فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دم افطار وقتی کتری و گذاشتم لب حوض و چایی دم کردم بخار کتری وبوی عطر چایی
منو برد به خونه مادر بزرگم در روستا
وقتی که می نشست کنار سماور و برامون چایی میریخت
یه لحظه دلم مادربزرگمو خواست کاش بود صندلی میذاشتم کنار حوص می نشست برامون چایی می ریخت
چایی امشبو به یاد مادر بزرگم
خوردم 😍
روح مادر بزرگام شاد 😭
حس و حال امشب برام خوشایند بود 😍
#هفتمین_روزه
#روزمرِگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb