eitaa logo
منگنه‌چی
4.6هزار دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
86 فایل
درباره‌ی منگنه‌چی @mangenechi_ma تبلیغات و تبادل با منگنه‌چی @mangenechi_tab
مشاهده در ایتا
دانلود
╲\╭┓ ╭‌🌺🍃 ┗╯\╲ روز نهم ماه مبارک رمضان: 🔹 مهتاب جمشیدی از ایلام 🔹 زهرا آقایی از جهرم ╲\╭┓ ╭‌🌺🍃 ┗╯\╲ ضمن عرض تبریک این دو بزرگوار برای دریافت جایزه، به آیدی زیر پیام بدن لطفاً @mahdavibasir @mangenechi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌┄┅═✧❁🌿 📚 سطر سطر زندگی با آیه‌ها 4⃣ ‌┄┅═✧❁🌿 @mangenechi ‌┄┅═✧❁🌿
🌼🌿 🌼 سؤالات روز دهم: وارد لینک شوید؛ به دو سؤالی که از محتوای مطالب امروز کانال تهیه شده، جواب دهید و ارسال فرمایید. https://survey.porsline.ir/s/POZxQBYF مهلت پاسخ‌گویی تا ساعت ۵ صبح فرداست. یعنی جمعه ۳ فروردین. موفق باشید. 🌼🌿 @mangenechi اگه درباره‌ی سؤالات، مشکلی پیش اومد از این آیدی بپرسید @mahdavibasir
. ان شاء الله از امشب انتشار داستان زندگی از کتاب آغاز خواهد شد 😃😃😃 @mangenechi
🔹 معرفی کتاب بهشت جی‌پی‌اس ندارد به قلم نظیفه سادات مؤذّن (باران) اعظم، مدت‎هاست دل در گرو مهر پسرخاله‌‌اش عباس دارد. عشقی پاک و پنهان. ولی خبر خواستگاری عباس از او، همراه با یک شرط بسیار سخت می‎رسد. شرطی که به شدت اعظم را به تردید می‌اندازد و برای انتخاب میان دو گزینه‌ی بسیار مهم زندگی‎اش، به تکاپویی فراتر از توان می‎کشاند. سرانجام، عشق پیروز می‎شود و زندگی پرفراز و نشیب اعظم و عباس، از سی‎ام تیر 1368 آغاز می‎گردد. «بهشت جی پی اس ندارد» ماجرای زندگی شیرین و عاشقانه‎ای را روایت می‎کند که مثل زندگی‎های همه‎ی ما هست و نیست. سختی دارد، آسانی دارد، دوری دارد، تنهایی دارد، لبخند دارد، اشک دارد، ... و در تمام این فراز و فرودها با شخصیت جذاب مردی آشنا می‎شویم که همان قدر که به نظر معمولی می‎آمد، در واقع متفاوت و ویژه بود. پای خاطرات «اعظم اکبری» ، با زندگی «سردار شهید عباس عاصمی» آشنا می‌شویم و پای درس عشق و اخلاص و مهربانی‌اش می‌نشینیم که از دفاع مقدس تا تفحص پیکرهای مطهر شهدا و تا شهادت در دفاع از امنیت مرزها همواره پای پاسداری‌اش ایستاد. 🌸 @mangenechi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از کانال حسین دارابی
افطارها به‌‌کام دلم زهر می‌شود آقای ما گرسنه و تشنه شهید شد شب زیارتی ارباب حسین‌دارابی 👈 عضوشوید @hosein_darabi
🌼🌿 شروع انتشار داستان 👇👇 بسم الله الرحمن الرحیم
°•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 🌸🍃 قسمت اول 🌸🍃 فصل اول: بله‌ی پرماجرا اصلاً از همان اول هم با همه فرق داشت. فهمیدگی‌اش، نجابتش، سربه‌زیری‌اش، پختگی‌اش، شبیه هیچ‎کدام از پسرهای بیست‌ساله‌ای که اعظم دیده بود، نبود. حالا درست که اعظم یک دختر هجده‌ساله بیشتر نبود و با پسرها هم سر و کار چندانی نداشت، ولی تفاوت عباس با بقیه، آن‌قدر معلوم بود که حتی احتیاجی به مقایسه‌ی پیچیده‌ای هم نبود. یادش نبود از چه روزی و از چه سالی، ولی می‌دانست که همیشه جور دیگری عباس را می‌دیده. پیشش جایگاه خاصی داشت. حرف و نظرش برای اعظم سند بود. ولی نمی‌گذاشت دیگران این را بفهمند. هیچ‌کس خبر نداشت؛ غیر از خودش و دلش. یکی از روزهای اول محرم بود. یکی از همان روزها که سه‌طبقه‌ی منزل آقای اکبری شش‌دانگ می‌شد هیأت آقا اباعبدالله. بازهم مثل هرسال، تمام فامیل از قم و تهران جمع شده بودند آنجا و همه در تکاپوی تدارک مراسم و پذیرایی و شام و... بودند. باز هم مثل هرسال، چندین دیگ بزرگ توی کوچه بار گذاشته بودند و دایی علی، دایی محمد و عباس مسئول آشپزی بودند. خاله زهرا از کنار اعظم رد شد و گفت: اعظم! آستینت رفته بالا. عباس ببینه بدش می‌یاد! اعظم یک‌طرف لب و دماغش را بالا کشید و با صورت کج و ابروهای اخم‌کرده گفت: به عباس چه ربطی داره؟ ولی غنج رفتن دلش را از خودش نتوانست پنهان کند. یواشکی رفت پشت دیوار و آستینش را کشید پایین. تکیه داد به دیوار و خودبه‌خود چهره‌ی عباس پیش چشمش نقش بست. °•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 @mangenechi
°•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 🌸🍃 قسمت دوم 🌸🍃 ادامه‌ی فصل اول: بله‌ی پرماجرا دل‌نشینی و جذابیت صورتش با آن محاسن کم‌پشت، قد بلند و قامت چشم‎نوازش، مهربانی همیشگی نگاهش، همه را مرور کرد. بی‌اختیار آه کشید: کاش یه کم تیپ می‌زد لااقل! آخه پسر جوون به این خوشگلی، چرا انقد ساده می‌گرده؟ ناگهان به خودش آمد و غیظ کرد: به تو چه آخه دختر؟ و دوید سمت آشپزخانه برای کمک. *** بدون آنکه با هم حرف بزنند، بی‌آنکه حتی به اطراف حد و مرز حریم شرعی و عرفی نزدیک شوند، حس خوشایند آن توجه‌های دورادور را به هم داشتند. همان حسی که گاهی مثل بلندگوهای مسجد محل، ناگهان صدایش در فضای محله‌ی دلشان می‌پیچید که: «یعنی می‌شه یه روز محرمم بشی؟» اولین جرقه‌ی رسوایی این دل‌دادگی در منزل خاله زهرا خورد. روزی‌ که عباس رفته بود دیدن خاله و رابطه‌ی صمیمی «خاله کوچیکه» بودن، به زهرا خانم اجازه داد از عباس سؤال‌های مخصوص بپرسد. از آن سؤال‌هایی که پسرها جوابش را به هر کسی نمی‌دهند. _ خاله‌جون! نمی‌خوای دیگه یواش‌یواش برات آستین بالا بزنیم؟ تو لب تر کنی من حاضرم ها! عباس یکی از همان لبخندهای مخصوص خودش که در عین شیرینی، پر از حجب‌ و حیا بود، تحویل خاله زهرا داد و سربه‌زیر گفت: چرا خب. اگه خاله خانوم پا پیش بذارن و کمک کنن، من حرفی ندارم. خاله زهرا ذوق‌زده نشست روبه‌رویش: راست می‌گی؟ یعنی تو فکر زن گرفتن هستی؟ من دربست در خدمتم. تو فقط لب تر کن. °•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 @mangenechi
