#ورودیه
◾️ گفتگوی جگرسوز سیدالشهداء علیهالسلام با زینب کبری سلاماللّهعلیها به هنگام نزول در سرزمین «کربلا»...
⚡️ گریباندریدن زینب کبری سلاماللّهعلیها با شنیدن خبر شهادت سیدالشهداء علیهالسلام...
سید بن طاووس مینویسد:
وقتی که زینب کبری علیهاالسلام با زنان و دختران از ناقهها پیاده شدند، در گوشهای نشستند که سیدالشهداء علیهالسلام ابیاتی را با خود زمزمه نمود که خبر از شهادت خود در این سرزمین میداد.
تا صدای این ابیات به گوش زینب کبری سلاماللّهعلیها رسید، سراسیمه در حالی که لباسش بر روی زمین کشیده میشد، از جمع مخدّرات بیرون آمد و به محضر برادر رسید عرضه داشت:
... یا أخِی! بِأَبِي وَ أُمِّي أتُقتَلُ و أنا أنظُرُ إلَیک؟
▪️ای برادرم! پدر و مادرم به فدایت! قرار است تو اینجا کشته شوی ومن نظارهگر کشتهشدنت باشم؟!
فَرُدَّتْ غُصَّتُهُ وَ تَرَقْرَقَتْ عَيْنَاهُ بِالدُّمُوعِ ثُمَّ قَالَ «لَوْ تُرِكَ الْقَطَاةُ لَنَامَ»
▪️در اینجا که دیگر سیدالشهداء علیهالسلام نتوانست جلوی گریه خود را بگیرد؛ چشمان مبارکش در اشک غوطهور شد و فرمود:
اگر «مرغ قَطا» را به حال خویش رها میکردند البته به خواب میرفت.(ضربالمثل از اینکه اینها مرا رها نمیکنند)
... ثُمَّ أَهْوَتْ إِلَى جَيْبِهَا فَشَقَّتْهُ وَ خَرَّتْ مَغْشِيَّةً عَلَيْهَا
▪️در اینجا بود که زینب کبری سلاماللّهعلیها دست به گریبان خود انداخت و آن را درید و بیهوش بر روی زمین افتاد.
سیدالشهداء علیهالسلام از جای برخاستند و آب به صورت خواهر پاشیدند و او را آرام نمودند.
📚لهوف،ص۹۵(با اندکی تفاوت)
📚المنتخب،طریحی،ص۴۲۸
#ورودیه
#معارف_حسینی
◼️ امام صادق علیهالسلام شب اول ماه محرم، دم درِ مجلس عزای سیدالشهداء عَلَيْهِالسَّلَام نشستند ...
⚡️حضرت زهرا علیهاالسلام در مجالس عزاء سیدالشهداء علیهالسلام حاضر میشود...
فُضیل بن یسار، شب اول ماه محرم در محفل عزایی برای امام حسین علیه السلام شرکت کرد و از آن مجلس خبر به امام صادق علیهالسلام نداد.
روز بعد وارد بر امام صادق علیهالسلام شد. امام علیه السلام فرمودند:
ای فضیل! شب گذشته کجا بودی؟
عرضه داشت: آقای من!
کاری مرا مشغول کرده بود.
امام علیه السلام فرمودند:
ای فضیل! بر من مخفی نیست که شب گذشته کجا بودهای!
آیا در محفل عزاداری جدّ من حسین علیهالسلام حضور نداشتی!؟
عرضه داشت: بله آقا جان!
حضرت فرمودند:
نَوّرَ الله قَلبَکَ و شَرَحَ صَدرَکَ و آجَرَکَ عَلَی حُسنِ صُنعِک و َوِلاءِ اَهْلِ بَیتِ نَبیّک
▪️ خدا قلبت را نورانی کند و به تو شرح صدر دهد و تو را بر این عمل نیکو و موالات تو با اهل بیت پیامبرت علیهمالسلام پاداش دهد.
سپس امام علیهالسلام فرمودند:
من هم در آنجا حاضر بودم.
فضیل عرضه داشت: پس چرا شما را من ندیدم؟ کجا نشسته بودید؟
امام علیه السلام فرمودند:
لحظه ای که خواستی از خانه خارج شوی آیا در کنار درب خانه، پایت به لباسی نخورد؟
گفت :بله آقا جان.
گامام علیه السلام فرمودند:
من آنجا نشسته بودم.
فضیل گوید:
گفتم: آقاجان پس چرا در کنار درب خانه نشسته بودید و به بالای مجلس تشریف نیاوردید؟
امام علیه السلام فرمودند:
وقتی که خواستم وارد شوم دیدم رسول خدا و جدّم امیرالمؤمنین علی و جدّهام فاطمه زهرا «سلام الله علیهم» در بالای مجلس نشسته بودند و به جهت احترام، من شرم کردم از اینکه به بالای مجلس بیایم .
جدهام فاطمه زهرا سلام الله علیها در هر عزایی که برای پسرش امام حسین علیهالسلام گرفته میشود، حاضر میشود همانگونه که بعد از ظهر روز عاشورا در کنار قتلگاه او حاضر شد.
📚 ثمرات الاعواد ج١ ص٣٢
#ورودیه
◾️ وقتی که ذوالجناح از حرکت باز میایستد ...
⚡️ با شنیدن نام «کربلا»، سیدالشهداء علیهالسلام آه سردی از دل کشیدند و فرمودند: همینجا قرار است خون ما ریخته شود...
در نقلی آمده است:
سیدالشهداء علیهالسلام همراه با اصحاب خود وقتی که به زمین کربلا رسیدند، اسب آن حضرت از حرکت ایستاد و حضرت از آن پایین آمدهاند و سوار مرکب دیگری شدند و آن مرکب هم حتی یک قدم نیز بر نداشت و به همین شکل هفت مرکب را عوض کردند اما هیچ یک از آن ها حرکت نکرد.
🔻 وقتی که امام علیهالسلام این حال را دید فرمودند:
ای قوم!
اسم این سرزمین چیست؟ گفتند: غاضریه.
فرمودند: آیا اسمی غیر از این هم دارد؟ گفتند: نینوا .
فرمودند:آیا اسمی غیر از این هم دارد ؟گفتند :شاطئ الفرات .
فرمودند:
هل لها اسمٌ غيرَ هذا؟ قالوا: تُسَمّىٰ كربلاءَ
▪️ آیا نیز اسم دیگری هم دارد؟ گفتند؛ کربلا
فعِندَ ذلك تَنفَّسَ الصُّعَداء و بَکَی بکاءً شدیداً و قال: أرضُ كربٍ و بلاء
▪️پس در این هنگام سیدالشهدا علیهالسلام نفس سردی کشیدند و شدیدا گریه کردند و فرمودند:
"زمین کرب و بلا" (سختی و دشواری و بلا)
سپس فرمودند:
اِنزلوا،هاهُنا مَناخُ رِكابِنا،هاهُنا تُسفَكُ دِمائُنا
▪️همگی پیاده شوید و بار و اساسیه خود را فرود آرید. اینجاست خوابگاه شتران ماست. اینجاست که خون ما قرار است ریخته شود.
هاهُنا واللّهِ تُهتَكُ حريمُنا، هاهُنا واللّهِ تُقتلُ رِجالُنا
▪️و الله همین جاست که حرمت ما هتک میشود. والله همین جاست که مردان ما کشته میشوند.
هاهُنا واللّه تُذبحُ أطفالُنا، هاهُنا واللّهِ تُزارُ قبورُنا
▪️والله همین جاست که اطفال ما ذبح میشوند. والله همین جاست که قبور ما زیارت میشود.
و بهٰذِه التّربة وَعَدَني جَدّي رسولُ اللّه رسول خدا صلیالله علیه وآله ولا خُلفَ لِقولِه
▪️ این تربت همان تربتی است که جدّم رسول خدا صلیاللهعلیهوآله وعده آن را به من داد و خلافی در گفتار او نیست.
سپس از اسب خود پیاده شدند.
