#به_بهانه_سالگرد_فتح_خرمشهر
❣ دلم حاج احمد میخواهد
🖌 #حسین_قدیانی
چو امروزی
عین کفر است
ننوشتن از احمد
ده اردیبهشت شصت و یک
همهی بچههای لشکرش را قیچی کردند؛
سردار اما
دلش شکست و کمرش نه.
ایستاد در غبار
آخرش هم به مسجدجامع رسید،
با پای مجروح
با عصا.
صحیحترش این است
خدا
خرمشهر را
با غیرت متوسلیان آزاد کرد؛
با عقل باقری؛
با همت همت؛
با اخلاص صیاد؛
با خون وزوایی؛
با دست دستوارهها؛
با مشهدیهای قالیباف؛
با کرمانیهای قاسم؛
با اصفهانیهای خرازی؛
با اشکهای کاظمی؛
با دقیقههای دقایقی؛
با برادران باکری؛
با محاسن حاجبخشی...
خدا
بعضی کارها را خودش میکند
و در بعضی دیگر
یارکشی میکند.
حاجاحمد متوسلیان
کاپیتان تیم خدا بود
در مسابقهی «الی بیتالمقدس»
دههی شصت
گلهای پرپر حاجاحمد
مردم را کشاند به خیابان.
هیچ کدام از این گلها
آفساید نبودند
حتی به قضاوت سازمان ملل
گل کاشته بودند بچهها
جانم به سماع برفپاککنها!
ای جانم به یومالله سوم خرداد
که باز
قلم را دست آوینی داد
باحجاب و بدحجاب و بیحجاب نداشت،
ملت همه شاد بودند؛
همه یک ملت بودند؛
تیم ملی
نه در مستطیل سبز
که در پهندشت اهواز به خرمشهر
غوغا به پا کرده بود!
بفرمایید
این هم کمک میدان
خرمشهر
با لبخند ظریف آزاد نشد
با تعصب جهانآرا بود
گفت:
«ممد نبودی ببینی»
اما
احمد هنوز هست
حاجاحمد هنوز زنده است
شیر
در قفس هم که باشد،
باز شیر است.
@mangenechi
9.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄
به احترام وصیت #سردار میآیم!
┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄
#کلیپ
#انتخابات
#همه_میآییم
#سردار_دلها
#گروه_فرهنگی_تبار
🔗 #منگنهچی
💠 @mangenechi 💠
•••❈❂🌿🌼🌿❂❈•••
پای درس اخلاق امام عارفان
3⃣ مردم، محبوب خدایند! مبادا با محبوب خدا دشمنی کنی!
•••❈❂🌿🌼🌿❂❈•••
#در_محضر_امام_انقلاب
#درس_اخلاق
#عکسنوشته
#بندگی
#خمینی_کبیر
#گروه_فرهنگی_تبار
🔗 #منگنهچی
╔═.🌼🌿.═════╗
@mangenechi
╚═════.🌼🌿.═╝
23.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
┄┅◈🌿✨🌿◈┅┄
خاطراتی از #خمینی_کبیر
3⃣ ترس در دل امام عزیز ما راه نداشت.
┄┅◈🌿✨🌿◈┅┄
#در_محضر_امام_انقلاب
#خاطره
#خمینی_کبیر
#کلیپ
#گروه_فرهنگی_تبار
🔗 #منگنهچی
╔═🌿✨◈═════╗
@mangenechi
╚═════🌿✨◈═╝
┅🌟⊰༻💠༺⊱🌟┅
چرا امام خمینی-رحمت الله علیه- را دوست داریم؟
3⃣ چون علمشان آمیخته با تقوا بود.
آقا سید روح الله میدونستن که علم حقیقی ثمره و نتیجهی تقواست: واتقوا الله و یعلمکم الله (بقره: ۲۸۲)
برای همین از همون جوونی که به مقام اجتهاد رسیدن تا آخرین روز زندگیشون، در راه شناسوندن خودشون و به دست آوردن مقام و مسند، کوچکترین گامی برنداشتن.
وجوهات شرعیه و حقوق نیازمندان و رنجبران رو صرف نامجویی، مسندیابی و تبلیغات شخصی نکردن.
عکس و رسالهی خودشون رو تا روزهای آغاز نهضت (که مردم چاپ و پخش کردند) پخش نکردن.
تازه اجازهی چاپ و پخش هم نمیدادن.
وقتی که فریاد مقلدین از نداشتن توضیح المسائل امام به آسمان بلند شد، فقط چاپ اون رو اجازه دادن و از وجوهات شرعیه صرف چاپ اون نکردن.
