هدایت شده از اندیشکده آفاق (ماسک فراموش نشود)
اگر کسی این روزها بیاد روستای ما ( #سراجکلا ) و کمی اوضاع را مورد بررسی قرار بده، احساس می کنه یه جورایی رفته دهۀ شصت!
البته لازمۀ به دست آوردن این حس اینه که یا خودت در اون زمان بوده باشی و یا اینکه پای صحبت بزرگ ترها نشسته باشی. اهل تاریخ هم تا حدودی می تونند ازین حس زیبا بهره ببرند!
دیروز قرار شده بود برای #گروه_جهادی_فلق که داره برای نیازمندان بسته بهداشتی و تا حدودی تغذیه تهیه می کنه، (۳۱۳ بسته) ما مرباش رو تامین کنیم.
خانم های #بسیجی محل ما، پخت مربا را به عهده گرفتند.
دیشب، #علی_آقا_خناری (مسئول بسیج محل) زنگ زد و گفت: فقط ۲۳۰ ظرف پر شد؛ مقدار هویج کافی نبود. راستش من مونده بودم، چی جواب #جناب_مهدی_پور (فلق) رو بدم که علی آقا گفت: نگران نباش اگه هویج تهیه کنید، تا صبح براتون مابقی رو آماده می کنیم.
به شیخ جوان شهر ما #آشیخ_صوفی که این روزها با دوستاش برای بیماران کرونایی آب هویج آماده می کنه، زنگ زدم و درخواست ۴۰ کیلو هویج کردم. البته شصت کیلو قبلا داده بود!
بدون هیچ گونه مکثی گفت: بیایید ببرید.
به علی آقا گفتم: هویج آماده شد.
علی آقا رفت سریع پنجاه کیلو از فروشگاه... شکر خرید، آن هم در ساعت ده شب!
حالا که دارم این متن را می نویسم ساعت۴:۵۰ دقیقه صبح است!
مربا آماده شده.
خدا قوووت
#آرمان_شهر_مهدوی
#اندیشکده_آفاق
@andishkadeh_afagh