🌼🌿 امشب چون شب اول بود، دو قسمت گذاشتم ☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟🌿 اگر آتش برافروزی تن و جان مرا سوزی چه باک از شعله‌ی نارم، تو را دارم، چه غم دارم؟ ▫️دعای ابوحمزه ثمالی▫️ 🌟🌿 ╔═.🌟🌿.═════╗ @mangenechi ╚═════.🌟🌿.═╝
┄┅◈🔸◈┅┄ اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ مِنْ مَشِيئَتِكَ بِأَمْضاها وَكُلُّ مَشِيئَتِكَ ماضِيَةٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِمَشِيئَتِكَ كُلِّها ┄┅◈🔸◈┅┄ 1⃣1⃣ ╔═🔸◈═════╗ @mangenechi ╚═════🔸◈═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅◈🔅◈┅┄ مولای خوب من! هر سحر که با نغمه‌های خوش دعای سحر و زمزمه‌های نورانی مناجات و قرآن بر سفره می‌نشینم، یاد شما را در دل مرور می‌کنم تا یادم نرود هر برکتی در سفره و زندگی و هستی‌ام دارم، مدیون وجود شماست. که سبب و واسطه‌ی فیض و رحمت هستید برای تمام موجودات جهان. ┄┅◈🔅◈┅┄ ╔═🔅◈═════╗ @mangenechi ╚═════🔅◈═╝
•••❈❂🌼🍃 نکته‌هایی از جزء یازدهم قرآن کریم •••❈❂🌼🍃 @mangenechi
┄◈🍃🌸🍃◈┄ مولای من! از برایم بگو 1️⃣1️⃣ ┄◈🍃🌸🍃◈┄ 🔗 ╔═🌸🍃◈═════╗ @mangenechi ╚═════🌸🍃◈═╝
┄◈🍃🌼🍃◈┄ امام علی علیه‌السّلام می‌فرماید: و کونا للظّالم خصماً و للمظلوم عوناً: خصم ظالم باشید. «خصم»، غیر از «دشمن» است. یک وقت کسی دشمن ظالم است؛ یعنی از ظالم بدش می‌آید و دشمن اوست. این، کافی نیست. «خصم او باش»، یعنی «مدّعی‌اش باش.» خصم یعنی «دشمنی که مدّعی است». «دشمنی که گریبان ظالم را می‌گیرد و او را رها نمی‌کند.» بشریت بعد از امیرالمؤمنین، تا امروز، به سبب نگرفتن گریبان ستمکاران، بدبخت و روسیاه شد. اگر دست‌های با ایمان، گریبان ظالمان و ستمکاران را می‌گرفتند، ظلم در دنیا این‌قدر پیش نمی‌رفت؛ بلکه از بن برمی‌افتاد. نمی‌گوییم «اکنون راه بیفت؛ و از این سوی دنیا به آن سوی دنیا برو و گریبان ظالم را بگیر.» می‌گوییم «حتماً خصومت خودت را نشان بده. هر وقت و هر جا فرصتی دست داد، خصم او باش و گریبانش را بگیر.» یک وقت انسان از راه دور، مخامصه می‌کند. ببینید امروز، به خاطر عمل نکردن به همین یک کلمه وصیّت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام، در دنیا چه منجلابی ایجاد شده است و بشریت چه بدبختی‌هایی دارد! ببینید ملّت‌ها و به‌خصوص مسلمانان چه مظلومیتی دارند! اگر به همین یک وصیّت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام عمل می، شد، امروز بسیاری از ظلم‌ها و مصیبت‌هایِ ناشی از ظلم‌ها، وجود نمی‌داشت. 📚 آداب روزه‌داری، احوال روزه‌داران؛ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، ص ۸۲ ┄◈🍃🌼🍃◈┄ 🔗 ╔═🌼🍃◈═════╗ @mangenechi ╚═════🌼🍃◈═╝
╲\╭┓ ╭‌🌺🍃 ┗╯\╲ روز دهم ماه مبارک رمضان: 🔹 صدیقه برهان از شیراز 🔹 آسیه ثانوی از ساری ╲\╭┓ ╭‌🌺🍃 ┗╯\╲ ضمن عرض تبریک این دو بزرگوار برای دریافت جایزه، به آیدی زیر پیام بدن لطفاً @mahdavibasir @mangenechi