📚مقتل أبي مخنف ص۴۸
📚الدّمعة السّاكبة،ج ۴ ص ۲۵۶؛
📚وسيلة الدّارين، ص۷۵
2_144178960579036710.mp3
1.66M
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
♦️نَمی از دریای کرامات حضرت سیدتنا و مولاتنا رقيه بنت الحسین "علیهماالسلام"...
افراد مورد اعتماد و امین از قول یکی از خدام قدیمی حرم حضرت رقيه "سلاماللهعلیها" اینگونه نقل کردهاند:
وقتی که خانههاي اطراف حرم را براي توسعه حرم مطهر خريداري مينمودند، يكي از مالكين كه يهودي يا نصراني بود، به هيچ وجه حاضر نبود خانه خود را براي توسعه حرم بفروشد. خريداران حاضر شدند كه حتي به دو برابر و نيم قيمت خانه را از او بخرند، ولي وي نفروخت.
بعد از مدّتي زن صاحب خانه حامله شده و نزديك وضع حمل وي ميشد. او را نزد پزشك معالج ميبردند، بعد از معاينه ميگويد:
بچّه و مادر، هر دو در معرض خطر ميباشند و خانم بايد زير نظر ما باشد. قبول کردند، تا درد زايمان شروع شد.
🔻صاحب خانه ميگويد:
همسرم را به بيمارستان بردم و خودم برگشتم و آمدم درب حرم حضرت رقيّه عليهاالسلام و به ايشان متوسّل شدم و گفتم اگر همسر و فرزندم را نجات دادي و شفاي آنان را از خدا خواستي و گرفتي خانهام را به تو تقديم ميكنم.
مدّتي مشغول توسّل بودم، بعد به بيمارستان رفتم و ديدم همسرم روي تخت نشسته و بچّه در بغلش سالم است.
همسرم گفت: كجا رفتي؟ گفتم رفتم جايي كاري داشتم.
گفت: نه، رفتي متوسّل به دختر امام حسين عليه السلام شدي!
گفتم از كجا ميداني؟
🔻زن جواب داد:
من، در همان حال زايمان كه از شدّت درد گاهي بيهوش ميشدم، ديدم دختر بچه اي وارد اطاق بيمارستان شد و به من گفت:
ناراحت مباش، ما سلامتي تو و بچّه ات را از خدا خواستيم، فرزند شما هم پسر است.
اَبلغِي سَلامي الى زَوجِك وَ قُولِي لَه أنْ يُسَمّيهِ حُسَين
🔹 سلام مرا به شوهرت برسان و بگو اسمش را "حسين" بگذارد!
گفتم: شما كه هستيد؟
آن دختر گفت:
اَنا رقيّةُ بنتُ الامامِ الحُسینِ عَلَيْهِ السَّلَام
🔹من رقيّه دختر امام حسين عليهالسلام هستم.
📚کرامات السیدة الرقیة علیهاالسلام ص ٨
✍كيستم من دُر درياي كرامت/ ثمر نخل امامت/ گل گلزار حسينم/ دل و دلدار حسينم/ همه شب تا به سحر عاشق بيدار حسينم/ سر و جان بر كف و پيوسته خريدار حسينم/ سِپَهم اشك و عَلَم ناله و در شام علمدار حسينم...
#کرامات
🏴ورود کاراون امام حسین علیه السلام به کربلا
روضه مکتوب دکتر رفیعی:
این دلها را روانه کنیم کربلا کنار قبر ارباب بی کفن مان اباعبدالله که جنّ و انس، ارض و سما، مایری و لایری برای او اشک ریختند.
ناحَت عَلَيهِ الاَنبِياءُ وَالرُّسُل * بَلِ العُقولُ وَالنُّفوُسُ وَالمُسُل
بَکا عَلَیهِ مایَری وَ لايُرَى * وَالاَرضُ وَالسَّماءُ وَ إطباقُ الثَّرى
«مایری و لایری» برای امام حسین اشک ریختند. روز دوم، روز ورود کاروان اباعبدالله به کربلا بود.
