#حدیث
➖➖➖➖➖➖
💠قال الإمام الحَسنِ المُجتَبی علیه السلام:
إنّ اللّه َ عز و جل بِمَنِّهِ ورَحمَتِهِ لَمّا فَرَضَ عَليكُمُ الفَرائضَ لم يَفرِضْ علَيكُم لِحاجَةٍ مِنهُ إلَيهِ ، بَل رَحمَةً مِنهُ إلَيكُم (علَيكُم) لا إلهَ إلاّ هُو ، لَِيميزَ الخَبيثَ مِن الطَّيِّبِ ، ولِيَبتَلِيَ ما في صُدورِكُم ، ولُِيمَحِّصَ ما في قُلوبِكُم.🍃
💠امام حسن مجتبی علیه السلام میفرمایند:
خداوند عز و جل چون از روى كرم و رحمت خود فرايض را بر شما واجب ساخت ، نه بدان سبب بود كه به شما نياز داشت ، بلكه از سر مهر و رحمت آن خداى يگانه به شما بود ، تا ناپاك را از پاك جدا سازد و آنچه را در سينه هاى شماست ، بيازمايد و آنچه را در دلهاى شماست ، ناب و خالص گرداند.🌱
(بحارالانوار: ج ۲۳ ، ص ۹۹)
#امام_حسن
➖➖➖➖➖➖
#حدیث
💠قال امیر المؤمنین علیه السلام:
مَنْ ضُیِّقَ عَلَیْهِ فی ذاتِ یَدِهِ، فَلَمْ یَظُنَّ اَنَّ ذلِکَ حُسْنُ نَظَر مِنَ اللّهِ لَهُ فَقَدْ ضَیَّعَ مَاْمُولاً وَ مَنْ وُسِّعَ عَلَیْهِ فی ذاتِ یَدِهِ فَلَمْ یَظُنَّ اَنَّ ذلِکَ اسْتِدْراجٌ مِنَ اللّهِ فَقَدْ اَمِنَ مَخُوفًا.🍃
💠امام علی علیه السلام میفرمایند:
هر که تنگدست شد و نپنداشت که این از لطف خدا به اوست، یک آرزو را ضایع کرده و هر که وسعت در مال یافت و نپنداشت که این یک غافلگیری از سوی خداست، در جای ترسناکی آسوده مانده است.🌱
(بحارالانوار، ج ۶۹، ص ۵۱)
#امام_علی
➖➖➖➖➖➖➖
#حدیث
💠قال الإمام حسنالمجتبی علیه السلام:
أنا الضَّامِنُ لِمَن لَم يَهجُسْ في قلبهِ إلاّ الرّضا
أن يَدعُوَ اللّهََ فَيُستَجابَ لَهُ.🍃
💠امام حسنمجتبی علیه السلام میفرمایند:
كسى كه در دلش هوايى جز خشنودى (خدا) خطور نكند ، من ضمانت مى كنم كه خداوند دعايش را مستجاب كند.🌱
(بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳۵۱، ح ۲۵)
#امام_حسن
https://eitaa.com/manbarmajma
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این چهره نورانی که میبینید، "عباس کیشوانه" است که خاندان او حدود ۴۵۰سال است نسل در نسل، کليددار حرم حضرت ابوالفضل العباس(سلام الله عليه) بوده اند؛ او در این فیلم با لهجه شیرین خود به زبان فارسی فقط ۲ توصیه به شیعیان دارد! اما ۲ توصیه ای که در صورت اجرا، خیر دنیا و آخرت ما را تضمین خواهد کرد!! ببینیم ...
🌼
🍂 غیـبـت کردن به چــه قـیـمـت؟ 🍂
آهای مومن ها، آهای هیئتی ها؛
آهای مسجدی ها؛طلبه ها؛
این همه که بین ما بچه مثبت ها
و مومن ها غیبت و تهمت رد و بدل می شود
به کاهنات قسم،
بین عرق خورها و چاقوکش ها و لات ها،
این همه غیبت نمی شود؛
ما خیلی غیبت می کنیم،
ما توی مسجد، حسینیه،
با پیامک و بلوتوث و پشت گوشی
و سر کار و توی تا کسی
و خلاصه به هرجا که می رسیم غیبت می کنیم!
زمانی که دنبالش می رویم و ناخن می زنیم،
می بینیم از صد تا یکی هم درست نیست.
ولی شایعه شده و پخش هم شده ؛
خوب فردا با روز قیامت چه می کنید؟
با دادگاه الهی چه می کنید؟
[ بر گرفته از سخنرانی حاج آقا دانشمند ]
🌺🌺🌺
▪️ آیا می دانید تکلیف سرهای شهدای کربلا چه شد و کجا دفن شدند ؟ ▪️
🔹پس از واقعه جانگداز کربلا ، سرهای شهدای کربلا جز حضرت علی اصغر(علیه السلام) و حر بن یزید ریاحی(علیه السلام) قطع شد و به سوی کوفه و سپس به سوی شام روانه شد ؛(البدایه و النهایه ج8 ص190)
در رابطه با محل دفن سر مبارک امام حسین علیه السلام دو قول مشهور در نزد شیعه است ، که یا در نجف دفن شده است و یا در اربعین توسط امام سجاد علیه السلام در کربلا دفن شد زیرا ثابت است که اهل بیت امام حسین و امام سجاد علیهما السلام برای اولین اربعین امام حسین علیه السلام خود را به کربلا رساندند ؛
در رابطه با سر سایر شهدای کربلا نیز مشهور است که آنان نیز توسط امام سجاد علیه السلام در اربعین حسینی به کربلا باز گردانده شدند و دفن شدند .
🔹شیخ عباس قمی نقل می کند ؛
« یزید بن معاویه سرهای شهدا را به علی بن الحسین علیهماالسلام داد ، امام سجاد علیه السلام نیز سرهای شهدا را به بدن های شریف در روز بیستم صفر و اربعین حسینی ملحق کرد »(نفس المهموم ص425 ، حبیب السیر ج2 ص60)
البته نقل دیگری نیز وجود دارد که سرهای شهدای کربلا به غیر از امام حسین علیه السلام در همان شام مدفون شده اند.
🔹مرحوم سید محسن امین در اعیان الشیعه می نویسد؛
« بعد از سال 1321 هجری قمری در آرامگاه مشهور به باب الصغیر در دمشق مقبره ای دیدم که سر در آن سنگی نصب بود که بر روی آن نوشته بود ؛ این جا محل دفن سرهای عباس بن علی و علی اکبر بن حسین و حبیب بن مظاهر است ...طبیعتا سرهای شهدا پس از حمل شدن به دمشق و گردانده شدن در شهر و بر آورده شدن هدف یزید به ناچار بایستی در یکی از گورستان های شهر دفن می شدند ، که از میان آنها این سه سر در آرامگاه باب الصغیر مدفون شده اند و جای دفنشان حفظ شده است »(اعیان الشیعه ج1 ص627)
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#مصائب شام
1️⃣ منظره ورود اسیران به شام و خبر سهل ساعدی
اسیران آل محمد (ص) را در روز اول ماه صفر سال 61 ه.ق وارد شام کردند اکنون به چند حادثه جانسوز که در شام بر اسیران آل محمد (ص) گذشت در اینجا اشاره می شود:
هنگامی که اسیران آل محمد (ص) به نزدیک دمشق رسیدند حضرت ام کلثوم علیه السلام به شمر که رئیس نگهبانان بود نزدیک شدو به او فرمود: مرا به تو نیازی است.
شمر گفت : آن چیست؟
فرمود: نخست اینکه ما را که به این شهر می برید از دروازه ای وارد کنید که تماشاگر کمتر باشد دوم اینکه: به این مامورین بگو سرها را از میان کجاوه ها بیرون ببرند و از ما دور کنند تا تماشاگران به تماشای سر بپردازند واز تماشای ما دور گردند.
ولی شمر از روی عنادی که داشت به عکس این تقاضا دستور داد سرها رادر میان کجاوه ها عبور دهند و از همان دروازه حلب (که جمعیت بیشتر در آن صف و آمد می کند) وارد سازند.(1)
برای روشن شدن چگونگی ورود اهلبیت علیه السلام به دمشق کافی است که به خبر سهل بن سعد ساعدی انصاری (2) که در آن هنگام در مسیر خود به بیت المقدس به شام آمده بود توجه کنیم:
سهل می گوید: به بیت المقدس می رفتم گذارم به دمشق افتاد دیدم مردم به جشن و سرور پرداخته اندو طبل و ساز می زنند و پایکوبی می کنند با خود گفتم: حتما امروز عید مردم شام است تا اینکه از چند نفر که با هم سخن می گفتند پرسیدم:آیا شما شامیان عید مخصوصی دارید که ما به آن اطلاع نداریم؟
گفتند: ای پیرمرد گویا بادیه نشین بیابانی هستی گفتم: من سهل هستم و رسول خدا محمد (ص) را دیده ام.
گفتند: ای سهل! تعجب نمی کنی که اگر آسمان خون نبارد و زمین اهلش را در خود فرو نبرد؟
گفتم: مگر چه شده؟
گفتند: این سر حسین علیه السلام و عترت محمد (ص) است که از عراق به ارمغان آورده اند.
گفتم: واعجبا سر حسین علیه السلام را آورده اند؟! و مردم شام شادی می کنند؟ از کدام دروازه وارد کرده اند؟
آنها اشاره به دروازه ساعات (3)کردند: در این میان ناگاه پرچم هایی را پی در پی دیدم و سواری را دیدم پرچمی در دست دارد از بالای آن پیکانی بیرون آورد که سری بر آن بود که آن سر شبیه ترین انسان ها به پیامبر (ص) بود. پشت سر آن پرچمدار دیدم بانوانی بر پشت شتر بی روپوش سوار هستند نزدیک رفتم از نخستین زن پرسیدم تو کیستی؟
گفت: من سکینه دختر حسین علیه السلام هستم.
گفتم: من سهل ساعدی هستم جد تو را دیده ام و حدیث او را شنیده ام اگر حاجتی داری برآورم.
گفت: به حامل سر بگو آن را جلوتر ببرد تا مردم به تماشای آن بپردازند و به حرم پیامبر (ص) ننگرند.
سهل می گوید: نزد آن نیزه دار رفتم و چهارصد دینار به او دادم و گفتم: سر را جلوتر ببر او پذیرفت و جلو رفت و سپس آن سر را نزد یزید بردند.
من هم با آنها رفتم یزید را دیدم که بر تخت نشسته و تاجی که با در و یاقوت زینت داده شده بود بر سر دارد و در کنار او گروهی از سالخوردگان قریش نشسته بودند.
حامل سر بر او وارد شد و گفت:
اَوفِر رِکابِی فِضَّهً وَ ذَهَبا
اَنَا قَتَلتُ السَّیِّدَ المُحَجَّبا
قَتَلتُ خَیرَ النّاسِ اُمّاً وَ اَباً
وَ خَیرَهُم اِذ یُنسَبُونَ نَسَباً
تا رکاب مرا نقره و طلای فراوان بریز من آقای ارجمند و بزرگوار را کشتم من آن آقائی را که از جهت مادر و پدر و نسب بهترین انسانها است کشتم.
