مجله مبلغان فروردین 1383، شماره 52
معجزات و کراماتی از امام حسن مجتبی علیه السلام
نویسنده : سید جواد حسینی
44
ای فاطمه چیدند گل یاسمنت را
تاراج نمودند عقیق یمنت را
آن قوم که پهلوی تو را هم بشکستند
کشتند پس از کشتن محسن، حسنت را
پیشوای دوم جهان تشیع، اولین ثمره زندگی مشترک علی علیه السلام و فاطمه، در نیمه ماه مبارک رمضان سال سوم هجری در «مدینة الرسول » دیده به جهان گشود . (1)
حسن بن علی، هفت سال در دوران جدش، رسول اکرم صلی الله علیه و آله، زندگی کرد و سی سال از همراهی پدر بزرگوارش، امیرمؤمنان علیه السلام، برخوردار بود . پس از شهادت پدر (در سال 40 هجری) به مدت 10 سال امامت امت را به عهده داشت . سرانجام معاویه، با فریفتن «جعده » همسر آن حضرت و اعطای صدهزار درهم و وعده ازدواج با فرزند خود یزید، امام علیه السلام را مسموم ساخت، و حضرتش بعد از 40 روز تحمل بیماری در 28 صفر سال 50 هجری در سن 48 سالگی مظلومانه به شهادت رسید، و در قبرستان «بقیع » در مدینه منوره مدفون گشت . (2)
در این مقاله به مناسبت شهادت امام مجتبی علیه السلام به نمونه هایی از کرامتها و معجزات آن حضرت اشاره می کنیم . هدف از کرامتها و کارهای خارق العاده، هدایت انسانها و دفاع از حق امام علیه السلام بوده است تا از این طریق مردم راه صحیح را که مسیر امامت و شناخت امام است تشخیص دهند .
نمونه هایی از معجزات و کرامات امام حسن علیه السلام
1 . سخن گفتن با دشمن خدا در کودکی
در سال ششم هجری قراردادی بین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و کفار قریش منعقد گردید که بعدها به «صلح حدیبیه » معروف شد . یکی از مواد صلح نامه این بود که هر دو سپاه می توانند با هر قبیله ای که بخواهند پیمان دوستی امضاء کنند . بر این اساس، رسول خدا صلی الله علیه و آله با قبیله «خزاعه » پیمان دوستی بست .
در سال هشتم هجری یکی از افراد قبیله «بکر» که هم پیمان کفار قریش بود، نسبت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله جسارت کرد، و شخصی از قبیله خزاعه او را در مقابل جسارتش سرزنش نمود و از رسول اکرم صلی الله علیه و آله دفاع کرد . آن گاه، با هم درگیر شدند و کفار قریش نیز به کمک قبیله هم پیمان خود «بکر» وارد صحنه گردیده و در نتیجه یک نفر از افراد قبیله «خزاعه » را کشتند و بدین وسیله صلح حدیبیه نقض گردید .
کفار قریش از این نقض معاهده پشیمان گشته، ابوسفیان را برای عذرخواهی و تجدید قرارداد به محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرستادند . ابوسفیان به حضور آن حضرت رسید و درخواست امان و تجدید پیمان نمود، ولی آن حضرت به سخنان او ترتیب اثر نداد .
ابوسفیان به ناچار به نزد امیرمؤمنان، علی علیه السلام شرفیاب شد و از وی درخواست نمود که در نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شفاعت نماید . علی علیه السلام در جواب فرمود: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با شما پیمانی بست و هرگز از پیمانش برنمی گردد ... در این هنگام، امام حسن علیه السلام که کودک خردسالی بود، به حضور پدر آمد و ابوسفیان خواست که علی علیه السلام اجازه دهد فرزندش حسن، نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از ابوسفیان شفاعت کند . به نقل تاریخ، امام حسن علیه السلام، این سخنان را شنید، «فاقبل الحسن علیه السلام الی ابی سفیان وضرب احدی یدیه علی انفه والاخری علی لحیتیه ثم انطقه الله عزوجل بان قال: یا اباسفیان! قل لا اله الا الله محمد رسول الله حتی اکون شفیعا فقال علیه السلام الحمد لله الذی جعل فی آل محمد من ذریة محمد المصطفی نظیر یحیی بن زکریا «وآتیناه الحکم صبیا» ; (3) پس امام حسن نزد ابوسفیان رفت و با یک دست بر بینی او و با دست دیگر بر محاسن او زد و خداوند او را به زبان آورد تا بگوید: ای ابوسفیان! بگو جز خدای یکتا خدایی نیست و محمد رسول خداست، تا من شفاعت کنم . سپس آنگاه علی علیه السلام [که با شنیدن سخنان فرزندش فوق العاده خوشحال شده بود] فرمود: سپاس خداوندی را سزاست که در ذریه محمد برگزیده، مانند یحیی بن زکریا قرار داد [که در کودکی از جانب خداوند به او حکمت عطا گردید و خداوند در مورد ایشان فرمود:] در کودکی به او حکمت دادیم .» (4)
2 . گرفتار شدن مرد ناصبی با نفرین امام حسن علیه السلام
بعد از داستان صلح حضرت با معاویه، مشاور معاویه، عمروعاص، از امام حسن علیه السلام خواست که در میان سربازان دو سپاه سخنرانی نماید . حضرت با استفاده از فرصت به دست آمده به سخنرانی مبادرت ورزید و بعد از حمد و ستایش الهی، به معرفی خود پرداخت و خود را امام و پیشوای واقعی معرفی نمود، و اضافه کرد که ما خانواده دارای کرامات، و مورد عنایت الهی می باشیم; ولکن چه کنم که از حقم محروم شدم ... .
معاویه از نتایج سخنان حضرت احساس وحشت کرد; لذا از او خواست که سخنان خود را قطع نماید، حضرت نیز مجبور شد سخنرانی خود را نیمه تمام گذارد . وقتی آن حضرت نشست، عده ای به او جسارت کردند . از جمله، یک جوان ناصبی از بین مردم از جا بلند شده و به حضرت امام حسن علیه السلام و پدر بزرگوارش اسائه ادب نمود . تحمل آن همه فحاشی و تحقیر، سخت بر حضرت گران آمد و از طرف دیگر امکان داشت موجب شک و تردید راهیان ولایت و امامت گردد; بنابراین، حضرت دست به دعا برداشت و عرضه داشت: «اللهم غیر ما به النعمة واجعله انثی لیعتبر به; خدایا نعمت [مردانگی] را از او سلب کن، و او را همچون زنان قرار بده تا از آن عبرت بگیرد .» دعای حضرت مستجاب شد و جسارت کنندگان در آن مجلس شرمنده شدند .
معاویه به عمروعاص رو کرد و گفت: تو به وسیله پیشنهاد خودت مردم شام را گرفتار فتنه کردی، و آنان به وسیله سخنرانی و کرامت او بیدار شدند . عمروعاص گفت: ای معاویه! مردم شام تو را به خاطر دین و ایمانشان دوست ندارند، بلکه آنان طرفدار دنیا هستند و شمشیر و قدرت و ریاست نیز در اختیار تو قرار دارد; لذا نگران موقعیت خود نباش .
ولی به هر حال، مردم از اثر نفرین امام حسن علیه السلام باخبر شدند و از این امر تعجب می کردند، سرانجام جوان نفرین شده از کار خویش نادم و پشیمان گشته، با همسرش در حالی که گریه می کردند، نزد امام حسن علیه السلام آمدند و از پیشگاه حضرت درخواست عفو و بخشش نمودند، حضرت نیز توبه آنها را پذیرفته، بار دیگر دست به دعا برداشت و از خداوند خواست که جوان نادم به حال اول خود برگردد، و چنین هم شد .
