#تلنگر:
⚡️ﻧﺎﻧﻮﺍ ﺧﻤﯿﺮ ﻧﺎﻥ ﺳﻨﮕﮏ ﺭﺍ که ﭘﻬﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ به ﺗﻨﻮﺭ ﻣﯽ زند ﺭﺍ ﺩﻳﺪی؟ ﺧﻤﯿﺮ ﺑﻪ ﺳﻨﮕﻬﺎ ﻣﯽ ﭼﺴﺒﺪ ﺍﻣﺎ ﻧﺎﻥ ﻫﺮﭼﻪ ﭘﺨﺘﻪ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ، ﺍﺯ ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺟﺪﺍ ﻣﯽﺷﻮﺩ .
🔻ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﺳﺨﺘﯿﻬﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ، ﺣﺮﺍﺭﺕ ﺗﻨﻮﺭ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﺍﯾﻦ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺨﺘﻪ ﺗﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ
ﻭﻫﺮ ﭼﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭘﺨﺘﻪ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺳﻨﮓ ﮐﻤﺘﺮﯼ ﺑﺨﻮﺩ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ.
❗️ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺗﻌﻠﻘﺎﺕ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ،
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﻦ، ﺧﺎﻧﻪ ی ﻣﻦ ...ﻣﻦ ... ﻣﻦ ....
ﺁﻧﻮﻗﺖ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻨﻮﺭ ﺧﺎﺭﺝ ﮐﻨﻨﺪ،
ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ.
👌 ﺧﻮﺷﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﺗﻨﻮﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﭘﺨﺘﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﺳﻨﮕﯽ ﻧﻤﯽ ﭼﺴﺒﺪ ،
❓ﺳﻨﮓ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﺎ که ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻪ آن ﭼﺴﺒﯿﺪﻩ ﺍﯾﻢ ، ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺳﺖ!؟
#اندکی_تفکر
#شبتون_بخیروشادی 💐
🌹 @Mazan_tanhamasir
3.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑 تغییر فکرها چگونه رقم میخورد؟
اعتراف نتانیاهو یهود از تزریق هزاران
دیش ماهواره در خانههای ایرانیها
الان خیلیها بردهٔ فکری دشمناند.
وقتی اعتیاد به ایسنتا و ماهواره داری
یعنیخودت را دو دستی تسلیم دشمن کردی
اینها ابزار دشمنند و دشمن دلسوز ما نیست
دشمنی که براحتی بیمارستان را نابود میکنه
دشمنیکه براحتی زنوبچه را تیکهتیکه میکنه
دشمنی که براحتی پیجرها را منفجر میکنه
البته بعضیا هستن که با هدف خاص در این فضاها هستند (و اینها کم هستند)، البته اونا هم باید مراقب ایمانشان باشند. خیلیها بدون هدف و صرفا جهت خوشگذرانی در این فضاها میچرخند که متاسفانه این خوشگذرانی به ارزش فروختن ایمان و اعتقادشان تمام شده
وقتی کسی اعتقادتش را از دست میده
متوجه نمیشه چه گوهری را از دست داده، چون اگر متوجه میشد، از دست نمیداد.
دشمن ذره ذره در اعتقادات رسوخ میکنه و به صورت خیلی نرم و آهسته، این تغییر را رقم میزند، تغییری که همراه با لذتهای فراوان و آنی است. شما یه نگاهی به قبل از کرونا بندازید و یه نگاهی به بعد از کرونا، خیلی قبل از کرونا و قبل از گوشی بدست شدن یه اعتقادی داشتن (که البته پاک و ارزشمند بود) و بعد از کرونا اعتقادات جدید و البته ضد ارزش.
چه کسانی تغییر کردند؟
کسانی که خلوت دل نداشتن
کسانی که استقلال فکری نداشتن
کسانی که قوهٔ تحلیل قوی نداشتن
کسانی که اهل فکر و حسابرسی نبودن
#مصطفی
#چله_تفکر
🧠کانال #اندکی_تفکر | عضو شو👇
@ttafakor
✨﷽✨
#اندکی_تفکر
✍ مردی شب هنگام قبل از سپیده دم در ساحل دریا نشست و کیسهای پر از سنگ یافت. پس دستش را داخل کیسه برد و سنگی از آن برداشت و به دریا انداخت. از صدای سنگ خوشش آمد که در دریا فرو میرفت لذا سنگی دیگر را برداشت و به دریا انداخت و همینطور به انداختن سنگهای داخل کیسه به دریا ادامه داد چرا که صدای سنگها به هنگام افتادن در آب ، این مرد را خوشحال میکرد و او را به وجد میآورد.
🌼 به کارش ادامه داد تا اینکه هوا رو به روشنایی نهاد و معلوم شد در کیسهای که کنارش قرار داشته فقط یک سنگ باقی مانده است
🍂 هوا کاملا روشن شد و آن شخص به سنگ باقیمانده نگریست و دید که یک جواهر است و متوجه شد تمام آنهایی که قبلا به دریا انداخته و فکر کرده سنگ هستند جواهر بودهاند!
🌱 لذا پیوسته انگشت پشیمانی خود میگزید و به خود میگفت : چقدر احمق هستم که آن همه جواهر را به دریا انداختم و فکر میکردم که همگی سنگ هستند آن هم بخاطر اینکه از صدای افتادن آنها در آب لذت ببرم!!
🌿 به خدا قسم اگر از ارزش آنها باخبر بودم حتی یکی از آنها را نیز از دست نمیدادم.
☘ همه ما مانند آن مرد هستیم :
کیسه جواهرات همان عمری است که داریم ساعت به ساعت به دریا میاندازیم.
صدای آب همان کالاها، لذتها، شهوتها و تمایلات فناپذیر دنیا است.
تاریکی شب همان غفلت و بیخبری است.
برآمدن روشنایی روز نیز آشکار شدن این حقیقت است که هنگام آمدن مرگ، بازگشتی در کار نیست،
لذا از همین الآن بیدار شو و اوقات گرانبهای همچون جواهر خود را بدون فایده از دست نده چرا که پشیمان میشوی و پشیمانی هم سودی برایت ندارد.