فضیلت اشک: شیخ کشی (رحمه الله علیه) از زید شحام روایت کرده است که: من با جماعتی از کوفیان در خدمت امام صادق علیه السّلام بودیم، جعفر بن عفان وارد شد. حضرت او را اکرام کردند و نزدیک خود نشاندند و فرمودند یا جعفر!
جعفر عرض کرد: جانم، خدا مرا فدای تو کند. حضرت فرمودند: به من گفته اند تو در مرثیه و عزای حسین (علیه السّلام) شعر می گویی. جعفر عرض کرد: بله، فدای تو شوم. حضرت فرمودند: پس بخوان. جعفر شروع به خواندن مرثیه نمود، حضرت امام صادق علیه السّلام و حاضرین مجلس گریستند. حضرت آنقدر گریست که اشک چشم مبارکش بر محاسن شریفش جاری شد.
پس از آن حضرت صادق علیه السّلام فرمودند: به خدا سوگند، که ملائکه مقرب در اینجا حاضر شدند و مرثیه تو را که در مصائب حسین (علیه السّلام) خواندی شنیدند و بیشتر از ما گریستند و حق تعالی در همین ساعت بهشت را با تمام نعمتهای آن برای تو واجب گردانید و گناهان تو را آمرزید.
https://eitaa.com/manbarmajma
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
◾️ شرح جگرسوز اجازه طلبیدن حضرت قاسم از عمویش سیدالشهداء عَلَيْهِما السّلام
⚡️ وصیت امام حسن به سیدالشهدا و حضرت قاسم علیهمالسلام...
وقتی که نوبت جنگ به اولاد امام حسن علیه السلام رسید، قاسم آمد و عرض کرد که عمو جان! اجازه میخواهم تا به جنگ این کفار بروم!
فَقالَ لَهُ الْحسينُ: يا ابْنَ الْأخِ ! أنتَ مِنْ أخي عَلامَةٌ و اُريدُ أنْ تَبقَىٰ لِأتَسَلَّىٰ بِكَ
▪️امام حسین علیه السلام فرمود: ای پسر برادرم! تو یادگار برادرم هستی و می خواهم که تو باقی بمانی تا به واسطه تو تسلی(از داغ برادر) پیدا کنم.
پس حضرت، اجازه جنگ را به قاسم نداد.
قاسم اندوهگین و ناراحت شد از اینکه چرا امام حسین علیه السلام به برادرانش اجازه جنگ را داده اما به او اجازه جنگ را نداده است و همین که با حالتی محزون گوشهای نشسته بود و سرش را روی پاهایش گذاشته بود،یادش آمد که پدرش حِرزی به بازوی راستش بسته بود و به او وصیت کرده بود که هر وقت دچار اندوه و دردی شد، حرز را باز کند و بخواند و معنایش را بفهمد و هر چه که در آن نوشته شده بود به آن عمل کند.
🔻قاسم با خودش گفت سالهای زیادی گذشته برمن، ومثل این اندوه و درد تا به حال به من دچار نشده است.
پس آن را باز کرد و نگاه کرد که در آن نوشته شده بود:
يَا وَلَدي قاسِمَ، اُوصيكَ إنّكَ إذا رَأيْتَ عَمَّكَ الْحسينَ عليه السّلامُ في كَربَلاءِ وَ قَد أَحَاطَتْ به الْأعْداءُ، فَلا تَتْرُكِ الْبِرازَ وَ الْجِهادَ لِأعْداءِ رَسولِ اللّهِ ، و لا تَبْخَلْ عليه بِروحِكَ، و كُلّما نَهاكَ عَنِ الْبِرازِ عَاوِدُهُ لِيَأذَنَ لَكَ في الْبِرازِ لِتَخُصَّ في السَّعادَةِ الْأبَديَّةِ
▪️ پسر جانم قاسم! تو را وصیت می کنم وقتی که دیدی عمویت حسین علیه السلام در سرزمین کربلا تنها شده و دشمنان او را احاطه کرده اند،پس جنگ در رکاب او را از دست مده و با دشمنان رسول خدا صلی الله علیه و اله، به قتال برخیز. و از فدا کردن روح و جانت برای عمویت بخل نورز و هر چه که او تو را از جنگ نهی کرد، باز سراغش برو و اصرار کن تا به تو اجازه دهد که به این وسیله سعادت ابدی را به دست آورده ای.
پس قاسم بلند شد به خدمت عمو جان آمد و آن حرز و نوشته امام حسن علیه السلام را به دست عمو داد.
امام حسین علیه السلام وقتی که آن نوشته را قرائت فرمود، شدیداً گریه کرد و ناله و فریاد زد و در نهایت آه سردی کشید و فرمود:
ای پسر برادرم! این وصیت پدرت برای توست؛ اما پدرت وصیت دیگری به نزد من دارد و ناچارم به آن عمل کنم.
🔹پس امام حسین علیه السلام دست قاسم گرفت و به خیمه برد و عباس و عون را خبر کرد و به مادر قاسم فرمود:
آیا برای قاسم لباس جدیدی داری؟
عرضه داشت نه آقا جان!
امام علیه السلام به خواهرش زینب فرمود:
صندوق را برایم بیاور.
وقتی که زینب کبری علیها السلام صندوق را آورد و جلوی امام حسین علیه السلام گذاشت، حضرت آن را باز کرد و قباء امام حسن علیه السلام را بیرون آورد و او را به تن قاسم کرده و عمامه امام حسن را بر سرش گذاشت و دست دخترش را گرفت که از کودکی نام او برای قاسم گذارده بودند.
و عقد او را برای قاسم خواند و دست دخترش را گرفته و در دست قاسم گذاشت و از خیمه بیرون آمد.
قاسم نگاه به دخترعمویش میکرد و گریه میکرد تا اینکه صدای دشمنان را شنید که میگویند:
آیا دیگر مبارزی برای جنگ نیست؟!
پس دست همسرش را رها کرد و خواست که از خیمه بیرون بیاید. همسرش گفت: چه در ذهنت می گذرد و چه میخواهی انجام دهی؟
قاسم گفت:
می.خوام به ملاقات این دشمنان بروم چرا که آنها طلب مبارز میکنند و این من هستم که به جنگ آنها میروم. و به همسرش گفت: مرا رها کن که عروسی ما باشد برای آخرت.
همسرش فریاد زد و با قلبی حزین اشکهایش روی گونهاش جاری شد و گفت:
تو میگویی عروسیمان باشد برای آخرت.
پس من در قیامت تو را چگونه بشناسم؟
و در کدام مکان تورا ببینم؟
قاسم با دستش تکه نخی را پاره کرده و به او داد و گفت: دخترعمو! مرا به واسطه این تکه نخ بشناس و به یاد آور.
پس اهل خیمه از اینکار قاسم شدیدا گریه کردند و همه فریاد و واویلا سر دادند.
برگرفته از:
📚المنتخب، ج۲ ص۳۷۲
📚 الدّمعة السّاكبة،ج ۴ ص۳۱۵
📚أسرار الشّهادة، ص۳۰۵
📚مدينة المعاجز، ص ۲۲۴؛
📚معالي السّبطين،ج ۱ ص۴۵۷
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
◼️ سلام امام زمان «عجّل الله فرجه الشریف» در زیارت ناحيه مقدسه شهداء کربلا به حضرت قاسم علیه السلام و اشاره به مقتل آن حضرت...
در فرازی از زیارت ناحیه مقدسه وقتی که امام زمان علیه السلام میخواهند به حضرت قاسم علیه السلام سلام بدهند، با این تعابیر سلام میدهند و اینگونه از مصائب آن نوجوان یاد میکنند:
السَّلَامُ عَلَی الْقَاسِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْمَضْرُوبِ عَلَی هَامَتِهِ الْمَسْلُوبِ لَامَتُهُ حِینَ نَادَی الْحُسَیْنَ عَمَّهُ فَجَلَّی عَلَیْهِ عَمُّهُ کَالصَّقْرِ وَ هُوَ یَفْحَصُ بِرِجْلَیْه التُّرَابَ وَالْحُسَیْنُ یَقُولُ بُعْداً لِقَوْمٍ قَتَلُوکَ وَ مَنْ خَصْمُهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ جَدُّکَ وَ أَبُوکَ ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ اللَّهِ عَلَی عَمِّکَ أَنْ تَدْعُوَهُ فَلَا یُجِیبَکَ أَوْ أَنْ یُجِیبَکَ وَ أَنْتَ قَتِیلٌ جَدِیلٌ فَلَا یَنْفَعُکَ هَذَا وَ اللَّهِ یَوْمٌ کَثُرَ وَاتِرُهُ وَ قَلَّ نَاصِرُهُ جَعَلَنِیَ اللَّهُ مَعَکُمَا یَوْمَ جَمْعِکُمَا وَ بَوَّأَنِی مُبَوَّأَکُمَا وَ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَکَ عُمَرَ بْنَ سَعْدِ بْنِ عُرْوَةَ بْنِ نُفَیْلٍ الْأَزْدِیَّ وَ أَصْلَاهُ جَحِیماً وَ أَعَدَّ لَهُ عَذَاباً أَلِیماً
▪️سلام بر قاسم بن الحسن بن علی! که بر فرق سرش ضربه زدند و او را به غارت بردند ، آن هنگام که امام حسین عمویش را صدا زد و عمویش مثل باز شکاری به نزدش رسید، در حالی که پایش را به خاک میکشید و امام حسین علیه السّلام میگفت: قومی که تو را کشتند از رحمت خدا دور شوند، قومی که دشمن آنان در روز قیامت جد و پدر تو هستند.
سپس فرمود: به خدا قسم سخت است بر عمویت که او را صدا کنی و نتواند جوابت دهد یا جوابت دهد، ولی تو کشته شده و به زمین افتاده باشی و جواب عمو برایت سودی نداشته باشد. به خدا قسم امروز روزی است که کشندگان او زیاد و یاورانش کم شدند. خدا روز جمع شما دو نفر، مرا نیز با شما قرار دهد و مرا هم به جایگاه شما درآورد و قاتل تو عمر بن سعد بن عروة بن نفیل ازدی را لعنت کند و او را در جهنم افکند و برایش عذابی دردناک مهیا فرماید.
📚 المزار الکبیر ص۴٩٠
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
◼️ وقتی که در میانه میدان، قاسم علیهالسلام، برای عمر سعد ملعون، روضه عطش امام حسین علیهالسلام و طفلان حرم را میخواند...
نقل کردهاند:
بعد از آنی که حضرت قاسم علیه السلام، جمع کثیری از لشکر عمر سعد را به درک واصل کرد، در میانه میدان نگاهش به عمر سعد ملعون افتاد و صدایش را بلند کرد و فرمود :
ای بی حیای بدنژاد! مگر از روز معاد یاد نمیکنی؟
عمر سعد ملعون گفت:
آیا وقت آن نشده که دست از طغیان بردارید و بیعت با یزید را اختیار کنید؟
با این سخن عمر سعد، حضرت قاسم علیهالسلام رگ غیرتش جوشید و فریاد برآورد که ای لعین ابد!
طغیان این است که گوشواره عرش خدا و ریحانه رسول الله و سید جوانان دار بقاء را به خاطر یزید شراب خوار ولدالزنا شهید کنی... آب فرات را که وحوش و طیور از آن سیراب اند، از ذریه ساقی کوثر، دریغ داری!
پس فرمود:
آیا اسب خود را آب دادهای؟
عمر گفت: آری.
▪️حضرت قاسم علیه السلام فرمود:
وای بر تو! اسب خود را آب میدهی اما جگرگوشه رسول خدا صلی الله علیه و آله را که همیشه او را با "جانم فدایت شود" خطاب می کرد، به آتش تشنگی میسوزانی؟!
أ تَدّعِي الإسلامَ و آلُ رسولِ اللّه عطاشاً ظَماءَ، قَد اِسوَدّتِ الدّنيا بأعيُنهم.
▪️آیا ادعا میکنی که مسلمانی و آل رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را تشنه گذاشتی به حدی که دنیا در پیش چشمانشان سیاه شده؟!
راوی گوید:
عمرسعد ملعون سر به زیر انداخت و رو به لشگریان کرد و گفت:
اگر یک یک اهل سماوات و زمین به محاربه او بروند، از عهده این نوجوان برنمیآیند.
پس صلاح در ایناست که جمع کثیری، همزمان بر او هجوم آورند...
📚ریاض المصائب (خطی) ص٢٠٨
📚المنتخب ص۳۷۴
📚بحرالمصائب ج۴ص٢٠۵
داستانهای ائمه: امام حسین (ع): قنداق حضرت وشفای فطرس ملک
مرحوم شيخ صدوق رضوان اللّه تعالى عليه در كتاب امالى خود به نقل از امام جعفر صادق صلوات اللّه عليه آورده است :
هنگامى كه حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام تولّد يافت ، خداوند متعال جبرئيل عليه السّلام را مامور گردانيد تا به همراه يك هزار ملائكه بر زمين فرود آيند و رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله را بر ولادت نوزادش تبريك و تهنيت گويند.
جبرئيل عليه السّلام هنگام نزول ، عبورش بر جزيره اى افتاد كه فرشته اى به نام فُطرس (1) در آنجا قرار داشت .
و چون فُطرس در انجام وظائف الهى كُندى و سستى كرده بود، بال هايش شكسته و در آن جزيره مدّت هفت سال به عبادت خداوند مشغول گشت تا آن كه امام حسين عليه السّلام تولّد يافت .
وقتى فطرس مَلَك ، متوجّه عبور جبرئيل و همراهانش عليهم السّلام شد، سؤ ال نمود: اى جبرئيل ! كجا مى روى ؟
پاسخ داد: همانا خداوند متعال نعمتى - نوزاد - به محمّد صلّى اللّه عليه و آله عطا كرده است ؛ و مرا جهت ابلاغ سلام و تهنيت بر آن حضرت ماءمور گردانيد.
فُطرس اظهار داشت : اگر امكان دارد، مرا نيز همراه خود ببريد، شايد محمّد رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله برايم دعائى كند.
جبرئيل تقاضاى فطرس را پذيرفت و به كمك همراهانش او را نيز با خود آوردند.
امام صادق عليه السّلام افزود: زمانى كه جبرئيل بر پيامبر خدا وارد شد، از طرف خداوند متعال ؛ و نيز از جانب خود به آن حضرت سلام و تبريك و تهنيت گفت ؛ و پس از آن موقعيّت فطرس را به عرض حضرت رسول رساند.
حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله فرمود: به فطرس بگو كه خود را به اين نوزاد بمالد و سپس به مكان اوليّه خود مراجعت كند. و چون فطرس خود را به قنداقه امام حسين عليه السّلام ماليد، مشكلش برطرف شد، اظهار داشت : اى رسول خدا! امّت تو به زودى اين نوزاد را به قتل خواهد رساند، هركس او را زيارت كند و يا بر او سلام و درود فرستد، در هر كجا و در هر موقعيّتى كه باشد، من براى جبران اين كرامت ، سلام او را به حسين عليه السّلام ابلاغ خواهم كرد.
سپس فُطرس به سمت آسمان عروج كرد.
1-بحارالا نوار: ج 43 نسبت به نام فُطرس با اختلاف نقل كرده است ، در ص 248 دردائيل و در ص 259 صلصائيل و در ص 243 فطرس مى باشد، ضمنا مرحوم شيخ صدوق در كتاب إ كمال الدّين : ص 282، ح 36 داستان را به طور مشروح بيان نموده ، و مدينة المعاجز: ج 7، ص 432، ح 954 همين داستان را به طور مفصّل از چند كتاب ديگر نقل كرده است .
منبع: چهل داستان وچهل حدیث از امام حسین علیه السلام ، حجت الاسلام والمسلمین عبدالله صالحی
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
◼️ ببینید ببینید، گُلم رنگ ندارد
اگر آمده میدان، سر جنگ ندارد...
⚡️ شرح مصیبتِ آبطلبیدن سیدالشهداء علیهالسلام برای ششماهه...
... پس امام حسین علیه السلام طفل را به روی دست گرفت و رو به طرف لشگر کرد فرمود:
يا قَومُ! قَدْ قُتِلْتُم أخي و أولادي و أنصاري و ما بَقِيَ غَيرُ هٰذَا الطِّفْلِ، و هو يَتَلَظَّىٰ عَطَشَاً مِنْ غَيرِ ذَنْبٍ أتاهُ إلَيْكُم
▪️ای لشگریان! شما برادرم، فرزندانم و یارانم را کشته اید و غیر از این طفل کسی دیگر باقی نمانده. و او دارد از عطش بدون هیچ جرم و گناهی دست و پا می زند.
فَاسْقُوهُ شَرْبَةً مِنَ الْمَاءِ. يَا قَومُ! إنْ لَم تَرحَمونِي فَارْحَموا هٰذَا الطِّفْلَ، لَقَد جَفَّ اللَّبَنُ فِي ثَدْيِ اُمِّهِ.
▪️ پس جرعه ای آب به او بنوشانید.
ای لشگریان! اگر بر من رحم نمی کنید بر این طفل رحم کنید چرا که شیر در سینه مادرش دیگر خشک شده است.
فَبَيْنَما هو يُخاطِبُهُم، إذ أتاهُ سَهْمٌ لَهُ ثَلاثَةُ شُعَبٍ مَسمُومٌ مِنْ ظالِمٍ غَشومٍ و هو حَرمَلَةُ بنُ كاهِلِ الْأسَدِيِّ فَذُبِحَ الطِّفْلُ مِنَ الْاُذُنِ إلىٰ الْاُذُنِ و مِنَ الْوَریدِ اِلیٰ الْوَریدِ.
▪️هنوز کلام إمام علیهالسلام تمام نشده بود که حرمله ستمکار، تیر سه شعبه مسمومی را به سمت آن طفل پرتاب کرد که گوش تا گوش آن طفل را برید.
فَجَعَلَ الْحُسينُ عَلَيهِ السَّلامُ يَتَلَقَّىٰ الدَّمَ بِكَفَّيْهِ و يَرمِي بِه إلىٰ السَّماءِ و يَقولُ:
▪️پس امام حسین علیه السلام با کف دستش خون ها را از زیر گلوی طفل گرفت و به آسمان پرتاب کرد و فرمود :
اللَّهمّ إنِّي أُشْهِدُكَ عَلىٰ هٰؤلاءِ الْقَومِ، فَإنَّهُم نَذَرُوا أنْ لا يَترُكوا أحَداً مِنْ ذُرِّيَّةِ نَبِيِّكَ
▪️خدايا شاهد باش که این لشگر، نذر کرده اند که احدی از ذریّه رسولت را باقی نگذارند.
📚مقتل ابو مخنف ص٨۴
📚معالي السّبطين ج١ص۴٢۴
📚وسیلة آلدرین ص٢٨۴
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
◼️ امام حسین علیهالسلام، در پشت خیمهها، برای علی اصغرش قبری حفر نمود...
سیدالشهدا علیه السلام، بدن مطهر علی اصغر علیه السلام پشت خیمه ها را آورد.
ثُمَّ نَزَلَ الْحُسينُ عَن فَرَسِهِ، و حَفَرَ لِلصَّبِيِّ بِجَفنِ سَيفِهِ، و زَمَّلَهُ بِدَمِهِ، و صَلّىٰ عَلَيْهِ
▪️ سپس امام حسین علیه السلام از اسب پیاده شد و با شمشیرش قبری برای علی اصغرش حفر کرد و بدن او را با خون گویش، خون آلود کرد و بر او نماز خواند.
📚مقتل الحسين علیهالسلام،خوارزمي،ج ۲ ص۳۲
📚العبرات،ج۲ ص۸۶
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
◼️ خونی که قطرهای از آن هم بر روی زمین نریخت...
⚡️اثرات خون به ناحق ریخته شش ماهه آل الله در عوالم وجود...
در نقلی آمده است:
وقتی که حرمله ملعون تیر سه شعبه را برگلوی آن طفل زد، در آن وقت حضرت آن تیر را از گلوی آن طفل صغیر کشیدند وخون مانند ناودان از گلوی آن طفل جاری شد.
سیدالشهدا علیه السلام با دستان مبارکش، خون را می گرفتند وبر آسمان می پاشیدندو میفرمودند:
هَوّنَ ما نَزَلَ بی أنَّهُ بِعَینِ الله
▪️آسان است بر من این بلاهایی که میکشم چرا که خدای متعال ناظر است.
🔻 در روایتی إمام باقر علیهالسلام فرمودند:
فَلَمْ یَسْقُطْ مِنْ ذَلِکَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَی الْأَرْضِ
▪️از خون علی اصغر علیهالسلام قطرهای هم به زمین نریخت.
📚لهوف،ص۱۰۳
🔻در نقلی آمده است:
إمام باقر علیهالسلام در بیان علت این عمل سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام، فرمودند:
اگر قطره اي از خون علي اصغر «سلام اللّه علیه» بر زمين ميريخت عذاب الهي نازل ميشد و دیگر گیاهی در زمین نمیرویید.
🔻در نقلی دیگر نیز آمده است:
انقراض بنی امیه به جهت شهادت حضرت علی اصغر «صلوات اللّه علیه» بود.
📚مقتل حزن الأئمه علیهمالسلام،ص۸۶
📚مُبکی العیون ص٣٠۶
📚بحرالمصایب ج۴ ص۳۴۷
🏴 در #کربلا چه گذشت...
🔺#وقایع_نگار_روزانه_محرم
ششم محرم الحرام | یاری طلبیدن حبیب ابن مظاهر ازبنی اسد
▪️جناب حبیب بن مظاهر اسدی با اذن امام حسین علیه السّلام برای آوردن یاور و کمک، به قبیله بنی اسد رفت. اسدیان پذیرفتند و حرکت کردند، ولی جاسوسان به عمر سعد خبر دادند و او عده ای را فرستاد تا مانع آنها شوند.
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
◼️ حضرت علی اکبر علیهالسلام در وقت شهادت هم میخندید و هم گریه میکرد...
⚡️لطمهزدنِ حضرت زهرا سلاماللهعلیها بر بالای پیکر ارباً اربای علی اکبر علیهالسلام...
نقل کردهاند:
چون امام حسین «سلام اللّه علیه» به محل شهادت فرزندش علی اکبر «سلام اللّه علیه» رسید، دید رمق کمی دارد و جراحات بدنش شمرده نمی شود.
خم شد و او را بو کرد و بوسید و فرمود:
پسرم خدا بکشد قومی را که تو را کشت.
ولی سید الشهدا سلام اللّه علیه چیز عجیبی مشاهده کرد.
خوب دقت نمود؛ دید علی اکبر علیه السلام گاه میگرید و گاه میخندد.
از علت آن سؤال نمود و فرمود:
ای پسر!م تو را بین دو حال؛ می بینم بین حزن و شادی هستی ای نور چشمم؛ خبرم بده علت آن چیست؟
علی اکبر علیه السلام فرمود:
ای پدرم! اما خنده ام به خاطر این است که به یک طرف نگاه می کنم می بینم جدّم رسول خدا صلی اللّه علیه وآله است و به دستش ظرف آبی است که شما وعده داده بودی.
امّا بُکائی فَاِنّی نظرتُ الی هذهِ الجَهَه َأری جَدّتی الزّهراء علیها السلام جالسةً الی جَنبی
▪️اما گریه ام به خاطر این است وقتی به طرف دیگر مینگرم می بینم جدّه ام زهرای مرضیه سلاماللهعلیها در کنارم نشسته است
تَنظرُ اِلی جَراحَاتی ثمّ تَنظر فی وَجهِک فتَلطمُ رَأسَها بیَدِها و هیَ تَبکی
▪️ به جراحاتم نگاه می کند و سپس به صورت شما نگاه می کند و با دستش به سرش لطمه می زند و گریه می کند.
📚موسوعه حضرت زهرا سلام الله علیها ج۶ص٣٠۴
📚مجمع مصائب اهل بیت (نهاوندی) ص١٩٩
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
◼️ خیز از جا، آبرویم را بخر...
عمّه را از بین نامحرم ببر...
حمید بن مسلم گوید:
فَكَأَنِّي أنظُرُ إلىٰ امْرَأَةٍ خَرَجَتْ مُسرِعَةً تُنادِي بِالْوَيلِ و الثَّبورِ، و تَقولُ:
▪️ وقتیکه علی اکبر علیهالسلام به خاک افتاد، گویا یک زنی را میدیدم که با سرعت از خیمهها به سمت معرکه میآمد و ناله و فریاد سر میداد که:
يا حَبيباهُ! يا ثَمَرَةَ فُؤاداهُ! يا نُورَ عَيْناهُ! يا أخياهُ! و ابنِ أخياهُ
لَيتَنِي كُنتُ قَبلَ هٰذا الْيَومِ عُمْيا، لَيتَنِي وَسَّدَتِ الثَّرَىٰ.لَیتَ الْمَوتُ اَعدَمَنی الْحَیاةُ و لَا اَراکَ قَتیلاً
▪️ای کاش قبل از امروز، کور بودم...
ای کاش که خاک را، بالشت سرم میکردم...
ای کاش مرگ، زندگیام را میگرفت و تو را اینجور کشته نمیدیدم...
جَاءَتْ و انْكَبَّتْ عَلَيهِ، فَجَاءَ الْحسينُ عليهالسَّلامُ، فَأَخَذَ بِيَدِها و سَتَرَ وَجْهَهَا بِعَبائِهِ، و ألْقَىٰ عَباءَتَهُ عَلَيها، فَرَدَّها إلىٰ الْفُسطاطِ،
▪️آن زن جلو آمد و خود را به روی نعش علی اکبر علیه السلام انداخت.
سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام، دست زینب کبری را گرفت و عبایش را به روی او انداخت و صورتش را پوشاند و او را به خیمهها بازگرداند.
و أَقْبَلَ عليه السّلامُ بِفِتْيانِهِ، و قالَ: اِحْمِلوا أخاكُم
▪️ و رو جوانان بنی هاشم کرد و فریاد برآورد:
بیایید برادرتان را به خیمه ها ببرید...
📚معالی السبطین ج١ص۴٠٩
📚طوفان البکاء(خطی) ص۵١٠
📚اعیان الشیعه ج١ص۶٠٧
📚مقتل الحسين، بحرالعلوم ص٣٣٧
📚مقتل ابومخنف ص٨٣
🔴 ویژگیها وخصوصیات امام زمان(عج)
🔵 قسمت 5⃣
۴۱-آن حضرت بندهی کریم خدای تعالی است که بر خدای تعالی در سخن سبقت نمیگیرد و به امر خدای تعالی عمل میکند
۴۲-آن حضرت رهبر و پیشوای هدایت است
۴۳-او آقای والیان و حکمرانان و حاکمان است
۴۴-امام زمان دفاع کنندهی حامیان دین خداست
۴۵-او اهل ذکر است (که خدای تعالی در قرآن میفرماید: اگر چیزی را نمیدانید از اهل ذکر سؤال کنید)
۴۶-او باقیماندهی علم خدای تعالی است
۴۷-امام زمان علیهالسلام صاحب امر است
۴۸- امام عصر علیهالسلام انتخاب شدهی خدای تعالی است
۴۹-ایشان حزب خدای تعالی است (که خدای تعالی میفرماید: حزب خدا پیروز هستند)
۵۰-آن حضرت گنج علم الهی است
#ویژگیها_و_خصوصیات_امام_زمان
📚آیا حضرت علی اکبر (ع) ازدواج کرده بودند؟
در باره این که حضرت علی اکبر (ع) همسر و فرزندی داشته یا خیر، دو نظر وجود دارد. برخی گفته اند که ایشان دارای فرزند نبود. اینان در باره همسر وی سخنی نگفته اند، اما بر اساس دلایلی؛ مانند این فراز از زیارت حضرت علی اکبر (ع): «...صلّى الله علیک یا أبا الحسن ثلاثا...»، می توان احتمال داد که ایشان دارای فرزند بوده. البته با جست و جوهایی که انجام شد، نام و مشخصات دقیق همسر آن حضرت به دست نیامد.
پدر گرامی حضرت علی اکبر (ع) [1] ، امام حسین بن علی بن ابی طالب (ع) و مادر محترمه اش لیلی، دختر ابو مرّة بن عروة بن مسعود ثقفی است. [2]
او از طایفه خوش نام و شریف بنی هاشم بود، که به پیامبر اسلام (ص)، حضرت فاطمه زهرا (س)، امیر مؤمنان علی بن ابی طالب (ع) و امام حسین (ع) نسبت دارد.
علی اکبر (ع) در ماجرای عاشورا حضور فعال داشت و در تمام حالات در کنار پدرش امام حسین (ع) بود و با دشمنانش به سختی مبارزه می کرد. وی نخستین شهید بنی هاشم و آل ابی طالب در روز عاشورا بود. [3]
در باره این که حضرت علی اکبر (ع) همسر و فرزندی داشته یا خیر، دو نظر وجود دارد:
اول. برخی گفته اند که ایشان دارای فرزند نبود. اینان در باره همسر وی سخنی نگفته اند. [4]
دوم. بر اساس دلایلی که وجود دارد، گروهی دیگر وجود زن و فرزند را برای آن جناب ثابت کرده اند. برخی از این دلایل عبارت اند از:
1. در زیارتی که ابوحمزه ثمالی از امام صادق (ع) درباره حضرت علی اکبر (ع) نقل کرده، عباراتی وجود دارد که نشان دهنده این است که علی اکبر (ع) دارای فرزند بوده است؛ مانند این فراز:«...صلّى الله علیک یا أبا الحسن ثلاثا...». [5] و یا: « صلى الله علیک و على عترتک و أهل بیتک و آبائک و أبنائک و أمهاتک الأخیار الأبرار الذین أذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا»؛ که در این زمینه باید گفت: گرچه فراز اول را به تنهایی نمی توان دلیل قانع کننده ای برای اثبات وجود فرزندی برای ایشان دانست، اما فراز دوم قطعا نشانگر آن است که حضرت علی اکبر (ع) دارای خانواده و فرزندانی بوده است؛ زیرا کلمه «ابنائک» جمع است و نیز کلمه «عترتک» که عترت هرکسی ذرّیه و فرزندان او محسوب می شود.
2. بزنطى می گوید: از حضرت امام رضا (ع) پرسیدم: آیا کسی می تواند با زن و با کنیزى که از پدرش فرزند دار شده، ازدواج کند؟ آن حضرت فرمود: اشکالى ندارد. گفتم: از پدرت شنیدم که فرمود امام سجاد (ع) علاوه بر ازدواج با دختر امام حسن (ع) با ام ولد (کنیز صاحب فرزند) ایشان نیز ازدواج کرد... .امام در پاسخ فرمود: این طور که گفتى نیست؛ امام سجاد (ع) با دختر امام حسن (ع) ازدواج کرد و نیز با ام ولد (کنیزِ صاحب فرزند) برادرش على بن الحسین که در کربلا کشته شد، نیز ازدواج نمود. [6]
از جهت سندی، شخصیت های موجود در سند این روایت ثقه هستند و از لحاظ محتوا این روایت نشانگر آن است که حضرت علی اکبر (ع) فرزندی از یک کنیز داشته است.
پس، طبق بیان فوق، حضرت علی اکبر (ع) دارای همسر و فرزند بوده، امّا با تحقیقی که انجام شد به نام و مشخصات دقیق همسر آن حضرت دست نیافتیم.
هدایت شده از کانال ادعیه وگریز
مصیبت عظیم.mp3
11.09M
#امام_حسین_علیه_السلام
#سخنرانی حجتالاسلام عالی
#زیارت_ناحیه_مقدسه
#روضه
#عاشورا
#مقتل
کانال ادعیه وگریزهای مجمع الذاکرین (علیه السلام)👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/466354217Cce92b3a469
برای استفاده از دعاها و گریزهای ودسترسی آسان به آن دعا برای مادحین و ذاکرین محترم
مداحی آنلاین - علمدار - استاد عالی.mp3
1.67M
#حضرت_عباس_علیه_السلام
◼️ چرا با آن قد و قامت رشید ،قبر کوچکی دارد؟
در زمان مرحوم علامه سید بحرالعلوم، گوشه ای از مرقد مطهر قمر بنی هاشم علیه السلام ویران شد و نیاز به تعمیر و نوسازي پیداکرد.
این جریان را به علامه بحرالعلوم خبر دادند و باشد که وي با معمار در روز معینی براي دیـدار قبر مقـدس و تعیین مقـدار تعمیر به سـر مرقـدمطهر بروند.
آن روز فرا رسید و آن دو با هموارد سـرداب گردیدند و از نزدیک بناي قبر را دیدنـد. در این بین، معمار نگاهی به قبر و نگاهی به علامه کرد و پرسـید: آقااجازه میفرمایید سؤال یکنم؟
علامه فرمود: بپرس.
معمارگفت: ما تاکنون خوانده وشـنیده بودیم که حضـرت ابوالفضل العباس علیه السلام قامتی بلند داشته اند، به طوريکه هرگاه بر اسب سوار میشدند زانوانایشان برابر گوشهاي اسب میرسیده است. بنابراین باید قبر آن حضرت طول بيشتري داشته
باشد، ولی من میبین مصورت قبر کوچک است، آیاشنیده هاي من دروغ است، و یا کوچکی قبر علت ديگري دارد؟!
علامه به جاي پاسخ،سـر به دیوار نهاد و به شدت شـروع به گریستن کرد.گریه ي طولانی او معمار را نگران ساخت و عرض کرد:
آقاي من،چرا منقلب وگریان شدي، مگر من چه گفتم؟!
علامه فرمود:
شـنیده هاي تو درست است، و همانگونه که گفتی حضـرت عباس علیه السـلام قامتی بلند و رشـیدداشته است،ولی سؤال تو مرا به یاد مصائب جانکاه حضـرت عباس علیه السـلام انـداخت؛ زیرا به قـدري ضـربت شمشـیر و نیزه و تیر بر وي واردشـد که بـدنش را قطعه قطعه نمود و آن قـامت بلنـد به قطعاتی کوچـک تبدیل یـافت.
آیا تو انتظار داري بـدن حضـرت
ابوالفضل العباس علیه السلام که قطعات آن توسط امام سـجاد زین العابدین علی بن الحسین علیهماالسلام جمع آوري و دفن
شده، قبري بزرگتر از این قبر داشته باشد؟!
📚چهره درخشان قمر بنی هاشم ج١ص٢٣٣
#حضرت_عباس_علیه_السلام
◼️ شرح مختصری از "ضربِ عمود"
در آن زمان که دست های قمر بنی هاشم حضرت اباالفضل العباس را قلم کرده بودند و آن حضرت با دندان مشک را گرفته بود و تمام تلاشش را میکرد تا آن را به خیمه ها برساند، نوشته اند:
فَضَرَبَهُ حَكيمُ بنُ الطُّفَيلِ مِن وَراءِ نَخلَةٍ بِعَمودٍ مِن حَديدٍ عَلىٰ رَأسِهِ الشَّريفِ، فَسَقَطَ مُخُّ رَأسَهُ عَلىٰ كَتِفِهِ
▪️حکیم بن طُفیل ملعون، پشت درخت نخلی کمین کرد و از پشت آمد و با عمود آهنین چنان ضربه ای بر فرق مبارک حضرت عباس علیه السلام زد که جمجمه حضرت بر روی کتف او افتاد.
فَهَوَىٰ عَن مَتنِ الْجَوادِ و هو يُنادِي:
▪️پس از بالای اسب، با صورت به زمین افتاد و فریاد برآورد:
*وا أخاه! وا حسيناه! وا أبتاه! وا عليّاه* .
📚اسرارالشهاده ص٣٣۴
#حضرت_عباس_علیه_السلام
◼️ به فدای مظلومی که با آستین، اشک چشمش را پاک میکرد...
وقتی که سیدالشهدا علیه السلام از علقمه به خیمه ها برمیگشت ، نوشته اند:
و رَجَعَ إلىٰ الْخَيمَةِ و هو يُكَفْكِفُ دُمُوعَهُ بِكُمِّهِ.
▪️ او به خیمه بازمیگشت و با آستین لباسش، سيلاب اشک چشمانش را پاک میکرد.
فَلَمَّا رَأوهُ مُقبِلاً، أتَتْ إلَيهِ سَكينَةُ، و لَزِمَتْ عَنانَ جَوادِهِ و قالَتْ: يا أبَتاه، هل لَکَ عِلمٌ بِعَمِّيَ الْعَبّاسِ؟ أراهُ أبطَأ، و قد وَعَدَني بِالْماءِ و لَيسَ لَهُ عادَةً أنْ يَخلِفَ وَعدَهُ، فَهَلْ شَرِبَ ماءً أو بَلَّ غَليلَه و نَسِىَ ما وَرَاءَهُ، أمْ هو يُجاهِدُ الْأعْداءَ؟
▪️وقتی که سیدالشهدا علیه السلام نزدیک خیام رسید، حضرت سکینه علیها السلام به استقبال او آمد و عنان ذوالجناح را گرفت و عرضه داشت:
ای پدرجان! آیا خبری از عمویم داری؟
می بینم که او دیر کرده است؛ او به من وعده آب داده و محال است که خلف وعده کند.
آیا آب نوشیده و عطشش فروکش کرده و ما را فراموش کرده است یا در اینکه دارد با دشمنان می جنگند؟
فَعِندَها بَكَىٰ الْحسينُ عليه السّلامُ و قالَ: يا بِنتَاه! إنَّ عَمَّكِ الْعَبّاسِ قُتِلَ و بَلَغَتْ روحَهُ الْجَنانَ.
▪️در این زمان بود که گریه، امان سیدالشهدا علیه السلام برید و فرمود:
عمویت عباس کشته شد و روحش به جنت خدا پرواز کرده است.
📚أسرار الشّهادة،
#حضرت_عباس_علیه_السلام
◼️ درد و دل جگرسوز سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام در علقمه با قمر بنی هاشم علیه السلام
برخی از مقاتل، نوشته اند:
وقتی که سیدالشهدا علیه السلام در علقمه، در پی برادرش ابالفضل العباس علیه السلام می آمد، اینگونه فریاد برمی آورد:
أيْنَ اَخي؟ أيْنَ ساعِدِي؟ أيْنَ الْعَبّاس؟
▪️برادرم کجاست؟ بازوی دستم کجاست؟ عباسم کجاست؟
و وقتی که بر بالین برادر رسید، اینگونه خطاب کرد :
يا أخي! اَلآنَ قَلَّتْ حيلَتي، يا أخي! أنائِمٌ أنتَ و الْقَومُ يَظُنُّونَ إنّي جُبِنْتُ عَنِ الْقِتالِ،
▪️ای برادرم! الان دیگر بیچاره شدم. ای برادرم! تو اینجا آرمیدی و این جماعت گمان میکنند که من از جنگ می ترسم
يَعِزُّ عَلَيَّ أنْ أراكَ عَلىٰ الرَّمضاءِ مُرَمِّلاً بِدِمائِكَ، يا أخي! تَركْتَني وَحيداً، غَريباً بَينَ الْأعداءِ.
▪️به خدا بر من سخت است تو را بر ریگ و رمل بیابان آغشته به خون ببینم.
ای برادر! مرا تنها و غریب بین دشمنان و گذاشتی و رفتی؟!
📚وسیلة الدارین ص ٣١۵
مداحی_آنلاین_شفای_مرد_ارمنی_در_روز_تاسوعا_حجت_الاسلام_دانشمند.mp3
4.42M
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#تاسوعا
#مقتل_مستند
◼️ به فدای مظلومی که با آستین، اشک چشمش را پاک میکرد...
وقتی که سیدالشهدا علیه السلام از علقمه به خیمه ها برمیگشت ، نوشته اند:
و رَجَعَ إلىٰ الْخَيمَةِ و هو يُكَفْكِفُ دُمُوعَهُ بِكُمِّهِ.
▪️ او به خیمه بازمیگشت و با آستین لباسش، سيلاب اشک چشمانش را پاک میکرد.
فَلَمَّا رَأوهُ مُقبِلاً، أتَتْ إلَيهِ سَكينَةُ، و لَزِمَتْ عَنانَ جَوادِهِ و قالَتْ: يا أبَتاه، هل لَکَ عِلمٌ بِعَمِّيَ الْعَبّاسِ؟ أراهُ أبطَأ، و قد وَعَدَني بِالْماءِ و لَيسَ لَهُ عادَةً أنْ يَخلِفَ وَعدَهُ، فَهَلْ شَرِبَ ماءً أو بَلَّ غَليلَه و نَسِىَ ما وَرَاءَهُ، أمْ هو يُجاهِدُ الْأعْداءَ؟
▪️وقتی که سیدالشهدا علیه السلام نزدیک خیام رسید، حضرت سکینه علیها السلام به استقبال او آمد و عنان ذوالجناح را گرفت و عرضه داشت:
ای پدرجان! آیا خبری از عمویم داری؟
می بینم که او دیر کرده است؛ او به من وعده آب داده و محال است که خلف وعده کند.
آیا آب نوشیده و عطشش فروکش کرده و ما را فراموش کرده است یا در اینکه دارد با دشمنان می جنگند؟
فَعِندَها بَكَىٰ الْحسينُ عليه السّلامُ و قالَ: يا بِنتَاه! إنَّ عَمَّكِ الْعَبّاسِ قُتِلَ و بَلَغَتْ روحَهُ الْجَنانَ.
▪️در این زمان بود که گریه، امان سیدالشهدا علیه السلام برید و فرمود:
عمویت عباس کشته شد و روحش به جنت خدا پرواز کرده است.
📚أسرار الشّهادة، /ص۳۳۸
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄
🔴فرستاده امام زمان (علیه السلام)
ابو عبید الله محمد بن زید بن مروان می گوید:
روزی مردی جوان نزد من آمد، من در چهره او دقت کردم آثار بزرگی در صورتش پیدا بود، وقتی همه مردم رفتند، به او گفتم: کیستی؟
گفت: من فرستاده خلف امام زمان (علیه السلام) به نزد بعضی از برادرانش به بغداد هستم.
گفتم: آیا مرکبی داری؟
گفت: آری در خانه طلحیان است.
گفتم: برخیز وآن را بیاور، غلامم را نیز همراه او فرستادم. او مرکبش را آورد وآن روز نزد من ماند واز طعامی که برایش حاضر کردم خورد، وبسیاری از اسرار وافکار مرا بازگو کرد.
گفتم: از کدام راه می روی؟
گفت: از نجف به سوی رمله واز آنجا به فسطاط آنگاه مرکبم را هی زده وهنگام مغرب خدمت امام زمان (علیه السلام) مشرف می شوم.
صبح هنگام من نیز برای بدرقه با او حرکت کردم وقتی به پل دار صالح رسیدیم، او به تنهایی از خندق عبور کرد ومن می دیدم که در نجف فرود آمد ناگاه مقابل دیدگانم غایب شد!.
📚بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۷۴ و۱۷۵
→ شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سخنرانی و روضه شهید کافی درباره واقعه کربلا و روز عاشورا
| شیخ احمد ڪـافی
https://eitaa.com/manbarmajma
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین
🔴 عنایت امام حسین علیه السلام به کریم سیاه
آیة الله سید محمد کاظم طباطبایی یزدی مشهور به صاحب عروه (1253 – 1337 ق) برای صله ارحام عازم یزد بود، یک قطعه کفن برای خودش خریده در حرم امیرمؤمنان علیه السّلام همۀ قرآن را بر آن نوشته، سپس در حرم امام حسین علیه السّلام زیارت عاشورا را با تربت براطراف آن نوشته بود، در این سفر این کفن را با خودش به یزد می برد، در شب اول ورودش به یزد، در منزل یکی از دخترانش استراحت می کند، حضرت سیدالشهداء علیه السّلام به خوابش آمده می فرماید:
یکی از دوستان ما فوت کرده، در مزار یزد منتظر کفن است، ما دوست داریم این کفن به او اهداء شود.
بیدار می شود و می خوابد، دوبار دیگر این رؤیا تکرار می شود، لباس پوشیده به قبرستان یزد می رود و می بیند شخصی به نام «کریم سیاه» فوت کرده، او را غسل داده روی سنگ نهاده منتظر کفن هستند.
تا ایشان می رسد، می گویند: کفن را آوردند.
مرحوم یزدی از آن ها می پرسد: شما کی هستید؟ می گویند: همان آقایی که به شما امر فرموده کفن بیاورید، به ما نیز امر فرموده که برای تجهیز و دفن ایشان به این جا بیاییم.
مرحوم یزدی می پرسد: این شخص کیست؟ می گویند: او شخصی به نام «کریم سیاه» است، یک فرد معمولی، ولی عاشق امام حسین علیه السّلام بود، در هر کجا مجلسی به نام امام حسین علیه السّلام برگزار می شد، او بدون هیچ تکلّفی حاضر می شد.
جرعه ای از کرامات امام حسین، ص 97.
شیخ احمد ڪـافی
https://eitaa.com/manbarmajma