بحارالانوار، محمدباقر مجلسی (بیروت، دارالاحیاء التراث العربی)، ج 44، ص 134 و 144 .
2) بحارالانوار، ج 44، ص 134; مناقب ابن شهرآشوب (طبع حیدریه)، ج 3، ص 202 .
3) مریم/12 .
https://eitaa.com/manbarmajma
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین
خبردادن از شهادت خویش
روزی امام حسن علیه السلام به فرزندان و بستگان خویش فرمود: «انی اموت بالسم; من با سم به شهادت می رسم .» اهل بیت ایشان پرسیدند: چه کسی به شما سم خواهد داد؟ فرمودند: «جاریتی او امراتی ; کنیزم یا همسرم .» به او عرض کردند: «اخرجها عن ملکک علیها لعنة الله; او را - که لعنت خدا بر او باد - از ملک خویش خارج سازید .»
امام علیه السلام فرمودند: «هیهات من اخراجها و منیتی علی یدها; هرگز چنین نمی کنم و حال آنکه آرزوی من به دست او محقق می شود .» . «ما لی منها محیص و لو اخرجتها ما یقتلنی غیرها کان قضاء مقضیا و امرا واجبا من الله; مرا گریزی از این شهادت نیست و اگر او را خارج کنم کسی غیر از او نیست که مرا بکشد [درحالی که] شهادت من قضای حتمی و امر واجبی از ناحیه خداوند است .»
چند روزی از این خبر نگذشته بود که معاویه (لعنة الله علیه) همسر آن حضرت را فریب داد و به واسطه او، آن حضرت را به شهادت رساند . امام علیه السلام درهنگام شهادت به همسرش چنین فرمود: «یا عدوة الله! قتلتنی قاتلک الله اما والله لاتصیبن منی خلفا و لاتنالین من الفاسق; عدو الله خیرا ابدا; ای دشمن خدا! تو مرا کشتی، خدا تو را بکشد، آگاه باش که به خدا سوگند! از من فرزندی باقی نخواهی گذاشت و از [معاویه] فاسق و دشمن خدا به تو خیری نخواهد رسید .» (14)
پی نوشت:
1) اصول کافی، کلینی، دارالاضواء، ج 1، ص 461; بحارالانوار، مجلسی، دار احیاء التراث العربی، ج 44، ص 134 .
https://eitaa.com/manbarmajma
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین
#حضرت_سکینه_علیهاالسلام
#مصائب_شام
◾کیست تا درک کُند «فاطمه» تا نفخهٔ صور
هر نظر با غمِ «پیراهنِ» تو گریه کُند ...
⚡️ رویای صادقه حضرت سکینه سلاماللهعلیها در شهر شام ...
سید بن طاووس مینویسد:
از حضرت سکینه سلاماللهعلیها نقل شده است که آن بانوی مکرّمه فرمود:
چهارمين روزى كه ما در شام بوديم، خوابى طولانی ديدم. زنى ديدم كه بر هودجى سوار و دست بر سر گذاشته است.
پرسيدم: «اين زن كيست؟»
به من گفتند:
«اين زن، فاطمه دختر محمد صلي الله علیه و آله است و مادرِ پدر تو است.»
گفتم: «به خدا كه بايد به نزدش بروم و بگويم كه چه با ما كردند.»
🩸 شتابان به سويش دويدم و خود را به او رساندم و در برابرش ايستادم و گريه كنان مىگفتم:
«مادر جان! به خدا كه حق ما را انكار كردند. مادر، به خدا كه جمعيت ما را پراكندند. مادر جان! به خدا كه حريم ما را مباح دانستند. مادر جان! به خدا كه حسين، پدر ما را كشتند.»
