#خاطرات_خواستگاری
«یادمه روز خواستگاریم بود و خیلی استرس داشتم 😬. خواستگار اومده بود و من میخواستم مودب و جدی باشم.
وسط حرفاش یهو یه سوتی دادم که هنوز یادآوریش هم منو میخندونه 😂:
وقتی داشت از کار و تحصیلاتم سوال میکرد، من یه نفس عمیق کشیدم و با اعتمادبهنفس گفتم:
“من همه کارای خونه رو بلدم… حتی ظرفها رو درست برمیگردونم سر جاش!” 😳
خواستگار فقط نگاهم کرد و گفت:
“مطمئنی؟ من تا حالا هیچکس رو ندیدم ظرفها رو سرجاش بذاره!” 😆
همون لحظه همه زدیم زیر خنده و فهمیدم با چه آدم باحالی طرفم هستم ❤️.»
خانم قربانی الان من و اون آقای باحال یه نی نی دو ساله داریم😍
#خاطرات_خواستگاری
خواستگاری عجیب
خواستگار عجیب زیاد داشتم. مثلا یکی شون مادر پسره روز خواستگاری گیر داده بود به مامانم که چرا تو خواستگاری شربت آوردین و باید چایی میاوردین و ول کنم نبود 🤐😂 یا یکی شون پسره مشکل جسمی داشت اومده بود خواستگاری من با شرایط خوب و بعد تو اتاق هیجی نمی پرسید و می گفت ببخشید سوالامو یادم رفته 😳😂 آخرم که جواب منفی دادیم مادرش کلی تعجب کرد و همش می پرسید آخه چرااا؟؟ 🤐🤐😂🤣🤣یکی شونم پسره تو اتاق ازم اول تمام معدل های مقاطع تحصیلی مو و دانشگاهمو پرسید و بعدشم یه سری سوالات شرعی از جمله اینکه خمس به چی تعلق میگیره و... آخر کارم گفت چن بار نماز جعفر طیار خوندی ؟😂😂🤣🤣🤣 حالا مال من عجیب ترین ها همشون خنده دار و بد بودن ولی گاهی هم از شدت خوبی خواستگار به نسبت شرایط دختر عحیبن...
🧕🏻 @mano_maman 🌿🥘🌸