5.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺#بورا_ایراندی_مهد_شیران_دی
ایران، با پخش این سرود در شبکه آذری سحر، بار دیگر به الهام علی اف استاندار باکو هشدار داد
ایران، ا شبکه آذری سحر بۇ سرودۇ پخش ائتمکله، الهام علیاف، باکو استاندارینا یئنیدن خبردارلیق وئردی.
Mehdi Kazemi
#امنیت_ملی
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
✨﷽✨
✍خوابی که سردار سلیمانی پس از شهادت سردار مهدی زینالدین دیدن :
هیجانزده پرسیدم: «آقا مهدی مگه تو شهید نشدی؟همین چند وقت پیش، توی جادهی سردشت...» حرفم را نیمهتمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانیاش افتاد. بعد باخنده گفت: «من توی جلسههاتون میام. مثل اینكه هنوز باور نكردی شهدا زندهن.» عجله داشت. میخواست برود. یك دیگر چهرهی درخشانش را كاویدم. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: «پس حالا كه میخوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمندهها برسونم.» رویم را زمین نزد. قاسم، من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی میگم زود بنویس. هولهولكی گشتم دنبال كاغذ. یك برگهی كوچك پیدا كردم. فوری خودكارم را از جیبم درآوردم و گفتم: «بفرما برادر! بگو تا بنویسم.»بنویس: «سلام، من در جمع شما هستم»
همین چند كلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی، با لحنی كه چاشنیِ التماس داشت، گفتم: «بیزحمت زیر نوشته رو امضا كن.» برگه را گرفت و امضا كرد. كنارش نوشت: «سیدمهدی زینالدین» نگاهی بهتزده به امضا و نوشتهی زیرش كردم. باتعجب پرسیدم: «چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه سید نبودی!» اینجا بهم مقام سیادت دادن.
🔹از خواب پریدم. موج صدای آقامهدی هنوز توی گوشم بود؛ «سلام، من در جمع شما هستم»
📚برشی از کتاب "تنها؛ زیر باران"
روایتی از حاج قاسم سلیمانی درباره شهید مهدی زین الدین...
یاد شهدا با صلوات❤️
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
هدیه حاج قاسم برای همسر و دختر فرمانده روسی
وقتی فرمانده روس به فکر جبران میفتد حاج قاسم میگوید اگه به من میخواهی هدیه بدهی هزار موشک میخواهم...
🔸حاج قاسم عادت داشت هر جا میرفت،
سوغاتی ببرد. وقتی به لبنان و سوریه و
عراق میرفت از گز و سوهان و انجیر
برای افراد می برد.
🔹روزی یک ژنرال روس به دفتر حاج قاسم
در سوریه مراجعه کرد که حاج قاسم حضور
نداشت. ساعتی منتظر ماند، چون خبری از
حاج قاسم نشد وقت رفتن گفت؛ لطف کنید
به ژنرال سلیمانی پیام دهید که وقت دیداری
برایم تعیین کنند.
🔸چند ساعت بعد حاج قاسم آمد. موضوع را
با وی در میان گذاشتند. ایشان پس از بررسی
گفت؛ فردا برویم. به حاج قاسم میگویند؛
مکان ژنرال روسی لاذقیه است. می گوید:
اشکالی ندارد.
🔹فردا حرکت می کنند. مسافتی را طی
کرده بودند که حاج قاسم می گوید: سوغاتی
نیاوردیم، برگردید. برمیگردند.
🔸می پرسد کسی آمار خانواده ژنرال را دارد؟
یکی از همراهان می گوید: خانم ودختر بچهاش با وی می باشند. به بازار رفته یک گردنبند برای
خانم ژنرال روسی و یک جفت گوشواره برای
دخترش می خرند.
🔹حاج قاسم هدیه را به شهید پورجعفری
میدهد و میگوید بعد از آنکه ملاقات ما تمام
شد و بیرون آمدیم، هدیه ها را تحویل دهید.
شهید پورجعفری گنجینه اسرار حاج قاسم
بود و حتما حکمتی است که با حاج قاسم به
شهادت رسید.
🔹ملاقات با ژنرال انجام میشود. اتفاقاً خانم
و دختر ژنرال روسی برای احوالپرسی جلو
میآیند. ملاقات تمام می شود و برمی گردند.
فردا صبح ملاحظه می کنند، ژنرال دوباره
مراجعه کرده و سراغ ژنرال سلیمانی را میگیرد می گویند مأموریت است.
🔸ژنرال میگوید: زن و فرزندم خیلی ذوقزده
شدند. خیلی خوشحال هستند که یک ژنرال
ایرانی مثل سلیمانی در این موقعیت به فکر
آنها بوده و هدیه آورده است. من آمده ام
جبران کنم. ایشان به چه چیزی علاقه دارند
که برای شان تهیه کنم؟
🔹بچه ها جوابی نداشتند!
ژنرال روسیه می گوید: لطفاً چیز مورد
علاقه وی را بپرسید تا تهیه کنم.
فردای آن روز حاج قاسم مراجعه میکند.
موضوع حضور ژنرال را با وی در میان
میگذارند. حاج قاسم می گوید: من هدیه
ندادم که در مقابل آن هدیه ای بگیرم و اصلاً
به چیزخاصی علاقه ندارم. میگویند که خیلی
اصرار کرده که حتماً یک چیزی بخواهید.
🔹حاج قاسم میگوید: بگویید؛ هزار موشک
کروز میخواهیم و مبلغ هر کدام که ۷۰ هزار
دلار است را هم پرداخت می کنیم ولی این
محبت را به عنوان هدیه قبول میکنم.
پیام حاج قاسم را به ژنرال روسیه
میگویند. وی می گوید؛ ما فعلاً ۱۴۰ موشک
داریم. 40 موشک برای خودمان باشد، صد
موشک را هدیه می دهیم و وجهی هم قبول
نمیکنم.
🔹موشکها را تحویل گرفته واز تونل ها به
گروههای مقاومت در غزه می رسانند که در
جنگ چند روزه با اسرائیل نتایج آن دیده شد.
این کار حاج قاسم نشان می دهد تمام
فکر و روحش، خدمت به اسلام و مسلمین
بود و خداوند متعال هم به خاطر اخلاص
های او راه گشایی می کرد.
📚 کتاب صبح شام
خاطرات شهید حسین امیرعبداللهیان
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada