🌼🍃
#خاطره
خوابگاه دانشگاه برای بچهها یه سهمیهی ارزاق داره.
پنیر و مربا و چیزهای اینجوری که برای صبحانه لازم دارن
یا روزهای تعطیل که خوابگاه غذا بهشون نمیده، خودشون با اون وسایل آشپزی میکنن.
چند ماه پیش، مقداری از این ارزاق بچهها جمع شده بود.
چندتا از دخترهای خوب خوابگاه، رفتن تعداد زیادی نون و سایر وسایل لازم رو خریدن، با اون ارزاق دانشجویی، تعداد زیادی لقمههای کوچیک درست کردن و بردن توی شهر دادن به #کودکان_کار ☺️👌
🌼🍃
برای بخشیدن و انفاق کردن لازم نیست خیلی پول داشته باشی.
همین که حواست به نیازمندان باشه و دلت با اونها همراه باشه، با امکانات خودت راهش رو پیدا میکنی. 👌
@mangenechi
33.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹🍃
یه #خاطره کوتاه و جالب از یه دبیر زبان انگلیسی ببینیم.
بچهها همین قدر قشنگاند. ☺️
🔹🍃 @mangenechi
🌼🍃
#خاطره
. اون قدیما که برق میرفت .
بچه که بودیم برقمون زیاد قطع میشد.
به خاطر همین همه توی خونههامون یه چیزهایی داشتیم که موقع خاموشی و تاریکی قطع برق ازش استفاده کنیم.
یا شمع داشتیم، یا گردسوز، یا فانوس، یا چراغ توری که روی پیک نیکهای گازی وصل میشد.
بعدها هم که خونههامون گازکشی شد، روشناییهای مخصوص گازی داشتیم شبیه همون چراغهای توری.
اون موقعها بیشتر وقتها برقمون توی شبهای تاریک قطع میشد، نه روزها.
شاید هم من یادم نمییاد.
ولی میدونم که شبها زیاد برق میرفت و زیاد پیش مییومد که توی تاریکی بمونیم.
اون وقتها اگر برقمون توی طول روز قطع میشد، خیلی احساس نمیکردیم. خیلی اختلالی توی زندگیهامون پیش نمیاومد.
اون موقعها تلویزیون چند ساعت بیشتر برنامه نداشت. بنابراین کافی بود برق توی همون ساعتهایی که تلویزیون برنامه داره قطع نشه. قبل و بعدش خیلی برای ما بچهها مهم نبود.
عوضش اگر موقعی که برنامه محبوب ما پخش میشد برق نبود، دیگه امکان دیدن اون برنامه برای ما وجود نداشت.
یه قسمت از سریال محبوبمون رو که نمیدیدیم، دیگه بهش دسترسی نداشتیم.
نه برنامهها تکرار داشتن، نه اینترنت و تلوبیون داشتیم.
فقط میتونستیم از اینور و اونور پرس و جو کنیم که شاید کسی فامیلشون اون قسمت رو دیده باشه و ماجراش رو برای اون تعریف کرده باشه.
برای اینکه فقط بدونیم توی اون قسمت چه اتفاقی افتاده.
🌼🍃 ادامه دارد.
@mangenechi
.
با جستوجوی بخشی از اسامی مجموعههای معرفیشدهی فوق،
یا جستوجوی کلمهی دوشنبهها
یا هشتگ #خاطره
یا تاریخهای مدنظر،
میتوانید به محتوای موردنظر در کانال برسید.
🌷🌷
🌸🍃
ان شاء الله فردا یادم باشه یه #خاطره براتون بذارم. ☺️
خاطرهی خونه خریدنمون
که با لطف حضرت #امام_هادی علیه السلام بود ☺️
#عیدی هم داریم فردا ان شاء الله 😃
همین دور و برها باشید 😉
🌼🍃
#خاطره
چند سال بود ازدواج کرده بودیم و مستأجر بودیم.
از همون اول زندگی شروع کرده بودیم به جمع کردن هر پولی که دستمون میاومد برای خریدن خونه.
ولی هرچی ما پول جمع میکردیم، قیمت خونه بازم میرفت بالاتر و توی این مسابقه ما هرچی میدویدیم به قیمتها نمیرسیدیم!
بعد از چندین سال دوندگی و دیدن خونههای مختلف، دیدیم که هر کاری میکنیم فایده نداره و انگار خونه خریدن برای ما شبیه یه آرزو هست!
دیگه ناامید شده بودیم که یکی از دوستان حاج آقام یه خوابی براشون دید.
این خواب رو پیش یکی از علما تعبیر کردن و ایشون گفتن تعبیرش اینه که مشکلی که باهاش درگیر هستید حل میشه. بعد پرسیدن کسی که این خواب رو دیده، اسمش چی بوده؟
گفتن «هادی»
اون بزرگوار فرمودن به امام هادی علیه السلام توسل کنید تا مشکل حل بشه.
ما هم با حضرت قرار گذاشتیم که اگه بتونیم خونه بخریم، هر سال میلاد و شهادت ایشون، یه مراسمی یا احسانی در حد توانمون انجام بدیم.
چند ماه بعد به شکل بسیار معجزهآسایی، یه خونه خریدیم با شرایط استثنائی که واقعاً در قد و قوارهی اتفاقات مادی نمیگنجید!
🔹 ادامه دارد
🌼🍃 @mangenechi
🌼🍃
#خاطره 2⃣
چند سال توی اون خونه زندگی کردیم و به خاطر شرایط اونجا و کوچیک بودنش، هیچ وقت نتونستم توی خونه مراسم بگیرم.
هر بار میلاد و شهادت حضرت، یا برنامههای دیگهای غیر از مراسم خونگی داشتیم، یا مراسم رو منزل آشناها میگرفتیم.
و من هر بار از امام هادی علیه السلام میخواستم یه خونهای روزیم کنه که بتونم براشون توی خونهم مراسم بگیرم.
۱۰ سال بعد، باز به شکل معجزهآسا یه خونهای قسمتمون شد که الان ۱۲ ساله توش ساکن هستیم و زیرزمینش رو کردیم «حسینیهی امام هادی علیه السلام»
ما درست ۲۰ روز قبل از میلاد امام هادی علیه السلام رفتیم خونهی جدید و تا زندگی و اثاثیه رو سر و سامون دادیم،
جشن میلاد حضرت رو برای اولین بار و به عنوان اولین مراسم خونهی خودمون و اولین مراسم حسینیهمون برگزار کردیم ☺️
بعد از اون تقریباً هر سال برای حضرت مراسم گرفتیم و خاطرههای خوبی برای خودمون و دوستداران حضرت ساختیم. ☺️
مثل این ماجرا که برای یکی از دوستان عزیزمون اتفاق افتاد:
همون سال اول و جشن اول خونهمون،
من توی مراسم، برای شرکتکنندگان تعریف کردم که چه جوری با لطف حضرت این خونه قسمتمون شده و بهشون گفتم از حضرت بخواید، بهتون فراتر از آرزوهاتون عطا میکنه.
سال بعد، چند ساعت قبل از جشن میلاد، دوستم زنگ زد و گفت پارسال توی جشن میلاد خونهی شما از امام هادی خواستم بعد از چند سال انتظار، یه بچه بهم بده.
الان بیمارستانم و پسرم به دنیا اومده و اسمش رو هادی گذاشتم. ☺️😃
سال بعدش هم یکی از همکاران برای جشن چند تا جعبه شیرینی آورد و گفت پارسال همین جا از حضرت یه چیزی خواستم و نذر کردم که اگر برآورده بشه شیرینی جشنتون رو من بدم.
🌼🍃
این خاندان، خاندان لطف و کرم و سخاوت هستن.
ای کاش از سر لطف و کرم، به ما یاد بدن که چطور شیعیان خوبی براشون باشیم.
#نظیفه_سادات_مؤذّن
🌼🍃 @mangenechi
17.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🔹
یه #خاطره خیلی زیبا و خیلی تأثیرگذار بشنوید از دوران کودکی مجید واشقانی بازیگر کشورمون
و نظر جالبش دربارهی قدرت دفاعی امروز #ایران
خیلی قشنگه.
برای دیگران هم بفرستید.
بخصوص به نوجوونا نشون بدید تا بهتر و دقیقتر و عمیقتر مسائل امروز رو درک کنن.
🇮🇷🔹 @mangenechi
گاهی وقتها
🌼🍃 1⃣ا #مهمونای_حاجآقام ماجرایی که براتون مینویسم، همین دقایقی پیش اتفاق افتاد. حاجآقام واسطه
🌼🍃
این ماجرا رو که براتون نوشتم،
یاد یه #خاطره دیگه افتادم.
۱۰_۱۱ سال پیش، معاون پژوهش یه مجموعه علمی فرهنگی بودم.
یه روز یه مهمون برامون اومد از طلبههای غیر ایرانی. یه دختر خانوم آلمانی.
نشست و با آب و تاب با اون لهجهی شیرینش، ماجرای سخت و پر فراز و نشیب زندگیش رو برامون تعریف کرد.
خیلی تکاندهنده بود واقعاً.
توی اون اوضاع، یکی از همکاران که مدتی بود دنبال عروس میگشت، این دختر خانوم رو خیلی پسندید. البته بیشتر به خاطر زیبایی ظاهری 😅
با یه ذوقی شروع کرد بدون اینکه بگه کاندیدای محترم، پسر خودشه، توضیح اینکه یه پسری با فلان شرایط بفرستم خواستگاریت و این حرفا.