یزید به او گفت: اگر می دانستی حسین علیه السلام بهترین انسان است چرا او را کشتی؟
او گفت : به طمع جایزه تو
یزید ناراحت شد و دستور داد گردن او را زدند.
آنگاه سر مبارک امام علیه السلام را در طبق زرین گذاشتند و یزید می گفت:
کَیفَ رَاَیتَ یا حُسَینُ
ای حسین قدرت مرا چگونه دیدی؟(4)
ـــــــــ
1- لهوف ص 174-نفس المهموم ص 239
2- سهل بن سعد در هنگام رحلت پیامبر (ص) پانزده سال داشت او آخرین نفر از اصحاب است که در سن 96 سالگی در سال 77 ه.ق در مدینه وفات کرد (و به نقل مشهور آخرین نفر جابر بن عبدالله انصاری بوده است)
3- وجه نامگذاری این دروازه به دروازه ساعات یا از این نظر است که بر سر در آن ساعت مخصوص نصب شده بود (نفس المهموم ص 241) و یا اینکه وقتی که اسیران آل محمد (ص) را آنجا آوردند سه ساعت آنها را در آنجا نگه داشتند تا یزید اجازه ورود به آنها داد از این رو به دروازه ساعات (ساعتها) معروف گردید که قبلا به دروازه حلب معروف بود موضوع غم انگیز اینکه دشمنان اهلبیت علیه السلام را اول صبح به دروازه دمشق آوردند و نزدیک غروب آنها را به در خانه یزید رساندند در صورتی که از دروازه تا قصر یزید چندان مسافتی نبود در این مدت آنها را در کوچه و بازار در معرض تماشای مردم نگه داشتند. (تذکره الشهداء ص 410)
4- بحار ج 45 ص127-128
#ورود_شام
https://eitaa.com/manbarmajma
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین
#مقتل_حضرت_رقبه
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنَا رُقَيَّة، عَلَيْكِ التَّحِيَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ
🔹اسرای کربلا را بعد مجلس یزید، در خرابه ای نزدیک کاخ یزید، سکنی دادند.
حضرت رقیه(س) همواره می پرسید :
《عَمَّتِی! اَینَ اَبِی؟》
عمه جان! پدرم کجاست؟
همراهان در جواب، به او می گفتند :
《اِنَّ اَبَاکَ فِی سَفَرِِ!》
پدرت به سفر رفته است.
چون هراس از این داشتند، که رقیه از شهادت پدر مطلع شود.
تا اینکه در یکی از شبها، با خیال پدر، سر روی خاک غمناک خرابه نهاد، و خوابش برد.
و در عالم خواب پدر را دید و سپس با وحشت از خواب بیدار شد و شروع کرد به گریه کردن شدید!
در حالی که با ناله می گفت :
《اِئتُونِي بِأَبِي وَ نُورِ عَینِي!》
پدرم و نور چشمم را نزد من بیاوردید.(۱)
و شروع کرد به فریاد زدن که؛
《وَاأَبَتَاهُ! وَاقُرَّةَ عَينَاهُ! وَاحُسَينَاهُ!》
ای پدر! ای نور دیده ام! ای حسینم!
و چنان صيحه كشيد كه خرابه نشينان هم پريشان شدند.
《وَکُلَّمَا أَرَادَ أَهلُ البَیتِ إِسکَاتَهَا، اَزدَادَت حُزنَاً وَ بُکَاءً وَ لِبُکَائِهَا اَخَذَ أهلُ البَیتِ فِی البُکَاءِ الشَّدِیدِ》
و هرگاه اهل بیت خواستند او را آرام كنند ممكن نشد و آن مظلومه، آرام نگرفت و گریه او زیادتر شد و به گریه رقیه(ع) اهل بیت نیز به گریه شدید افتادند.
در حالی که ؛
《فَضَجُّوا بِالْبُكاءِ و جَدَّدُوا الْأَحْزانَ وَ حَثُّوا عَلي رُؤُسِهمُ التُّرابَ، وَ لَطمُوا الْخُدودَ وَ شَقُّوا الْجُيوبَ، وَ قَامَ الصِّياحُ》
گریه کننان ضجّه می زدند و حزن و اندوه را از نو گرفتند و خاک بر سر و موهایشان می ریختند و به صورت های خود لطمه می زدند و گریبان چاک می کردند و صدای ناله و شیون بالا رفت.
《فَسَمَعَ یَزِیدُ أَصوَاتَ بُکَائِهِم》
یزید از گریه رقیه(س) و اسرای خرابه با خبر شد.
《فَقَالَ : مَا الخَبَرُ؟》
گفت : چه خبر شده است؟(۲)
《فَفَحَصَوُا عَنِ الوَاقِعَةِ وَ قَصُوهَا عَلیَهِ!》
پس تفحّص کردند و قضیه را به او گفتند(۳)
که؛
《إِنَّ بِنتَ الحُسَینِ الصَغِیرَةَ المَوجُودَة مَعَ السَبَایَا فِی الخَرِبَةِ رَأت أَبَاهَا فِی نَومِهَا فَاستَیقَظَت وَ هِیَ تَطلُبُهُ وَ تَبکِی وَ تَصِیحُ!》
این صدای دختر کوچک حسین است که به همراه اسراء در خرابه است.