بودجهی اولین چاپ توضیح المسائل ایشون، از طرف خود مردم جمعآوری و تأمین شد.
خود مردم هم پخشش کردن.
امام ما از همون اول هم ستاد مردمی داشتن! چون جاشون تو قلبهای مردم بود😉
┅🌟⊰༻💠༺⊱🌟┅
#در_محضر_امام_انقلاب
#خاطره
#زندگینامه
#خمینی_کبیر
#گروه_فرهنگی_تبار
🔗 #منگنهچی
╔═.💠🌟༺.══╗
@mangenechi
╚══.💠🌟༺.═╝
هدایت شده از گاهی وقتها
4.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠⚜
برای شرکت در #مسابقه وارد کانال شوید. 😊
اطلاعات مربوط به مسابقه را در کلیپ ببینید.
🔗 #منگنهچی
╔═.⚜💠.═════╗
@mangenechi
╚═════.💠⚜.═╝
هدایت شده از گاهی وقتها
ضمن عرض سلام و خوشآمد به اعضای جدید،
این پست به افتخار ورود شما عزیزان بازنشر شد 👆
ان شاء الله از گشت و گذار در مطالب کانال، لذت ببرید. 😊🌷
(اگه به نظرت مهم بود، لطفاً #نشر_حداکثری)
❓چند تا رأی داری؟!
📦بعد از سلام و احوالپرسی، همونطور که چشمهاش برق میزد ازم پرسید: "چند تا رأی داری؟!"
📦چند ثانیهای به سؤالش فکر کردم تا شاید منظورش رو بفهمم، ولی چیزی دستگیرم نشد. یعنی چی که چند تا رأی دارم؟! خب معلومه دیگه؛ یه رأی دارم.
📦تعجب و گیجی رو که تو صورتم دید، با دست زد رو شونهم و گفت: "منظورم اینه که با چند نفر حرف زدی و متقاعدشون کردی که بیان پای صندوق رأی؟!"
📦تازه فهمیدم چی میگه. چه سؤال عجیب و سختی! غافلگیر شده بودم. تو ذهنم از خودم پرسیدم: "چند تا رأی دارم؟!" انگار صدایی درون ذهنم جواب داد: "هیچی! همون رأی خودته دیگه!"
📦نمیدونم سؤال و جواب ذهنیم چقدر طول کشیده بود. به خودم که اومدم، دیدم داره توضیح میده که از هفته پیش شروع کرده و به خیلی از مغازههای محلهشون سر زده و با مغازهدارها حرف زده. میگفت با بعضیهاشون بحثهای داغی هم کرده؛ کسایی که تا به حال اصلاً رأی نداده بودن یا اونایی که این دوره دیگه ناامید شده بودن و نمیخواستن رأی بدن.
📦ازش پرسیدم: "خب، حالا با این همه زحمت، خودت تا الآن چند تا رأی داری؟!"
📦قیافهاش کمی رفت توی هم. جواب داد: "۲۷ تا. خیلی تلاش کردم. تقریباً روزی چهار ساعت وقت گذاشتم، ولی خیلی نشد".
📦حتی فرصت نداد تعجب و تحسینم رو نشون بدم و بگم: دمت گرم؛ بلافاصله از حالت گرفتگی دراومد و با خنده ادامه داد: "ولی هنوز شش روز دیگه وقت داریم؛ بازم رأی جمع میکنم. البته همینهایی که تا الآن قول دادهن رو نباید ول کنم. از فردا باید به ترتیب به همهشون سر بزنم و بهشون یادآوری کنم؛ مخصوصاً اونایی که تو ملاقات اول یه کم بدقلقی میکردن. شاید یه هدیه کوچولو هم براشون گرفتم و بردم؛ مثلاً یه تقویم دیواری واسه مغازهشون".
📦خیلی خوشم اومد. دوست داشتم منم یه کاری بکنم. دوست داشتم اگه چند روز بعد من رو دید و ازم پرسید: "چند تا رأی داری؟"، فقط یه رأی نداشته باشم. دوست داشتم منم بتونم مثل او، به هر کس که رسیدم با افتخار بپرسم: "چند تا رأی داری؟" و بعد با تعداد بیشتر رأیهایی که دارم، احساس موفقیت کنم.
📦حس میکنم این یه مسابقه است؛ یه مسابقه مهم و واقعی که میتونه تو سرنوشت من و اطرافیانم اثر داشته باشه.
نمیدونم؛ شاید تونستم یه پویش راه بندازم و بقیه دوستام رو هم باهاش همراه کنم: پویش چند تا رأی داری؟!
#انتخابات
#مشارکت_حداکثری
#انتخاب_اصلح
#چندتارأی_داری
🆔️ @m_rajaaei