. 🔸هر کس فاطمه از او خشمگین باشد، من بر او خشم می‌کنم و هر کس من بر او خشم کنم، خداوند بر او غضب می‌کند. 📚فاطمیه ماثوره 📚بحارالانوار جلد ۷۲ بسم الله الرحمن الرحیم حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها (۴۴) مرد یهودی و چادر حضرت زهرا(سلام الله علیها) امیر مؤمنان على علیه السلام از یک نفر یهودى قرض نمود، یهودى درمقابل آن، چیزى را به عنوان درخواست کرد. على علیه السلام چادر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام را -که از پشم بافته شده بود – گرو قرضش گذاشت.  یهودى آن چادر را به خانه خود برده و در میان اتاقى نهاد. هنگامى که شب فرا رسید و تاریکى بر همه جا حاکم شد، زن یهودى براى کارى واردآن اتاق شد، دید نورى آن اتاق را فرا گرفته و روشن نموده است، فورى نزد شوهرش آمد و او را از این امر آگاه کرد. مرد یهودى که بودنِ چادر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام در خانه اش را فراموش کرده بود از این امر در شگفت شد، به سرعت برخاست و داخل اتاق شد، ناگهان دید که نور آن چادر همه اتاق را فرا گرفته، گویى شعاعش از ماه شب چهاردهم فروزان تر بود و از نزدیک مى درخشید. یهودى که از این امر در شگفت شد، محل چادر را بررسى کرد و با دقّت به آنجا نگاه کرد فهمید که نور از همان چادر حضرت فاطمه علیها السلام مى درخشد، او از اتاق خارج شد و به سرعت متوجّه قوم و خویش خودش شد، زنش نیز به سوى خویشان خود شتافت، و آنها را در آن اتاق حاضر کردند، در آن شب، تعداد هشتاد نفر از یهودیان در خانه او حاضر شده و این منظره را مشاهده کردند و همگى مسلمان شدند. ازکتاب کرامات فاطمی۱۳۹۸ ✅ :آرمین_غلامی @manbarmajma
گوشه‏ ای از کرامات حضرت زهرا(سلام الله علیها) نویسنده:سید جواد حسینی کرامت عبارت است از «انجام کار خارق العاده با قدرت غیر عادى و بدون ادعاى نبوت و یا امامت.» (1) به عقیده اکثریت علماى مذاهب اسلامى - جز گروه اندکى از معتزلیها - صدور کرامت از اولیاى خداوند و به دست آنها ممکن است. به قول دانشمندان: «اَدَلُّ دَلِیلٍ عَلَى اِمْکَانِ الشَّىءِ وُقُوعُهُ؛ بالاترین دلیل بر امکان چیزى، وقوع و انجام آن چیز است.» در تاریخ نمونه هاى زیادى از کرامات اولیاى خداوند نقل شده است. مثل: سرگذشت حضرت مریم(سلام الله علیها) و جریان ولادت فرزندش حضرت عیسى(علیه السلام)، نزول میوه هاى بهشتى در محراب عبادت براى او و نیز داستان «عاصف بن برخیا» و انتقال تخت ملکهٔ سبأ از یمن به فلسطین در یک چشم به هم زدن و داستانهایى که شیعه و سنى درباره کرامات حضرت على(علیه السلام) نقل کرده اند. (2) به شرح ذیل است: 1. سخن گفتن با مادر در دوران جنینى در دوران باردارى خدیجه کبرى، فاطمه(سلام الله علیها) درون شکم مادر با وى سخن می گفت که به برخى روایات در این زمینه اشاره می کنیم: الف) از حضرت خدیجه(سلام الله علیها) نقل شده است: «در زمانى که به فاطمه(سلام الله علیها) حامله شدم، وى در شکمم با من صحبت می کرد.» «لَمَا حَمَلَت بِفَاطِمَة کَانَت حَملَاً خَفِیفَاً تُکَلِّمُنِى مِن بَاطِنِى؛ (3) زمانى که فاطمه(سلام الله علیها) را باردار بودم، حملى سبک بود و از باطنم با من سخن می گفت.» ب) دهلوى نقل می کند: «آن زمان که خدیجه به فاطمه(سلام الله علیها) حامله گردید، وى در درون شکم مادر، با وى سخن می گفت و خدیجه(سلام الله علیها) این مطلب را از رسول خدا پنهان می کرد. روزى رسول خدا(سلام الله علیها) بر خدیجه(سلام الله علیها) وارد شد، دید با کسى سخن می گوید، بدون اینکه شخصى نزد او باشد. فرمود: با چه کسى سخن می گفتى؟ عرض کرد: با کسى که در شکم دارم. حضرت فرمود: «ابشرى یا خدیجة! هذه بنت جعلها الله ام احد عشر من خلفائى یخرجون بعدى وبعد ابیهم؛ بشارت باد را اى خدیجه! این [را که در شکم دارى] دخترى است که خداوند او را مادر یازده تن از جانشینان من قرار داده است، که ایشان پس از من و پدرشان [على(علیه السلام) به عنوان امام] خارج می شوند.» (4) 2. آمدن حور العین و زنان بهشتى هنگام ولادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) حضرت خدیجه(سلام الله علیها) به زنان قریش و بنى هاشم پیغام داد که زمان وضع حمل من نزدیک است، مرا در این امر یارى نمایید؛ ولى آنان پاسخ دادند: «اى خدیجه! چون تو در ازدواجت از سخنان ما سرپیچى نمودى، و محمد(صلی الله علیه و آله) یتیم را به همسرى برگزیدى، ما نیز تو را یارى نمی کنیم.» خدیجه(سلام الله علیها) از این جواب سخت غمگین و ناراحت شد، در این هنگام چهار زن، همانند زنان بنى هاشم وارد شدند، در حالى که خدیجه از دیدن آنان هراسان شده بود. یکى از آن چهار زن به خدیجه گفت: «غمگین مباش! پروردگارت ما را براى یارى تو فرستاده است. ما خواهران و یاوران تو هستیم. من «ساره » هستم، این «آسیه، دختر مزاحم » رفیق بهشتى تو است و این هم «مریم، دختر عمران » و این یکى «کلثوم، خواهر موسى بن عمران » خدا ما را براى کمک به تو فرستاده است تا یاور و پرستار تو باشیم.» یک نفر از آن چهار زن در سمت راست خدیجه(سلام الله علیها)، دومى در طرف چپ او، سومى در پیش رویش، و چهارمى در پشت سر او نشستند و فاطمه(سلام الله علیها) پاک و پاکیزه تولد یافت. پس از تولد آن حضرت، ده نفر حور العین که در دست هر یک ظرفى بهشتى پر از آب کوثر و یک طشت بهشتى بود، وارد شدند و حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را با آب کوثر شستشو دادند و سپس در میان پارچه اى که از شیر سفیدتر، و از مشک و عنبر خوشبوتر بود پیچیدند. (5) حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در هنگام ولادتش حور العین و بانوان عالى‌مقام یاد شده را کاملاً شناخت و با ذکر نام به تک تک آنها سلام کرد. این کرامت نشان می دهد که ملاقات و آشنایى آن حضرت با آنان بى سابقه نبوده، و آن وجود مقدس قبلا عوالمى را طى کرده و در مسیر ملکوتى خویش، آن فرستادگان آسمانى را دیده و شناخته است. (6)
حدیث حضرت فاطمه(س) درباره جایگاه مادر  حضرت فاطمه(س) فرمود: الْزَمْ رِجْلَها، فَإنَّ الْجَنَّةَ تَحْتَ اقْدامِها، و الْزَمْ رِجْلَها فَثَمَّ الْجَنَّةَ. (کنزل العمّال :ج16، ص462، ح45443) همیشه در خدمت مادر و پای بند او باش، چون بهشت زیر پای مادران است؛ و نتیجه آن نعمت های بهشتی خواهد بود حضرت فاطمه علیهاالسلام: إلزَم رِجلَها؛ فَإنَّ الجَنَّةَ تَحتَ أقدامِها؛ حضرت فاطمه علیهاالسلام: در خدمت مادر باش؛ زیرا بهشت زیر قدم هاى مادران است. @manbarmajma
حدیث حضرت فاطمه(س) درباره حجاب حضرت فاطمه زهرا (س) فرمود: خَیْرٌ لِلِنّساءِ انْ لایَرَیْنَ الرِّجالَ وَلایَراهُنَّ الرِّجالُ. (بحارالانوار:ج43، ص54، ح48)  بهترین چیز برای حفظ شخصیت زن آن است که مردی را نبیند و نیز مورد مشاهده مردان قرار نگیرد. مرد نابینائی وارد منزل شد و حضرت زهرا(س) پنهان گشت، وقتی رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله علّت آن را جویا شد؟ حضرت فاطمه(س) در پاسخ پدر اظهار داشت : .... إنْ لَمْ یَکُنْ یَرانی فَإنّی اراهُ، وَ هُوَ یَشُمُّ الریح. (بحارالانوار:ج 43، ص91، ح16، إحقاق الحقّ:ج10، ص258)   اگر آن نابینا مرا نمی بیند، من او را می بینم، دیگر آن که مرد، حسّاس است و بوی زن را استشمام می کند.  