و خواب پدرش را دیده و اکنون بیدار شده و گریه کنان بهانه ی پدر را می گیرد.
وقتی یزید این حرف را شنید، دستور داد :
《اِرفَعُوا إِلَیهَا رَأسَ أَبِیهَا وَحَطَّوهُ بَينَ يَدَيهَا تَتَسَلَّى!》
سر پدرش را براى او ببرید، تا با آن آرام بگیرد!(۴)
در برخی نقل ها آمده است که آن لعین گفت :
《وَاَطرَحُوا رَأسَ الحُسَينِ(ع) بِحِجرِهَا》
سر حسين(ع) را به دامنش بياندازيد.(۵)... 😭😭
پس؛
《فَجَاؤُا بِالرَّأسِ الشَّرِیفِ وَ هُوَ مُغَطَّی بِمَندِیلِِ دَیبَقِیِِ فَوُضِعَ بَینَ یَدَیهَا وَ کَشَفَ الغِطَاءُ عَنهُ》
سر مطهر را به خرابه آوردند، در حالی كه آن را روی طبقی گذاشته و سر پوشی هم به روى آن کشیده بودند و با این وضع، آن را در مقابل دیدگان رقیه(س) گذاشتند.(۶)
در این هنگام رقیه(س) پرسید :
《مَا هَذَا؟ أَنَا لَم اَطلُب طَعَامَاً إِنِّی أُرِیدُ أَبِی!》
این چیست؟ من طعام نخواستم، من پدرم را می خواهم.(اینقدر وضعیت سر امام حسین به هم ریخته بود..😭)
به او گفتند :
《هُنَا أَبُوکَ!》
پدرت در این طبَق هست!
《فَرَفَعَت المِندِیلَ فَرَاَت رَأسَاً فَفَزَعَت فَقَالَت :
هَذَا رَأسُ مَن؟!》
پس در این هنگام رقیه سرپوش از روی طبَق کشید و فریاد کنان گفت :
این سر کیست؟
آنان گفتند :
《هَذَا رَأسُ أَبیِکَ!
فَرَفَعَت الرَّأسَ وَ ضَمَّتهُ إِِلَى صَدرِهَا》
این سر پدرت است.
پس رقیه(س) سر را بلند کرد و به سینه چسباند.
《فَتَقَبَّلُهُ و تَبْكِي وَ تَضرِبُ عَلَي رَأسِها وَ وَجْهِهَا حَتَّي امْتَلأَ فَمُهَا بِالدَّمِ》
پس مکرر صورت پدر را مي بوسيد و بر سر و صورت خود می زد، تا اينكه دهانش پر از خون شد.(۷)
طُریحی نقل می کند که رقیه(ع) در این هنگام گریه کنان خطاب به سر پدر می گفت :
《يَا أبَتَاهُ! مَنْ ذَا الَّذِي خَضَبَكَ بِدِمَائِكَ؟
يَا أبَتاهُ! مَنْ ذَا الَّذي قَطَعَ وَرِيدَيْكَ؟
يَا أَبَتَاهُ! مَنْ ذَا الَّذي أَيتَمَنِي عَلَي صِغَرِ سِنِّي؟
يَا أبَتَاهُ! لَيتَنِي كُنتُ قَبلَ هَذَا اليَومِ عُميَاً!
يَا أبَتَاهُ! لَيتَنِي وَسَدتُ الثَّرَى وَلَا أَرَى شَيبَكَ مُخَضِّبَاً بِالدِّمَاءِ!》
پدر جان! چه كسي تو را به خون آغشته كرد؟ چه كسي رگ هاي گردنت را بريد؟
پدر! چه كسي در خردسالي يتيمم كرد؟
پدر جان! اي كاش بيش از اين نابينا مي شدم و تو را اينگونه نمي ديدم.
پدر جان كاش پيش از اين در خاك خفته بودم و محاسنت را آغشته به خون نمي ديدم.(۸)
ادامه مقتل👇👇
▪️آن مظلومه آرام نمي گرفت و همچنان نوحه مي كرد، تا اینکه ؛
《فَغُشيَ عَليهْا وَ انْقَطعَ نَفَسُهَا》
غش كرد و نفس او قطع شد...😭
▪️در این هنگام، ويرانه از ناله ی اسيران يك پارچه گريه شد و مخدّرات بر سر می زدند و به سينه می كوبيدند.
در این هنگام امام سجاد خطاب به زینب کبری(س) فرمود :
▪️《عَمَّتِی! اِرفَعِی الیَتِیمَةَ مِن رَأسِ وَالِدِی فَإِنَّهَا فَارَقَت الحَیَاةَ》
عمه جان! یتیم پدرم را از روی سر بریده ی پدرم بلند کن، که [هر لحظه ممکن است] روح از بدنش درآید.
▪️《فَرَفَعَتهَا السَیِّدةُ زَینَبُ فَوَجَدَتهَا قَد فَارَقَتِ الحَیَاةَ فَغَسَّلَتهَا وَ کَفَّنَتهَا وَ دَفَنَت فِی دِمَشقَ》
پس زینب کبری(س) رقیه را گرفت، در حالی او جان داده بود.