کاروان مسیرهای متعددی را از مکه تا کربلا طی کرد، امروز در سرزمین کربلا فرود آمد. اللهُمَّ إنّی أعوذُبِک مِن الکَربِ وَالبَلاء، ثُمَّ قَالَ هَذَا مَوْضِعُ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ انْزِلُوا هَا هُنَا مَحَطُّ رِحالِنا، وَ مَسْفَکُ دِمائِنا وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا بِهَذَا حَدَّثَنِي جَدِّي رَسُولُ اللَّه صلی الله علیه و آله وسلم. [۳]
وقتی به حضرت عرض کردند این جا کربلاست، فرمود: این جا محل شهادت ماست. این جا محل ریختن خون ماست. این جا محل قبر ماست. أخبرَني بهذا جدی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ؛ جدّم رسول خدا این خبر را به من داد.
السَّلامُ عَلَيكَ يا رَحمَة الله الواسِعَه وَ یا بابَ نَجاةِ الاُمَّة.
سَفینَةَ النَّجاة وَ قُرَةَ عَينِ النَّبِيِ المُصطَفی یا مَظلوُمُ يَا اَبا عَبدِالله.
بار بگشایید باران این جا کربلاست * آب و خاکش با دل و جان آشناست
بار بگشایید خوش منزلگهی است * تا به جنّت زین مکان اندک رهی است
فرمود بدانید این جا چه اتفاقاتی میافتد! یک لحظه فیلم همه ی قضایا در ذهن امام حسین خطور کرد.
این جا صدای العطش بر عرش اعلی میرود * این جا سرم بالای نی از جور اعدا میرود
آن جا به دست خودکفن، بر گردن اکبر کنم * در موج دشمن گریه بر آن شبه پیغمبر کنم
امروز وارد کربلا شدند. عقیله ی بنی هاشم میخواست پیاده شود همه ی محرمها دور و برش را گرفتند؛ عباس، قاسم و همه ی برادرانش آمدند. امام حسین علیه السلام همین که میخواست خیمه ای را نصب کند، اصحاب میدویدند؛ آقاجان، اجازه بدهید ما خیمه را نصب کنیم. با چه عظمت و ابهتی اهل بیت در سرزمین کربلا پیاده شدند! یا بقية الله! این یک فرود بود؛ یعنی روز دوم محرم در کربلا! یک خروج هم صبح یازدهم از کربلا دارند. زینب آمد سوار بشود نتوانست. هر چه نگاه کرد کسی را ندید. هرچه نگاه کرد هیچ محرمی را ندید. شاید در ذهنش خطور کرد روزی را که در این سرزمین پیاده شد همه ی محرمها و برادرانش بودند. زینب آمد قتلگاه، گفت: برادر همه را سوار کردم، اما خودم مانده ام.
بِأَبِي الْمَهْمُومُ حَتَّى قَضَى بِأَبِي * بِأَبِي الْعَطْشَانُ حَتَّى مَضَى [۱]
در میان خیمه زیبای تو * ناله دارد خواهر شیدای تو
خیمهها بوی عجیبی میدهد * بوی جانسوز غریبی میدهد
خیمهها معناگر یک مطلبند * مظهر آوارگی زینبند
خیمهها بوی اسیری میدهد *** خیمهها بوی یتیمی میدهد
----------
[۳]: اللهوف، ص ۸۰؛ منتهی الامال، ص ۴۶۳؛ سوگنامه آلمحمد، ص ۲۲۳.
[۱]: بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۹۵: اللهوف، ص ۱۳۰.
https://eitaa.com/manbarmajma
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
رقیه (سلام الله علیها).pdf
205K
◾️روضه مکتوب◾️
💠شماره ۲💠
🔘شب سوم محرم 🔘
🔻موضوع🔻
▪️مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#شب_سوم_محرم
#محرم
┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈┈
#جرعهای_از_معرفت
♨️توصیههای برای ماه #محرم ؛
آیت الله فاطمی نیا رحمةالله علیه:
▪️خالصانه در مجالس عزاداری شرکت کنید. طوری باشید که غیر از امام حسین (علیه السلام) چیزی نبینید.
▪️ با پاکی ظاهر و باطن به این مجالس مشرف شوید؛ همانطور که با وضوء وطهارت در این جلسات شرکت میکنیم، به وسیله استغفار، طهارت باطنی هم کسب کنیم.