🩸چون اين سخنان از من شنيد، فرمود:
کُفِّی صَوْتَکِ یَا سَکینَةُ فَقَدْ قَطَعْتِ نِیَاطَ قَلْبِی هَذَا قَمِیصُ أَبِیکِ الْحُسَیْنِ علیهالسلام لَا یُفَارِقُنِی حَتَّی أَلْقَی اللَّهَ
▪️سكينه جانم! بيش از اين مگو كه بند دلم را پاره کردی .اين پيراهن پدر تو است كه از خودم جدايش نخواهم نمود تا با همين پيراهن، خدا را ملاقات كنم.
📚اللّهوف، ص ۱۸۸
📚بحارالانوار ج ۴۵ ص ۱۴۱
📚نفس المهموم، ص۴۵۳
❤️ روایتی از نبی اکرم (صلی اللّه علیه و آله) هست که می فرماید
در بهشت عدن، درخت بسیار بزرگی است که از آن درخت، اسبهایی خیلی چابک و زین کرده خارج می شوند. که زین، لجام و افسار آنها از یاقوت و زمرد سبز است
این اسبها بال دارند و شما نماز شب خوانها سوار آنها می شوید و آنها پرواز می کنند
اهل بهشت می گویند «پروردگارا! اينها مگر چه کردهاند که به این مقام و مرتبه رسیدهاند❓
ملِکی از طرف حضرت حق جواب می دهد: «ای مؤمنينی که در غرفه های بهشتی هستید، این اشخاصی که این عنایت به آنها شده، شبها بلند می شدند، نماز شب می خواندند؛ در حالی که شما خوابیده بودید اينها علاوه بر ماه مبارک، در بقيه روزها روزه می گرفتند.
شما آن روزها را افطار می کردید اينها با مال خود به فقرا، زیردستها و بیچاره ها احسان می کردند؛ ولی شما بخل می ورزیدید به واسطه این اعمال، خداوند این عنایت را به آنها کرده است
(إرشادالقلوب، ج۱، ص۸۶)
حالا ممکن است کسی بگوید: آقا چطور می شود از درخت، اسب بیرون بیاید؟ این، دیگر اراده خداست. مگر شتر صالح را از دل کوه بیرون نیاورد؟ چقدر روایت داریم که حضرت امام حسن مجتبی (علیه الاف التحیه و الثناء) دست دراز می کردند و از سنگ عسل بیرون می آوردن؟
( دلائل الإمامة، ص۶۴)
❤️ التماس دعا فرج
https://eitaa.com/manbarmajma
D1737222T17791086(Web).mp3
15.56M
🔖منبر کامل صوتی 🔖
🔷شهادت #امام_رضا علیه السلام
#استاد_رفیعی
‼️موضوع سخنرانی 👇
💠سیره عبادی امام رضا علیه السلام
#شهادت_امام_رضا علیه السلام
D1737585T13455917(Web).mp3
16.31M
🔖منبر کامل 🔖
🔷شهادت #امام_رضا علیه السلام
#استاد_میرباقری
‼️موضوع سخنرانی 👇
💠 رحمت موصوله، آیه مخزونه و باب الله بودن ائمه علیهم السلام
#شهادت_امام_رضا علیه السلام
1_1072168111.mp3
13.06M
🔖منبر کامل 🔖
🔷شهادت #امام_رضا علیه السلام
#استاد_رفیعی
‼️موضوع سخنرانی 👇
💠 اخلاق اجتماعی امام رضا علیه السلام
#شهادت_امام_رضا علیه السلام
1_513266260.mp3
10.28M
🔖منبر کامل صوتی 🔖
🔷شهادت #امام_رضا علیه السلام
#استاد_مومنی
‼️موضوع سخنرانی 👇
💠آثار زیارت امام رضا علیه السلام
#شهادت_امام_رضا علیه السلام
مداحی آنلاین - گرچه دوریم به یاد تو سخن میگوییم - استاد عالی.mp3
1.73M
🏴ویژه #اربعین حسینی
♨️گرچه دوریم به یاد تو سخن میگوییم
👌 #پادکست بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام #عالی
https://eitaa.com/manbarmajma
─┅─═🍃🌹🍃═─
بسیاری از مورخان و مقتلنویسان هنگام بیان فرزندان امام حسین (ع) به دو دختر به نامهای فاطمه و سکینه، اشاره نمودند[1]؛ برخی نیز نام «زینب» را بدانها افزودهاند،[2] برخی دیگر نیز در کتابهایشان، شرح حال دختر کوچک امام حسین (ع) و قصّۀ جان سوز او در خرابه شام بیان نموده اند.[3] بیشتر این نویسندگان این جریان را از کتاب «کامل بهایی» ـنوشته قرن هفتم هجری- روایت کردهاند.
در منابع روایی و تاریخی ما شواهدی نیز بر این مطلب وجود دارد، ما به عنوان نمونه به یک مورد آن اشاره می نماییم:
زمانی که زینب (س) در کوفه با سر بریدۀ برادرش امام حسین(ع) مواجه شد، اشعاری سرود که در ضمن آن گفته است: «ای برادرم! با فاطمه کوچک سخن بگو که نزدیک است قلبش تهی گردد.»[4] که نشان از وجود چنین دختر خردسالی که در فراق پدر بیتاب بوده، دارد.[5]
با دقّت و تحقیق در کتاب های تاریخی و مقاتل میبینیم که، تاریخ نویسان شیعی و سنّی وجود دختری به نام سکینه را برای امام حسین(ع) ثبت کردهاند. شیخ مفید مینویسد: سکینه از جمله دختران امام حسین(ع) و نام مادرش «رباب» است.[6] شیخ طبرسی نیز با ذکر این مطلب، می گوید: امام حسین(ع) وی را به عقد عبدالله بن الحسن، ـ برادر زادهاش ـ درآورد که در روز عاشورا به شهادت رسید،[7] و در کتاب مقتل الحسین آمده است: ایشان با پسر عمویش (عبدالله بنالحسن) ازدواج کرد که در روز عاشورا، قبل از این که بین آنها وصلتی صورت بگیرد، به شهادت رسید و هیچ بچهای از ازدواج آنها به دنیا نیامد.[8] هم چنین طبرسی نقل میکند: سکینه بنت الحسین(ع)، در روز عاشورا ده ساله بوده است.[9]
ذهبی نیز در کتاب «تاریخ الاسلام»، سکینه را دختر امام حسین(ع) میداند و فهرستی از کتاب هایی را که از سکینه ـ بنت الحسین(ع) ـ نام آوردهاند، ذکر میکند[10] که حدود بیست کتاب است؛ بنابراین، کتاب های بسیاری از سکینه ـ دختر امام حسین(ع) ـ یاد کردهاند، که نام برخی از آنها را، افزون بر آنچه در متن آمده، در پینوشت آورده ایم![11]
امّا دربارۀ سنّ آن بزرگوار، سخن روشنی وجود ندارد و از مجموع اقوال مورّخان استفاده میشود که ایشان در جریان کربلا ازدواج کرده بود، یا دست کم در سنّ ازدواج بوده است.
از روایات استفاده میشود که دختر دیگر امام حسین(ع) سکینه است که در آن زمان ـ قبل از جریان کربلا ـ به سن ازدواج رسیده بود. [12]
از مجموع مطالب ارائه شده چنین نتیجه گرفته می شود، یکی از دختران امام حسین (ع) (رقیه یا فاطمه) در شام کنار خرابه کنار سر مبارک پدرش امام حسین (ع) به شهادت رسید و این دختر غیر از سکینه است که سال ها بعد از شهادت پدرش زنده بوده است.
گفتنی است که بر اساس برخی از منابع، امام حسین(ع) علاوه بر دخترانی که همراه خود به کربلا بردند، دختری به نام فاطمه صغری داشت که در مدینه باقی ماند.[13]