پس زینب او را غسل داد و کفن کرد، رقیه(س) در دمشق (خرابه شام) دفن شد.(۹)
در نقلی دیگر آمده است که ؛
《فَبَکَت بُکَاءً شَدِیدَاً، حَتَّى غُشِیَ عَلَیهَا، فَلَمَّا حَرَّکُوهَا فِإِذَا هِیَ قَد فَارَقَت رُوحُهُا الدُنیَا》
رقیه(س) آنقدر گریست که بی هوش افتاد و او را حرکت دادند، ولی او از دنیا رفته بود.(۱۰)
طبری در کامل بهایی نقل می کند :
▪️《فَفَزَعَت الصَبیَّةُ وَ صاحَت فَمَرَضَت و تُوَفَّیَت فِی أیامِها بِالشَامِ》
آن دخترک دلش کنده شد و فریادى زد و بیمار گشت و در همان روزها در خرابه شام در گذشت.(۱۱)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
به خواب دیده ام امشب قرار می آید
خزان عمر مرا هم بهار می آید
شنیده ام به تلافیِ بوسه ی گودال
برای دلخوشی ام بیقرار می آید
بیا بساط پذیرایی ام همه جور است
همیشه شَه به سراغ ندار می آید
اگرچه یک یک انگشت ها ز کار افتاد
برای شانه زدن که به کار می آید
چنان ز ترس زمین خورده ام که در گوشم
هنوز نعره ی آن نیزه دار می آید
چه حرف ها که در اینجا به دخترت نزدند
صدای بی کسی از این دیار می آید
سرت به نیزه که چرخید؛ قلب من هم ریخت
دوباره دور تو چندین سوار می آید
شاعر: محسنی فر
منابع :
۱)الايقاد شاه عبدالعظیمی، ص۱۷۹
۲)مع الركب الحسينى طبسی، ص۲۱۸
۳)کامل بهایی عمادالدین طبری، ج۲، ص۱۷۹
۴)مع الركب الحسينى طبسی، ص۲۱۹
۵)شعشعة الحسينيه یزدی، ج۲، ص۱۷۱
۶)نفس المهموم شیخ عباس قمی، ص۴۱۵
۷)ریاض القدس قزوینی، ص۳۲۴
۸)المنتخب طریحی، صص۱۳۶_۱۳۷
۹)تسلیه المجالس حائری، ج۲، ص۹۳
۱۰)ریاض القدس قزوینی، ص۳۲۴
۱۱)کامل بهایی عمادالدین طبری، ج۲، ص۱۷۹
با تشکر از برادر سید حسن حسینی
مداحی آنلاین - انتظارات امیرالمؤمنین (ع) از شیعیان - استاد رفیعی.mp3
4.73M
♨️انتظارات امیرالمؤمنین(ع) از شیعیان
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام #رفیعی
@manbarmajma
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین_ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴ویژه #اربعین حسینی
♨️ثواب زیارت کربلا
🎙حجت الاسلام #حامد_کاشانی
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
@manbarmajma
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین_ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 پیشنهاد علیرضا پناهیان به زائران کربلا:
🔻پیادهروی اربعین را از مسجد سهله شروع کنید!
➕ویژگیها و آثار
🔰علیرضا پناهیان-مسجد سهله- ۹۸.۷.۲۰: منظور این نیست که حتماً از «طریق علما» یا همان مسیرِ کنار شط، بهسمت کربلا حرکت کنید، چون امکانات در این مسیر کمتر از مسیر اصلیِ نجف به کربلا است و انسان نگران میشود که مبادا زائران از این طریق بروند ولی امکانات لازم، موجود نباشد.
🔰 شما میتوانید از مسجد سهله، به سمت «جادۀ اصلی نجف به کربلا» بروید که موکبهای فراوانی در آن وجود دارد و برای برقراری مراسمهای معنوی هم مناسب است. ضمن اینکه شاید بهتر باشد شلوغیِ این مسیر اصلی را هم حفظ کنیم.
🔰 اگر شروع مسیر پیادهروی اربعین از مسجد سهله باشد، یک صفای دیگری دارد! بگو «یابنالحسن، به خانۀ شما رفتم و خواستم برای شروع حرکت از شما اجازه بگیرم...» مسجد سهله جایی است که امامزمان(ع) در اینجا مستقر خواهند شد.
@manbarmajma
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین_ایتا
◼️امام علي عليه السلام :
◾️مَنْ عَظَّمَ صِغَارَ الْمَصَائِبِ ابْتَلاَهُ اللّهُ بِكِبَارِهَا
▪️آن كه مصائب كوچك را بزرگ شمارد، خداوند او را به مصيبت هاى بزرگ مبتلا مى سازد.
📚نهج البلاغه ، ح 440، ص 1293
#مصائب
#سختیها
#صبر_بر_مصائب
@manbarmajma
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین_ایتا
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
♦️نَمی از دریای کرامات حضرت سیدتنا و مولاتنا رقيه بنت الحسین "علیهماالسلام"...
افراد مورد اعتماد و امین از قول یکی از خدام قدیمی حرم حضرت رقيه "سلاماللهعلیها" اینگونه نقل کردهاند:
وقتی که خانههاي اطراف حرم را براي توسعه حرم مطهر خريداري مينمودند، يكي از مالكين كه يهودي يا نصراني بود، به هيچ وجه حاضر نبود خانه خود را براي توسعه حرم بفروشد. خريداران حاضر شدند كه حتي به دو برابر و نيم قيمت خانه را از او بخرند، ولي وي نفروخت.
بعد از مدّتي زن صاحب خانه حامله شده و نزديك وضع حمل وي ميشد. او را نزد پزشك معالج ميبردند، بعد از معاينه ميگويد:
بچّه و مادر، هر دو در معرض خطر ميباشند و خانم بايد زير نظر ما باشد. قبول کردند، تا درد زايمان شروع شد.
