مجموعه عکسنوشتههای ویژهی میلاد مولا امام رضا علیه السلام
تولیدی محبانش در #گروه_فرهنگی_تبار
┄┅◈⭐️❄️⭐️◈┅┄
#عکسنوشته #پروفایل
#استوری
#میلاد_امام_رضا
╔═❄️⭐️◈═════╗
@mangenechi
╚═════❄️⭐️◈═╝
5.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مولودی شاد و زیبا 😊
عیدتون مبارک 🌷🌷🌷
┄┅◈⭐️❄️⭐️◈┅┄
#کلیپ
#استوری
#میلاد_امام_رضا
#گروه_فرهنگی_تبار
🔗 #منگنهچی
╔═❄️⭐️◈═════╗
@mangenechi
╚═════❄️⭐️◈═╝
مجموعه عکسنوشتههای ویژهی میلاد مولا امام رضا علیه السلام
تولیدی محبانش در #گروه_فرهنگی_تبار
┄┅◈⭐️❄️⭐️◈┅┄
#عکسنوشته
#پروفایل
#استوری
#میلاد_امام_رضا
#گروه_فرهنگی_تبار
🔗 #منگنهچی
╔═❄️⭐️◈═════╗
@mangenechi
╚═════❄️⭐️◈═╝
تا کفشم را درآوردم و پا روی فرش گذاشتم،
داغی فرش آفتابخورده، پایم را سوزن سوزن کرد.
اصلاً فکرش را هم نمیکردم تا این اندازه هوا در خرداد مشهد گرم باشد.
سجادهام را پهن کردم و نشستم به دعا.
چشمانم از شدت نور خورشید صفحههای مفاتیح را نمیدید.
به زور چشمانم را باز و بسته میکردم و با دست سایه درست میکردم و در پناه چادر میرفتم، تا بتوانم خطهای دعا را کمی بخوانم.
کم کم عرقریزان شروع شد.
خورشید، نهایت گرمایش را روی سر زائران میپاشید.
سجدهی نماز را روی مهری گزاردم که از شدت داغی گوشهایم نیز تیر کشید!
زائران گرمازده، دست از درددل با امامشان بر نمیداشتند.
زمزمهها و صدای مناجات، روح را تا بلندای آفتاب پرواز میداد.
خادمان، لبخند محبت را همراه افشانهی گلاب، بر سر زائران خسته و آفتاب سوخته میریختند.
حتی ذرهای سایه، در حیاط پیدا نمیشد تا کسی در آنجا قایم شود!
همه چیز نور بود.
ناگاه دلم یادی کرد از قیامت.
جایی که حتی نمیتوانم فکرش را هم بکنم!
قیاسی در ذهنم شکل گرفت.
گرما...
سوختن...
صدای ناله...
طلب گشایش...
و...
اما،اینجا کجا و آنجا!
آتشی که خود افروختهای...
سایهای که خود باطل کردهای...
جان و پوستی که خود به حرام رویاندهای...
گرمایی که خود با حبط عمل، بوجود آوردهای...
و دیگر صدای نالهات
التماست
ضجهات
به هیچ کار نمیآید...
نمیدانم اشکهای پشیمانیام از عرق شرمساریام پیشی میگرفت یا برعکس!
در همین احوالات،
نسیمی بس خوش، وزیدن گرفت.
نسیم آمد و سرم را از زیر چادر به بیرون کشاند!
حالا دیگر نور خورشید اذیتکنندهب چشمم نبود!
چون خورشیدی دیگر روبهروی نگاهم به لطف مرا مینگریست و دستانش را به سمتم باز میکرد.
آغوش گرم خورشید هشتم، دلچسب و مفرح بود.
اما امامم!
من در قیامت بیشتر محتاج دستانت، نگاهت و شفاعتت هستم.
بیا و جان مادرت، آنجا هم برایمان آقایی کن!
#داستانک
#خاطره
#امام_رضا علیه السلام
#گروه_فرهنگی_تبار
✍ #زهره_قاسمی
@mangenechi