جواب دختر خانوم آلمانی خیلی با مزه بود و دقیقاً توی چارچوب افکار و تصورات خودش بود.
با یه لحن خیلی بامزه و با همون لهجهی شیرین و کشدار، گفت:
وای نه!
من فقط با طلبه ازدواج میکنم.
من زن دکتر و مهندس و اینا نمیشم.
وااااای! اگه شوهرم #حضرت_آقا رو دوست نداشته باشه، من چی کاااااار کنم؟!
😂😂
انگار تصورش این بود که همهی طلبهها لزوماً به شدت حضرت آقا رو دوست دارن و دربارهی دکترها و مهندسها این مطلب مورد تردیده 😂
.
✍ #نظیفه_سادات_مؤذّن
🌼🍃 @mangenechi
┄┅◈🌼☘🌼◈┅┄
#خاطره
🔹خاطرهای کوتاه از سیرهی اخلاقی و اجتماعی آیتالله بهجت قدسسره:
مراسم ختم که تمام شد، جمعیتی دور آقا حلقه زدند؛ دوست داشتند به آقا نزدیکتر شوند، التماس دعا بگویند، دستش را ببوسند.
وسط شلوغی، جوانی آمد جمعیت را کنار بزند که ناخواسته با آقا برخورد کرد؛ آقا محکم به زمین خورد، طوری که عمامه از سرش افتاد.
جوان ترسید؛ هاجوواج نگاهش را به سمت مردم چرخاند؛ از خجالت سرخ شد؛ مردم نگران آقا بودند.
آقا بلند شد، بدون معطّلی؛ عمامهاش را که بر سر گذاشت، گفت: «این عبای ما کمی بلند است، بعضی وقتها زیر پایمان گیر میکند و ما را به زمین میزند.»
جمعیت خندید، آقا هم.
جوان به عبا نگاه میکرد.
بر اساس خاطرۀ یکی از همراهان آقا
📚 منبع: این بهشت، آن بهشت، ص۴۶
┄┅◈🌼☘🌼◈┅┄
@mangenechi
10.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌼🌿
#هفته_دفاع_مقدس با خاطرات جذاب و پر از خنده و شادی هم یه مزهی دیگه داره.
حاج حسین یکتا رو که میشناسید؟
این #خاطره رو بشنوید و بخندید و شاد بشید ☺️😃
@mangenechi
🔸༅••┅┄
#خاطره
دوران دبیرستان یه دوست عزیزی داشتم که پدرشون از علما بودن و گاهی مردم تماس میگرفتن منزلشون و از حاج آقا استخاره میخواستن.
دوستم تعریف میکرد: یه بار خانمی زنگ زده بود، به من گفت: به بابات بگو برام دو تا استخاره بگیره اولیش خوب بیاد؛ دومیش بد بیاد!!
دوستم میگفت کلی براش توضیح دادم که خانوم استخاره که اینجوری نیست! شما که نمیشه بگی جواب استخاره چی بیاد. شما باید استخاره کنی ببینی جواب قرآن چی در مییاد! خانم به هیچ وجه قبول نکرده بود!
🤣🤣🤣
دیشب این فراز از صحبتهای حضرت آقا رو که شنیدم دقیقاً این خاطره برام زنده شد.
👇👇
طرف آمریکایی میخواهد مذاکرهای بکند که نتیجهی آن تعطیل شدن فعّالیّتهای هستهای و غنیسازی در کشور ایران باشد. این مذاکره نیست؛ زورگویی است، تحمّل زورگویی و تحمیل آمریکا است.
معنی واقعی مذاکره اینه که دو تا کشور بشینن ببینن بعد از صحبتها به چه نتیجهای میرسن.
ولی آمریکا میگه بیا مذاکره کنیم، با هم حرف بزنیم تا آخرش اون چیزی رو که من میگم امضا کنیم!
این چه شباهتی به مذاکره داره؟!
البته عجیبتر از این حرف آمریکاییها، رفتار بعضیها داخل کشور خودمونه.
میگن آقای پزشکیان بره با ترامپ دیدار کنه!!!
کشوری که با کمال پررویی به ما حمله کرده، هواپیماهای جنگیش رو فرستاده و هستهای ما رو بمباران کرده!
هیچ وقت هم پشیمون نبوده و با کمال قلدری از کار خودش دفاع میکنه!
به قول بچهها ما بریم منتکشی!!!
یعنی چقدر باید روحیهی #ذلتپذیری توی وجود یه انسان شدید باشه که بتونه همچین چیزی رو بپذیره و حتی روش اصرار بکنه که انجام بشه!!
خدایا این آدما رو یا هدایت کن یا ریشهشون رو از این کشور بکن خلاص بشیم! 🤲
✍ #نظیفه_سادات_مؤذّن
🔸༅••┅┄ @mangenechi