eitaa logo
" من انقلابی‌ام "
6.8هزار دنبال‌کننده
20.5هزار عکس
20.9هزار ویدیو
343 فایل
1️⃣کانال نامش مزین به فرمایش انقلابی امام خامنه ای که فرمودند:"من انقلابی ام" 2️⃣متفاوت علیه لیبرالهاوویژه خواران 3️⃣ بصیرتی، سیاسی، فرهنگی، تحلیل ها مدیریت: @manenqelabiam313 تبادلات: @Gomnam423 کانالمون در سروش: https://splus.ir/manenqelabiam
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 خواستگاری و مجلس عقد «علیها السلام» 🔸ملیکه وقتی که به سنّ ازدواج رسید، جدّش ، خواست او را به همسری برادرزاده‌اش درآورد. با توجه ‌به اینکه کسی نمی‌توانست از فرمان امپراطور سرپیچی نماید، امپراطوری از طرف برادرزاده‌اش، از ملیکه خواستگاری کرد. 🏛و سپس مجلس عقد بسیار باشکوهی ترتیب داد که در آن مجلس سیصد نفر از برگزیدگان روحانیون و کشیشان مسیحی و هفتصد نفر از افسران و فرماندهان ارتش و چهار هزار نفر از اشراف و معتمدین و ثروتمندان شرکت داشتند. ✨مجلس در کاخ با شکوه امپراطور برگزار شد، تخت بزرگی را که با انواع جواهرات و طلا و نقره و یاقوت و عقیق، آراسته شده بود، در جای مخصوص کاخ گذاشتند، برادرزاده امپراطور روی آن تخت نشست، تشریفات مراسم عقد فراهم شد، دربانان و خدمتگزاران با لباسهای مخصوص خدمت هر یک در جایگاه خود ایستادند، در اطراف کاخ قندیلها و چهل چراغها، را جلوه خاصّی داده بود، ناقوس نواخته شد. 🔹روحانیون برجسته مسیحی کنار تخت با عبا و کلاه و لباس مخصوص، شمعدان به دست در دو طرف به صف ایستادند و کتاب مقدّس انجیل در دست داشتند. ⬅️همین که را گشودند که آیات آن را تلاوت کنند، ناگهان آمد، کاخ لرزید، و هر کسی که روی تخت نشسته بود بر زمین افتاد، خود امپراطور و برادرزاده‌اش نیز از تخت بر زمین افتادند. 😨ترس و لرز حاضران را فراگرفت، یکی از کشیشان بزرگ به حضور امپراطور آمد و عرض کرد: «این عجیب، نشانه ‌بلا و خشم خدا و علامت پایان یافتن آیین و مراسم است، ما را مرخص فرمایید برویم» 🔸امپراطور اعلام ختم مجلس کرد، و همه رفتند، سپس دستور داد آنچه که از تخت و قندیل و چراغ و چیزهای دیگر که درهم ریخته و افتاده بود همه را به جای خود گذاشتند. ادامه دارد ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ   ✍️ من انقلابی‌ام 💠 @manenqelabiam💠
" من انقلابی‌ام "
💠 خواستگاری و مجلس عقد #حضرت_نرجس «علیها السلام» 🔸ملیکه وقتی که به سنّ ازدواج رسید، جدّش #امپراطور_
💠 این بار امپراطور تصمیم گرفت که «ملیکه» را به همسری دیگرش درآورد، و با خود گفت شاید این حادثه زلزله، برای آن بود که «ملیکه همسر برادرزاده اوّلی نگردد بلکه همسر برادرزاده❌ دوّمی‌شود. 🏛دستور داد مجلس را در کاخ مثل مجلس سابق آراستند، دربانان و خدمتکاران در جایگاهی مخصوص قرار گرفتند، تخت مخصوص را نیز در جای خود گذاشتند برجسته را بادست گرفتن شمعدانها و با لباسهای مخصوص در کنار تخت قرار گرفتند، برادرزاده دوّمی‌بر تخت مخصوص نشست. 💥همین که مراسم عقد شروع شد، و کشیشان خواستند عقد بخوانند، بار دیگر حادثه رخ داد و همه‌ حاضران پریشان شدند و رنگها پرید و مجلس به هم ریخت و تختها واژگون شد امپراطور و برادرزاده دوّمی، از تخت بر زمین افتادند و همه وحشت زده از کاخ بیرون آمدند و به خانه‌های خود رفتند. ▪️، بسیار ناراحت شد، در اندوه و غم و فکر فرو رفت و لحظه‌ای این دو حادثه عجیب را فراموش نمی‌کرد. ادامه دارد ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ   ✍️ من انقلابی‌ام 💠 @manenqelabiam💠
" من انقلابی‌ام "
💠 این بار امپراطور تصمیم گرفت که «ملیکه» را به همسری #برادرزاده دیگرش درآورد، و با خود گفت شاید این
