eitaa logo
منِ من...
28 دنبال‌کننده
5 عکس
6 ویدیو
0 فایل
درون توست اگر خلوتی و انجمنی است، برون ز خویش کجا می روی؟ جهان خالی است...
مشاهده در ایتا
دانلود
ما وقتی به تاریخ تشیع نگاه میکنیم، شیعه در نسبت با کربلا و در نسبت با روضه اباعبدالله علیه السلام یک رازی را و یک سری را متوجه می‌شود و آن سر او را در مسیری و در راهی قرار می دهد که حضور او موثر میشود . ما حداقل در نسبت با شهدای بزرگ خودمان این معنا را میتوانیم تصدیق کنیم که ما در دفاع مقدس و در انقلاب اسلامی در توجه به این کربلا از یک نوجوان چهارده ساله تا یک پیرمرد هفتاد ساله احساس ثمر میکردند و احساس میکردند که ولو اینکه یک لیوان آبی دست کسی بدهند، آن کارشان موثر در یک مسیر است یعنی آن کار را هم یک کار ساده تلقی نمیکردند ‌. شاید آن کار ساده در نظر آن ها مساوی بود با آن همه کارهای بزرگی که اتفاق می افتاد. و کربلا به عنوان راهی است که در توجه به آن ما میتوانیم حضور تاریخی خودمان را پیدا کنیم و این حضور تاریخی کیمیایی است که با قرار گرفتن در آن ، کمترین سرمایه های ما و شاید کمترین اقدامات و تصمیمات ما یک حرکت موثر و یک اقدام موثر خواهد شد. حاج قاسم سلیمانی در آن آخرین دیدارش وقتی با مجموعه سپاه صحبت میکند ، آنجا تاکید میکند که آن راز و رمز سپاه عمل مقدس است و آن عملی است که در نسبت با حضرت اباعبدالله اتفاق می افتد و آنجاست که دوباره یادآوری میکند که ما در توجه به حضرت اباعبدالله ع یک راه گشوده ای در مقابل ماست هیچ بن بستی در مقابلمان نیست... خب همه ی ما میدانیم آن کاری که حاج قاسم در منطقه کرد ، به جهات داخلی و به جهات خارجی ، راه پر فراز و نشیبی و شاید بگوییم راه محالی است. حضور جمهوری اسلامی در منطقه و رسیدن جمهوری اسلامی به مرزهای فلسطین اشغالی، به نظر ماها یکی از محالات بوده است . به چند دلیل : یکی به دلیل حضور جدی آمریکایی ها در منطقه هم به لحاظ تسلط نظامی و هم تسلط بر گروه های سیاسی . دوم به دلیل داخلی : ما بعد از سال 88 فضایی را در سیاست داخلی خودمان داشتیم که شعار نه غزه نه لبنان در میان بود و شاید حتی تا حدود زیادی بین مذهبی ها هم این شعار جا افتاده بود که ما باید کشور خودمان را اداره کنیم و چه سر و کاری داریم با غزه و لبنان . وحتی به لحاظ دولت مردانی که از سال 92 دولت را بدست گرفته بودند ، که شاید به نوعی مخالف این حضور منطقه ای بودند. خب حالا حاج قاسم در اینجا چه راهی را طی میکند؟ آن راه و آن مسیری را که برای دوستانش روایت میکند ، که ما در توجه به کربلاست که راهی برایمان باز میشود که هیچ بن بستی در مقابلمان نیست و در واقع خودش این مسیر را طی کرده است و دارد روایت میکند که اگر من امروز توانستم این حضور قدرتمندانه را در منطقه ایجاد کنم، راهش راه امکانات نبوده است راهش راه آن تدابیر مرسوم مقابله نبوده است بلکه خودمان را در قصه ی کربلا وارد کردیم که کوره راه به این نتیجه رسید و امروز جمهوری اسلامی علاوه بر اینکه بر خطر داعش که یک خطر بین المللی است ، فایق آمده مسیری را طی کرد که یاسراییل و آمریکا هم در مخمصه ی آن راهی قرار گرفتند که حاج قاسم رفت. بشر امروز در بی تاریخی خودش و در جدا شدن از آن عهد تاریخی خودش، گرفتار روزمرگی ها شده و در تکاپوی بدست آوردن توانایی ها و امکانات هست برای اینکه بتواند موثر باشد و هرچقدر بیشتر تلاش میکند و در این راه قدم بر میدارد از خودش و از آن وجود خودش دورتر می شود و گرفتار یک نحوه پوچی و به اصطلاح نیهیلیسم میشود و بعد در این پوچی و نیهیلیسم برای فراموشی آن باز به مشغولیت ها روی می آورد. "ما و راه کربلایی شهید رئیسی..."
🔹️مهیای رو به رو شدن با امر الهی... یکی از آن افراد عبدالله ابن عمر است که وقتی با امام بحث می‌کند، در نهایت می‌گوید اجازه دهید سینه شما را بوسه زنم و جایی را که پیامبر بوسید را ببوسم. این تقدسی هست که آنان دارند که همه‌چیز را می‌داند اما هنوز این نحوه از عبادتش او را مهیای حضور در آن اراده الهی و یگانگی با مشیت الهی نکرده است. لذا نمی‌تواند با حضرت همراه شود و اصلاً معنای حرکت امام را نمی‌فهمد. نهایتاً امام به او می‌فرمایند که من پیامبر صلی‌الله علیه و آله را خواب دیدم که فرمودند: " إنّ الله شاء أن یراک قتیلاً " . فرد دیگری هست که می‌پرسد چرا اهل بیت خود را همراه خود می‌برید؟ امام می‌فرمایند: "مشیت خداوند بر این است که آنان نیز اسیر شوند" . سؤال‌کننده به دنبال غرضی در کار امام حسین علیه‌السلام است و دلیلی می‌خواهد اما حضرت جز دل‌سپردن به سخن و مشیت الهی هیچ حرف دیگری ندارند. همانطور که شیطان در عالم قدس سؤال می‌کند چرا من که از آتشم، باید بر آدمی سجده کنم که از خاک است؟ این سؤال آنجا چه جایگاهی دارد؟ گویا شیطان هنوز در نسبتی با خداست که در آن نسبت نمی‌تواند امر و اراده الهی را در وجود خود محقق کند بلکه به دنبال یک دلیلی می‌گردد تا آن امر الهی را انجام دهد. اینجاست که بندگی واقعی اتفاق نمی‌افتد. بندگی واقعی آنجاست که تعلق و دل‌سپردنی وجود دارد اما اگر بخواهیم به خاطر دلیلی امر الهی را قبول کنیم، اینجا امر و سخن الهی را قبول نکرده‌ایم بلکه آن دلیل را قبول کردیم و این چیزی است که در نهایت کفر وجودی انسان را آشکار می‌کند و کربلا پیدا شدن دوباره چنین صحنه‌ای در عالم اسلام است. گویا صحنه قرار دادن خلیفه بر روی زمین ، دوباره در کربلا خود را نشان می‌دهد. گویا امام حسین علیه‌السلام در کربلا صحنه‌ای را به مسلمانان نشان می‌دهند که در آن مقام خلیفة‌اللهی انسان که پذیرفتن مشیت و اراده الهی است را به نمایش می‌گذارند. چیزی که در غفلت از غدیر برای اسلام اتفاق افتاد. معنای غدیر و معنای ولایت امیرالؤمنین علیه‌السلام بعد از پیامبر صلی‌الله علیه و آله آشکار نشد. متوجه نشدند که ما بعد از پیامبر کسی را می‌خواهیم که در نسبت با مشیت الهی جامعه مسلمانان را اداره کند. در زمان پیامبر صلی‌الله علیه و اله اگر مشکل و مسئله‌ای پیش می‌آمد و به ایشان می‌گفتند، ایشان آنان را دعوت می‌کرد به اینکه در انتظار وحی باشند و خودشان حرف خاصی نمی‌زدند. دعوت می‌کردند در انتظار وحی باشند تا گشایش الهی برای مسلمانان اتفاق بیفتد. بلافاصله بعد از رحلت ایشان وقتی خلیفه اول بر مسند خلافت نشست، گفت کسی تا کنون در بین ما بود که به او وحی می‌شد. به من وحی نمی‌شود و من بر اساس فکر خودم و بر اساس آن چیزی که از قرآن و روایات متوجه می‌شوم، بر شما حکم می‌رانم. گویا حرف معقولی می‌زند اما متوجه نیستیم که عبودیت واقعی که پیامبر آورد، قرار گرفتن در نسبت با مشیت و امر الهی است. جایی که باید منتظر بود که گشایشی از جانب خدا برای ما پیش اید و ما خود را در نسبت با اراده الهی قرار دهیم و عبادات ما را مهیای پذیرفتن مشیت الهی می‌کند. شب عاشورا که حضرت مهلتی می‌گیرند که عبادتی بکنند، گویا آن عبادت برای مهیّا شدن برای پذیرفتن مشیت الهی است که فردا در مصیبت‌هایی که پیش می‌آید، این مسلمان‌ها بتوانند در مقام صبر نسبت با مشیت الهی باشند. ما به نحوی عبادت می‌کنیم که در آن شاید تکالیف خود را درست انجام می‌دهیم اما این تکالیف ما را مهیای پذیرفتن امر و اراده الهی نمی‌کند. لذا آن کفر باقی می‌ماند و در نتیجه دینداری واقعی را که درک مقام خلیفةاللهی است که یگانگی اراده انسان با اراده خداست را نمی‌چشیم. همان چیزی که انسان در آن وسعتی پیدا می‌کند و انسان خود را در وسعت حق می‌یابد. همان چیزی که برای امام حسین علیه‌السلام پیش آمد. امام حسین علیه‌السلام در پذیرفتن آن مشیت الهی به وسعت یک تاریخ و به وسعت یک عهد وسیع الهی در جهان حضور پیدا کرد و یاد ایشان، یاد خداست. با ذکر امام حسین علیه‌السلام ما خدا را به یاد می‌آوریم. کربلا نشان دادن صحنه مقام خلیفةاللهی انسان است و عبور دادن انسان از نوع نگاهی که با مشیت الهی نمی‌تواند کنار بیاید. ادامه دارد...