🔻صاحب خانه ميگويد:
همسرم را به بيمارستان بردم و خودم برگشتم و آمدم درب حرم حضرت رقيّه عليهاالسلام و به ايشان متوسّل شدم و گفتم اگر همسر و فرزندم را نجات دادي و شفاي آنان را از خدا خواستي و گرفتي خانهام را به تو تقديم ميكنم.
مدّتي مشغول توسّل بودم، بعد به بيمارستان رفتم و ديدم همسرم روي تخت نشسته و بچّه در بغلش سالم است.
همسرم گفت: كجا رفتي؟ گفتم رفتم جايي كاري داشتم.
گفت: نه، رفتي متوسّل به دختر امام حسين عليه السلام شدي!
گفتم از كجا ميداني؟
🔻زن جواب داد:
من، در همان حال زايمان كه از شدّت درد گاهي بيهوش ميشدم، ديدم دختر بچه اي وارد اطاق بيمارستان شد و به من گفت:
ناراحت مباش، ما سلامتي تو و بچّه ات را از خدا خواستيم، فرزند شما هم پسر است.
اَبلغِي سَلامي الى زَوجِك وَ قُولِي لَه أنْ يُسَمّيهِ حُسَين
🔹 سلام مرا به شوهرت برسان و بگو اسمش را "حسين" بگذارد!
گفتم: شما كه هستيد؟
آن دختر گفت:
اَنا رقيّةُ بنتُ الامامِ الحُسینِ عَلَيْهِ السَّلَام
🔹من رقيّه دختر امام حسين عليهالسلام هستم.
📚کرامات السیدة الرقیة علیهاالسلام ص ٨
✍كيستم من دُر درياي كرامت/ ثمر نخل امامت/ گل گلزار حسينم/ دل و دلدار حسينم/ همه شب تا به سحر عاشق بيدار حسينم/ سر و جان بر كف و پيوسته خريدار حسينم/ سِپَهم اشك و عَلَم ناله و در شام علمدار حسينم...
#کرامات
https://eitaa.com/manbarmajma
مداحی_آنلاین_دختر_فلج_تهرانی_و_حضرت_رقیه_استاد_دارستانی.mp3
1.48M
🏴 #شهادت_حضرت_رقیه(س)
♨️# ماجرای دختر فلج تهرانی و حضرت رقیه(س)
👌 #پادکست بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام #دارستانی
مداحی آنلاین - رقیه های زمانه.mp3
3.6M
🏴 #شهادت_حضرت_رقیه(س)
♨️# رقیه های زمانه
👌 #پادکست بسیار شنیدنی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷😭پنجم صفر سالروزشهادت حضرت رقیه سلام الله علیها ، طفل خردسال و شیرین زبان اباعبدالله . . . . . . . . . . . . . . . . . . 😭🌷
https://eitaa.com/manbarmajma
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞هفتم صفر عاشورای امام حسن (ع) 🖤
دعوت حجت الاسلام #شهاب_مرادی از مردم برای بزرگداشت هفتم صفر. سالروز شــهــهادت امام حسن مجتبی علیه السّلام
https://eitaa.com/manbarmajma
#امام_رضا_علیه_السلام
◼️ مقتل حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا علیه السلام
امام رضا علیه السلام روز قبل از اینکه وارد کاخ مأمون ملعون شود، رو به اباصلت نمود و فرمود:
فَإِنْ أَنَا خَرَجْتُ مَکْشُوفَ الرَّأْسِ فَتَکَلَّمْ أُکَلِّمْکَ وَ إِنْ خَرَجْتُ وَ أَنَا مُغَطَّی الرَّأْسِ فَلَا تُکَلِّمْنِی
▪️وقتی خارج شدم اگر سرم پوشیده نبود، با من حرف بزن، جواب میدهم. چنان چه سرم پوشیده بود، با من صحبت مکن.
بعد از اینکه حضرت وارد کاخ مامون شدند و از آن انگور مسموم خوردند،
ابا صلت گوید:
وقتی خارج شد، عبا را بر سر کشیده بود. چیزی عرض نکردم تا داخل خانه شد و دستور داد درها را ببندم و در رختخواب خوابید. من با حزن و اندوه داخل حیاط ایستاده بودم.
در همین موقع مشاهده کردم جوانی خوش روی با مویهای مجعد شبیه به حضرت رضا علیه السّلام وارد شد. پیش رفتم و عرض کردم: از کجا آمدی؟ درها که بسته بود!! فرمود: کسی که در این ساعت مرا از مدینه به طوس آورده، از درهای بسته نیز داخلم کرده. گفتم: شما کیستی؟ فرمود: ای ابا صلت! من حجت خدایم بر تو. من محمّد بن علی هستم، و به طرف اطاق علی بن موسی الرضا علیهما السّلام رفت.
به من نیز فرمود: وارد شوم.
فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ الرِّضَا علیه السلام وَثَبَ إِلَیْهِ فَعَانَقَهُ وَ ضَمَّهُ إِلَی صَدْرِهِ وَ قَبَّلَ مَا بَیْنَ عَیْنَیْهِ ثُمَّ سَحَبَهُ سَحْباً فِی فِرَاشِهِ وَ أَکَبَّ عَلَیْهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ علیهما السلام یُقَبِّلُهُ وَ یُسَارُّهُ بِشَیْ ءٍ لَمْ أَفْهَمْهُ
▪️همین که چشم حضرت رضا علیه السّلام به اوافتاد، از جای جست و فرزندش را در آغوش گرفت و به سینه چسبانید و پیشانی اش را بوسید و به جانب خود کشاند. امام جواد علیه السّلام پیوسته پدر را میبوسید و آرام با او سخنانی میگفت که من نفهمیدم.