▪️قبل از ورود به مراسم عزای ابی عبدالله علیه السلام بگوییم: خدایا اگر در وجود من مانعی از کسب فیض ابی عبدالله علیه السلام هست، آن را برطرف بفرما.
▪️ دهه محرم، دهه تحول است، جناب حرّ یک شخص است، اما حرّ شدن یک جریان میباشد. در این دهه باید متحول شویم.
حدیث هشتم
پاداش شعر گفتن برای حسین علیه السلام
قال الصادق علیه السلام:
ما من احد قال فی الحسین شعرا فبکی و ابکی به الا اوجب الله له الجنه و غفر له.
امام صادق علیه السلام به جعفر بن عفان فرمود: هیچ کس نیست که درباره حسین علیه السلام شعری بسراید و بگرید و با آن بگریاند مگر آن که خداوند، بهشت را بر او واجب می کند و او را می آمرزد.رجال شیخ طوسی، ص .۲۸۹
حدیث نهم
سرودن برای اهل بیت علیه السلام
قال الصادق علیه السلام:
من قال فینا بیت شعر بنی الله له بیتا فی الجنه.
امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس در راه ما و برای ما یک بیت شعر بسراید، خداوند برای او خانه ای در بهشت، بنا می کند.وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص .۴۶۷
https://eitaa.com/manbarmajma
4_6012859892623213919.mp3
2.64M
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄
#مقتل_طفلان_حضرت_زینب سلام الله علیها
#مقتل_صوتی "١"
🎤حجه الاسلام محسن حنیفی
🖇 انتشار ، لطفا با ذکر صلوات
https://eitaa.com/manbarmajma
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین
#جوانان_زینب_کبری_علیهم_السلام
◼️ وقتی که محمّد، پسر بزرگ زینب کبری سلام الله علیها، به پای داییاش میافتد تا اذن میدان بگیرد...
نقل کردهاند:
زینب کبری سلام الله علیها لباس رزم بر تن دو فرزندش پوشاند و شمشیر بر کمرشان بست و از خیمه بیرون آمد و در حضور سیدالشهدا علیه السلام ایستاد و عرضه داشت:
برادر جان! این دو پسر را آوردهام تا فداییات شوند، خواهشم این است که هدیه ناقابل خواهر را قبول کنی و دست رد بر سینهام نگذاری.
امام علیه السلام وقتی که حال زار زینب کبری علیهاالسلام و دو جوان کفن پوشیده اش را دید، اشک ریخت و آهی کشید اما جوابی نداد.
محمد که برادر بزرگ عون بود عرضه داشت:
مولای من! اگر برادرم عون را اذن میدان ندهی و او را از برای تسلی دل مادرم بگذاری، لکن تمنا دارم که مرا اذن دهی تا رو به آخرت آورم و در خدمت جدّ پاکیزه سرشتم، جعفر طیّار در بهشت طیران کنم.(عبدالله، شوهر زينب کبری علیهاالسلام، فرزند حضرت جعفر طیار علیه السلام بود)
محمد این جملات را گفت و خود را به روی قدم های امام علیه السلام انداخت و سر برنداشت تا آنکه سیدالشهدا علیهالسلام اذن میدان را به او داد...
📚ریاض القدس ج٢ نسخه خطی
#جوانان_زینب_کبری_علیهم_السلام
◼️ همه آمدند استقبال الّا زینب کبری سلاماللّهعلیها...
وقتی که سیدالشهدا علیه السلام ، نعش مطهر عون و محمد علیهماالسلام،را از میان میدان به خیمهگاه آورد، مخدرات همگی به استقبال آن دو شهید بیرون دویدند مگر زینب کبری علیهاالسلام؛ که از خیمه ها بیرون نمیآمد ( تا مبادا برادر از روی او خجل باشد) و فقط در همان جا نشسته و اینگونه دعا مینمود:
ای خداوند محمود! این طایفه عاد و ثمود را در دنیا و آخرت به بدترین بلا مبتلا گردان و انتقام آل محمد صلیالله علیهم اجمعین را از ایشان بگیر.
📚 بحرالمصائب ج٣ص١٧٢