پذیرفتن اسلام در عالم خواب «ملیکه» می‌گوید‌: از خواب بیدارشدم ولی ماجرای خواب را به هیچ کس و حتّی جدم امپراطور روم، نگفتم، تا مبادا به من آسیبی برسانند، ولی شب و روز در فکر این خواب عجیب بودم. و با خود می‌گفتم من در اینجا، و امام حسن عسکری «علیه‌السلام» در شهری بسیار دور از اینجا، چگونه به خانه ‌او راه می‌یابم، محبّت امام حسن عسکری «علیه‌السلام» سراسر دلم را گرفته بود تنها به او می‌اندیشیدم تا اینکه بیمار و رنجور شدم، تمام پزشکان روم را به بالین من آوردند، ولی معالجه آنها بی‌نتیجه ماند، چرا که بیماری من، بیماری جسمی نبود! تا با معالجه آنها خوب شوم. روزی پدرم که از من ناامید شده بود، به من گفت: آیا هیچ آروزیی داری تا آن را برآورم، ‌ گفتم‌: آرزویم این است که به زندانیان مسلمان که در جنگ اسیر و دستگیر شده‌اند، سخت نگیرید، و آنها را از شکنجه معاف دارید تا شاید به خاطر این کار خوب، خداوند حال مرا نیک کند و سلامتی مرا به من بازگرداند، و حضرت مسیح«علیه‌السلام» و مادرش مریم«علیه‌السلام» بر این کار نیک به من لطف و مرحمت کنند. پدرم خواسته مرا برآورد، عدّه‌ای از زندانیان مسلمان را آزاد کرد، و مجازات و شکنجه بعضی را بخشید، بسیار خوشحال شدم، از آن به بعد روز به روز حالم بهتر می‌شد، همین موضوع باعث شد که پدرم دستور داد تا بیشتر از زندانیان مسلمان، دلجویی کنند و آنها را ببخشند و خوشنودی آنها را به دست آورند،
" من انقلابی‌ام "
💠 این بار امپراطور تصمیم گرفت که «ملیکه» را به همسری #برادرزاده دیگرش درآورد، و با خود گفت شاید این
💠 ⁉️خواب عجیب نرجس«علیها السلام» 🔅گرچه «ملیکا» با آن طینت پاکی که داشت، خواستار چنین ازدواجی با چنان افرادی نبود، و آرزوی رفتن به خانه‌ای که پر از صفا و و باشد می‌کرد، اما دو حادثه‌ای که رخ داد، او را نیز غرق در تفکر کرد، با خود می‌گفت: «سرنوشت من چه خواهد شد، سرانجام کجا خواهم رفت؟ خدایا به من کمک کن و مرا نجات بده…» ♻️او همچنان فکر می‌کرد و اندوهگین بود تا اینکه شب خوابش برد، در عالم خواب دید، جدّش همراه «علیه‌السلام» و عدّه‌ای از یاران مخصوص حضرت مسیح«علیه‌السلام» وارد کاخ شدند، ناگهان منبری بسیار با شکوه به جای تخت امپراطور گذاشته شد، سپس دید دوازده نفر که مردانی بسیار خوش سیما و و زیبا بودند وارد کاخ شدند، در عالم خواب به ملیکه گفته شد، اینها که وارد شدند، پیامبر اسلام «صلی الله علیه و آله» و علی، حسن و حسین، امام سجاد، امام باقر، امام صادق، امام کاظم، امام رضا، امام جواد، امام هادی و امام حسن عسکری«علیه‌السلام» هستند. 🌀ناگهان مشاهده کرد که «صلی الله علیه و آله» به حضرت مسیح«علیه‌السلام» رو کرد و گفت: ما به اینجا آمده‌ایم تا «ملیکه » را از شمعون برای فرزندم «حسن عسکری» خواستگاری کنیم. ⬅️حضرت مسیح«علیه‌السلام» به شمعون گفت: ، سعادت به تو رو کرده، خود را با دودمان محمد«صلی الله علیه و آله» پیوند بده، شمعون از این پیشنهاد بسیار خوشحال شد. 📍آنگاه حضرت محمد«صلی الله علیه و آله» به منبر رفت و خطبه عقد را خواند و «ملیکه» را به عقد «علیه‌السلام» در آورد، و سپس حضرت مسیح و شمعون و یاران مسیح «علیه‌السلام» به این عقد گواهی دادند. ادامه دارد ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ   ✍️ من انقلابی‌ام 💠 @manenqelabiam💠
" من انقلابی‌ام "
💠 ⁉️خواب عجیب نرجس«علیها السلام» 🔅گرچه «ملیکا» با آن طینت پاکی که داشت، خواستار چنین ازدواجی با چنا
💠 پذیرفتن در عالم خواب «ملیکه» می‌گوید‌: از خواب بیدارشدم ولی ماجرای خواب را به هیچ کس و حتّی جدم امپراطور روم، نگفتم، تا مبادا به من آسیبی برسانند، ولی شب و روز در فکر این خواب عجیب بودم، و با خود می‌گفتم من در اینجا، و ~عسکری «علیه‌السلام» در شهری بسیار دور از اینجا، چگونه به خانه ‌او راه می‌یابم. 🥀محبّت امام حسن عسکری «علیه‌السلام» سراسر دلم را گرفته بود تنها به او می‌اندیشیدم تا اینکه بیمار و رنجور شدم، تمام پزشکان را به بالین من آوردند، ولی معالجه آنها بی‌نتیجه ماند، چرا که بیماری من، بیماری جسمی نبود! تا با معالجه آنها خوب شوم. 🍂روزی پدرم که از من ناامید شده بود، به من گفت: آیا هیچ آروزیی داری تا آن را برآورم، ‌ گفتم‌: آرزویم این است که به زندانیان که در جنگ اسیر و دستگیر شده‌اند، سخت نگیرید، و آنها را از شکنجه معاف دارید تا شاید به خاطر این کار خوب، خداوند حال مرا نیک کند و مرا به من بازگرداند، و «علیه‌السلام» و مادرش مریم«علیه‌السلام» بر این کار نیک به من لطف و مرحمت کنند. ✅پدرم خواسته مرا برآورد، عدّه‌ای از زندانیان را آزاد کرد، و مجازات و شکنجه بعضی را بخشید، بسیار خوشحال شدم، از آن به بعد روز به روز حالم بهتر می‌شد، همین موضوع باعث شد که پدرم دستور داد تا بیشتر از زندانیان مسلمان، دلجویی کنند و آنها را ببخشند و خوشنودی آنها را به دست آورند، ادامه دارد ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ   ✍️ من انقلابی‌ام 💠 @manenqelabiam💠
" من انقلابی‌ام "
💠 پذیرفتن #اسلام در عالم خواب «ملیکه» می‌گوید‌: از خواب بیدارشدم ولی ماجرای خواب را به هیچ کس و حتّ
💠 چهارده شب از این جریان گذشت، شبی خوابیده بودم، ‌ در خواب دیدم » بانوی بزرگ دنیا و آخرت، همراه » و بانوان دیگر نزد من آمدند، به من گفت که این بانو مادر همسر توست. 🔹بی اختیار به یاد همسرم (علیه‌السلام) افتادم، و قلبم فرو ریخت و به «علیها السلام» عرض کردم از حسن عسکری گله دارم که سری به من نمی‌زند دیگر گریه امانم نداد، زار زار گریستم. 🔹فاطمه «علیها السلام» فرمود: تا تو هستی، فزندم به سراغ تو نمی‌آید، اگر می‌خواهی خدا و حضرت مسیح«علیه‌السلام» از تو خشنود شوند، را بپذیر تا چشمت به جمال امام حسن عسکری روشن شود. ♻️ گفتم: ای بانوی بزرگ! با تمام وجودم حاضرم که اسلام را بپذیرم. فرمود: بگو اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلّا اللهٌ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمّداَ رَسُولُ اللهِ؛ گفتم: «گواهی می‌دهم به یکتایی خدا و پیامبری حضرت محمد«صلی الله علیه و آله»». آنگاه فاطمه زهرا «علیها السلام» مرا به آغوش محبتش گرفت و نوازش داد و فرمود: خوشحال باش! به تو مژده می‌دهم که از این به بعد امام حسن عسکری «علیه‌السلام» به دیدارت خواهد آمد و تو به زیات او موفّق می‌شوی! ✨از خواب بیدار شدم بسیار خوشحال بودم و همواره شهادت به یکتایی خدا و پیامبری محمد«صلی الله علیه و آله» را به زبان می‌گفتم، و در انتظار دیدار امام حسن عسکری«علیه‌السلام» بودم تا شب بعد شد، در همین فکر و اندیشه خوابیدم. 🌼در خواب دیدم «علیه‌السلام» به دیدار من آمد، از دیدار او بسیار خوشحال شدم، گله کردم که چرا به دیدار من نمی‌آمدی با اینکه دلم غرق محبّت تو بود! ⬅️فرمود: علت جدایی این بود که تو در دین اسلام نبودی، از این به بعد به دیدار تو خواهم آمد، ‌ تا روزی که خداوند تو را در ظاهر همسر من گرداند. 🌻از خواب بیدار شدم، هر شب آن بزرگوار را می‌دیدم، از آن به بعد حالم رو به بهبود می‌رفت و به لطف خدا سلامتی خود را باز یافتم. ادامه دارد ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ   ✍️ من انقلابی‌ام 💠 @manenqelabiam💠
✅ کانال بزرگ گاندو به ایتا پیوست. 🔴 پوشش لحظه ای اخبار امنیتی سازمان های اطلاعاتی سپاه؛وزارت اطلاعت و فرجا. 🔴 پوشش ۲۴ ساعته اخبار حوزه ی مقاومت و جهان. 🔻اگر دوست داری عضو هسته ی تشکیل دهنده ی گاندو بشی رو لینک زیر ضربه بزنید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1738801346C2b28d57d47
🛑توجه توجه🛑 ✅مخاطبین محترم کانال بعد از پخش سریال گاندو افراد زیادی بودن که در خواست عضویت در تیم گاندو رو داشتن ؛ ماهم‌برای شما توی ایتا پیداشون کردیم . 🟢 دوستانی که علاقه مندن وارد تیم بزرگ ((گاندو)) بشن روی لینک زیر ضربه بزن و وارد تیم گاندو شو 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1738801346C2b28d57d47
" من انقلابی‌ام "
💠 چهارده شب از این جریان گذشت، شبی خوابیده بودم، ‌ در خواب دیدم #فاطمه_زهرا_علیها_السلام» بانوی بزر
💠 جنگ و 🔹«ملیکه» همچنان آروز می‌کرد که روزی بیاید و از میان خاندان امپراطور روم دور شود، و از آلودگی دنیا پرستی این خاندان نجات یابد تا به افتخار و سعادت خدمت در خانه برسد. ⚔💥بین مسلمانان و رومیان، سالها بود، گاهی مسلمانان پیروز می‌شدند و گاهی رومیان، طبیعی است که در جنگ، عدّه‌ای اسیر می‌شدند و آنها را به اسارت می‌بردند، و در این جنگهای پی‌درپی گاهی از مسلمانان اسیر رومیان می‌شدند وگاهی به عکس، رومیان مسلمانان می‌شدند. 📛و در آن زمان رسم بود که یا اسیران را به عنوان غلام و کنیز، می‌فروختند و یا آنها را با اسیران خود عوض می‌کردند. 📌در یکی از مسافرتها که «ملیکه» با عدّه‌ای از بانوان همراه امپراطور بود، به لشکر اسلام برخوردند، سپاه روم با اسلام درگیر جنگ شد، در این جنگ مسلمانان پیروز شدند، عده‌ای از زنان از جمله«ملیکه »‌اسیر مسلمانان شدند، اسیران را بوسیله کشتی از راه رودخانه به برای فروش آوردند، یکی از فروشندگان، برده فروش معروفی بنام«عمرو یزید» بود. ادامه دارد ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ   ✍️ من انقلابی‌ام 💠 @manenqelabiam💠
تعیین نماینده امام هادی«علیه‌السلام» برای خریداری روزی امام هادی«علیه‌السلام» پدر بزرگوار امام حسن عسکری«علیه‌السلام» یکی از یارانش به نام «بشر بن سلیمان» را که در خرید و فروش برده نیز سابقه داشت در شهر سامرا دید و نامه‌ای که به زبان رومی نوشته بود و زیر آن را امضا کرده بود به او داد و همیانی پول نیز جداگانه به او داد و فرمود: «می‌خواهم بروی بغداد و با این همیانِ پول، کنیزی را خریداری کنی و به اینجا بیاوری». بشر بن سلیمان گفت: بسیار خوب، هر امری بفرمایی اطاعت می‌کنم. امام هادی«علیه‌السلام» فرمود: حال بشنو تا توضیح دهم که چگونه کنیزی را خریداری می‌کنی؟ فلان روز از اینجا به طرف بغداد حرکت می‌کنی، سعی کن اوّل صبح فلان روز در کنار پل رودخانه معروف بغداد باشی، وقتی به آنجا رسیدی می‌بینی چند کشتی کنار آب می‌آیند تا بار خود را خالی کنند، در این میان می‌بینی زنانی را که اسیر کرده‌اند، از کشتیها پیاده می‌کنند و به عنوان کنیز در معرض فروش قرار می‌دهند. مشتریها می‌آیند و کنیزها را می‌خرند و با خود می‌برند، همچنان نگاه کن یک وقت می‌بینی در یکی از این کشتیها «عمرو بن یزید» دختری را در معرض فروش قرار می‌دهد، با اینکه پرده‌داران می‌خواهند کنیزان را به خریداران نشان دهند، آن دختر، خود را نشان نمی‌دهد، حجاب و عفّت خود را حفظ می‌کند، ‌او دو لباس حریر پوشیده و یک لباس پوستی گرانبها بر دوش دارد. خریداران متوجّه او می‌شوند، و اصرار می‌کنند که او را خریداری کنند، او ناراحت می‌شود و به زبان رومی‌ می‌گوید :‌«وای که حجابم آسیب دید» یکی از خریداران می‌گوید: من این کنیز را به سیصد دینار خریدارم آن دختر به او می‌گوید: «اگر به‌اندازه ملک سلیمان دارایی داشته باشی، حاضر نیستم کنیز تو شوم.» عمرو بن یزید به آن دختر می‌گوید: چاره‌ای نیست، باید تو را فروخت. او می‌گوید: شتاب نکن، آن خریداری که من می‌خواهم پیدا می‌شود، مگر نه این است که معامله باید از روی رضایت باشد. در این موقع نزد «عمر بن یزید» برو؛ بگو نامه‌ای برای این بانو دارم که به زبان رومی نوشته شده است، این نامه را به آن بانو بده بخواند اگر راضی شد، او را برای صاحب نامه که اوصاف و نشانه‌های صاحب نامه در آن نوشته شده، خریداری می‌کنم، وقتی که نامه را به او دادی او راضی می‌شود آنگاه او را خریداری کن و به اینجا بیاور. «ملیکه» وقتی که همراه عدّه‌ای از بانوان اسیر شد، برای اینکه کسی او را نشناسد، خود را نرگس نامید (که تلفّظ عربی‌اش همان نرجس است) بشر بن سلیمان طبق پیشنهاد امام هادی«علیه‌السلام» همان روز معیّن به بغداد آمد، صبح زود کنار پل بغداد رفت، دید کشتیها رسیدند، و کنیزها را در معرض فروش قرار دادند، در این هنگام کنیزی را دید که دارای آن اوصافی است که امام هادی«علیه‌السلام» فرموده بود، خریداران اصرار دارند که او را بخرند، ولی او مایل نیست کنیز آنها شود. بُشر جلو آمد و با اجازه فروشنده، نامه امام هادی«علیه‌السلام» را به «نرجس» داد، نرجس تا آن را گشود و خواند، بی‌اختیار منقلب شد و اشک در چشمانش حلقه زد، در حالی که گریه شوق گلویش را گرفته بود به صاحبش عمرو بن یزید گفت: مرا به صاحب این نامه بفروش، و اصرار و تأکید کرد که مرا حتماً به صاحب این نامه بفروش. عمرو بن یزید، گفت: ‌بسیار خوب، مانعی ندارد، آنگاه در مورد قیمت او با بُشر بن سلیمان صبحت کرد، او به همان مقدار پولی که در همیان بود و امام هادی«علیه‌السلام» فرستاده بود، راضی شد. بُشر می‌گوید: همیان را دادم و کنیز را خریدم و با او از آنجا حرکت کردیم. او همواره نامه را بیرون می‌آورد و می‌بوسید و به چشم می‌کشید، من از روی تعجب گفتم تو که هنوز صاحب نامه را نمی‌شناسی چرا این قدر نامه را می‌بوسی؟ گفت: «معرفت و شناخت تو اندک است، اگر پیامبر «صلی الله علیه و آله» و جانشینان آنان را می‌شناختی چنین نمی‌گفتی!» آنگاه داستان خود را از اوّل تا آخر برای من بیان کرد، من به پاکی و شخصیّت معنوی و فکر بلند و عالی حضرت نرجس«علیها السلام» پی بردم، و از آن پس بیشتر احترامش کردم تا رسیدیم، به سامّرا، و او را به حضور امام هادی«علیه‌السلام» بردم. در این وقت امام هادی«علیه‌السلام» به او خوش آمد گفت، و احوالپرسی کرد، و سپس خواهر حکیمه خاتون را خبر کرد، و به او فرمود:‌ این است آن بانوی محترمه‌ای که در انتظار او بودی، حکیمه او را در آغوش گرفت، و خوش آمد و تبریک به او گفت، امام هادی«علیه‌السلام» به او فرمود: «عزّت اسلام و ذلّت نصرانیّت را چگونه دیدی؟» او عرض کرد: «چگونه چیزی را بیان کنم که شما بهتر از من می‌دانید.» سپس امام هادی«علیه‌السلام» به خواهرش حکیمه فرمود: او را به خانه ببر و دستورات اسلامی را به او بیاموز، او همسر فرزندم حسن، و مادر مهدی آل محمد«صلی الله علیه و آله» خواهد بود.
" من انقلابی‌ام "
💠 جنگ #مسلمانان و #رومیان 🔹«ملیکه» همچنان آروز می‌کرد که روزی بیاید و از میان خاندان امپراطور روم د
💠 تعیین نماینده امام هادی«علیه‌السلام» برای خریداری 1⃣روزی امام هادی«علیه‌السلام» پدر بزرگوار امام حسن عسکری«علیه‌السلام» یکی از یارانش به نام «بشر بن سلیمان» را که در خرید و فروش برده نیز سابقه داشت در شهر سامرا دید و نامه‌ای که به زبان رومی نوشته بود و زیر آن را امضا کرده بود به او داد و همیانی پول نیز جداگانه به او داد و فرمود: «می‌خواهم بروی بغداد و با این همیانِ پول، کنیزی را خریداری کنی و به اینجا بیاوری». 2⃣بشر بن سلیمان گفت: بسیار خوب، هر امری بفرمایی اطاعت می‌کنم. امام هادی«علیه‌السلام» فرمود: حال بشنو تا توضیح دهم که چگونه کنیزی را خریداری می‌کنی؟ فلان روز از اینجا به طرف بغداد حرکت می‌کنی، سعی کن اوّل صبح فلان روز در کنار پل رودخانه معروف بغداد باشی، وقتی به آنجا رسیدی می‌بینی چند کشتی کنار آب می‌آیند تا بار خود را خالی کنند، در این میان می‌بینی زنانی را که اسیر کرده‌اند، از کشتیها پیاده می‌کنند و به عنوان کنیز در معرض فروش قرار می‌دهند. 3⃣مشتریها می‌آیند و کنیزها را می‌خرند و با خود می‌برند، همچنان نگاه کن یک وقت می‌بینی در یکی از این کشتیها «عمرو بن یزید» دختری را در معرض فروش قرار می‌دهد، با اینکه پرده‌داران می‌خواهند کنیزان را به خریداران نشان دهند، آن دختر، خود را نشان نمی‌دهد، حجاب و عفّت خود را حفظ می‌کند، ‌او دو لباس حریر پوشیده و یک لباس پوستی گرانبها بر دوش دارد. 4⃣خریداران متوجّه او می‌شوند، و اصرار می‌کنند که او را خریداری کنند، او ناراحت می‌شود و به زبان رومی‌ می‌گوید :‌«وای که حجابم آسیب دید» یکی از خریداران می‌گوید: من این کنیز را به سیصد دینار خریدارم آن دختر به او می‌گوید: «اگر به‌اندازه ملک سلیمان دارایی داشته باشی، حاضر نیستم کنیز تو شوم.» 5⃣عمرو بن یزید به آن دختر می‌گوید: چاره‌ای نیست، باید تو را فروخت. او می‌گوید: شتاب نکن، آن خریداری که من می‌خواهم پیدا می‌شود، مگر نه این است که معامله باید از روی رضایت باشد. 6⃣در این موقع نزد «عمر بن یزید» برو؛ بگو نامه‌ای برای این بانو دارم که به زبان رومی نوشته شده است، این نامه را به آن بانو بده بخواند اگر راضی شد، او را برای صاحب نامه که اوصاف و نشانه‌های صاحب نامه در آن نوشته شده، خریداری می‌کنم، وقتی که نامه را به او دادی او راضی می‌شود آنگاه او را خریداری کن و به اینجا بیاور. 7⃣«ملیکه» وقتی که همراه عدّه‌ای از بانوان اسیر شد، برای اینکه کسی او را نشناسد، خود را نرگس نامید (که تلفّظ عربی‌اش همان نرجس است) 8⃣بشر بن سلیمان طبق پیشنهاد امام هادی«علیه‌السلام» همان روز معیّن به بغداد آمد، صبح زود کنار پل بغداد رفت، دید کشتیها رسیدند، و کنیزها را در معرض فروش قرار دادند، در این هنگام کنیزی را دید که دارای آن اوصافی است که امام هادی«علیه‌السلام» فرموده بود، خریداران اصرار دارند که او را بخرند، ولی او مایل نیست کنیز آنها شود. 9⃣بُشر جلو آمد و با اجازه فروشنده، نامه امام هادی«علیه‌السلام» را به «نرجس» داد، نرجس تا آن را گشود و خواند، بی‌اختیار منقلب شد و اشک در چشمانش حلقه زد، در حالی که گریه شوق گلویش را گرفته بود به صاحبش عمرو بن یزید گفت: مرا به صاحب این نامه بفروش، و اصرار و تأکید کرد که مرا حتماً به صاحب این نامه بفروش. 🔟عمرو بن یزید، گفت: ‌بسیار خوب، مانعی ندارد، آنگاه در مورد قیمت او با بُشر بن سلیمان صبحت کرد، او به همان مقدار پولی که در همیان بود و امام هادی«علیه‌السلام» فرستاده بود، راضی شد. 1⃣1⃣بُشر می‌گوید: همیان را دادم و کنیز را خریدم و با او از آنجا حرکت کردیم. او همواره نامه را بیرون می‌آورد و می‌بوسید و به چشم می‌کشید، من از روی تعجب گفتم تو که هنوز صاحب نامه را نمی‌شناسی چرا این قدر نامه را می‌بوسی؟ 📍گفت: «معرفت و شناخت تو اندک است، اگر پیامبر «صلی الله علیه و آله» و جانشینان آنان را می‌شناختی چنین نمی‌گفتی!» ♻️آنگاه داستان خود را از اوّل تا آخر برای من بیان کرد، من به پاکی و شخصیّت معنوی و فکر بلند و عالی حضرت نرجس«علیها السلام» پی بردم، و از آن پس بیشتر احترامش کردم تا رسیدیم، به سامّرا، و او را به حضور امام هادی«علیه‌السلام» بردم. ⬅️در این وقت امام هادی«علیه‌السلام» به او خوش آمد گفت، و احوالپرسی کرد، و سپس خواهر حکیمه خاتون را خبر کرد، و به او فرمود:‌ این است آن بانوی محترمه‌ای که در انتظار او بودی، حکیمه او را در آغوش گرفت، و خوش آمد و تبریک به او گفت. 🔹امام هادی«علیه‌السلام» به او فرمود: «عزّت اسلام و ذلّت نصرانیّت را چگونه دیدی؟» او عرض کرد: «چگونه چیزی را بیان کنم که شما بهتر از من می‌دانید.» 🔹سپس امام هادی«علیه‌السلام» به خواهرش حکیمه فرمود: او را به خانه ببر و دستورات اسلامی را به او بیاموز، او همسر فرزندم حسن، و مادر مهدی آل محمد«صلی الله علیه و آله» خواهد بود. ادامه دارد   ✍️ من انقلابی‌ام 💠 @manenqelabiam💠
" من انقلابی‌ام "
💠 جنگ #مسلمانان و #رومیان 🔹«ملیکه» همچنان آروز می‌کرد که روزی بیاید و از میان خاندان امپراطور روم د
🔹سپس امام هادی«علیه‌السلام» به خواهرش حکیمه فرمود: او را به خانه ببر و دستورات اسلامی را به او بیاموز، او همسر فرزندم حسن، و مادر مهدی آل محمد«صلی الله علیه و آله» خواهد بود. ادامه دارد ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ   ✍️ من انقلابی‌ام 💠 @manenqelabiam💠
" من انقلابی‌ام "
💠 تعیین نماینده امام هادی«علیه‌السلام» برای خریداری 1⃣روزی امام هادی«علیه‌السلام» پدر بزرگوار امام
💠 مژده امام هادی«علیه‌السلام» به نرجس«علیها السلام» 👤 «علیه‌السلام» به «نرجس» رو کرد و گفت: ✨«مژده باد تو را به فرزندی که سراسر جهان را با نور حکومتش پر از عدالت و دادگری کند، همان گونه که پر از ظلم و جور شده باشد.» ⬅️ آری این چنین یک دختر پاک و دانا، ‌خود را از آلودگی کاخ شاهان نجات داد، و در خطّ جدّ مادریش شمعون قرار گرفت، و همین هدف و ایده را دنبال کرد، خدا نیز او را کمک کرد تا سرانجام افتخار و لیاقت آن را یافت که همسر امام حسن عسکری«علیه‌السلام» مادر حضرت حجّت«علیه‌السلام» گردد. 🔖خواهر امام هادی«علیه‌السلام» حکیمه، او را به عنوان سیّده (خانم) می‌خواند. 📌 آن بانوی با سعادت در سال ۲۶۱ هجری و به روایتی قبل از شهادت امام حسن عسکری«علیه‌السلام» از دنیا رفت، قبر شریفش در سامّرا کنار قبر منوّر امام حسن عسکری «علیه‌السلام» است. ⬅️این است لیاقت و استعداد یک زن که شخصیّتش به جایی می‌رسد که قائم آل محمد«علیه‌السلام» منجی جهان بشریّت، از دامن پاک او برمی‌خیزد. پایان ✍پینوشت: نام اصلی نرجس علیها السلام، ملیکا بوده است و بعدها، نرگس و صیقل نیز نامیده شده است ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ   ✍️ من انقلابی‌ام 💠 @manenqelabiam💠
💠 آمریکایی‌ها نباشند، جنگ تمام است 🔻 اولکسی دانیلوف دبیر شورای امنیت و دفاع ملی اوکراین: در صورت توقف کمک‌های نظامی و مالی آمریکا به اوکراین، ما هیچ نقشه جایگزین و دیگری نخواهیم داشت. 👈🏻 این در حالی‌ست که روز گذشته رئیس‌جمهور ایران نیز عنوان کرده بود که کمک‌های آمریکا و اروپا موجب شده اوکراین به ادامه جنگ تشویق شود. ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ ✍️ کانال من انقلابی‌ام 💠 @manenqelabiam💠
💠 واکنش مدیرعامل سازمان اقتصادی کوثر به حذف دیوارنگاره ولیعصر دکتر ناصر فخاری مدیرعامل سازمان اقتصادی کوثر با اعتراض به عدم انتشار حداکثری فرمایشات رهبر معظم انقلاب به حذف دیوارنگاره ولیعصر واکنش نشان داد. وی در ویراستی نوشت: سال‌هاست که سانسور بیانات رهبر انقلاب و عدم انتشار حداکثری آن در دستور کار برخی خودی‌ها و نخودی‌هاست. نمونه؛ ⛔️در قضیّه‌ی ، بنده اشتباه کردم اجازه دادم که وزیر خارجه‌ی ما با آنها(امریکایی‌ها)صحبت کند؛ ضرر کردیم. ⛔️ با پول مردم برای خودشان امکانات درست کنند...بنگاهداری کنند. ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ ✍️ کانال من انقلابی‌ام 💠 @manenqelabiam💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 رهبر انقلاب: جلوی بنگاه داری بانک ها را بگیرید! ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ ✍️ کانال من انقلابی‌ام 💠 @manenqelabiam💠
💠 جزئیات رشد اقتصادی بهار ۱۴۰۲: -رشد اقتصادی ۶,۲% -رشد اقتصادی بدون نفت: ۵,۲% -رشد چشمگیر بخش نفت و گاز: ۱۶,۴% -رشد بخش صنایع و معادن: ۳,۷% -رشد تشکیل سرمایه ثابت ناخالص: ۲% -رشد بخش کشاورزی: ۲,۲% -رشد گروه خدمات: ۶,۲% پ. ن: میانگین رشد اقتصادی دهه ۹۰ خاصه دولت زبان باز و بی سواد روحانی: زیر یک درصد! ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ ✍️ کانال من انقلابی‌ام 💠 @manenqelabiam💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 صندلی‌های خالی سازمان ملل همزمان با سخنرانی نتانیاهو ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ ✍️ کانال من انقلابی‌ام 💠 @manenqelabiam💠
💠 دیگه پخش سریال‌های تکراری سال‌های گذشته نیاز به چنین ریخت و پاشی نداره!؟ ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ ✍️ کانال من انقلابی‌ام 💠 @manenqelabiam💠
💠 دستگیری مدیر کانال تلگرامی ضدانقلاب 🔹با رصد گمنام امام زمان(عج) در سازمان مدیر کانال تلگرامی لیلاخ TV همکار کانال معاند قروه نیوز در شهرستان دهگلان که اقدام به شناسایی و انتشار مشخصات نیروهای حافظ امنیت و همچنین آموزش جنگ خیابانی در این کانال می‌کرد، پس از شناسایی دستگیر شد. 🔹برابر بررسی به عمل آمده از اقلام فنی ضبط شده متهم، لیست تمام مرتبطان با کانال و اطلاعات برخی از سران‌ گروهک دمکرات و کومله که اقدام به هدایت سایبری و کانال مذکور می‌کردند، اخذ شده است. ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ   ✍️ من انقلابی‌ام 💠 @manenqelabiam💠
✅ کانال بزرگ گاندو به ایتا پیوست. 🔴 پوشش لحظه ای اخبار امنیتی سازمان های اطلاعاتی سپاه؛وزارت اطلاعت و فرجا. 🔴 پوشش ۲۴ ساعته اخبار حوزه ی مقاومت و جهان. 🔻اگر دوست داری عضو هسته ی تشکیل دهنده ی گاندو بشی رو لینک زیر ضربه بزنید👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1738801346C2b28d57d47
🛑توجه توجه🛑 ✅مخاطبین محترم کانال بعد از پخش سریال گاندو افراد زیادی بودن که در خواست عضویت در تیم گاندو رو داشتن ؛ ماهم‌برای شما توی ایتا پیداشون کردیم . 🟢 دوستانی که علاقه مندن وارد تیم بزرگ ((گاندو)) بشن روی لینک زیر ضربه بزن و وارد تیم گاندو شو 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1738801346C2b28d57d47
💠 اشتباه بزرگی کردید که فرمایش رهبری را پایین کشیدید از امروز تمام فضای مجازی را از این بنر پر می‌کنیم، عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد « با پول مردم بنگاه‌داری کنند» احمد نبویان ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ   ✍️ من انقلابی‌ام 💠 @manenqelabiam💠
💠 ‏این ۳۵۰۰ تا لوح هخامنشی رو‌ که رییسی از آمریکا آورده انقدر بزرگش نکنید. 🔸روحانی هم سال ۹۲ که رفت سازمان ملل دولت آمریکا یه شیء باستانی ای رو که اسمش جام شیردال بود داد بهش آورد. فقط بعدا مشخص شد این جام تقلبیه و سرکارشون گذاشته! 🔹نجفی که اون موقع رییس میراث و همراه روحانی بود اینطور ذوق کرده بود. 🔸‏میگفتن این جام ۲۷۰۰ سال قدمت داره ولی بعدا مشخص شد سال ۱۹۹۹ ساخته شده و اونی هم که توی آمریکا اینو به اسم عتیقه انداخته بود به ملت به یه سال زندان محکوم شده! 🔸بعد دولت آمریکا اینو داده بود روحانی گفته بود حاجی بیا اینو ببر به نشونه حسن نیتی! 🔹‏اولش که زیر بار نمیرفتن و میگفتن الکی نگید، این تقلبی نیست. ولی قشنگیش این بود که حتی بعد از اینکه معلوم شد این تقلبیه و آمریکا نه تنها کلاه گذاشته بلکه مسخره‌شون هم کرده باز حاضر نشدن واکنش بدن و حتی‌تر باز توی موزه ملی نگهش داشتن؛ میگفتن چون نشونه حسن نیت آمریکاست، ارزش داره! 🔸‏یعنی طرف یدونه از این صنایع دستی مسی و برنجی که مثلا توی غرفه‌های دور حافظیه یا پاسارگاد و... میفروشن داده بود بهشون و رسما تحقیرشون کرده بود ولی اینا انقدر آمریکا دوست و توی قلبشون برده یانکی‌ها بودن که باز بهشون برنمیخورد! خدایی ببینید چه وضعی بود مملکت. محمدرضا شهبازی ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ   ✍️ من انقلابی‌ام 💠 @manenqelabiam💠
💠 آیت الله حائری شیرازی 🔸، لباس حیامندانه‌ای نیست!🔸 👖 این «کت و شلوار»، لباس [فرهنگ] ما نیست، چرا؟ چون وقتی شلوار، چاقی و لاغری و برجستگی‌های بدن را کامل نشان بدهد، این (1) میشود دیگر! «کاسیات عاریات» معنایش فقط این نیست که لباس توری می‌پوشد و بدنش از زیر آن پیداست؛ ممکن است بدن از زیر لباس پیدا نباشد، اما حجمش و وضعش پیدا باشد. فلسفۀ پوشیدن لباس چه بود؟ برای «ستر» بود. درست است؟ خب این چه ستری شد؟ 👖 یک دانشجویی چندین سال قبل به من نامه نوشته بود. گفت: شما حساسید روی موی دخترها که از زیر چادر بیرون نباشد، اما هیچ فکر میکنید لباس و شلوار تنگ پسرها هم عامل تحریک‌کننده است؟ 👖 در برخی [مثل کشتی و وزنه‌برداری]، یک شورتی پایشان می‌کنند که کل آن چیزی که نباید نمایان بشود، از پیش و پس پیداست! این چه انسانیتی است؟ اینها شرم ندارند؟ باید یک طوری باشد که حجم بدن پیدا نشود. من می‌دانم اینها توجه ندارند که این لباسِ اسلامی آنها نیست؛ غربی‌ها این لباس را به اینها تحمیل کردند. لباسی که مسلمانها داشتند یک پیراهن بود تا زانو که تمام این حجم را میگرفت. اما الان یک شلوار پایشان می‌کنند که وقتی انسان راه می‌رود، دقیقاً چین و چروک‌ها مشخص می‌کند که زیرش چاق است یا لاغر است! این بد است! نه تنها برای زن، بلکه برای مرد هم بد است. ، یک نوع لباس اسلامی است که اصالتش را حفظ کرده است. ظاهر لباس، حجم اندام را نشان نمی‌دهد و ستر میکند. کاسیاتٌ عاریاتٌ: پوشیدگانی که در واقع برهنه‌اند. / اشاره به حدیث نبوی. ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ   ✍️ من انقلابی‌ام 💠 @manenqelabiam💠