هدایت شده از مطاف عشق
صالح که تماس می گرفت، گاهی گوشی رادست محمدحسین می دادیم که مثلا بابا صدای پسرش را بشنود و ذوق کند. من زیاد مأموریت رفته ام و بارها از خانواده دور بوده ام و این حال را درک می کتم. سعی می کردم قانعشان کنم که دیگر این کار را نکنند. برای پدر خیلی سخت است که شیرین زبانی های کودک خردسالش را بشنود اما از او دور باشد. بعدها دوستانش تعریف می کردند که این اواخر هنگام صحبت کردن صالح با خانواده اش، مواقعی می شد که صالح گوشی را از روی گوشش بر می داشت و با فاصله از خودش می گرفت. از او پرسیدیم چرا چنین می کنی؟ گفت گوشی را جلوی محمدحسین می گیرند و من نمی خواهم صدای اورا بشنوم! تا مبادا دلبستگی هایم مرا در این راه دچار تزلزل کند.
📚 #کتاب_جدید عبد صالح #شهید_عبدالصالح_زارع
✅Mataf.ir
@matafeshgh1
@matafeshgh2