حدیث حضرت فاطمه(س) درباره پذیرش دین اسلام حضرت فاطمه(س) فرمود: یا ابَاالْحَسَنِ، إنَّ رَسُولَ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ عَهِدَ إلَیَّ وَ حَدَّثَنی أنّی اَوَّلُ اهْلِهِ لُحُوقا بِهِ وَلا بُدَّ مِنْهُ، فَاصْبِرْ لاِ مْرِاللّهِ تَعالی وَ ارْضَ بِقَضائِهِ. (بحارالا نوار:ج43، ص200، ح30)  ای ابا الحسن! همسرم، همانا رسول خدا با من عهد بست و اظهار نمود:من اوّل کسی هستم از اهل بیتش که به او ملحق می شوم و چاره ای از آن نیست، پس تو صبر نما و به قضا و مقدّرات الهی خوشنود باش.  حدیث حضرت فاطمه(س) درباره آمرزش گناهان حضرت فاطمه زهرا (س) فرمود: إنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعا وَلایُبالی. (تفسیر التّبیان:ج9، ص37، س16)  همانا خداوند متعال تمامی گناهان بندگانش را می آمرزد و از کسی باکی نخواهد داشت.  إلهی وَ سَیِّدی ، اءسْئَلُکَ بِالَّذینَ اصْطَفَیْتَهُمْ، وَ بِبُکاءِ وَلَدَیَّ فی مُفارِقَتی اَنْ تَغْفِرَ لِعُصاةِ شیعَتی ، وَشیعَةِ ذُرّیتَی .(کوکب الدّریّ:ج 1، ص 254)  خداوندا، به حقّ اولیاء و مقرّبانی که آنها را برگزیده ای، و به گریه فرزندانم پس از مرگ و جدائی من با ایشان، از تو می خواهم گناه خطاکاران شیعیان و پیروان ما را ببخشی @manbarmajma
🔻ثواب بوسیدن مادر: 🍃پیامبر(ص) فرمود:«کسی که پای مادرش را ببوسد؛مثل این است که آستانه کعبه را بوسیده است» 🍃و هر کس پیشانی مادر خود را ببوسد،از آتش جهنم محفوظ خواهد ماند. 📚(نهج الفصاحة) 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @manbarmajma
29 جمادی الثانی وفات حضرت ام کلثوم(سلام الله علیها) حضرت ام کلثوم چهار ماه پس از بازگشت از کربلا به مدینه از دنیا رفتند. پدرشان مولی الموحدین امیرالمومنین(سلام الله علیه) و مادرشان حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها)میباشد. صاحب ریاحین الشریعه به نقل از اعیان الشیعه میفرماید: امیرالمومنین(سلام الله علیه) آن مخدره را به عون بن جعفر طیار (سلام الله علیه)تزویج نمودند. آنچه در مورد ازدواج  ام کلثوم(سلام الله علیها) با غیر از عون بن جعفر نقل شده از بافته های مخالفین است. آن حضرت در واقعه جانسوز کربلا حضور داشتند و بعد از شهادت امام حسین (سلام الله علیه)و اهل بیت و اصحابشان ، در کنار خواهرشان حضرت زینب (سلام الله علیها)از بانوان و یتیمان محافظت مینمود.اشعار آن حضرت در فراق برادر در کربلا مشهور و جانسوز است. پس از عاشورا  که بانوان به اسارت کوفه و شام رفتند،خطبه آن حضرت در کوفه و مجلس ابن زیاد،اشعار آن حضرت در قادسیه و قنسرین ،اثر دعای آن حضرت در سیبور و بعلبک ،کلمات آن جناب با شمر هنگام ورود به دروازه شام، مرثیه های حضرتش در اربعین و مراجعت به مدینه، دلالت بر عظمت و شجاعت و صبر آن مخدره دارد. سرانجام بعد از چهار ماه از ورود به مدینه با دلی پر از غم و اندوه در مصائب کربلا،بالاخص شهادت سید الشهداء(سلام الله علیه) رحلت شهادت گونه نمود و در مدینه منوره دفن شد. به قولی رحلت آن حضرت در 21 ماه جمادی الثانی بوده است.(وقایع الشهور ص 110) 
روایت صبر بر مرگ فرزند  آیت الله شیخ محمد یزدی در بخشی از خاطرات خود، که در کتاب «خاطرات آیت الله محمد یزدی»، به چاپ رسیده است به ماجرای مرگ ناگوار دختر خویش اشاره می کند و می گوید: خداوند متعال، به دنبال قضیه ازدواج به بنده دختری عنایت کرد؛ منتها این دختر پس از مدت کوتاهی مبتلا به حالت «غشوه» شد و ما هم به ناچار درگیر معالجه شدیم و این امر غیر از فشار روحی، برای ما فشار اقتصادی را هم در پی داشت؛ چون با زندگی طلبگی، پرداخت وجه دکتر و دارو کار آسانی نبود. به هر تقدیر بنده پیگیر معالجه دختر بودم و کارهایش به عهده من بود. به همین جهت علاقه عاطفی شدیدی، بین ما ایجاد شد و بنده هم از پول شهریه و درآمد مربوط به ایام تبلیغ، در ابتدا هزینه معالجه او را برمی داشتم و کنار می گذاشتم. به تدریج که این دختر بزرگ شد، از خانه بیرون می آمد و مشکل دو چندان گشت. هر بار که کسی به او تنه می زد، در میان کوچه و خیابان، می افتاد و غش می کرد. چند بار که این منظره پیش آمد، من خیلی منقلب شدم. چند بار او را برای معالجه به تهران بردم و تلاشم این بود که وظایف شرعی ام را در خصوص معالجه او به خوبی انجام دهم و در این مورد همسرم بسیار صبور و حلیم برخورد می کرد و هر بار که من تحملم را از دست می دادم، به من دلداری می داد که باید این وضع را تحمل کنیم و به نحوی تقسیم کار کنیم که به هیچ کدام فشار نیاید. گهگاه در منزل اجاره ای و منازل این و آن که مدتی را در آنها گذراندیم، برخوردها و تنش هایی میان بچه هایم به وجود می آمد و موجب اوقات تلخی می شد. تا این که برای بنده مسافرت به خانه خدا پیش آمد. وقتی به حج رفتم، در ذهنم بود که می گویند در اولین سفر زیارتی به بیت الله، سه حاجت از حوائجی که زائر از خدا بخواهد، قطعاً روا می شود. این مطلب را هم از زبان بزرگان و هم در کتاب شرایع در فصل مربوط به حج خوانده بودم. به هر حال وقتی به کنار دیوار خانه خدا رسیدم، در حجر اسماعیل، نخستین حاجتم را از خدا خواستم، عرض کردم: خدایا! این دختری که به ما داده ای، از آنجا که بنده به لحاظ طلبگی تعلق به امام زمان (عج) دارم، این هم ناموس امام زمان محسوب می شود؛ لذا برای من ناگوار است که این دختر در کوچه زمین بخورد و بی هوش شود و رهگذران او را به این وضع ببینند؛ بنابر این اگر قابل شفا یافتن است، او را حفظ کن و گرنه، خیر. بعد از گفتن این جملات حوائج دیگرم را هم مطرح کردم. بعد از سفر حج نیز به عراق سفر کردم و پس از آن به ایران بازگشتم. وقتی به خانه آمدم، مشاهده کردم که بچه نیست.ابتدا خبر را به ما ندادند و شاید کمتر از 24 ساعت، ما را سرگردان کردند و بعد گفتند که از دنیا رفته است. نکته ای که حائز اهمیت است، این است که لحظه ای که حال دختر به هم می خورد، دقیقاً مقارن با همان لحظه ای بوده که بنده حاجت اولم را در کنار حجر اسماعیل از خدا خواستم. باجناق ما که فرد پرتلاش و فعالی بود و او هم به تازگی فوت شد، علاقه زیادی به بنده داشت و در خلال مدتی که من در سفر بودم، مراقب وضع دخترام بود و حتی می گفت: وقتی به حال احتضار درآمد، من دعا کردم که خدایا! اگر هم می خواهی این دختر را ببری، طوری شود که بعد از مراجعت پدرش از سفر، از دنیا برود. دکتر معالج دختر که به طور مداوم بالای سرش بود، از مرگ ناگهانی او اظهار تعجب می کرد و می گفت: با وجودی که مراقبت ها شدیدتر بود و داروهایش را به موقع مصرف می کرد، نمی دانم چرا این اتفاق افتاد؟ بعد از فوت دختر و در واقع اتمام امتحان صبر و تحمل ما، زندگی بنده، رنگ دیگری پیدا کرد و به موفقت هایی نائل شدم. گاهی اوقات به دوستان عرض می کردم و می کنم که گرفتاری هایی که بعضاً در درون خانواده پیش می آید، گاه نعمت الهی است و مقدمه پیروزی است. خداوند موسی (ع) را در بیابان گرفتار کرد و ناچار شد به کار چوپانی بپردازد؛ این در واقع مرحله پرورش روح این انسان بود و خداوند می خواست او را آماده کند و بیاموزد تا بتواند مسؤولیت های بزرگ را به عهده بگیرد. به نظر من، مصیبت آن دختر ناکام، یک امتحان الهی بود تا بنده و خانواده ظرفیت و حوصله و بردباری مان بیشتر شود. بعد از آن هم در مبارزات سیاسی، فصل تازه ای از امتحان الهی را پشت سر گذاشتیم. @manbarmajma
آمادگی برای موت و قیامت حضرت می فرماید: «وَ بَادِرُوا الْمَوْتَ وَ غَمَرَاتِهِ» به استقبال مرگ بروید، «وَ امْهَدُوا لَهُ قَبْلَ حُلُولِهِ» یعنی قبل از اینکه برسد فرشی برایش پهن کنید. شما مسافرت می روی تمام حواست را جمع می کنی چیزی جا نگذاشته باشی. «وَ أَعِدُّوا لَهُ قَبْلَ نُزُولِهِ فَإِنَّ الْغَایةَ الْقِیامَةُ» آخر کار ما قیامت است. «وَ کفَی بِذَلِک وَاعِظاً لِمَنْ عَقَلَ وَ مُعْتَبَراً لِمَنْ جَهِلَ» هر عاقلی مرگ و قیامت را به عنوان یک موعظه می پذیرد. ما رو به فنا و ضعف هستیم. «وَ قَبْلَ بُلُوغِ الْغَایةِ مَا تَعْلَمُونَ» قبل از قیامت چیزهایی است که می دانید. ما در عالم برزخ گرفتار این ده چیز هستیم. 1- «مِنْ ضِیقِ الْأَرْمَاسِ» ارماس یعنی قبرها، تنگی قبر. «وَ شِدَّةِ الْإِبْلَاسِ» ابلاس یعنی غم فراق و جدایی، ما وقتی از دنیا می رویم غم سنگینی داریم. غم از چه؟ از ثروت و اولاد و پست و مقام، اگر شدید باشد، لذا مرحوم ابن میثم در شرح نهج البلاغه فرمودند: سعی کنید کم کم تعلقات خود را از دنیا کم کنید. مثل بچه ای که مادر او را کم کم از شیر می گیرد، تعلقات خود را کم کنید که جدا شدن برای شما سخت نباشد. حضرت در خطبه 92 نهج البلاغه فرمودند: «وَ ارْفُضُوهَا ذَمِیمَةً فَإِنَّهَا قَدْ رَفَضَتْ» دنیا را رها کنید، دنیا رها کرد، کسانی که حریص تر از شما بودند. گرفتاری برزخ تعلق ما و دنیا یک طرفه است. اگر رابطه ها دو طرفه باشد، خیلی خوب است. محبت ما و دنیا یکسره هست، دنیا ما را رها می کند. لذا امیرالمؤمنین می فرماید: سختی دوم غم جدا شدن از مال و اولاد هست. 3- «وَ هَوْلِ الْمُطَّلَعِ» مطلع یعنی قیامت، اشرافی که به قیامت پیدا می کنیم، وحشت می کنیم. در حالات امام حسن مجتبی هست که حضرت گریه می کردند، امام مجتبی فرمود: من گریه می کنم، حول اشراف بر قیامت. مرحوم علامه مجلسی(ره) در ذیل این حدیث فرمودند: نگویید چرا امام گریه می کند؟ «إِنَّما یخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء» هرچه انسان علم و معرفتش به خدا بیشتر باشد، نگرانی و دغدغه اش بیشتر است. لحظه جان دادن خیلی از پرده ها کنار می رود، قرآن می فرماید: «وَ کشَفْنَا عَنْک غِطاءَک» یکی از چیزهایی که در حالت احتضار داریم، یک چشم دیگری باز می شود و همه چیز را می بینیم. چشم تیز بین است. وقتی انسان اینها را می بیند وحشت می کند. مرحوم آیت الله حق شناس از تفسیر روض الجنان مرحوم ابوالفتوح راضی که از مفسرین بزرگ شیعه هست، نقل می کردند. قبرشان در حرم عبدالعظیم هست، ایشان می نویسند قرآن که می فرماید: «کشفنا» لحظه جان دادن وقتی پرده کنار می رود، خداوند حافظه ای به تو می دهد تمام هفتاد سال گذشته یادت می آید. وقتی پرده کنار می رود خدا حافظه ای به تو می دهد که آن فوتی که به چراغ کردی یادت می آید. @manbarmajma
اُمّ کُلثوم کبری دختر امام علی چهارمین فرزند امام علی(ع) و فاطمه زهرا (س) پس از امام حسن(ع)، امام حسین(ع) و زینب کبری (س) است. منابع تاریخی از ازدواج او با عمر بن خطاب خلیفه دوم سخن گفته‌اند. برخی وی را از بانوان حاضر در واقعه کربلا می‌شمرند که سخنان و خطبه‌های او در برخی منابع آمده است. 👇
ولادت و نسب در تاریخ ولادت ام کلثوم، میان مورّخان اختلاف است؛ اما شیعه و سنی بر اینکه علی(ع) و فاطمه(س) فرزندی به نام ام کلثوم داشته‌اند، اتفاق نظر دارند.[۱] تاریخ ولادت او را سال ۶ قمری نوشته‌اند؛[۲] البته برخی نیز بدون تعیین سال دقیق، این گونه ذکر کرده‌اند که زمان ولادت او در عصر پیامبر اکرم(ص) بوده است.[۳] درباره اینکه او فرزند چندم امام علی(ع) بوده میان منابع شیعه و اهل سنت اختلاف وجود دارد و علمای شیعه، او را کوچک‌تر و پس از زینب(س) دانسته‌اند؛[۴] اما اهل سنت، ام کلثوم را فرزند سوم علی بن ابی طالب(ع) ذکر کرده و بزرگ‌تر از زینب (س) پنداشته‌اند.[۵ 👇
کنیه‌ها و القاب شیخ مفید در شمار فرزندان امیرالمؤمنین(ع)، نام او را زینب صغری ذکر می‌کند که مُکَنّا به ام‌کلثوم است.[۶] این کنیه را پیامبر اکرم(ص) به سبب شباهت زینب صغری به خاله‌اش - ام‌کلثوم دختر رسول خدا (ص) - به او داد.[۷] در بسیاری از منابع فریقین(شیعه واهل سنت)، از او تعبیر به ام کلثوم کبری شده است. سید محسن امین در این باره می‌گوید: دختران امیر مؤمنان(ع) که اسم یا کنیه آنان ام‌کلثوم باشد سه یا چهار تن هستند: ام‌کلثوم کبری دختر فاطمه (س). ام‌کلثوم وُسطی همسر مسلم بن عقیل. ام‌کلثوم صغری. زینب صغری که کنیه‌اش ام‌کلثوم است. وی تصریح می‌کند: اگر دو تای آخر یکی باشند، سه نفر و گرنه ام‌کلثوم‌ها چهار تن هستند.[۸] با این حال برخی منابع، اسم ام‌کلثوم دختر علی(ع) و فاطمه(س) را «‌رقیه کبری‌» و نام ام‌کلثوم صغری را «‌نفیسه‌» خوانده‌اند.[۹] همسر و فرزندان بنابر نقل برخی تاریخ نویسان، ام کلثوم ابتدا با عُمَر بن خطاب ازدواج کرد و پس از مرگ عُمَر، به همسری پسر عمویش «‌عون‌» پسر جعفر بن ابی طالب در آمد. وی پس از وفات عون با برادر شوهرش «‌محمد‌» و پس از وفات محمد با دیگر برادر آنان «‌عبدالله‌» ازدواج کرد. عبد الله قبل از ایشان ، همسر خواهرش زینب کبری دختر علی بوده است.[۱۰] مسعودی ام کلثوم را بدون فرزند می‌داند[۱۱]. برخی تاریخ‌نویسان از جمله فرزندان وی را «‌زید‌» و «‌رقیه‌» دانسته‌اند که هر دو از عُمَرند.[۱۲] ابن عنبه در ذکر فرزندان مسلم بن عقیل از دختری به اسم «‌حمیده‌» نام می‌برد که مادر وی ام کلثوم دختر علی بن ابیطالب است.[۱۳] سید محسن امین می‌گوید: این خبر دلالت بر آن دارد که مسلم بن عقیل با دختر عمویش ام کلثوم ازدواج کرده، اما این غیر ام کلثوم کبری است؛ چون احدی آن را روایت نکرده و شاید همسر ام کلثوم وسطی باشد.[۱۴] 👇
ازدواج با عمر بن خطاب نوشتار اصلی: ازدواج ام کلثوم با عمر بن خطاب بر اساس برخی گزارش‌ها، ام کلثوم دختر علی بن ابی طالب(ع) با عمر خلیفه دوم ازدواج کرده است.[۱۵] تاریخ این ازدواج، ذی القعده سال ۱۷ هجری قمری ذکر شده است.[۱۶]در مقابل، عده‌ای این ازدواج را انکار کرده‌ و آقا بزرگ تهرانی نیز نام برخی از کتاب‌هایی که در ردّ این ازدواج نوشته را ثبت کرده است.[۱۷] حضور در کربلا برخی مقاتل از حضور ام کلثوم در کربلا سخن گفته‌اند؛ به گونه‌ای که از او در بسیاری از موارد در کنار حضرت زینب(س) نام برده شده است و مصیبت‌هایی برای او نقل کرده‌اند. علامه مجلسی نقل می‌کند: پس از شهادت امام(ع) و هنگام آتش زدن خیمه‌ها، گوشواره را از گوش ام کلثوم خواهر حسین(ع) کشیدند.[۱۸] ام کلثوم راوی واقعه عاشورا بوده و در کوفه و مجلس ابن زیاد خطبه خوانده است. ابن طیفور در کتاب خویش، خطبه‌ای را از ام کلثوم می‌آورد که در کوفه و جریان اسارت اهل بیت پیامبر(ص) روی داده است.[۱۹] علامه مجلسی نیز سخنان و اشعار ام کلثوم در مجلس ابن زیاد را ذکر کرده است.[۲۰] در مقابل، برخی منابع به غیر فاطمی بودن ام کلثوم حاضر در کربلا تصریح کرده‌اند.[۲۱] سید محسن امین این مسئله را رد کرده و می‌گوید: امیرمؤمنان(ع) دو دختر به نام ام کلثوم داشته که یکی ام کلثوم کبری فرزند حضرت زهرا (س) بوده که قبل از واقعه کربلا از دنیا رفت و دیگری که مادرش کنیز بود، در کربلا حضور داشته و در کوفه خطبه خوانده است. وی همسر مسلم بن عقیل بوده است.[۲۲ 👇
خطبه ام کلثوم در کوفه ام کلثوم از جمله کسانی[یادداشت ۱] دانسته شده که بعد از شهادت امام حسین(ع)، در کوفه، خطبه خوانده است.[۲۳] به نقل سید بن طاووس در لهوف، ام کلثوم درحالی‌که صدایش به گریه بلند بود مردم کوفه را به دلیل کشتن امام حسین(ع) و یارانش و به اسارت گرفتن اهل بیت او و همچنین غارت اموالش سرزنش کرد و نفرین کرد و در همان حال اشعاری خواند که صدای گریه و ناله از مردم برخاست،[یادداشت ۲] به صورتی که هیچ موقع مردم بیش از آن روز گریه نکرده بودند.[۲۴] راوی احادیث از ام کلثوم، روایاتی در منابع شیعی نقل شده است. مامقانی او را در زمره زنان راوی می‌شمارد و می‌گوید: «وی زنی جلیل القدر، فهیم و بلیغ بوده و او را از ثقات می‌دانم».[۲۵] اکثر این احادیث، درباره مصائب واردشده بر اهل بیت است. 👇
واقعه عاشورا و حوادث پس از آن نوشتار اصلی: واقعه کربلا ابن طاووس می‌گوید: چون امام حسین(ع) وداع کرد، ام کلثوم ندا سرداد و گفت: یا ابا عبدالله! وای بر ما بعد از مصیبت از دست دادن شما. امام(ع) هم ام کلثوم، زینب (س) و رباب را تسلی داد.[۳۰] در جریان اسارت، هنگامی که کوفیان برای اطفال غذا آوردند ام کلثوم فریاد زد و گفت:‌ ای اهل کوفه صدقه بر ما (اهلبیت پیامبر) حرام است.[۳۱] روایتی که به هنگام ورود کاروان اسرا به شام، ام کلثوم از شمر خواست که سرهای شهدا را از میان اسیران به سمتی ببرد که همه نگاه‌ها به آن طرف برود و نظاره به سوی آنان کمتر شود.[۳۲ 👇
قبور ام كلثوم و سكينه در قبرستان باب الصغیر در سوریه در باب زمان وفات ام کلثوم و چگونگی آن نیز اختلاف است. بسیاری از منابع، رحلت او و فرزندش زید را در یک زمان دانسته‌اند تا آن جا که نماز میت بر بدن هر دو با هم خوانده شد.[۳۳] عده‌ای وفات آنان را حدود سال ۵۰ ق و در زمان سلطنت معاویه می‌دانند.[۳۴] برخی گفته‌اند: وفات آنان در زمان حکومت عبدالملک بن مروان (۶۵ – ۸۶ ق) بوده است.[۳۵] مقریزی می‌نویسد: زمانی که همسر عون بن جعفر بود از دنیا رفت.[۳۶] ابن عبدالبر، وفات وی را در زمان امامت امام حسن(ع) ذکر می‌کند.[۳۷] ابن طیفور نیز قائل به وفات او پس از سال ۶۱ ق و واقعه کربلا شده است.[۳۸] نحوۀ وفات درباره نحوه وفات هم آمده است که‌ام کلثوم و فرزندش زید بر اثر بیماری[۳۹] یا خورانیدن سم به آنان[۴۰] از دنیا رفته‌اند 👇
عمادالدین طبری می‌گوید: روایت است که‌ام کلثوم خواهر امام حسین(ع) در شام (سوریه) متوفی شد.[۴۱] ابن بطوطه در سفرنامه‌اش می‌نویسد: در نزدیکی شهر شام و یک فرسخ مانده به آن، مزار ام کلثوم دختر علی بن ابی طالب(ع) از فاطمه است.[۴۲] یاقوت حموی هم می‌نویسد: قبر ام کلثوم در راویه دمشق است.[۴۳] ابن عساکر در این باره می‌گوید: این قبری که در راویه دمشق است مدفن ام کلثوم، دختر علی بن ابیطالب(ع) از فاطمه نیست... وی در مدینه درگذشت و در قبرستان بقیع مدفون گردید.[۴۴] برخی نیز گفته‌اند که این قبر، مدفن زینب کبری ، دختر علی(ع) و فاطمه (س) است که کنیه‌اش ام کلثوم است.[۴۵] پانویس ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۳۵۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۸، ص۴۶۳؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۸۴ق، ج۲، ص۲۱۳؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۴۰۳ق، ج۴، ص۱۱۸.
توضیحات درباره زندگانی حضرت ام کلثوم ⏫⏫⏫⏫⏫⏫⏫⏫
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ 🏴 مصائب ام کلثوم سلام الله علیها ▪️زمانی که امام حسین (ع) به شهادت رسید اسب امام به سوی خیمه گاه آمد ‌ دختر حضرت علی و حضرت فاطمه (علیهم السلام) از خیام بیرون آمد و در حالی که دست بر سر اسب می‌کشید با گریه می‌گفت: «ای محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ‌ای جد بزرگوار، ‌ای ابوالقاسم، ‌ای علی (ع)، ‌ای جعفر، ‌ای حمزه، ‌ای حسن (ع)، این حسین (ع) است که عریان به خاک افتاده است سر از پشت جدا و عمامه و ردایش از تن خارج کرده‌اند سپس با اسب بر او تاخته‌اند. _ ▪️در کوفه نیز در حالی که گریه راه گلویش را بسته بود و به سختی می‌گریست به سخن ایستاد و گفت: ‌ای مردم کوفه، بد به حالتان چه کردید؟ به حسین (ع) خیانت کردید و او را تنها گذاشتید و آنگاه او را کشتید و اموالش را به غارت بردید و زنانش را به اسیری گرفتید؟ مرگ بر شما، آیا می‌دانید چه کردید و چه گناه بزرگی را مرتکب شده‌اید؟ هیچ می‌دانید که چه خونهایی را ریختید و چه زنان شریفی را داغدار و چه اموالی را به یغما بردید و لباس چه دختران و زنانی را به تاراج بردید؟ مهر و محبت از دلهایتان برداشته شده است؟ شما بهترین مردان بعد از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را کشتید؛ با این حال حزب خدا پیروز است و حزب شیطان شکست خورده و زیان کار. آن گاه این اشعار را بر زبان جاری کرد: _ ▪️برادرم را کشتید پس وای بر مادرانتان که به زودی دچار آتشی خواهید شد که گرمایی سوزان دارد. خونهایی را ریختید که خدا، قرآن و محمد (ص) آن را محترم شمرده و حرام کرده بودند. شما را به آتش دوزخ مژده باد که فردا به یقین در آن جاویدان خواهید ماند. من همه عمرم در سوگ جانسوز برادرم و ستمی که بر او رفته است می‌گریم بر آن انسان والایی که پس از پیامبر(ص) از بهترین مردان روزگار بود. من بر او اشک خواهم ریخت و همواره بر او خواهم گریست و دانه‌های درشت و بی شمار اشکم از گونه هایم خشک نخواهد شد. _ ▪️چون کاروان اسرا نزدیک شام رسیدند ‌ام کلثوم به شمر فرمود:ما را از دروازه‌ای وارد کن که مردمان کمتری در آن اجتماع کرده باشند و بگو سرهای شهدا را از میان محمل‌ها دور کنند تا مردم به نظاره سرها مشغول شده و به حرم رسول خدا (ص) ننگرند. اما شمر بر خلاف فرموده ایشان عمل کرد و فرمان داد تا سرهای شهدا را در میان محمل‌ها جای دهند و ایشان را از دروازه ساعات که مردم بیشتری در آن جمع شده بودند وارد نمودند. منبع:اللهوف فی قتلی الطفوف-ص۸۲ و91و101 @manbarmajma