در این هنگام کفی سفیدتر از برف بر دهان حضرت رضا علیه السّلام آشکار شد. حضرت جواد علیه السّلام آن کف را مکید. امام دست در گریبان خود کرد و چیزی شبیه گنجشک خارج کرد و به حضرت جواد داد و حضرت آن را بلعید. در این موقع حضرت رضا علیه السّلام از دنیا رفت. حضرت جواد علیه السّلام فرمود: ابا صلت! حرکت کن از انبار تخت با آب بیاور تا پدرم را غسل دهم! عرض کردم: در انبار تخت و آب نیست! فرمود: هر چه میگویم بجای آور! داخل انبار شدم؛ در آنجا تخت و آب بود. آنها را بیرون آوردم و دامن به کمر زدم تا امام را غسل دهم. فرمود: تو یک طرف برو. کسی هست که به من کمک کند و حضرت رضا علیه السّلام را غسل داد.
باز فرمود داخل انبار شو و زنبیلی که در آن کفن و حنوط پدرم هست را بیاور! وارد شدم؛ زنبیلی دیدم که قبلا در آنجا ندیده بودم و خدمت ایشان آوردم. ایشان پدر خود را کفن کرد و بر بدنش نماز خواند.
آنگاه فرمود:
تابوت بیاور!
عرض کردم: بروم پیش نجار بگویم تابوت بسازد!
فرمود: داخل انبار تابوت هست! وارد شدم؛ تابوتی دیدم که در آنجا قبلا ندیده بودم! جسم پاک امام را در آن تابوت نهاد و دو رکعت نماز خواند؛ هنوز تمام نشده بود که تابوت بلند شد، سقف شکافته گردید و از خانه خارج شد.
عرض کردم:
یا ابن رسول اللَّه! هم اکنون مأمون میآید و حضرت رضا علیه السّلام را از من میخواهد! چه کنم؟
فرمود: ساکت باش، الان بر میگردد! هر پیغمبری اگر چه در مشرق بمیرد و وصی او در مغرب باشد، خداوند بین ارواح و اجساد آنها جمع خواهد کرد.
هنوز سخن امام جواد علیه السّلام تمام نشده بود که سقف شکافته شد و تابوت بر زمین آمد. ایشان از جای حرکت کرد، پیکر پاک امام را از تابوت بیرون آورد و در رختخوابش گذاشت، مثل اینکه نه غسل داده شد و نه کفن گردیده.
سپس به من فرمود:
حرکت کن و در را برای مأمون بگشا! همین که در را گشودم، دیدم مأمون و غلامان ایستاده اند!
📚امالی شیخ صدوق: ص۶۶۱
📚 عیون اخبارالرضاعلیه ج ۲:ص ۲۴۲
📚بحارالانوار ج ۴۹، صفحه ۳۰۱
https://eitaa.com/manbarmajma
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین
#امام_رضا_علیه_السلام
◼️ مقتل حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا علیه السلام
امام رضا علیه السلام روز قبل از اینکه وارد کاخ مأمون ملعون شود، رو به اباصلت نمود و فرمود:
فَإِنْ أَنَا خَرَجْتُ مَکْشُوفَ الرَّأْسِ فَتَکَلَّمْ أُکَلِّمْکَ وَ إِنْ خَرَجْتُ وَ أَنَا مُغَطَّی الرَّأْسِ فَلَا تُکَلِّمْنِی
▪️وقتی خارج شدم اگر سرم پوشیده نبود، با من حرف بزن، جواب میدهم. چنان چه سرم پوشیده بود، با من صحبت مکن.
بعد از اینکه حضرت وارد کاخ مامون شدند و از آن انگور مسموم خوردند،
ابا صلت گوید:
وقتی خارج شد، عبا را بر سر کشیده بود. چیزی عرض نکردم تا داخل خانه شد و دستور داد درها را ببندم و در رختخواب خوابید. من با حزن و اندوه داخل حیاط ایستاده بودم.
در همین موقع مشاهده کردم جوانی خوش روی با مویهای مجعد شبیه به حضرت رضا علیه السّلام وارد شد. پیش رفتم و عرض کردم: از کجا آمدی؟ درها که بسته بود!! فرمود: کسی که در این ساعت مرا از مدینه به طوس آورده، از درهای بسته نیز داخلم کرده. گفتم: شما کیستی؟ فرمود: ای ابا صلت! من حجت خدایم بر تو. من محمّد بن علی هستم، و به طرف اطاق علی بن موسی الرضا علیهما السّلام رفت.
به من نیز فرمود: وارد شوم.
فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ الرِّضَا علیه السلام وَثَبَ إِلَیْهِ فَعَانَقَهُ وَ ضَمَّهُ إِلَی صَدْرِهِ وَ قَبَّلَ مَا بَیْنَ عَیْنَیْهِ ثُمَّ سَحَبَهُ سَحْباً فِی فِرَاشِهِ وَ أَکَبَّ عَلَیْهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ علیهما السلام یُقَبِّلُهُ وَ یُسَارُّهُ بِشَیْ ءٍ لَمْ أَفْهَمْهُ
▪️همین که چشم حضرت رضا علیه السّلام به اوافتاد، از جای جست و فرزندش را در آغوش گرفت و به سینه چسبانید و پیشانی اش را بوسید و به جانب خود کشاند. امام جواد علیه السّلام پیوسته پدر را میبوسید و آرام با او سخنانی میگفت که من نفهمیدم.
در این هنگام کفی سفیدتر از برف بر دهان حضرت رضا علیه السّلام آشکار شد. حضرت جواد علیه السّلام آن کف را مکید. امام دست در گریبان خود کرد و چیزی شبیه گنجشک خارج کرد و به حضرت جواد داد و حضرت آن را بلعید. در این موقع حضرت رضا علیه السّلام از دنیا رفت. حضرت جواد علیه السّلام فرمود: ابا صلت! حرکت کن از انبار تخت با آب بیاور تا پدرم را غسل دهم! عرض کردم: در انبار تخت و آب نیست! فرمود: هر چه میگویم بجای آور! داخل انبار شدم؛ در آنجا تخت و آب بود. آنها را بیرون آوردم و دامن به کمر زدم تا امام را غسل دهم. فرمود: تو یک طرف برو. کسی هست که به من کمک کند و حضرت رضا علیه السّلام را غسل داد.
باز فرمود داخل انبار شو و زنبیلی که در آن کفن و حنوط پدرم هست را بیاور! وارد شدم؛ زنبیلی دیدم که قبلا در آنجا ندیده بودم و خدمت ایشان آوردم. ایشان پدر خود را کفن کرد و بر بدنش نماز خواند.
آنگاه فرمود:
تابوت بیاور!
عرض کردم: بروم پیش نجار بگویم تابوت بسازد!
فرمود: داخل انبار تابوت هست! وارد شدم؛ تابوتی دیدم که در آنجا قبلا ندیده بودم! جسم پاک امام را در آن تابوت نهاد و دو رکعت نماز خواند؛ هنوز تمام نشده بود که تابوت بلند شد، سقف شکافته گردید و از خانه خارج شد.
عرض کردم:
یا ابن رسول اللَّه! هم اکنون مأمون میآید و حضرت رضا علیه السّلام را از من میخواهد! چه کنم؟
فرمود: ساکت باش، الان بر میگردد! هر پیغمبری اگر چه در مشرق بمیرد و وصی او در مغرب باشد، خداوند بین ارواح و اجساد آنها جمع خواهد کرد.
هنوز سخن امام جواد علیه السّلام تمام نشده بود که سقف شکافته شد و تابوت بر زمین آمد. ایشان از جای حرکت کرد، پیکر پاک امام را از تابوت بیرون آورد و در رختخوابش گذاشت، مثل اینکه نه غسل داده شد و نه کفن گردیده.
سپس به من فرمود:
حرکت کن و در را برای مأمون بگشا! همین که در را گشودم، دیدم مأمون و غلامان ایستاده اند!
📚امالی شیخ صدوق: ص۶۶۱
📚 عیون اخبارالرضاعلیه ج ۲:ص ۲۴۲
📚بحارالانوار ج ۴۹، صفحه ۳۰۱
https://eitaa.com/manbarmajma
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین
🏴#زیارتنامه_حضرت_امام_رضا_علیه_السلام
🏴بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلَیک یا وَلِىَّ اللَّهِ
اَلسَّلامُ عَلَیک یا حُجَّةَ اللَّهِ
اَلسَّلامُ عَلَیک یا نُورَ اللَّهِ فى ظُلُماتِ الاَْرْضِ
اَلسَّلامُ عَلَیک یا عَمُودَ الدّینِ
اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ آدَمَ صَِفْوَةِ اللَّهِ
اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ نُوحٍ نَبِىِّ اللَّهِ
اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ اِبْراهیمَ خَلیلِ اللَّهِ
اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ اِسْماعیلَ ذَبیحِ اللَّهِ
اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ مُوسى کلیمِ اللَّهِ
اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ عیسى رُوحِ اللَّهِ
اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ
اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ عَلِی
وَلِىِّ اللَّهِ وَوَصِىِّ رَسُولِ رَبِّ الْعالَمینَ
اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ فاطِمَةَ الزَّهْرآءِ
اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ الْحَسَنِ وَالْحُسَینِ
سَیدَىْ شَبابِ اَهْلِ الجَنَّةِ
اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ عَلىِّ بْنِ الْحُسَینِ
زَینِ الْعابِدینَ
اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی باقِرِ عِلْمِ الاَْوَّلینَ وَالاْ خِرینَ
اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ جَعْفَرِ بْنِ
مُحَمَّدٍ الصّادِقِ الْبآرِّ
اَلسَّلامُ عَلَیک یا وارِثَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ
اَلسَّلامُ عَلَیک اَیهَا الصِّدّیقُ الشَّهیدُ اَلسَّلامُ عَلَیک اَیهَا الْوَصِىُّ الْبآرُّ التَّقِىُّ اَشْهَدُ اَنَّک قَدْ اَقَمْتَ الصَّلوةَ وَآتَیتَ الزَّکوةَ وَاَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَیتَ عَنِ الْمُنْکرِ وَعَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصاً حَتّى اَتیک الْیقینُ
اَلسَّلامُ عَلَیک یا اَبَا الْحَسَنِ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🏴#صلوات_خاصه_امام_رضا_علیه_السلام
🏴بسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک
التماس دعا
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
رئوف بودن امام رضا .mp3
3.57M
🔖منبر کوتاه 🔖
#امام_رضا علیه السلام
#استاد_عالی
💠 رئوف بودن امام رضا علیه السلام 💠
#شهادت_امام_رضا علیه السلام
https://eitaa.com/manbarmajma
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین
Panahian_ZiaratArbaeen.mp3
7.53M
#سخنرانی
📝پياده روي اربعين
🎤حجت الاسلام #استاد_پناهيان
▪️#امام_حسین
https://eitaa.com/manbarmajma
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین